(روزنامه جوان - 1395/08/11 - شماره 4947 - صفحه 5)
يكي از مهمترين مؤلفههاي گفتمان انقلاب اسلامي كه جهان غرب را همچنان مصر كرده تا در تخاصم با جمهوري اسلامي ايران رويه تهاجمي خود را حفظ كرده و به تهديد تحريم عليه جامعه ايراني روي بياورد، روحيه استكبارستيزي است؛ مولفهاي كه بنا به گفته برخي منابع غيررسمي يكي از شروط اساسي امريكاييها در فرايند مذاكرات هستهاي بوده است.
در كوران مذاكرات ايران با 5+1 مقامات امريكايي اصرار داشتند تا جمهوري اسلامي ايران از رويكرد تقابلي خود با ايالات متحده دست بردارد و حتي سر دادن شعارهاي ضداستكباري نظير مرگ بر امريكا را نيز در تريبونهاي عمومي ممنوع كند، اين اخبار ضد و نقيض تا آنجايي قوت گرفت كه برخي عنوان كردند برگزاري مراسم 13آبان در سال 93 با حذف شعار مرگ بر امريكا همراه خواهد شد. فراتر از اينگونه اخبار ضد و نقيض، طي 38ماه گذشته تلاشي دامنهدار توسط جريان غربگراي داخلي در جهت تهي كردن گفتمان انقلاب اسلامي از شعارهاي اصلي آن و حذف روحيه استكبارستيزي و شعارهاي مرتبط با آن صورت گرفت تا آنجا كه برخي رهبران وابسته به اين جريان در تريبونهاي مختلف عنوان كردند كه شعار مرگ بر امريكا جز مشكلات اقتصادي براي مردم چيزي را به همراه نداشته است.
حال آنكه مقام معظم رهبري در مقابله با چنين تلاش فراگيري از سوي جريان خوشبين به غرب بارها تأكيد كردند كه حفظ مباني اصلي گفتمان انقلاب اسلامي يك اولويت بوده و تلاش براي زدودن روحيه استكبارستيزي اقدامي بدون نتيجه خواهد بود، به عنوان نمونه ايشان با تأكيد براينكه كرامت بخشي به انسان، دفاع از مظلوم و پيشرفت و اعتلاي همهجانبه ايران از اهداف اصلي انقلاب است، بيان ميكنند: «... اين خط مستقيم، پس از 32 سال همچنان بدون زاويه ادامه دارد و اين حقيقت پرطراوت، معناي واقعي ثبات و استقرار انقلاب است...» يا در جاي ديگري مسئله مهم را فراموش نكردن اهداف و شاخصهاي اصلي انقلاب دانستند و بيان ميكنند: «... استكبارستيزي، ايستادگي قاطع در مقابل حركت كفر و نفاق در سطح جهان و مرزبندي شفاف با دشمنان انقلاب و دين، شاخصهاي اصلي هستند.» ايشان درخصوص مرزبندي شفاف با دشمنان بيان داشتند: «اگر كسي مرزبندي شفاف با دشمنان انقلاب و دين نكند، قدر خود را كاهش داده است و اگر به آنها گرايش پيدا كند، از دايره نظام خارج ميشود...»
در شرايط كنوني و در آستانه 13آبان و تسخير لانه جاسوسي امريكا نيز رسانههاي پرشمار وابسته به جريان غربگرا تلاش كردند با برجسته كردن موضوعات دم دستي كه تأمينكننده اهداف جناحي آنهاست، از پرداختن به يكي از مهمترين اتفاقات سالهاي ابتدايي انقلاب اسلامي به سادگي گذر كنند و آن را يك رويداد پربحث و آغشته به اشتباه بخوانند. رسانهها و شخصيتهاي منسوب به اين جريان تلاش كردند در طول سالهاي اخير رويداد مهم 13 آبان58 را يك اتفاق هزينهزا براي انقلاب اسلامي تفسير و اينگونه وانمود كنند كه چنانچه تسخير لانه جاسوسي امريكا صورت نميگرفت امروز نه خبري از تحريم و تهديد بود نه خبري از مشكلات عديده اقتصادي و معيشتي. بدون توجه به آنكه به ماهيت انقلاب اسلامي و نظام سلطه توجه كنند و اهداف انقلاب اسلامي ايران و گفتههاي حضرت امام خميني را يك بار به صورت دقيق بررسي كنند و به يك نگاه واقعبينانه از مسئله انقلاب اسلامي و غرب بپردازند.
تلاش جريان غربگرا براي تهي كردن گفتمان انقلاب اسلامي از شعارهاي اصلي آن و تقليل دادن دشمني ايران و امريكا به اختلافات معمول كه با چند نشست و برخاست و مذاكره حل شدني است، درحالي است كه جامعه همچنان امريكا را دشمن شماره يك خود ميداند و خواهان آن است كه مناسبتهاي مهمي مانند سالروز تسخير لانه جاسوسي امريكا به صورت گسترده در كشور پاس داشته شود، آن هم با حفظ شعارهاي مناسبتي چنين روزي مانند«مرگ بر امريكا».
موازي با تلاشهاي جريان غربگرا تلاش مقامات ارشد امريكا نيز قابل توجه است، آنها تلاش ميكنند دشمني ديرينه خود با جامعه ايراني را به مسائل پيش پا افتاده تقليل دهند و مقصر اصلي وضع موجود كشور را سر دادن شعارهايي بدانند كه ريشه در گفتمان انقلاب اسلامي دارد، مرور بخشي از سخنان اخير جان كري به خوبي چنين مسئله را نشان ميدهد.
«جان كري» وزير خارجه امريكا با تأكيد بر اينكه بركناري مصدق با مديريت مستقيم امريكا صورت گرفته است، بيان ميكند: «بنابراين، چنين سابقهاي وجود داشت و بعد هم وقتي در سال 1979 آنها سفارت ما را اشغال كرده و گروگانهايي گرفتند، اين مسئله روي عرصه سياسي ما تأثيري اساسي گذاشت. آن مسئله يكي از دلايل اصلي شكست رئيسجمهور (جيمي) كارتر در برابر«رونالد ريگان» بود.»
مقصر دانستن ايران و گفتمان حاكم بر كشور توسط جان كري در پاسخ به اين سؤال كه آيا ايران در خليجفارس يك متحد طبيعي براي ايالاتمتحده است، عينيت پيدا ميكند كه بيان ميكند: «نه. خب بين عبارت« مردم ايران» و دولت انقلابياي كه رويكردي به شدت تندروانه در قبال جهان و امريكا و منطقه دارد، اختلاف زيادي هست، بنابراين تنها بايد بگويم كه شما بايد بسيار به دقت به ايران بنگريد. مردمي در ايران هستند كه ايراني متفاوت ميخواهند؛ ايراني كه به دنبال همكاري با دنياست؛ ايراني كه با مردم تعامل ميكند؛ ايراني كه بتواند با احترام و مقبوليت به جامعه جهاني بازگردد.»
وي در ادامه ميافزايد: «اما تندروهايي هستند كه با قدم به قدم اين مسير مبارزه ميكنند. آنها با توافق هستهاي كه به آن دست يافتيم مبارزه كردند و با هر تماسي با غرب مبارزه كرده و هركسي را كه درگير تماس با غرب است بدنام ميكنند، حتي اگر اين افراد با تلاش براي تعامل با جهان در حال تلاشي اساسي براي اقتصاد و جامعه اين كشور باشند. بنابراين داخل ايران چنين تنشي وجود دارد و ايرانيها بايد اين مسئله را حل كنند. اين چيزي نيست كه قرار باشد ما آن راحل كنيم.»
بهراستي چطور ميتوان انتظار داشت ماهيت بسيج و روحيه استكبارستيزي مورد هجوم جريان هواخواه ليبراليسم در داخل كشور، قرار نگيرد آن هم زماني كه تئوريپردازان اين طيف در طول سالهاي پس از انقلاب تلاش داشتهاند مباني اسلامي و انقلابي تشكيلاتي مانند بسيج و سپاه را مورد هدف قرار داده و مقابله با غرب را مورد تمسخر قرار دهند، به عنوان نمونه يكي از روزنامههاي وابسته به اين جريان - روزنامه صبح امروز- در طرد روحيه شهادتطلبي كه يكي از اصول اصلي فرهنگ بسيج و شهادت است، عنوان ميكند: «تأكيد بر جنبه عطفي عاشورا كافي است و انقلاب حسين ديگر در معرض فراموشي نيست، از اين پس بايد به جنبه عقلايي آن پرداخت» و در نمونه ديگر فرهنگ عاشورا را به عنوان عنصر اصلي فرهنگ بسيج اينگونه معرفي ميكند: «پيامبر در بدر، حنين و... شمشير زد... اما آيا جنگهاي جبهه حق عليه باطل پيامدهاي ناخواسته يا آثار وضعيه به دنبال ندارد؟... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت ميوههايي جز خشونت به بار نميآورد.»
ش.د9504582