(روزنامه جوان - 1395/08/11 - شماره 4947 - صفحه 6)
* چه شد كه به ايران آمديد؟
** من با ايران و مذهب تشيع در دوران جنگ بوسني از طريق يك هيئت ايراني، كه براي كمكهاي بشردوستانه بوسني آمده بود، آشنا شدم. ما در يوگسلاوي سابق و در خانوادهاي مسلمان به دنيا آمديم، اما به خاطر شرايط و نظام حاكم كمونيستي و لائيك آن دوران اسلام را به درستي نميشناختيم. نظر حاكم آن زمان اين بود كه اسلام مربوط به قرنهاي پيش است و جوابگوي دنياي جديد نيست، دليلش اينكه كشورهاي مسلمان كشورهاي دنياي سوم هستند. متأسفانه گاهي شرايط طوري بود كه مسلمانان از هويت خود خجالت ميكشيدند. نظام حاكم آن دوران سعي ميكرد كه تمام اقوام در كشور يوگسلاوي را به يك كيش دربياورد و شعار حاكم، برادري و وحدت بود. دردهه 90 ميلادي، يوگسلاوي دچار مشكل شد و كشورهاي تشكيلدهنده آن اعلام استقلال كردند و همين باعث جنگ بين آنها گرديد، كه بيشترين و سختترين آن در بوسني رخ داد. كشورهاي همسايه كرواسي و به خصوص صربستان سعي كردند بوسني را به خود ملحق كنند.
در اين ميان مسلمانان بوسني به هويت ملي و ديني خود رسيدند آن هم بعد از حدود 100 سال خفقان و زير پا گذاشتن حقشان از سوي همسايهها، استقامت زيادي براي حفظ استقلال و دفاع از كشور خود كردند. من در اين دوران دبيرستان را تمام كرده و كم كم به دنبال هويت بودم. ما كه تا ديروز با مسيحيان ارتدوكس در يك مدرسه درس ميخوانديم يك دفعه دشمنشان شديم، در صورتي كه حمله اصلي را خودشان با كمك صربستان عليه مسلمانان شروع كردند و اين مسلمانان بودند كه از خود دفاع ميكردند. اين يك جنگ داخلي نبود (آن طوري كه سعي ميشود در جهان معرفي شود) بلكه حمله صربستان عليه يك كشور تازه استقلال يافته بود. در آن دوران فهميدم اسلام واقعي چيست و اينكه ما مسلمانان سني و حنفي بوديم و اينكه در بين مسلمانان مذاهب مختلفي وجود دارد. ابتدا نسبت به مذهب جعفري نظر مثبتي نداشتم چون راجع به آن از منابع ديگران كه بيشتر وهابي بودند ميشنيدم. اما با آشنايي با اين هيئت ايراني و برخي منابعي كه در اختيار علاقهمندان ميگذاشتند نظرم عوض شد ولي البته هنوز شيعه نشده بودم.
بعد از دو سه سال اين هيئت دنبال افرادي بود كه به ايران براي يادگيري زبان فارسي بفرستند تا در امر ترجمه با آنها همكاري كنند. از آنجا كه آقايان هنوز نميتوانستد بهخاطر وظيفه سربازي كشور را ترك كنند، يك گروه از دختران انتخاب شدند و ما پنج ماه آمديم ايران و در يك مؤسسه فارسي خوانديم. براي من اين فرصتي بود كه هم با ايران و ايرانيان آشنا بشوم هم با يادگرفتن فارسي راجع به دين به زبان اصلي مطالعه كنم. برخي از مسائل بخصوص از آداب ايرانيان كه به دين نسبت ميدادند برايم قابل هضم نبود، مثل رنگ كردن تخم مرغ براي نوروز يا اصلاً برگزاري جشن نوروز با شكوهتر از مثلاً عيدفطر و قربان، يا ديدن عكسهايي در حرم يا مجسمه فرشتگان به صورت بچه بالدار روي قبر. گاهي دوستان كه در همان گروه با ما بودند ما را وهابي خطاب ميكردند از بس كه انتقاد ميكرديم. بعد كه با عقايد راستين آشنا شدم و مثلاً احكام خواندم ديدم كه خيلي از مسائل كه مردم انجام ميدهند جزو آداب و رسوم ملي و سنتي است و جزو احكام ديني نيست.
سعي كردم اين مسائل را از هم جدا كنم و دين را از منابع اصلي بشناسم نه از رفتار مردم. آن چيزي كه من را به تشيع جذب كرد مسئله امامت و مسئله غدير خم كه قبلاً نميشناختيم، بود و اينكه يك امر كاملاً منطقي است كه پيامبر بعد از خودشان وصي داشته باشد. بعد از مطالعات من كم كم در واقع شيعه شدم و سعي ميكنم شيعه باشم. بعد از برگشت به بوسني و بعد از يك سال ازدواج كردم و همراه همسرم دوباره به ايران آمدم و به قم براي ادامه تحصيل و هنوز اينجا هستم.
* وضعيت تشيع در بوسني چگونه است؟
** بوسني وضعيت خاص سياسي و فرهنگي دارد. آن چيزي كه به نظرم خيلي مهمتر از بحث شيعه و سني است بحث روشن كردن مسلمانان و بالا بردن اعتماد به خود و اينكه دين اسلام ميتواند راهنمايي درستي براي رفتارهاي فردي و اجتماعي باشد. در بوسني افرادي هستند كه شيعه شدند و سعي ميكنند طبق رهنمودهاي ديني و مذهبي خود زندگي كنند و جماعت خود نگهدارند.
* وهابيت در بوسني فعاليت زيادي دارد. آيا اين موضوع به شيعيان ضربه ميزند؟
** متأسفانه وهابيت هم آنجا مثل همه جاي دنيا فعال است و بيشترين فعاليتشان عليه شيعه و خود اهل تسنن بوسني است. آنها دروغهايي عليه تشيع واقعي مطرح ميكنند كه البته از تشيع افراطي و انگليسي نشأت ميگيرد و ضربه زيادي به شيعه ميزند. شيعه انگليسي بازوي وهابيت در بوسني عليه اسلام است
* شيعيان در دولت هم حضور دارند؟
** دولت بوسني دولت لائيك است و به صورت دموكراتيك اداره ميشود. آنجا سه قوم اصلي بوشنياك (كه مسلمان هستند)، صرب (مسيحي ارتدوكس) و كروات (مسيحي كاتوليك) زندگي ميكنند و افراد در دولت بر اساس قوميتشان انتخاب ميشوند نه مذهب. زندگي ديني مسلمانان را جماعت اسلامي اداره ميكند و مذهب رسمي مسلمانان مذهب حنفي است و عقايد ماتوريدي است. من تا حالا نشنيدهام كه كسي از دولتمردان خود را شيعه معرفي كرده باشد.
* در زمان جنگ، ايران كمك زيادي به بوسني كرد. به نظر شما چه شد كه وهابيها توانستند جاي ايران را در اين كشور بگيرند؟
** فعاليت وهابيت از اول يك فعاليت ديني بود (اگرچه خيلي از عربها در صف مسلمانان جنگيدند) و از آنجا كه آنها خودشان را سني معرفي ميكنند و از كشورهاي عربي ميآيند خيلي مردم فكر كردند كه آنها دين اسلام را بهتر ميشناسند كه بالاخره پيامبر هم عرب بود، گرايش به وهابيت پيدا كردند. از طرفي برخورد آنها با همديگر خيلي جذاب است. خطاب با برادر يا مثلاً بين خانمها خواهر و اينكه جماعتشان خيلي به نظرم محكم است. سعي ميكنند به همديگر كمك كنند و پيوندشان را نگه دارند و طبق اعتقاداتشان زندگي كنند، براي مردم به خصوص جوانان، اين رفتارها جذاب است.
از طرفي ديگر ايران به خاطر كمكهاي بشردوستانه يا شايد نظامي (مشاوره) وارد شده و هيچ وقت آن طوري كه وهابيت وارد شد، ايران به بوسني وارد نشد. يادم هست يكي از برادران ايراني ميگفت آن زمان ما آمديم كمكتان كنيم تا از خود دفاع كنيد چون وظيفه دينيمان است نه اينكه مذهبتان را عوض كنيد. شايد امروز شيعه آنجا نسبت به وهابي كم باشد، اما افرادي كه شيعه شدند اكثراً از روي مطالعه شيعه شدند و اكثراً افراد تحصيلكرده هستند. خيليها وهابيت را از روي شوق كاذب قبول ميكنند اما بعداً كه پوچي اعتقاداتشان را ميبينند خيليها پشيمان ميشوند.
* چرا در بوسني مدتي حجاب ممنوع بود؟
** در بوسني و در كل يوگسلاوي سابق حجاب بعد از جنگ جهاني دوم ممنوع شده بود. تقريباً با كشف حجاب در ايران و تركيه در بوسني اين همين مسئله اتفاق افتاد، دليلش هم نظام حاكم كمونيستياي بود كه عليه دين بود. تقريباً 50 سال، تا استقلال بوسني اين قانون وجود داشت. نه فقط ممنوعيت حجاب بلكه ممنوعيت كلي براي فعاليتها و تبليغ ديني، كه شايد مهمترين تبعات آن دور شدن مسلمانان و چند نسل از هويت ديني و همينطور ملي خود بود. از لحاظ تاريخي كشور بوسني قبل از ورود تركها در بالكان كشور مستقلي بود قبل از مثلاً صربستان يا كرواسي، با حكومت پادشاهي و زبان خود، مذهب رسمي مسيحي بوگوميلي بود كه با مسيحيت ارتدوكس و كاتوليك تفاوت داشت. اين مذهب نزديكتر به مسيحيت اصلي بود و در واقع با اسلام. به خاطر همين اكثر ساكنين بوسني با ورود اسلام توسط تركهاي اسلامي مسلمان شدند.
بهخاطر اين مسئله است كه امروزه بيشترين جمعيت مسلمانان بومي اروپا در بوسني است. بعد از فروپاشي امپراطوري عثماني بوسني جزو پادشاهي اتريش- مجارستان درآمد و بعد از آن جزو پادشاهي يوگسلاوي و بعد از جنگ جهاني دوم جزو يوگسلاوي شد. بعد از اينكه تركها بالكان را ترك كردند مسلمانان بوسني از طرف همسايههاي صرب خود 11بار دچار نسلكشي شدند و در دوران يوگسلاوي اخير با ممنوعيت حجاب و فعاليتهاي ديني، كلاً سعي شده كه هويت ديني و مليشان از آنها گرفته شود.
* مردم بوسني از چه شبكههاي مجازياي استفاده ميكنند؟
** بيشتر از وايبر و فيسبوك استفاده ميكنند.
* چقدر اخبار ايران را پيگيري ميكنند؟
** شخصيتهاي ايراني كه مردم بوسني به خصوص مسلمانان به آن علاقه دارند آقاي احمدينژاد در دوران رياست جمهوري ايشان بود به خاطر ايستادگي كه در برابر امريكا داشت؛ البته شخصيت حضرت امام خميني(ره) شخصيت مورد احترام است به عنوان شخصي كه توانست پرچم اسلام را بعد از مدتها بالا ببرند.
* شهيدي از شهداي ايراني در بوسني هست كه بوسنياييها دوستش داشته باشند؟
** همه شهداي ايراني كه در بوسني شهيد شدند مورد احترام و علاقه مسلمانان بوسني هستند و هر سال مراسم يادبود از طرف مسلمانان شيعه با همكار ايرانيهاي مقيم بوسني برگزار ميشود.
* بهترين خاطرهاي كه در ايران داشتيد؟
** خاطرات خوب زيادي در ايران داشتم و نميتوانم بگويم كدامشان بهترين است. حضور مقام رهبري در قم و سخنراني در جمع طلاب خارجي يكي از خاطرات خوب است.
* بدترين خاطرهاي كه در ايران داشتيد؟
** خاطرات بد هم رخ ميدهند كه ميخواهم فراموش كنم. آن چيزي كه خودم را خيلي آزرده خاطر ميكند برخوردهاي منفي نسبت به خارجيهاست و اعتقادات برخي افراد كه طلاب خارجي به ايران ميآيند چون در كشورهاي خود شرايط اقتصادي بدي دارند. در صورتي كه اصلاً اينطور نيست خيلي از افراد از زندگيهاي مرفه جدا ميشوند و ميآيند ايران تنها به اين دليل كه دين خودشان را بياموزند و آن هم در شرايطي سخت، خيلي پايينتر از آنچه كه در خانوادههاي خود و كشورهاي خود داشتند.
* به نظرتان ترجمه چه كتابي در بوسني الان خيلي ميتواند مؤثر باشد؟
** ميتوانم بگويم بهطور كلي كتابهايي كه در مورد تربيت و اخلاق اسلامي و شايد فرهنگ و تمدن اسلامي خيلي مناسب است.
ش.د9504583