کرمانشاه >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۱۰۷۶۸

سیر تکامل مردم‌سالاری دینی در ایران

مطالعه روندهای تاریخی نشان می‌دهد که مردم‌سالاری دینی به ‌عنوان یک گفتمان در ایران مدرن، اولین بار پس از ورود مدرنیته و ظهور مشروطه‌خواهی خود را نشان داده است.
پایگاه بصیرت / محمدباقر عباسی

مطالعه روندهای تاریخی نشان می‌دهد که مردم‌سالاری دینی به ‌عنوان یک گفتمان در ایران مدرن، اولین بار پس از ورود مدرنیته و ظهور مشروطه‌خواهی خود را نشان داده است. حاملان این گفتمان در فضای آن زمانِ جامعۀ ایران که اندیشۀ سُنتی تَرک برداشته بود، تلاش کرد تا در کشاکش شکل‌گیری نهادهای جدید مُدرن، عنصر دین را حفظ کند.

نمونۀ این مساعی در تدوین قانون در اندیشۀ مشروطه خواهان نمود پیدا می‌کرد، جایی که آن‌ها خواهان پیوند و آشتی این مفهوم با شریعت بودند. در اصل بیست و هفتم قانون اساسی مشروطه نیز در تشریح وظیفۀ قوۀ مقننه چنین آمده است: قوۀ مقننه که مخصوص است به وضع و تهذیب قوانین و این قوه ناشی می‌شود از اعلیحضرت شاهنشاهی، مجلس شورای ملّی و مجلس سنا و هر یک از این سه منشأ حق انشاء قانون دارد ولی استقرار آن موقوف است به عدمِ مخالفت با موازین شریعت و تصویب مجلسیان و توشیح به صحۀ همایونی... (متمم قانون اساسي مشروطه، اصل بيست و هفتم). عنصر محوری دیگر در ساخت مشروطه، که نشانگر شکل‌گیری بنیان‌های مردم‌سالاری دینی بود در مجلس شورای ملّی تجلی پیدا می‌کرد که «مختار بودن مجلس در انشاء قوانین» را منوط به تأیید نهاد دین می‌کرد.

گرایش سکولار اگرچه به‌ طور غیرمستقیم بر مطلق بودن اختیار مجلس مردم نظر داشت، گرایش مذهبی بر ضرورت انطباق قوانین مجلس با احکام شریعت و محدودیت اختیار مجلس اصرار می‌ورزید. دغدغۀ نظارت فقها بر مصوبات مجلس به‌اندازه‌ای بود که برخی مشروطه خواهان همچون سید لاری بر لزوم ریاست فقیه بر مجلس تأکید می‌کردند. به اعتقاد او «شرط کمال مجلس این است که اقلاً و اولاً شخص اول مجلس، فقیه عادل و جامع‌الشرایط باشد.» ظهور رضاخان و سپس فرزندش محمدرضا و در پیش گرفتن ریاست‌هایی برای قدرت زدایی از طبقۀ روحانی و گفتمان موردنظر آن‌ها (علی رغم پذیرش برخی شعائر مذهبی) منجر به تأمل جدی این طبقه در روش‌ها و سیاست‌های ادارۀ سازمان روحانیت شد.

بنابراین مردم‌سالاری دینی به ‌عنوان یک گفتمان قابل‌احترام و توانا در ادارۀ امور حکومت در حقیقت از دهۀ 1340 نقدها و نقصان‌های خود را در عرصۀ نظری برطرف کرد. رویارویی دولت پهلوی و گرفتن امتیازات سُنتی طبقۀ روحانی و عُرفی سازی آن‌ها موجب شد تا روحانیت تأمل، تجدید سازمان و خانه‌تکانی جدی را در دستور کار قرار داده و برای اولین بار در تاریخ خود، توانست به بنیان گذاری یک گفتمان قوی و قابلِ دفاع برای حکمرانی دست بزند. روحانیت دریافت که برای به چالش کشیدن دولت و بهره بُردن از پشتیبانی مردم، نخست به یک‌خانه تکانی جدی فکری و سازمانی نیاز دارد. اینان دریافتند که نمی‌توان در برابر موجی از آموزه‌های فلسفی غربی که در کالبد اندیشه‌های مارکس، نیچه، داروین، آگوست کنت و غیره تجسم‌یافته و به گفتمان فلسفی ایرانی راه‌ یافته‌اند برای همیشه دست ‌به ‌سینه ایستاد. به گمان ایشان می‌بایست با این آموزه‌ها که در گذشته به کاهش نفوذ مذهب در غرب کمک کرده بود، دست‌وپنجه نرم کند، به‌جای تعطیلی گفتمان (اصطلاح هربرت مارکوزه) به عقلانی کردن زندگی بپردازند.

یک ‌راه پاسخگویی به شبهات موجود و معرفی گفتمان مردم‌سالاری دینی، گذر از سیاست حذفی فدائیان اسلام و انتشار کتاب‌ها و آثار مختلف محققانه بود. سخنرانی‌های افرادی همچون بازرگان، سحابی، آیت‌الله طالقانی و... در بیان دیدگاه‌های اسلام گرمابخش حرکتی بود که از گوشه و کنار در حال شروع شدن بود. بازرگان سعی داشت که با استفاده از آموزه های علمی به تبیین برخی از پدیده‌ها و تعالیم مذهبی بپردازد. «مطهرات در اسلام» اولین کتاب بازرگان در این راستاست. این کتاب در صدد ارائۀ تفسیری علمی بر مطهرات در اسلام است. نمونۀ این تلاش در بسیاری دیگر از آثار بازرگان از جمله متن ویرایش شده سخنرانی‌های او در مناسبت‌های مختلف به چشم می‌خورد. بازرگان همچنین از یافته‌های علمی خود برای نقد مارکسیسم در کتابی به نام «علمی بودن مارکسیسم» سود جست. گذشته از این آثار، بازرگان تلاش‌های جدی برای قرائت از دین داشت که می‌توان در این چارچوب از تحقیق «سیر تحول قرآن» یا دیگر آثاری از این‌ دست نام بُرد.

بازرگان در بعثت و ایدئولوژی از اندیشۀ تأسیس یک حکومت دینی سخن گفته بود، امّا اکنون به عینه می‌دید که آن اندیشه‌ها، بسیاری از واقعیت‌های ممکن را نادیده گرفته بودند و مدینۀ فاضله‌ای که زمانی ترسیمش کرده و برای تحقق آن مبارزه کرده بود، اکنون متفاوت از آنچه پیش‌بینی کرده بود، رُخ نموده است. در آن سخنرانی گفته بود که «دین خدا یکی بیش نبوده و نیست» و بدین ترتیب اختلافاتی که بر اساس منافع یا تلقی‌های مختلف از دین می‌تواند در یک حکومت دینی بروز یابد را دست‌کم گرفته بود.

دکتر شريعتي و استاد مطهري نمايندۀ دو انديشه و طرز تفكر و نيز دو نوع نگاه به اسلام و تمدن اسلامي می‌باشند و هر كدام از دريچۀ برداشت خود از اسلام، به مسائل مختلفي كه جامعۀ جديد ايران و اسلام با آن روبرو هستند نگاه می‌کردند. البته توجه اصلی آن‌ها به رويارويي جامعه با آثار تمدن غربی و مدرنيته معطوف است. به همين دليل ابتدا به ریشه‌یابی مشكل می‌پردازند.

گفتمان مورد پشتیبانی آن‌ها در قالب پاسخ به جزوه شریعت سنگلجی، ظهور روحانی زادگانی همچون محمدکاظم عصار و مهدی حائری یزدی که در غرب درس‌خوانده بودند و دست‌کم یک‌زبان اروپایی را بلد بودند، تأسیس مدرسه فیضیۀ قم و تبدیل آن به مهم‌ترین مرکز علوم دینی و انتشار کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله در انتقاد از حکومت استبدادی به مقابله با جزم‌اندیشی رفتند. تا اینجا می‌توان نتیجه گرفت که مردم‌سالاری دینی توانسته است از دل بحران‌های مختلف به‌خوبی عبور کرده و پاسخ مناسبی به شبهات موجود بدهد. نتیجۀ نهایی آن دست یافتن به قدرت و عملی کردن رؤیایی تبدیل این گفتمان به یک گفتمان مسلط بوده که با تأسیس جمهوری اسلامی محقق شده است. با این ‌حال لازمۀ تداوم این گفتمان به ‌عنوان یک گفتمان فعال و نامیرا، رویارویی عقلانی با تحولات نوظهور است که مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان در جهانی‌شدن و تعمیق هرچه بیشتر ارزش‌های غربی از طریق فنّاوری‌های ارتباطی جدید دانست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات