قهرمانان و پهلوانان امنیت و اقتدار ملی در طول چهل سال گذشته هیچ گاه به خود جرات ندادند در صفحه سیما یا خطوط صدای جمهوری اسلامی ظاهر شوند و از نقش خود در پیروزیهای نظامی در داخل یا منطقه سخنی بگویند.
سردار حاج قاسم سلیمانی که اکنون در نگاه دوست و دشمن به یک اسطوره تبدیل شده است و ضرب شست رزمندگان اسلام را در سرتاسر خطوط مقاومت فرماندهی میکند، فراری ترین مسئول از قاب سیما و ظهور در مرئی و منظر عمومی است. در قول و فعل او کمترین اشتیاق به شهرت دیده نمی شود.
در انقلاب اسلامی از اول قرار بود هر آنچه که بوی فتح و ظفر از آن می آید به نام اسلام و خدا ثبت شود و هر آنچه را که عدم فتح به دلیل برخی ناخالصی ها پدید میآید به خود نسبت ندهیم. باید مسئولینی که متکفل این گونه امور بودهاند مسئولیت آن را بپذیرند. موضوع گفتگوهای سیاسی با دشمن که ربط مستقیم به امر امنیت و اقتدار ملی دارد نیز از این سنخ است.
اگر مسئولین امر دیپلماسی کشور قدری هوشمندی از خود نشان میدادند، آن را از شائبه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی دور نگه می داشتند و بیشتر روی عزم ملی، اتحاد و انسجام اسلامی سرمایهگذای می کردند، دشمن را به طمع نمیانداختند تا در گرفتن امتیازات دچار توهم شوند. مدال دادن به مسئولین دیپلماسی کشور در حالی که اجرای برجام و تعهدات طرف مقابل تقریبا هیچ بود و جشن و پایکوبی راه انداختن برای خسارت محض، نتایج برجام خالی از حکمت و عقلانیت سیاسی بود.
این رویکرد دولت باعث شد هنوز برخی از زیارتگاه برجام انتظار شفای امراض اقتصادی و معجزه سیاسی در تغییر معادلات قدرت در منطقه داشته باشند. اگر نبود دست پرقدرت سربازان و جانبرکفان فرزندان ملت در مبارزه پیروز علیه تروریسم در منطقه، امروز آمریکا مطالبات بیشتری را درخواست می کرد.
نطق ترامپ در خروج از برجام یک شلیک به قلب برجام و سخنرانی وزیر خارجه آمریکا در اندیشکده آمریکایی - صهیونیستی هریتیج هم تیر خلاص به مغز برجام بود. امروز برجام مرده است، هر گفتگو و جستجوی دیگر در فضای دیپلماسی برای احیای آن بینتیجه است، چرا که اگر به نتیجه هم برسد دیگر برجام نیست، بلکه معاهدهای است که فضای آزمون و خطای تجربهای جدید را پدید میآورد.
دولت نباید از فوت برجام متاثر و غمگین باشد. اگر برخی خطا کردند و مسائل سیاست خارجی را با رقابتهای سیاسی در داخل پیوند زدند، رقبای آنها هرگز چنین خطایی را مرتکب نخواهند شد. امروز پاسخ گستاخی های ترامپ و پمپئو و باند تبهکار اروپایی آنها این است که دولت و ملت یکپارچه در برابر زیادهخواهیهای غرب بایستند و نگذارند دشمن در شکاف نقد درون گفتمانی نیروهای انقلاب در خصوص برجام زیستی انگلوار، فریبکارانه و مزورانه داشته باشد.
آمریکاییها در مواضع خصمانه خود روی فتنهگران و نفوذیها در ایران برای ایجاد این شکاف حساب باز کرده اند. این حساب را باید با بصیرت انقلابی بست و موجودی آن را به صفر رساند. این مهم وظیفه نیروهای امنیتی، انتظامی و قضائی است که دشمن را برای همیشه از ناحیه ضربه نفوذیها ناامید کنند.
دولت به ویژه رئیس جمهور 4 مطلب را باید در دستور کار قرار دهد تا از این گردنه عبور کنیم؛
1- دولت، دیپلماسی تهاجمی و طلبکارانه را جایگزین دیپلماسی التماسی کند و امیدی به اروپا نداشته باشد. نمیدانم چرا دولت این قاعده را که "هر وقت در برابر دشمن ضعف نشان دادیم و عقب نشستیم آنها حمله کردند" را فراموش کرد و در برجام دچار خطای راهبردی شد؟
2- دولت می تواند به قول روسیه و چین در پایبندی به موضوعاتی که آمریکا و اروپا تا کنون عمل نکرده اند امیدوار باشد و برای دورزدن تحریمها روی آن حساب کند. لذا رویکرد راهبردی نگاه به چین و روسیه باید در وزارت خارجه جایگزین نگاه به غرب شود.
3- حل مشکلات اقتصادی در حوزه رکود، تورم و بیکاری منوط به تکیه بر ظرفیتهای داخلی و تقویت تولید ملی است. اگر تا دیروز قصور و تقصیری بود باید به سرعت جبران شود و حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی تداوم یابد. حتی یک لحظه توقف دولت هم جایز نیست.
4- آینده فروشی و اقتدار فروشی، سم مهلک برای روانسازی روابط با غرب است این دو مثل موریانه پایههای نظام را می خورد دولت از این کژراهه باید به شدت پرهیز کند.
اگر این مسیر درست طی شود نصرت الهی هم خواهد آمد و می توانیم پیروزی جدیدی را به نام "خدا" ثبت کنیم به شرطی که از نگاه کاسبکارانه به مسائل امنیت ملی و روابط خارجی به طور جدی پرهیز شود.