روزنامه کیهان
اشتباهات و تناقضات راهبردی دولت/ محمد ایمانی
اولویت مهم ملی در هفتههای پیش رو، تغییر مبنایی رویکرد دولت است. رویکرد کاریکاتوری به مدیریت، اولویت برجام و تعامل با غرب را به اندازه کل پیکره مسئولیتهای دولت، فربه - بلکه فربهتر از کل پیکره دولت- کرد و باقی پیکر را نحیف و ضعیف گذاشت. این رویکرد قبلا هم جواب نمیداد؛ چه رسد به اینکه با خروج کدخدای اروپاییها، عملا دیگر برجامی وجود ندارد. آیا دولت نشانههایی مبنی بر اینکه نمیخواهد اشتباهات راهبردی پنج سال گذشته را ادامه دهد، از خود بروز خواهد داد؟
1- آغاز انحراف، به اعتماد نسبت به رژیمهای ستمگری مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه بر میگردد. سنت الهی، مومنان را از اعتماد و اتکا و میل به ستمگران بر حذر میدارد. «... وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِالله مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ. و بـه آنها که ستم کردند، تمايل و تکیه و اعتماد نـكـنـيـد كـه مـوجـب مى شود آتش شما را فرا گيرد. و جز خدا هيچ ولى و سرپرستى برای شما نیست. بنابراین يارى نمى شويد». (آیه 113 سوره هود)
2- نوشتن قرارداد یک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، یک شاهکار حقوقی کمیاب است. خانم شرمن و آقای عراقچی در مذاکرات حتی عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقایان ظریف و کری باهم پیادهروی کردند. عراقچی میگفت امضای کری تضمین است! اما شرمن اخیرا گفت «یقینا میدانستیم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتایان ایرانی مدام میپرسیدند چگونه بدانیم به توافق پایبند میمانید و من گفتم راهی برای این کار وجود ندارد»! به تصریح آیه 22 سوره ابراهیم، شیطان در قیامت میگوید «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی. من بر شما تسلط و راهی نداشتم، فراخواندم و اجابت کردید».
3- عجیب اینکه هنوز هم امثال آقای روحانی اصرار دارند دموکراتها (طراحان تحریمهای فلجکننده، آشوب و بیثباتی 88، ترور و خرابکاری هستهای، و جنگهای نیابتی داعش علیه ایران) را ماهیتا جدا از جمهوریخواهان و ترامپ وانمود کنند و به همانها که این کلاه بزرگ را سرشان گذاشتند، به چشم مردمانی مودب و دلسوز بنگرند. با همین دستگاه ادراکی معیوب بود که اوباما را بسیار مودب یافتند و لفاظی رئیسجمهور قبلی فرانسه را باور کردند و گفتند «رئیسجمهور فرانسه به من در پاریس گفت یکی از اهداف روابط با ایران، اشتغال جوانان ایران است»! اما حالا ماکرون میگوید درباره تحریمها و تصمیم شرکتهای فرانسوی نمیتواند کاری بکند. پس برجام به چه کاری میآید؟
4- مطالبه تضمین، 3 سال پس از اجرای یک قرارداد، از آن حکایتهای تلخ است. گرفتن تضمین از طرف مقابل، پیششرط اجرای هر قرارداد معتبری است. همچنین پیشبینی خسارت در صورت عدم پایبندی به تعهدات، جزو بدیهیترین اصول عقد قرارداد است. از دیگر لوازم ماندگاری یک قرارداد، «پیشبینی مکانیسم معتبر شکایت، توازن تعهدات طرفین و همزمانی اجرای آن، در کنار امکان برگشتپذیری سریع تعهدات در صورت بدعهدی طرفین» است. متاسفانه هیچ یک از این 6 شرط در توافق برجام (و توتال و بوئینگ و...) رعایت نشد. آمریکا به همین دلیل، هم بارها توافق را زیر پا گذاشت و هم پس از گرفتن امتیازات لازم، بدون کمترین هزینه از توافق خارج شد. اروپاییها نیز دلیلی نمیبینند برای پایمال نشدن حقوق ایران تحرکی داشته باشند.
5- آقای ظریف در وین گفت «گرفتن ضمانت از اروپاییها ناممکن نیست». واقعا؟ 35 ماه پساز انعقاد توافق و 28 ماه پس از اجرای یک سویه آن، تازه وقت گرفتن تضمین است؟ چرا توافق در 28 ماه گذشته بدون هیچ تضمین گرفتنی توسط دولت ما اجرا شد؟ اگر از مردم عادی بپرسید برای خرید یک خانه یا فروش یک خودرو چگونه قراردادی باید نوشت که معتبر باشد و سرتان کلاه نرود، آیا حتی یک نفر، قرارداد بیچفت و بستی شبیه برجام (بدون رعایت اصول شش گانه) را که طرف مقابل بتواند پول یا مایملک شما را بالا بکشد اما به وعدهاش عمل نکند، تجویز میکند؟ در چه حال و هوایی بودند که چنین قراردادی را امضا کردند و جشن هم گرفتند؟
6- آقای عراقچی میگوید «مشکلات بانکی ما یک چهارمش به تحریمهای هستهای باز میگشت. یک مقداری به تحریمهای اولیه و یک سوم به «اف.ای.تی.اف»باز میگردد.... باید این را درک کنیم(!!) که اروپاییها برای همکاری با ایران بدون آمریکا با دو مشکل مواجه هستند. یکی مشکل سیاسی است. آمریکا و اروپا شراکت راهبردی دارند. اروپاییها به لحاظ فنی هم مشکلاتی دارند. شرکتها بر اساس سیستم سرمایهداری توسط مدیران و هيئت مدیران خود اداره میشوند». فرض کنید جای آقای عراقچی، موگرینی یا معاونش هلگا اشمید در گفتوگوی ویژه خبری حضور داشتند. آیا سست عهدی و بیمبالاتی اروپاییها را بهتر از این توجیه میکردند؟! همینجا باید از صدا و سیما گلایه کرد که همچنان اشتباه گذشته در محدود کردن انتشار نقدهای صاحب نظران را - این بار درباره اروپا- تکرار میکند و آنتن را یکطرفه کرده است. اظهارات عراقچی درباره برداشته شدن یک چهارم تحریمهای بانکی با برجام در حالی است که روحانی روز اعلام توافق گفت «در روز اجرای توافق، تمام تحریمهای بانکی و مالی یکجا برداشته میشود». سخنان امثال عراقچی و روحانی، چراغ سبز پیاپی به آمریکا و اروپاست مبنی بر اینکه دولت ایران، با کج رفتاری و بیصفتیهای شما برخورد نمیکند؛ بنابراین به بدعهدی خود ادامه دهید! با این دست فرمان، قطعا عایدی ناچیز برجام برای دولت به هیچ گرایش پیدا خواهد کرد.
7- برجام حتی زمانی که آمریکا ظاهرا از توافق خارج نشده بود، سالی 3 بار سکته میکرد. در سکوت تیم مذاکرهکننده ما، کنگره مصوبهای گذراند مبنی بر اینکه دولت آمریکا باید هر 4 ماه یک بار، ضمن گزارش درباره روند پایبندی ایران، تعلیق تحریمها را تمدید کند! یا به عبارت دیگر بتواند دبّه کند. دولت عجول ما یک بار برای 10-15 سال تعهد داد و ظرف 2 ماه همه تعهداتش را به اجرا گذاشت اما در مقابل پذیرفت آمریکا 4 ماه یک بار به برجام شوک بدهد! نتیجه اینکه هیچ سرمایهگذار خارجی جرئت نکرد حتی همکاری میان مدت داشته باشد. ظرف 4 ماه، کدام همکاری اقتصادی پایدار را میشود انجام داد؟! برجام برخلاف تصور، تبدیل به شمشیر داموکلس تهدید و القای بیثباتی نسبت به محیط اقتصادی پر سود و جذاب ایران شد.
8- اعتبار زدایی از دولت، یکی از خسارتهای برجام است. آمریکا و اروپا به اعتبار برجامزدگی آقای روحانی، تهدیدهای او به تلافی را «معتبر» نمیدانند. برجام طی 28 ماه پس از اجرا دایما زیر پا ماند، چون غرب این گونه میفهمید که هر معاملهای با توافق بکند، اعتراض موثری از تیم روحانی دریافت نمیکند. آمریکا با این یقین، رویکرد نقضی را که پیوسته «اعمال» میکرد، «اعلام» هم کرد تا عایدی «تقریبا هیچ» برجام، تبدیل به «تحقیقاً هیچ» شود. تناقض بزرگی اتفاق افتاد. تیم روحانی، از یک طرف چنان برجام را بزرگ داشتند که از یک رفتار تاکتیکی در حوزه دیپلماسی، به راهبرد مقدس ارتقا دادند. مذاکره و توافق، یک ابزار مشروط و طرفینی است. اما روحانی و تیمش به به نحوی رفتار کردند که گویا حاضر به توافق به هر قیمت و ماندن و اجرای یکطرفه آن هستند! آنها نگاه حیثیتی به برجام داشتند و ماجرا را ناموسی کردند؛ چنانکه هیچ صاحبنظری نتواند درباره منافذ و خلل آن چون و چرا کند. اما همین مسئله حیثیتی، وقتی با دست درازی پیاپی آمریکا و اروپا مواجه میشود، برخی مدیران غیور برجام زده، تمام غیرت و حساسیت خود را غلاف میکنند و رو به سمتی دیگر میچرخانند! تا این رویکرد غلط دگرگون نشود، برجام به ابتذال بیشتری کشیده خواهد شد. روحانی باید در مقابل دشمنان، اعتبار دولت خود را در تراز اقتدار نظام جمهوری اسلامی بازسازی کند.
9- دو سال قبل از برجام و سه سال پس از اجرای نیم بند آن، 25 وزارتخانه و معاونت رئیسجمهور به جز استثناهایی، معطل و منتظر عملکرد جادویی برجام بودهاند؛ انگار قرار است غولی از این چراغ جادو بیرون بیاید و با کارهای محیرالعقول، زحمت تدبیر و تلاش سختکوشانه را از روی دوش برخی دولتمردان بردارد. اما اکنون یکی باید به داد غول گرفتار در چراغ برسد و آن را از مخمصه برهاند. طی این 5 سال، به خاطر دیپلماسیزدگی (برجام زدگی)، از کارکرد تیم اقتصادی دولت غفلت شد. در برابر وزارت خزانهداری (جنگ) آمریکا که جور پنتاگون را میکشید، این طرف ستاد اقتصادی دولت، طفیلی دیپلماسی التماسی و راهبرد «واردات چشم پرکن» قرار گرفت. امروز این اتفاق نظر وجود دارد که دولت از ضعف فرماندهی توانمند رنج میبرد. به تعبیر فرشاد مومنی کارشناس اقتصادی حامی دولت، «دولت روحانی، اقتصاد را وصله و پینهای اداره میکند و بیبرنامهترین دولت سه دهه گذشته است». و به تصریح طهماسب مظاهری وزیر اقتصاد دولت اصلاحات «اگر روال فعلی بیتحرکی دولت ادامه پیدا کند، وضعیت شاخصهای اقتصادی نامطلوب خواهد شد».
10- روحانی سال 91 به طعنه میگفت «کشور مدیر میخواهد نه نوکر» و اکنون میگوید «ما نوکر مردم هستیم». مردم اما در مدیریت حرف، نه مدیریت دیدند و نه نوکری. آقای روحانی آن گونه که وزیر ارتباطات گفت، ساعت 10 صبح «خسته» بوده و گرنه آماراشتغال 200 هزار نفری در فضای مجازی را 2 میلیون شغل اعلام نمیکرد (آمار واقعی 33 هزار شغل است). وقتی از خستگی حرف میزنیم، دقیقا درباره چه چیزی حرف میزنیم؟ عبدالله ناصری (عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) خبر میدهد «روحانی در مقایسه با همه رؤسای جمهور پیشین، وقت برای دولت نمیگذارد». او 9:30 صبح تا 19 سر کار است. ناطق نوری با اعتراض به روحانی گفته؛ من که فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم، از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر میشوم، شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید. روحانی حوزههای کلیدی را شوخی گرفته. او به دلیل روحیهاش مشورتپذیر نیست. حوزه اقتصادی دولت بسیار به هم ریخته است».
11- مرحوم هاشمی در آخرین جلسه یکی از کمیسیونهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، از شیوه مدیریت روحانی انتقاد کرده بود؛ به این دلیل که وقت کافی برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی نمیگذارد و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست. هاشمی 9 آبان 95 به روزنامه اعتماد گفت «از همان سال اول تأکید داشتم که نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف میشود. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمدهای روی آن انجام نشد که یکی مسئله اشتغال است». او همچنین گفته بود با 20 درصد نقدینگی میشد به اقتصاد رونق داد.
12- تناقضات عجیبی در دولت رخ داده است. گفتند تزریق پول به حوزه مسکن - که 250 شاخه شغلی و صنعتی را فعال میکرد، مردم را صاحبخانه مینمود و به اقتصاد رونق میداد- موجب افزایش نقدینگی و تورم میشود؛ پس باید نقدینگی را جمع کرد. با این سیاست انقباضی، رکود اقتصادی را شدت بخشیدند اما با این وجود، نقدینگی430 هزار میلیاردی را ظرف 5 سال، به 1485 هزار میلیارد تومان (بیش از سه برابر) رساندند! این نقدینگی تورم زا مدتی به سمت سوداگری زمین و مسکن رفت، سپس در دو سال گذشته به ویژه 6 ماه اخیر، بازار طلا و ارز را هدف گرفت. بنابراین تورمی که به قیمت تحمیل رکود، کاهش یافته بود، رو به افزایش گذاشت و مثلا بر اساس گزارش بانک مرکزی، به 34 درصد در بخش مسکن در تهران رسید. همزمان قیمت ارز صد درصد افزایش یافت! عجیب اینکه دولت در همین دوره، دربهدر جذب سرمایهگذار خارجی بود! آیا نمیشد با رونق دادن به بخش مسکن از طریق انتقال سرمایههای سرگردان و تضمین سود آن، به اقتصاد رونق داد، مشکل مسکن را چارهجویی کرد و از آشفتگی بازار ارز مانع شد؟ چرا همزمان، سیلاب نقدینگی و قحطی منابع سرمایهگذاری را موجب شدند؟
روزنامه ایران
اجماع، کلید ابرچالشهای اقتصادی/محسن جلال پور
نخستین نشست شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه گانه تشکیل شده و سؤال این است که با تشکیل این نشست آیا گام مؤثری برای حل و فصل ابر چالشهای کشور برداشته میشود؟ در سالهای گذشته بارها از سوی اقتصاددانان و ناظران توسعه درباره وجود چند چالش جدی در کشور هشدار داده شده اما دولتها معمولاً از کنار هشدارها گذشته یا درنهایت با تدابیر کوتاه مدت بر مسأله سرپوش گذاشتهاند.
با گذشت زمان چند چالش اقتصاد ایران به ابرچالشهای نگرانکننده تبدیل شدهاند که امروز شرایط نگران کنندهای برایمان به وجود آوردهاند. به نظر میرسد با تمهید رهبری چهار ابرچالش جدی در دستور کار سران قوا قرار گرفته است که به این شرح هستند:
1-کسری بودجه دولت ۲- بحران نظام بانکی ۳- موانع کسب وکار و تولید
۴- فقر و نابرابری.
کسری بودجه بزرگ و افزایش هزینههای جاری در بودجه، هزینههای عمرانی را به کمترین حد ممکن رسانده است.به گونهای که دولت مجالی برای انجام وظایف خود ندارد. کسری صندوقهای بازنشستگی نیز بشدت روی بودجه سنگینی میکند.سه سال دیگر، 50 درصد بودجه را باید صرف پرداخت حقوق به بازنشستگان کنیم. پس بیخود نیست که از کسری بودجه به عنوان
«ام المصائب» اقتصاد کشور یاد میشود، چون به تنهایی بر ابرچالشهای بحران آب، محیط زیست، صندوقهای بازنشستگی و نظام بانکی تأثیر میگذارد و بیکاری را نیز تشدید میکند.
فقر و بیکاری عواقب سیاسی و امنیتی دارد. ابعاد این ابرچالش دامنگیر حوزههای دیگر شده به گونهای که رئیس جمهوری به درستی میگوید هیچ خطری بالاتر از بیکاری نیست. انبوهی از جمعیت جوان در صف انتظار کارند و این نگرانی وجود دارد که بیکاری از دایره اقتصاد خارج شده و ابعاد اجتماعی و امنیتی پیدا کند.
ارزیابیهای داخلی و خارجی در مورد فضای کسبوکار مؤید این نکته است که اقتصاد ایران در شاخص آزادی اقتصادی و رقابت پذیری در شرایط نامساعدی قرار دارد. این جایگاه نامناسب مؤید این نکته است که تولید در بنگاههای اقتصادی ما با محدودیتهای پیچیده و سختی همراه است. بخش خصوصی مدام از دولت میخواهد که این فضا بهبود پیدا کند.
وضع نظام بانکی هم اصلاً خوب نیست. فساد و مدیران نالایق دست به دست هم دادهاند تا نظام بانکی ایران را نابود کنند. داراییهای منجمد و موهوم در ترازنامه بانکها که منجر به جنگ قیمتی شده و در کنار آن، سیاستهای مداخلهجویانه دولت در بازار ارز و پایین نگاه داشتن دستوری نرخها منجر به التهاب در بازار و تشدید مشکلات نظام پولی کشور و آتشزنهای برای ایجاد بحران شده است.
واقعیت این است که هرکدام از این ابرچالشها برای ساقط کردن یک ساختار سیاسی کافیاند و ما در حال حاضر این همه چالش را یکجا و با هم داریم.
در چنین شرایطی رهبری با تشکیل شورایی سعی کردهاند نارساییهای حکمرانی موجود را برای حل ابرچالشهای اقتصادی برطرف کنند. چه آنکه با این تمهید، برخی ناهماهنگیها و اختلاف نظرها درباره مسائل اقتصادی برطرف میشود و تصمیمگیران کشور درباره مهمترین ابرچالشهای اقتصادی به تقریب ذهنی و اجماع راه حلی میرسند. در این شرایط حساس، انتظار از حاکمیت این است که در مسیر اصلاح و ترمیم گام بردارد و مردم نیز باید صبوری کنند. ما وسط پیچیدهترین و حساسترین بازی یک قرن گذشته قرار داریم و در جهان پر آشوب فعلی، هیچ سناریویی به نفع ما نوشته نمیشود. به گمانم درهیچ زمانی، مردم ایران تا این اندازه تنها نبودهاند. پس همبستگی و اتحاد و صبوری را برای چه زمان و چه شرایطی تجویز کردهاند؟
روزنامه جمهوری اسلامی
جنگ یمن و نفوذ معنوی ایران
بسمالله الرحمن الرحیم
انصارالله یمن هشدار داده است که اگر نیروهای ائتلاف سعودی به شرارتهای خود ادامه دهند، باید در انتظار ضربات مرگبار ارتش و نیروهای مقاومت یمن با سلاحهای جدید باشند. این هشدار انصارالله در پاسخ به شرارتهای بیوقفه ائتلاف سعودی که علیه مردم مظلوم یمن در ماه مبارک رمضان مرتکب میشوند، صادر شده و در واقع به منزله اتمام حجت مقاومت یمن است که اگر فردا ضربات سهمگین ارتش، نیروهای مقاومت و عشایر دلیر یمن را دریافت کردند، گلایهای نکنند. چرا که پیشاپیش در این باره هشدارهای لازم به آنها داده شده بود.
واقعیت این است که آل سعود در مقطع زمانی کنونی در قلمرو مقابله علیه مردم مظلوم یمن تقریباً تنها ماندهاند و سایر کشورهای عضو ائتلاف عملاً تحرک و انگیزه چندانی در جنگ علیه مردم یمن ندارند. این بدان معنی است که سنگینی بار گناه شرارتهای ائتلاف بر دوش سلمان و فرزندش قرار دارد و سایر کشورها بیشتر بر روی کاغذ و در تبلیغات رسانهای و سیاسی با سعودیها همراه میکنند. علاوه بر این حتی همراهی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نتوانسته به اهداف خود برسد و آنها اگرچه در اتاق جنگ ائتلاف حضور و فعالیت دارند و بیشترین تلاش خود را برای به زانو در آوردن مقاومت یمن به کار گرفته اند، ولی عملاً تا این لحظه کاری از پیش نبردهاند و به جز رسوائی و ناکامی، چیز دیگری عایدشان نشده است.
جنگ علیه یمن اکنون در چهارمین سال خود قرار دارد و در تمامی ابعادش به یک جنگ نابرابر و ظالمانه تبدیل شده که ائتلاف بدنام سعودی را در کام باتلاق حوادث درگیر و بلکه زمین گیر کرده است. ائتلاف از ابتدا سعی داشت با توسل به بیشترین جنایات ممکن و همچنین بهره گیری از تمامی حیلههای محتمل، جبهه مقاومت و ارتش یمن و قبائل قدرتمند یمن را به زانو در آورد. البته در این راه به تمامی تلاشهای ممکن دست زد ولی هرچه بیشتر تلاش کرد، کمتر نتیجه گرفت.
آل سعود در این زمینه حتی به ریخت و پاشهای گستردهای متوسل شده و امیدوار بودند که با نفوذ در طیف نیروها و فریب دادن طیف علی عبدالله صالح بتوانند در میان صفوف آنها رخنه کنند و مقاومت را کاملاً منزوی نمایند و در صورت ممکن از پشت به آنها خنجر بزنند. ریاض در این زمینه بسیار کوشید و حتی در آخرین لحظهها تصور میکرد که برنده اصلی این بازی رسوا تلقی میشود لکن با افشای این ماجرا و هلاکت علی عبدالله صالح، این بازی خطرناک هم به زیان ائتلاف به پایان رسید و چیزی عاید سلمان و فرزندش نشد.
سیر تحولات پرشتاب یمن به سمت و سوئی رفته که حتی حامیان عربستان و عاملین تامین اسلحه و جنگ افزارهای مدرن با ارائه آخرین اطلاعات ماهوارهای هم نتوانستهاند بیش از این کمکی به آل سعود کنند و جنگ در یمن با تمامی ویژگیهایش به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده که هیچ امیدی به پیروزی و حتی نجات سعودیها از مهلکه وجود ندارد.
دولت قبلی آمریکا سعی داشت بلکه بتواند سعودیها را به روشهای آبرومندانهای از مهلکه جنگ یمن خارج کند و حتی به ایران پیغام داده شد تا از نفوذ معنوی خود برای دعوت مقاومت یمن به آتش بس بهره گیری کند. البته ایران توانست انصارالله و سایر نیروهای فعال در جبهه مقاومت را به برقراری آتش بس ترغیب کند ولی نهایتاً بن سلمان با هرگونه آتش بسی مخالفت کرد و ترجیح داد تا سرحد نابودی خود و طیف نیروهای شرور ائتلاف به جنایات جنگی خود ادامه دهد.
آمریکای ترامپ البته دیدگاه دیگری دارد و قویاً معتقد است که با شرارت بیشتر میتوان جبهه مقاومت را به زانو در آورد. شدت گرفتن شرارتهای ائتلاف و حتی به کارگیری مزدوران فرامنطقهای در حملات جنگی و به ویژه حملات هوائی دقیقاً با همین انگیزه و برای تامین همین هدف صورت گرفته ولی آنها نیز کاری از پیش نبردهاند.
ائتلاف سعودی و حامیانش مایل نیستند اراده و اقتدار نیروهای مقاومت یمن را به رسمیت بشناسند و آنرا باور کنند و به همین دلیل مرتباً اصرار دارند که اقتدار روزافزون مقاومت یمن را به خارج از مرزها و مشخصاً به ایران نسبت دهند. شروط 12 گانه مایک پمپئو که در واقع فهرست آرزوهای ترامپ و معدود دستیاران باقیمانده در اطراف وی را تشکیل میدهد، در یکی از سرفصلهای خود مشخصاً از ایران میخواهد تا به حمایت از مقاومت یمن خاتمه دهد تا بلکه ائتلاف سعودی بتواند سرنوشت جنگ یمن را به سود خود خاتمه دهد. ایران بارها اعلام کرده که نقشی در جنگ یمن نداشته و ندارد ولی برای نقش آفرینی با هدف پایان این جنگ بیهوده احمقانه حاضر است از نفوذ معنوی خود استفاده کند و زمینههای پایان بحران را فراهم سازد.
با این حال، بعید به نظر میرسد کینه انباشته سعودیها علیه مردم مظلوم یمن به سادگی راهی را برای پایان جنگ یمن باقی بگذارد چرا که آنها امیدوار بودند که یمن را به حیاط خلوت سعودیها تبدیل کنند ولی در میدان عمل، یمن را به کانون خشم و انزجار علیه آل سعود تبدیل کردهاند و همچنان به شرارت و جنایات جنگی خود ادامه میدهند؛ پدیدهای که میرود تا دودمان آل سعود را هم در خود ببلعد و از صفحه روزگار حذف کند.