روزنامه کیهان **
راز هستههای مقاومت در منطقه/ سعدالله زارعی
«قدرت منطقهای ایران» از جمله موضوعاتی است که بیاغراق هر روز درباره آن لااقل یک مقاله در سطح نشریات و سایر رسانهها نوشته میشود و اغلب این مقالات نیز توسط مخالفان جمهوری اسلامی نوشته میشوند و از این رو در پشت طرح بحث قدرت منطقهای ایران، دشمنی مرموزانهای وجود دارد. البته این که ایران دارای اقتدار منطقهای است، جای بحث ندارد. اما میان آنچه دشمن از آن یاد میکند با آنچه درباره ایران صدق میکند تفاوت بنیادین وجود دارد و اساساً دو چیز است. در این باره گفتنیهایی وجود دارد:
1- بعد از شکستی که به واسطه 8 سال دفاع مقدس ملت ایران بر دشمنان اسلام تحمیل شد، آنان متوجه قدرت جمهوری اسلامی شده و در صدد برآمدند تا ریشههای انقلاب اسلامی را از ایران برکنند و از این رو بود که «کاسپارواینبرگر» وزیر دفاع آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان با صراحت از لزوم خشکاندن ریشه ملت ایران سخن گفت. حضرت امام خمینی با درک توطئه روزافزون آمریکا و عوامل آن علیه انقلاب اسلامی و ملتهای منطقه از لزوم به وجود آمدن «هستههای مقاومت» در تمامی جهان سخن گفته و در تاریخ دوم آذرماه 1367 به یک راهبرد اشاره و فرمودند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد... شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب میتوان اسلام را فاتح جهان نمود».
آنچه بعدها در منطقه پیش آمد بر دقت نظر حضرت امام صحه گذاشت. برابر اسناد، نئوکانهای آمریکا از میانه دهه 1370 یعنی حدود 8 سال پس از فراخوان امام راحل از مسلمانان جهان برای تشکیل هستههای مقاومت، از یک توطئه حساب شده پرده برداشتند. در این سالها یک کمیته 300 نفره از متخصصین برجسته آمریکایی به ریاست «پل ولفوویتس» در نیروی دریایی آمریکا مشغول رایزنی پیرامون جزئیات طرحی بودند که با پیروزی جرج بوش دوم در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 به اجرا گذاشته شد. خلاصه این طرح این بود: «تجزیه کشورهای غرب آسیا» که با دو دستور کار یعنی راهاندازی انقلابهای مخملین و اشغال مستقیم نظامی دنبال میشد به زودی کشورهای مختلفی در معرض دو لبه این طرح قرار گرفتند و بعضی دچار آسیب جدی گردیدند.
2- وقتی طرح آمریکا برای تغییر جغرافیای غرب آسیا دنبال میشد، در ایران دو نوع برخورد وجود داشت. یک برخورد مبتنی بر پذیرش شرایط بود یعنی افراد، گروهها و حتی دستگاههایی در ایران از یک طرف با بروز انقلابهای رنگی در کشورهای آسیایی همراهی کرده و به آن نام «توسعه دموکراسی» دادند و حال آنکه آنچه در گرجستان (2003) اوکراین (2004) و قرقیزستان(2005) و... پیش آمد، کودتای سیاسی بود که با هزینه کم آمریکا و کارگزاری نیروهایی در داخل این کشورها به وقوع میپیوست. وقتی قضیه اشغال نظامی کشورهای افغانستان و عراق توسط آمریکا نیز پیش آمد، نیروهایی در داخل ایران توصیه کرده و بر اساس آن اقدام هم کردند که بله چارهای جز همراهی نداریم در واقع در این ماجرا همان کاری را کردند که رضاخان ذلیلانه در جریان تهاجم مشترک قوای متفق و متحد به ایران انجام داد. یعنی «بیطرفی» و این در حالی بود که از یک سو برخلاف زمان رضاخان این بار نه ایران که کشورهایی در همسایگی ایران در معرض تهاجم نظامی غرب قرار گرفته بودند و از سوی دیگر نام این کار در این زمانه بیطرفی نبود و در واقع آقایان در مجلس و دولت ایران را دعوت به تسلیم در برابر غرب میکردند و بر آن اصرار داشتند. اما در مقابل این نگرش و راهحل ذلیلانه، رهبر معظم انقلاب اسلامی همه را به نسخه حضرت امام یعنی «تشکیل هستههای مقاومت در جهان اسلام» توجه داده و خود دست به کار مدیریت، سازماندهی و تغذیه آن شدند. حضرت امام خامنهای -دامت برکاته- در مواجهه با انقلابهای رنگین ملتها و دولتها را به مقابله فراخوانده و بالاخره موفق شدند ماشین این به اصطلاح انقلابها را از کار بیندازند. در مواجهه با اشغال نظامی افغانستان و عراق نیز، رهبری ملتهای منطقه و بخصوص برادران افغانستانی و برادران عراقی را به مقابله فراخواندند و در عمل هم موفق شدند با کمک ملتهای این دو کشور اهداف آمریکا و انگلیس در حمله به عراق را به شکست بکشانند.
وقتی امروز به قضاوت و داوری مینشینیم در مییابم که اگر به نسخه ذلتبار بعضی از جریانات سیاسی مرعوب در دو ماجرای انقلابهای رنگی و تسخیر نظامی کشورهای منطقه توسط آمریکا- که ظاهری دلسوزانه هم داشتند- عمل میشد امروز ملتهای منطقه زیر سیطره نظامی آمریکا دست و پا میزدند و حال آنکه رهبری انقلاب در یک دوره کوتاه موفق شدند با هزینههای کم توطئه سیطره دوباره آمریکا به منطقه را با شکست مواجه گردانند. در واقع نسخه «هستههای مقاومت در جهان اسلام» که در دوم آذر 1367 توسط حضرت امام نوشته شد، با کارگزاری و مدیریت رهبری معظم انقلاب توانست پیش از آنکه دشمن دست به کار شود زمین و فرصتها را از او بگیرد.
3- نظریه یا دکترین «هستههای مقاومت جهان اسلام» بر مبنای دینی استوار بوده و تفسیر عینی «محمد رسولالله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم (29 سوره فتح) است. در واقع وقتی کشوری براساس یک تعهد دینی به آمادهسازی ملتها و دولتهای دیگر برای دفاع از خود در برابر هجوم کفار اقدام مینماید وظیفه برادری دینی» خود را انجام داده است. در این میان آنچه اساسا مطرح نیست، سیطره یک کشور یا یک دولت به یک کشور یا دولت دیگر است. اما از آنجا که در دنیای مادیت چنین کمک بیچشمداشتی معنا و مفهوم ندارد، اقدام به توانمندسازی یک ملت و یک دولت در برابر تهدیدات بنیانکن خارجی که با آن مواجه است، یک حیله سیاسی تعبیر شده و از آن به قدرتطلبی و مداخلهجویی یک کشور و دولت تعبیر میشود. این در حالی است که اگر ما این را در فضای عینی منطقه نگاه کنیم چیزی به جز رفق و دوستی و اهتمام به حل مشکل برادر دینی نمیبینیم. در فضای لبنان، اسرائیل برای خود نیروی قابل ذکری نمیدید و از این رو لبنان را ابتدا از طریق سیطره دادن عناصر وابسته به خود- جریان کتائب- و بعد از طریق اشغال مستقیم نظامی به حیاط خلوت خود تبدیل کرده بود. کار انقلاب اسلامی در این بین این بود که به این ملت رشید کمک کند تا بتواند به یأس ناشی از قدرتمندنمایی رژیم اسرائیل غلبه کرده و برای آزادسازی کشور خود از سیطره اسرائیل و عوامل آن دست به کار شود. ایران به این کار مبادرت ورزید ولی هیچگاه چشمداشتی به لبنان نداشت هر چند برای رسیدن لبنان به این مرحله که باعث هراس اسرائیل شود، شهدایی هم تقدیم کرد. امروز ایران حتی بر یک روستای لبنانی سیطره ندارد اما البته محبوب مردم این کشور است و قلوب آنان را تسخیر کرده است.
در عراق وقتی آمریکاییها و انگلیسیها به بهانه حذف صدام حسین از قدرت وارد این کشور شدند «هنری کیسینجر» اعلام کرد که ارتش آمریکا حداقل 100 سال در عراق باقی خواهد ماند. خب معلوم است که اشغال یک کشور برای ملت آن چه آثار تلخی دارد. در این میان ایران به عراقیها کمک کرد تا بر ایده «اشغال دائم نظامی» توسط آمریکا غلبه نمایند که در زمان کوتاهی غلبه کردند و از خاکستر رژیم فروپاشیده صدام حسین و اشغال نظامی این کشور یک دولت مستقل مردمی پدید آمد که حدود یک ماه پیش چهارمین انتخابات پارلمانی خود را در شرایطی امن برگزار کرد. همین عراق زمانی که با فتنه سنگین و رعبانگیز داعش مواجه گردید چشم به کمک ایران دوخت و در عمل هم دریافت که کمککنندهای غیر از ایران ندارد. بر همین اساس عراق از اشغال داعش نیز رهایی یافت و اداره بخشهای آزاد شده آن به دست دولت این کشور افتاد. ایران به عراق کمک کرد و برای آزادی آن از اشغال نظامی غرب و تروریسم مورد حمایت غرب، شهدایی را نثار کرد اما چشم به یک روستای عراقی هم نداشت با این وجود ایران در قلوب مردم عراق جا دارد و این علاقه قلبی آنان را در جبهه مقابل دشمنان ایران قرار میدهد بدون آنکه از این همسویی عراق با ایران بوی وابستگی ملتی به ملت دیگر یا هژمونی -سیطره- کشوری بر کشور دیگر به مشام برسد.
4- غرب تلاش میکند تا با ادبیات سلطهطلبانه خود درباره محبوبیت منطقهای ایران به داوری بنشیند و در تبلیغات فراوان خود وجهی استعماری به نفوذ ایران بدهد آمریکا میخواهد بگوید ایران نیز مثل آمریکا دنبال هژمونی خود است و حال آنکه از نظرگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، یک چنین سیطره و هژمونی از هر کس باشد، ممنوع است.
در واقع غرب از قدرت مسلمانان میهراسد اما به جای آنکه به طور واضح بگوید قدرت اسلام، از قدرت ایران سخن میگوید تا مافیالضمیر خود را مخفی کند و البته گاه و بیگاه دم خروس او بیرون میزند چنانکه در ماجرای حمایت قاطع غرب از فتنه سلمان رشدی و اهانت به پیامبر رحمت در مطبوعات اروپایی و قرآنسوزی کشیش جونز در آمریکا شاهد آن بودیم. غرب نمیتواند خود و اغراض خود را از چشمان تیزبین و پرتجربه ملتهای منطقه بپوشاند از این رو علیرغم تبلیغات گسترده علیه ایران، محبوبیت جمهوری اسلامی در غرب آسیا همواره سیر صعودی داشته است.
***************************************
روزنامه رسالت **
امام خميني (ره) و انقلابيگري/محمدكاظم انبارلويي
وصيتنامه سياسي - الهي امام خميني (ره) هفت سال قبل از ارتحال ملكوتي معظمٌ له نگاشته شده و در تاريخ 22 تيرماه 62 به صورت لاك و مهر شده نزد خبرگان اول به امانت رفت.
چهار سال بعد از تاريخ 19 آذر 1366 مورد بازبيني قرار گرفت و طي مراسمي با حضور مقامات كشور، يك نسخه از آن در آستان قدس رضوي و نسخهاي ديگر در مجلس خبرگان گذاشته شد.
امام (ره) در طول سالهاي پس از ارائه وصيتنامه، سخنان و پيامهاي زيادي را مطرح كردند كه ميتوان آن را متمم يا مكمل وصيتنامه به عنوان روشنگري و تبيين خط مبارك ايشان دانست.
امام خميني (ره) يك حكيم، فيلسوف، فقيه و سياستمدار برجسته، نه تنها در تاريخ معاصر بلكه تاريخ جهان اسلام است. آنچه كه اين ويژگيها را برجسته تر ميكند انقلابي بودن، انقلابي ماندن و انقلابيگري اوست. هيچ رجل انقلابي در تاريخ سرغ نداريم كه به طاغوت زمان براي دستگرمي امر مبارزه، بگويد؛ «من اکنون قلب خود را براي سرنيزه هاي مأمورين شما حاضر کردم ولي براي قبول زورگوييها وخضوع در مقابل جباريهاي شما حاضر نخواهم کرد.» (1) اين پيام آتشين، نشان از يك گرمي و حرارت انقلابي در امر مبارزه بود كه هيچ وقت به سردي نگراييد. اين حرارت تا آخرين روزهاي حيات امام (ره) از كلام و پيام او حتي اندكي كاستي نگرفت. كاستي لحن و بيان انقلابي و عمل انقلابي در تمام سالهاي پس از 15 خرداد 42 تا آخرين لحظات حيات امام (ره) را نه چشم دشمن ديد نه گوش خصم، آن را شنيد.
امام (ره) تنها سه ماه مانده به پايان عمر خود با عزل منتظري، انقلابيترين حركت دوران مبارزات خود را براي كوتاهكردن دست نامحرمان از نواميس فكري جمهوري اسلامي، انجام داد. او تمام پيوندهاي دوستي و مؤانست خود را با منتظري ناديده گرفت و مصالح انقلاب و امت اسلام را به هر پيوندي حتي همراهي سالها مبارزه او ترجيح داده و اعلام فرمود: «با هيچ كس در هر مرتبهاي كه باشد، عقد اخوت نبستهام. چارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است.»
لحن امام (ره) در پذيرش قطعنامه 598 كه بايد نرم ترين لحن باشد، اما آن را بايد تندترين و انقلابيترين ادبيات حيات سياسي او تلقي كرد. اين پيام 25 صفحه است و در همه صفحات آن، خشم و كينه و ستيز انقلابي او عليه قدارهبندان جهان و نوكران منطقهاي آن موج ميزند. در اين پيام، امام بر تداوم و استمرار جنگ پايان ناپذير حق و باطل، فقر و غنا و استكبار و استضعاف و جنگ پابرهنگان با مرفهين بيدرد تأكيد مي كنند و اعلام مي فرمايند: «ما در يك سوي اين جنگ مقدس قرار داريم و به دست و بازوي تمام مبارزاني كه در سرتاسر جهان كولهبار چنين مبارزهاي را به دوش ميكشند، بوسه ميزنم.»
همانجاست كه تصريح مي فرمايند: «بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبي، بحث دنياخواهي و آخرت جويي، هرگز با هم جمع نمي شوند، تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند.» امام (ره) با پذيرش قطعنامه 598 صريحاً اعلام ميكنند: «قبول قطعنامه به معناي حل مسئله جنگ نيست.» و خطاب به رزمندگان سلحشور اسلام مي فرمايند: «فرزندان انقلابيام! بغض و كينه انقلابيتان را در سينهها نگه داريد و با غضب و خشم به دشمنانتان بنگريد، بدانيد پيروزي از آن شماست.» و نيز فرمودند: «اگر بندبند استخوان هايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاي دار ببرند، اگر زنده زنده در شعلههاي آتش بسوزانند، اگر زن و فرزندانمان را به اسارت ببرند، هرگز امان نامه كفر و شرك را امضاء نميكنيم.»
او در تمام زندگي انقلابياش هرگز از احدي جز خدا نترسيد و حاضر نشد اندك انعطاف و نرمشي را نسبت به دشمن نشان دهد.
امام (ره) در آخرين پيام خود به مناسبت ميلاد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف خطاب به مسئولين نظام فرمودند: «مسئولين ما بايد بدانند انقلاب محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت ارواحنا فداه است. بايد دولت تمام سعي و توان خود را براي اداره بهتر مردم بنمايد ولي اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است منصرف كند.»
هم او بود كه در اين پيام صراحتاً فرمود: «از مسئولين ميخواهم از هيچ كس جز خدا نترسند و كمرها را محكم ببندند و دست از مبارزه و جهاد عليه فساد و فحشاي سرمايهداري غرب و پوچي و تجاوز كمونيزم نکشند. ما هنوز در قدمهاي اول مبارزه جهاني خود عليه غرب و شرقيم.»
برخورد آشتي ناپذير امام در مواجهه با دنياي كفر و استكبار و استبداد جهاني در اين واژگان موج ميزند. حتي بالاتر از اين كلمات، با تأكيد بر آشتيناپذيري تصريح ميكنند: «مگر بيش از اين است كه ما ظاهراً از جهانخواران شكست ميخوريم و نابود ميشويم؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال
حزب الله در جهان به اسارت گرفته ميشوند. مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلام ناب محمدي در سراسر جهان به چوبههاي دار ميروند؟ بگذار دنياي پست و ماديت با ما چنين كنند ولي ما به وظيفه اسلامي خود بايد عمل كنيم.»
امام (ره) خطاب به فرزندان انقلابي خود در همين پيام فرمودند: «هميشه با بصيرت و با چشمان باز به دشمنان خيره شويد. آنان را آرام نگذاريد. اگر آرام بگذاريد لحظهاي آرامتان نميگذارند.»
امروز فرزندان انقلابي امام در سرتاسر مرز رژيم صهيونيستي در غزه، لبنان و سوريه به صف نشستهاند. آنها در جنگ 8 روزه ، 33 روزه و 55 روزه نشان دادند كه آنچه امام (ره) به عنوان تجربه ادراكات انقلابي فرموده بودند، درست بود. در تمامي اين نبردها پيشنهاد آتشبس از طرف دشمن بوده است. پس نقطه ضعف دشمن در همين جاست. پاسخ اخير رزمندگان اسلام در جبهه جولان، امضاي ديگري بر همين ديدگاه امام (ره) بود. امروز روزي است كه حلقوم استبداد و استكبار در جهان و منطقه در دستان پرقدرت رزمندگان اسلام در تنگه هرمز و باب المندب و سرتاسر خطوط جبهه مقاومت است. مستکبران که در اين جبهه كم آوردهاند، رفتهاند بساط تحريمها را به پا كرده و روز به روز به تحكيم زيرساختهاي آن ميافزايند.دولت اگر عزم انقلابيگري دارد، ديپلماتهاي ما اگر ميخواهند انقلابي بمانند و انقلابي عمل كنند، دست از نرمش و انعطاف بردارند و آب پاكي را بر صفحات پيشنهادي صلح و سازش و كوتاه آمدن بريزند.هيچ انقلابي وسط نبرد و معركه روي تفنگي كه بر دوش دارد، معامله نميكند. مفهوم اين كار، اول خلع سلاح و سپس تيرباران است! من در حيرتم چگونه ما اجازه داديم دشمن شروع كند به چانهزني در مورد توان هستهاي ايران؟ و از آن حيرت بدتر آن است که چگونه است اجازه داديم دشمنان راجع به توان موشكي ما و برد آنها اصلاً وارد گفتگو شوند؟ شک نکنيم ديپلماتهاي ما به غير از حال و هواي انقلابيگري، نميتوانند مذاكرات را به پيشببرند.
جهان اسلام اين هفته روز جهاني قدس را در پيش رو دارد. در اين روز تاريخي عزم انقلابي امت اسلام به نمايش درميآيد. مردم انقلابي غزه نبرد بيامان راهپيمايي بازگشت را پي ميگيرند و در خارج و داخل مرزهاي اشغالي، جهان يكصدا عليه ستم و تجاوز و اشغالگري فرياد خواهد زد. دنيا مي داند همه اين ظرفيت انقلابي از امام (ره)، شهداي اسلام و شهداي انقلاب اسلامي پيدا شده است و ان شاء الله تا ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه ادامه خواهد يافت.
دولت بايد از اين ظرفيت در مبارزه ديپلماتيک خود عليه استبداد و استكبار جهاني استفاده كند و ادبيات خود را با قدارهبندان جهاني تغيير دهد.مقام معظم رهبري از زماني که بار سنگين هدايت انقلاب اسلامي و هدايت امت اسلامي را بر دوش نهادند، 29 سال است يك لحظه از انقلابيگري در بيان و عمل خود غفلت نداشته است. او بارها تاكيد فرموده است؛ «من انقلابي ام، به همين دليل صريح، صادقانه و قاطعانه حرف ميزنم.» او به پيروي از امام (ره) هميشه به انقلابيگري، انقلابي بودن و انقلابي ماندن توصيه فرموده است. امروز بر هيچ كس پوشيده نيست كه راه حل مشكلات كشور، انقلابي نظر كردن و جهادي عمل كردن است.
پي نوشت:
1- پيام امام (ره) به مناسبت حمله چكمهپوشان شاه به مدرسه فيضيه در فروردين 1342 - صحيفه امام، ج1، ص 179-177
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
نفوذ مدعیان بیهنر
بسمالله الرحمن الرحیم
یادداشت مدیر مسئول
پیش بینیهای امام خمینی درباره مسیر آینده انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، یکی از نشانههای بارز آیت الهی بودن این مرد بزرگ است. امام، در پیامی که به مناسبت سالگرد حج خونین در سال 1367 صادر کردند هشداری درباره مدعیان بیهنر امروز دادند که اکنون خطر نفوذ آنها در ارکان انقلاب و نظام را مشاهده و حس میکنیم. امام در آن پیام فرمودند:
«دیروز، روز امتحان الهی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهائی که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند و خسارت و ضرر و زیان بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض میکنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنهها برگردند.» صحیفه امام، جلد 21 صفحه 93
تکیه بر عنوان «مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز» که امام خطاب به میراثداران انقلاب تاکید میکنند نگذارند به صحنهها برگردند، هشدار مهمی است که چندان توجهی به آن نشده است. در سالهای اخیر، علاوه بر اینکه حواریون امام آماج حملات همین «مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز» قرار گرفتند، متاسفانه مدعیان توانستند به بسیاری از مراکز تصمیمسازی و حتی تصمیمگیری نفوذ کنند و اهداف شوم خود را پیگیری نمایند.
کدام هدف، شومتر و زیانبارتر از اینکه عدهای تمام هم و غمشان این باشد که میان نیروهای انقلابی تفرقه ایجاد کنند و آنها را رو در روی همدیگر قرار دهند؟ کدام هدف، شومتر از اینکه انقلابیترین روحانیون و نزدیکترین آنها به امام را چنان آماج تبلیغات مسموم قرار دهند که مردم عادی به ویژه نسل جدید که دوران مبارزه را ندیدهاند آنها را موجوداتی ضدامام و ضدانقلاب تصور کنند؟ کدام هدف، شومتر از اینکه کاری کنند که افراد انقلابی به جرم فهمیدن و زیر بار خلاف نرفتن، از حقوق خود محروم شوند؟
اینکه هر روز بتوانیم عدهای را جذب کنیم، باید از ویژگیهای تفکیک ناپذیر انقلاب اسلامی باشد، اما کاری که مدعیان بیهنر امروز و قاعدین دیروز با ماسک دروغین انقلابی گری میکنند دفع نیروهاست. خدا رحمت کند شهید مظلوم آیتالله بهشتی را که «جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت» را از ویژگیهای خط امام میدانست و خود نیز همین خط مشی را پی میگرفت. مسئولان نظام در تمام ردهها باید همین دستورالعمل مترقی را در صدر برنامههای خود قرار دهند و تلاش کنند با «جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت» هر روز اعتقاد مردم به ویژه نسل جدید به انقلاب را افزایش دهند.
شاید گزارشهائی که به مسئولین داده میشود با اتکاء به حضور مردم در مساجد، مراسم اعتکاف و مناسبتهای دینی بر این نکته متمرکز باشد که هر روز بر خیل طرفداران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی افزوده میشود. این نتیجهگیری، قطعاً درست نیست. در این گزارشها باید حساب دین از حساب عملکرد مسئولین نظام جدا در نظر گرفته شود. مردم در عین حال که به دین اعتقاد دارند، درباره مسئولین نظام سوالهای فراوانی دارند. خوشبختانه اکثر مردم هنوز پشتیبان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هستند ولی حساب مسئولین نظام را از حساب خود نظام جدا میدانند. اگر اختلافها، اختلاسها، کینه ورزیها و ادامه دادن عدواتها ادامه یابد، از یکطرف شکافها عمیقتر میشود و اعتماد به نظام لطمه میبیند و از طرف دیگر مدعیان بیهنر که مترصد فرصت برای تحقق اهداف شوم خود هستند با عزمی راسختر به خیانت خود جامه عمل میپوشانند.
همه باید هشدار امام را جدی بگیریم و با هوشیاری تمام مراقب نفوذ مدعیان بیهنر امروز و قاعدین دیروز باشیم و دست آنها را از مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی کوتاه نمائیم. این واقعیت را نباید فراموش کنیم که اگر روزی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تهدید شوند، فقط انقلابیون واقعی هستند که تا پای جان میایستند و با خطرها مقابله میکنند نه مدعیان بیهنر. مردم نیز در مقاطع حساس، همراهی خود را با انقلاب به اثبات رساندهاند. این مسئولین هستند که باید با عملکرد خود مردم را به ادامه این راه تشویق نمایند و ایمان و اعتقادشان را تقویت کنند.
***************************************
روزنامه خراسان**
چرا یا علی؟!/ کورش شجاعی
یاد و زبان و قلم متبرک می شود به نام علی(ع)، هر آن جانی که از جام وجود علی(ع) قطره ای دریابد به بیکران دریایی می رسد و کشتی نجاتی که ناخدایی جز پیامبر خاتم ندارد و آن خاتم و اعظم پیامبران رسالتی برتر از رهایی بندگان از عبودیت طاغوت و رساندن دست ایمان آورندگان به دامن معبود یگانه ندارد پس یا علی گویان به ساحت علم و معرفت امیرمومنان تبرک و تقرب می جوییم که او «باب» و مدینه شهر علم نبوی است و کیست که نداند بی علم و معرفت، هیچ طریقتی به مقصد نمی رسد.
یا علی گویان به سوی نهج البلاغه «امیر بیان» می شتابیم که مجموعه ای بس فراتر از سخن خلق و البته دون سخن خالق و «اخ القرآن» است و چه روشن کلامی روشن تر از خطبه ها و حکمت ها و نامه های علی(ع) برای دریافت بهتر کلام الهی.
یا علی گویان برای فهم و تبیین و تفسیر قرآن به سوی علی(ع) همو که پیامبر خدا دروازه شهر علم خود نامیدش می شتابیم تا بهتر و بیشتر هم قرآن را این کلام بی همانند خداوند عزوجل را دریابیم و هم به «قرآن ناطق» بودن علی و اهل بیت طاهرینش درک و فهم و باور عمیق تری یابیم و با پیمودن همان راهی که علی(ع) در تبعیت از پیامبر پیمود از لغزش از مسیر امن صراط مستقیم الهی در امان بمانیم.
زبان و قلم متبرک می کنیم به یاد و نام علی و علی گویان به محضر پسر عمّ و داماد و برادر پیامبر خاتم شرفیاب می شویم تا عطر وجود رسول اعظم آن حبیب خدا را از بزرگ شده دامانش علی مرتضی استشمام کنیم.
به اولین مرد ایمان آورنده به پیامبر عظیم الشان اسلام اقتدا می کنیم به آن وجود شریفی که حتی لحظه ای به کفر و شرک نفس نکشید و مقتدا و مولایی برای رسیدن به حق تعالی جز حضرت مصطفی نداشت یا علی گویان از او که «منزلت»اش نزد خاتم پیامبران منزلت هارون بود نزد موسای کلیم ا... مدد می جوییم برای پیمودن طریق ایمان عمیق و استوار.
از خدای علی تمنا و مسئلت ایمان محمدی و علوی می کنیم ایمانی که خودش می فرمود اگر همه پرده ها و حجاب ها کنار رود ذره ای به ایمان علی اضافه نمی شود عشق و ارادت و ایمان و معرفت امیرمومنان به پیامبر عظیم الشان اسلام و خدای حضرت مصطفی آن قدر بود که دیگر پرده و حجابی برای او در کار نبود.
یا علی گویان سوی امیرمومنان می شتابیم که افتخار خوابیدن در بستر پیامبر برای نجات جان آن جان جانان اکرم و اعظم پیامبران در «لیلة المبیت» در کارنامه سراسر درخشان او ثبت است، او که در ایمان و زهد و تقوا و علم و دانش سرآمد بود و در شجاعت و دلاوری و دفاع از کیان اسلام بی همانند، از جا کننده در قلعه خیبر و بر زمین زننده «عبدود» در جنگ خندق کسی جز اسدا... الغالب حضرت حیدر کرار نبود که پیامبر ضربت او را در یوم خندق برتر از عبادت جن و انس خواندند.
یا علی گویان دست به دامان وصی و جانشین بر حق رسول خاتم می شویم وصی و جانشین و امام و خلیفه ای که خداوند حکیم و ارحم الراحمین برگزید و ابلاغ این حکم الهی در حجة الوداع و غدیر خم را برای پیامبر وظیفه ای مرادف رسالت حضرتش مقرر فرمود.
آری مشتاقانه به ساحت وجود علی مرتضی در می آویزیم که در عبودیت حق تعالی بعد از رسول خدا، مانندی نداشت، در ارادت و تبعیت از حضرت ختمی مرتبت، همتایی نداشت، در زهد و تقوا بی بدیل بود، در حفاظت از بیت المال مسلمین آن چنان دقیق و سخت گیر که حتی خواسته برادر بزرگش عقیل را با نزدیک کردن آهن گداخته به دست او پاسخ می داد، در غیرت و حمایت از مسلمین و حتی غیرمسلمین امان گرفته زیر پرچم حکومت اسلامی آن چنان بود که در ماجرای ربودن خلخال از پای زن یهودی، دق کردن مرد از این غصه را حق می دانست.
یا علی گویان دست به دامان علی(ع) می شویم همو که «عدالت» مجسم بود و اولین و مظلوم ترین کشته عدالت!
دست به دامان اول مظلوم عالم می شویم که خونش در محراب عبادت به دست به ظاهر مسلمان حافظ قرآن پیشانی پینه بسته از شدت سجده متنسک، متحجر و منافق خون ریز «امام کش»ی ریخته شد که جریان این منافقان در جنگ صفین میان «قرآن ناطق» و قرآن بر نیزه کرده معاویه و عمر و عاص دومی را برگزیدند و به حقیقت و قرآن ناطق پشت کردند و همین شد که خون برترین انسان جهان هستی بعد از رسول خاتم، خون امیرمومنان آن مرتضای سالکان و مقتدای مومنان و پیر و مراد عارفان و امید مشتاقان وصال در خانه خدا به دست یکی از منافقان جریان نفاق و جاهلان جریان همچنان موجود جاهلیت و دور افتادگان از طریق حق و حقیقت و غرق شدگان در منجلاب تکفیر و خون ریزی ریخته شد.
اما اگر خون پاک علی(ع) با آن چنان ظلم و جفایی بر زمین ریخته شد و خون فرزندش حسین(ع) به دست یزیدیان به ناحق بر زمین کربلا ریخت این خون ها همان جان جاری در پیکر اسلام شد که این مکتب حق الهی را تا دمیدن اسرافیل در صور و روز موعود و رستاخیز از شر همه دشمنان و منافقان و یزیدیان و تکفیری ها و داعشیان برهاند و اسلام عزیز و پرچم توحید با عزت بر تارک جهان هستی بدرخشد و در اهتزاز باشد و جاوید بماند.
***************************************
روزنامه ایران**
سیمای اسلام به روایت امام(ره)/مجید انصاری
کار بزرگ امام خمینی(ره) غبارزدایی از چهره اسلام بود؛ اسلام به عنوان حقیقت نابی که با محوریت قرآن و اهل بیت(ع) دربر دارنده اصول بنیادین زیست مادی و معنوی توأم با سعادت نوع بشر است. اما متأسفانه با فقدان امام(ره) حل و بحث مسائل در حوزه نظری و عملی اسلام که میتوانست راهگشای مسئولان و نظام جمهوری اسلامی باشد، ناتمام ماند. زیرا در طول تاریخ، به دلیل کج اندیشیها، توقف در مصادیق، تنگ نظریها و گاه به دلیل سوء استفاده حکومتها و قدرتهای فاسد، بتدریج بسیاری از احکام درخشان اسلام به عنوان مکتب رهایی بخش و راهگشا به ضد خود تبدیل شد و چهرهای نامناسب و ناتوان از تأمین سعادت نوع بشر از آن ترسیم شد. این دو جریان یعنی کجاندیشی برخی مسلمانان و سوء استفاده برخی قدرتها در دورههایی توانستند اسلام را به عنوان یک دین منزوی، متعلق به 1400 سال پیش و با احکام غیرقابل اجرا در جهان معاصر و معارض با علم و پیشرفت معرفی کنند. بر اثر این گونه تبلیغات آرام آرام این ذهنیت در جوامع اسلامی به وجود آمد که اساساً جریانهای مذهبی مسئولیتی در حوزه سیاست و در اداره امور جامعه بشری ندارند و دین یک امر شخصی است.
در رژیم گذشته نیز شاهد ترویج اسلامی بودیم که از زندگی روزمره مردم دور بود. در چنین شرایط و محیطی، هنر امام عرضه اسلام ناب بود، همان اسلامی که توانست جامعه عقب مانده جاهلی را به مدینه فاضله رشد یافته تبدیل کند. امام با دین اسلام به عنوان آیین زندگی که هم به دنیا و هم آخرت مردم توجه دارد، وارد میدان شد. در دیدگاه امام اسلام ظرفیت اداره بهینه جامعه بشری را در همه اعصار و سرزمینها داراست، منعطف است، به این معنی که همراه با اصول ثابت منطبق با سرشت انسان، دارای احکام فرعی است که همراه با مقتضیات زمان و مکان به نیازهای انسان پاسخ میدهد. به همین دلیل امام تأکید داشتند که زمان و مکان به عنوان دو اصل کلیدی در اجتهاد باید مدنظر باشد و اجتهاد مصطلح حوزهها برای پاسخگویی به مطالبات کافی نیست. از دید امام، اسلام در مواجهه با دشمنان دین مقاومت، ایستادگی و نفی سلطه است. اما مبنای این دین در برخورد با مردم و نوع بشر، بویژه در میان جوامع اسلامی رحمانیت، مهربانی و عطوفت است. اسلامی که امام مروج آن بودند، شریعت سهله و سمحه است، شریعتی که قرآن فرمود: «ما جعل الله علیکم فیالدین من حرج» یعنی دین نیامده است عرصه زندگی را بر مردم تنگ کند، زندگی راحت و خوش را بر مردم حرام کند، بلکه آمده تا در پرتو علم و دانش نهایت بهرهبرداری درست از مواهب طبیعت به نفع جامعه بشری صورت بگیرد. اسلام امام اسلامی است که در آن خشونت و تحجر جایی ندارد و با نوآوری نه تنها مخالف نیست، بلکه بر آن تأکید دارد. اسلام مورد اشاره امام مبتنی بر حقوق بشر، حقوق اساسی انسان و حقوق زنان و اقلیتها است. در این اسلام هیچ قدرت و حکومتی بدون خواست و رأی مردم مشروع نیست و نمیتواند بر مردم حکومت کند. برپایه همین نگاه بود که امام نظام را طراحی و مهندسی کرد که مسأله آزادی مطبوعات، رأی مردم و ابتنای همه امور بر رأی مردم و نشأت گرفتن قدرت و مسئولیت در کشور با رأی آزاد مردم و دیگر اصول مترقی قانون اساسی، در حقیقت ترجمان حقوقی اسلام نابی است که امام ارائه کردند و تا زنده بودند و در سمت رهبری بودند، علی رغم مشکلاتی که بود از جمله 8 سال جنگ تلاش کردند این مبانی ارزشی نهادینه و اجرا شود.
با وجود همه این تلاشهای امام متأسفانه هنوز بسیاری از آموزههای اسلام ناب در کشور ما مهجور است و هنوز نگاههای ارتجاعی و عقبمانده نسبت به برخی از آموزههای دین به چشم میخورد. بعضیها هنوز در گذشته سیر میکنند، با مقتضیات زمان حرکت نمیکنند و در واقع چهرهای بسته و کوچههایی تنگ و باریک از اسلام و احکام اسلامی ارائه میکنند که موجب دین گریزی جوانان میشود.
به صورت مصداقی، میدانیم که در محیطهای حوزوی یا متدینین گذشته به طور کلی بحث موسیقی و هرگونه ابزار موسیقی حرام تلقی میشد. این تلقی در جامعهای که موسیقی مبتذل در خدمت حکومتهای فاسد بود، حرف درستی بود، اما امام میان استفاده درست از موسیقی با موسیقی مبتذل فرق قائل شدند. این یک بنبست شکنی بزرگ از سوی امام بود که باعث شد هنر در کشور اوج بگیرد. همچنین نگاه اسلام به مسأله حضور زنان در بخشهای مختلف جامعه، درنهایت بنبست را به بزرگراهی تبدیل کردند که زنان بتوانند در عرصههای مختلف نقشآفرین باشند. باوجود آن نوآوریها این روزها شاهد مخالفت با برگزاری کنسرت به هر شکلی در برخی شهرها هستیم، یا هنرمندان ما که هنر فاخری ارائه میکنند، صرفاً به دلیل سلیقه یک فرد یا جمعیت نمیتوانند هنر خود را ارائه کنند. سرک کشیدن در زندگی مردم به نام دین و مواردی چون شنود مکالمات و تجسس در زندگی که امام بشدت با آن مبارزه کردند یا برخوردهایی که نسبت به برخی رد صلاحیتها و ابطال آرای مردم از خود نشان دادند، منظومهای از نگاه امام نسبت به اسلام و حقوق اساسی مردم را ترسیم میکند که متأسفانه حتی کمتر به آن اشاره میشود.
***************************************
روزنامه جام جم**
میراث مبار و راهگشا/ عباسعلی کدخدایی
۱۴ خرداد هر سال روزی است بس غمناک برای جامعه ایرانی که راهبری حکیم و دلسوز را از دست داد. او راهنمایی بود برای همه علاقهمندان، فارغ از مرزهای جغرافیایی و سیاسی.
منشا نظریههای او اسلام بود و شکل اجرایی آن انقلاب اسلامی که تحولی شگرف را پدید آورد و به همین خاطر معتقد بود، شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و همه در انگیزه انقلاب و قیام. (از وصیتنامه سیاسی الهی)
این مبنا در نگرش آن حضرت به امور داخلی و یا سیاست خارجی بسیار تعیینکننده بود. که به برخی از آنها اشاره میشود:
نفی ظلم
بر اساس این اصل، نگاه حمایتی به محرومان جهانی معنا پیدا میکند، موضوعی که امروزه در قالب سیاست حمایتهای حقوق بشری و مسئولیت دیگر کشورها در مقابل ظلم و تعدی به جوامع ضعیف مطرح شده است. در این ارتباط تأکید مینمایند: «ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نمائیم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.» (۲۹/۴/۱۳۶۷)
استقلال از قدرتهای جهانی
سیاست عدم وابستگی به قدرتهای جهانی در هر شکل از جمله نگرشهای امام در حوزه سیاست خارجی بود که به سیاست نه شرقی، نه غربی معروف شد.
مبارزه با آمریکا
به دلیل جنایتهای آمریکا در مناطق مختلف جهان این کشور به عنوان نماد ظلم و ستم شناخته میشود و به همین دلیل امام نیز هر چه فریاد داشت بر سر آمریکا میزد و تمام مسلمانان و آزادیخواهان را دعوت به مقابله با این مظهر ستم مینمود. اصول سیاست خارجی را که امام خمینی طراحی نموده است میتوان به منزله یکی از منابع رسمی تصمیمگیری در سیاست جمهوری اسلامی ایران به شمار آورد. به گونهای که حتی رهبر معظم انقلاب بارها بیان داشتهاند که خط کلی در سیاست جمهوری اسلامی ایران همان خطی است که امام خمینی (ره) تبیین و ترسیم نمودهاند. در امور داخلی نیز ایشان، اتکا به مردم و نظرات آنان، حفظ وحدت و همبستگی داخلی را عناصر تعیینکننده در قدرت نظام اسلامی میدانستند و همیشه بر آن تاکید میکردند. نتیجه آنکه امام با اتکا به حمایت و حضور مردم در صحنه و با توکل به خدای بزرگ، معتقد بود غلبه بر مشکلات داخلی و تهدیدات خارجی امکانپذیر است و چنانچه وحدت بین مردم حفظ شود دشمنان نیز مایوس خواهند شد، و این میراثی جاودان از آن پیر سفر کرده است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
دیپلماسی پنهان غربیها/حسین پورمهدی
«دیپلماسی رسمی»، «دیپلماسی پنهان» و «دیپلماسی عمومی» هر سه، بدون استثنا، از ظرافتها و پیچیدگیهای خاص خود برخوردارند. یکی از دغدغههای بازیگران حوزه دیپلماسی، سنجش نسبت این سه حوزه با یکدیگر و «تحقق منافع ملی» یک کشور از دل این نسبتسنجی است. یکی از موضوعاتی که در این باره از اصالت برخوردار است، به «آنالیز دادههای بازی طرف مقابل» بازمیگردد؛ اینکه طرف مقابل برای مخابره یک پیام خاص دیپلماتیک یا حتی غیردوستانه، کدام شکل از دیپلماسی را انتخاب میکند. در صورتی که مجرای «هدایت بازی طرف کنشگر» بخوبی مشخص نشود یا در محاسبه مختصات بازی آن خطایی شکل گیرد، شاهد «خلط نامتوازن حوزههای دیپلماسی» با یکدیگر خواهیم بود. این قاعده درباره «برجام» و تحولات مربوط به آن نیز صادق است.
1- شواهد و مستندات موجود نشان میدهد غرب (آمریکا و تروئیکای اروپایی) در حال هدایت هدفمند و سازمانیافته پرونده «برجام» در مجرای «دیپلماسی پنهان» است. آمریکا و 3 کشور آلمان، انگلیس و فرانسه مذاکرات فشردهای را طی 3 هفته اخیر[پس از خروج ترامپ از برجام] با یکدیگر آغاز کردهاند. «مایک پمپئو» وزیر خارجه ایالات متحده در این راستا مذاکرات فشردهای را با همتایان خود در اروپا انجام داده و «تصویر مطلوب کاخ سفید» از «توافق هستهای» را بار دیگر برای آنها ترسیم کرده است. با این حال مقامات آمریکایی و اروپایی اصرار دارند مذاکرات فیمابین خود درباره برجام را در قالب «دیپلماسی پنهان» و با برگزاری مذاکرات غیرآشکار و در چارچوب روابط نامریی و ناملموس شکل دهند. سکوت معنادار وزرای خارجه تروئیکای اروپایی درباره «مذاکره با آمریکا» طی 3 هفته اخیر مؤید همین مسأله است. سوال اصلی اینجاست: با وجود خروج رسمی و غیرقابل بازگشت ایالات متحده از برجام، این مذاکرات فشرده و پنهان با چه هدفی انجام میشود و نسبت آن با «مذاکرات آشکار » ایران و کشورهای اروپایی چیست؟ چرا 3 کشور اروپایی در یک سوی میدان، بازی را در حوزه «دیپلماسی پنهان» و در سوی دیگر میدان، بازی را در حوزه «دیپلماسی رسمی» دنبال میکنند؟ میان این 2 بازی مخفیانه و آشکار، چه ارتباطی وجود دارد؟
2- سادهسازی صورت مسأله برجام و عادی جلوه دادن خروج ایالات متحده از توافق هستهای با ایران و تعبیر این پدیده به تبدیل «1+5» به «1+4»، نهتنها محاسبات ما در قبال واقعیات جاری در نظام بینالملل[بر سر موضوع برجام] را بر هم میزند، بلکه زمینه را برای سوءاستفاده رفتاری طرف مقابل فراهم میکند. واقعیت امر این است که در ماورای «صحنهسازی آرامی» که دولت محترم در قبال «برجام بدون آمریکا» انجام داده، منظومهای از مناسبات پنهان و البته خطرناک کشورهای اروپایی و آمریکا شکل گرفته یا در حال شکلگیری است! واشنگتن با استناد به استیلای موقعیت آتلانتیکی خود در مقابل اروپا، در حال امتیازگیری از قاره سبز بوده و تروئیکای اروپایی نیز در ظاهر به صورت «نسبی» و در عمل به صورت «مطلق» به این بازی تن داده است.
3ـ بدیهی است قواعد بازی اروپا در 2 حوزه دیپلماسی پنهان و رسمی کاملا متفاوت است؛
- در حوزه دیپلماسی پنهان، اتحادیه اروپایی از «برجام» به مثابه یک «ابزار معامله» یاد میکند؛ حال آنکه در حوزه دیپلماسی رسمی، از آن به عنوان یک «توافق جامع» و «هدف راهبردی» نام میبرد!
- در حوزه دیپلماسی پنهان، تروئیکا جزئیترین دغدغههای اقتصادی ـ سیاسی خود را نیز پای میز مذاکره میآورد و بر سر آنها، با طرف آمریکایی چانهزنی میکند اما در حوزه دیپلماسی رسمی، مقامات اروپایی صرفا از «برجام» به عنوان یک «متغیر مستقل» یاد کرده و سخنی از موضوعات، دغدغهها و پروندههای دیگر به میان نمیآورند.
- در حوزه دیپلماسی پنهان، طرف اروپایی دیگر مانعی به نام «فشار افکار عمومی» و «دغدغههای حیثیتی» را در مقابل خود نمیبیند، بنابراین، براحتی پرچم سفید را در مقابل دولت ترامپ بالا میبرد!
حال آنکه در حوزه دیپلماسی رسمی، بخش اعظمی از انرژی و توان دیپلماتهای اروپایی صرف «حفظ پرستیژ بینالمللی» آنها میشود؛ پرستیژی که متعاقب خروج یکجانبه واشنگتن از برجام، بشدت مخدوش شده است.
4- معمای «برجام بدون آمریکا» زمانی پیچیدهتر میشود که بازی تروئیکای اروپایی در حوزه «دیپلماسی پنهان با آمریکا» ناگهان به حوزه «دیپلماسی رسمی با ایران» تسری پیدا کند! نتیجه این بازی را طی 3 هفته اخیر بارها مشاهده کردهایم؛ جایی که «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه در بحبوحه عصبانیت و خشم کشورمان و دیگر کشورهای دنیا از تصمیم یکجانبه آمریکا مبنی بر خروج از توافق هستهای، موضوع «بسط برجام» و تبدیل آن به «توافقی گستردهتر» را مطرح میکند! بدیهی است این سخن، خروجی مذاکرات آشکار طرف اروپایی با ایران نیست، بلکه برخاسته از مذاکرات پنهان واشنگتن و تروئیکاست. به نظر میرسد جناب آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم علاقهای نسبت به رصد بازی پشت پرده مشترک آمریکا و اروپا ندارد؛ اصرار دولت به «تفکیک بازی آمریکا و اروپا» و استمرار نگاه خوشبینانه حاکم بر دستگاه دیپلماسی مبنی بر «ادامه برجام با طرف اروپایی» نشاندهنده این حقیقت تلخ است. واقعیت امر این است که واشنگتن و تروئیکای اروپایی در آن سوی میدان و با سرعتی مثالزدنی(!) مشغول چینش پازل مشترک جدیدی درباره توافق هستهای با ایران هستند. بدیهی است امانوئل مکرون، آنگلا مرکل و ترزا می هیچگاه به صورت علنی سخنی درباره این توافق پنهان به میان نمیآورند، زیرا ابراز کامل و بیپرده این مسأله روی «بازی موازی» تروئیکای اروپایی در حوزه «دیپلماسی رسمی» با تهران تاثیر میگذارد. در حال حاضر لازم است به جای تمرکز بازدارنده بر «مذاکرات رسمی ایران و اروپا»، با جسارت و شجاعت «بازی مشترک خطرناک آمریکا ـ اروپا» در حوزه دیپلماسی پنهان را هدف قرار داد و اجزای آن را منهدم کرد.
***************************************