تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۱۲۰۵۰

راهکارهای مقابله با جنگ هوشمند آمریکا

عبارت قدرت هوشمند اشاره به بکارگیری همزمان قدرت سخت و نرم دارد اما نقطه تمایز با سیاست های ضد ایرانی پیشین آمریکا تلفیق و ترکیب آن با ابزارهای جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی است که با هدف اثرگذاری بر جامعه ما هدف صورت می‌گیرد.
پایگاه بصیرت / گروه دیدگاه/ نوید کمالی
ایالات متحده آمریکا یا به عبارت بهتر شیطان بزرگ در طول چهار دهه عمر انقلاب اسلامی بصورت مستمر در عرصه مقابله با انقلاب اسلامی ایران کوشیده بطوری که نمونه های متعدد ثبت شده در حافظه تاریخی ملت موید از جمله اعمال تحریم های اقتصادی در بدو پیروزی انقلاب ، اجرای عملیات صحرای طبس ، حمله به هواپیمای مسافربری ، غرق کردن ناو های نیروی دریایی و ... موید آن هستند.
با مروری بر تاریخ چهل سال گذشته در میابیم که شیوه مقابله و مواجهه آمریکا با ملت ایران به شکل محسوسی دچار تغییر و تحول شده و به عبارت بهتر به تکامل های ساختاری دست یافته است.
شروع دشمنی های آمریکا با انتخاب اقدام سخت نظامی بر علیه کشورمان آغاز شد و در طول دوران دفاع مقدس با حمایت گسترده نظامی و اطلاعاتی از رژیم بعث عراق ادامه یافت اما با شروع دهه 70 و آغاز عصر سازندگی ایالات متحده با چرخشی استراتژیک و بکارگیری قدرت نرم حوزه های فرهنگی و اعتقادی جامعه مسلمان کشورمان را آماج حملات خود کرد و از همین رو بود که رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) در این دوره تاریخی از عبارت "ناتوی فرهنگی" برای توصیف تهاجم فرهنگی خاموش آمریکا بر علیه کشورمان استفاده کرد.
در آن دوران بیش از ده ها شبکه رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی با حمایت مستقیم واحد عملیات بین الملل سیا راه اندازی شد که هدایت و راهبری آنها بر عهده میز ایران در این سازمان جاسوسی گذاشته شده بود.
البته سازمان سیا در جریان  تهاجم فرهنگی خود در کنار حمایت از رسانه های فرهنگ ساز از جمله محصولات سینمایی ضد ایرانی و انتشاراتی از جمله کتب مختلف داستانی و سیاسی، سرمایه گذاری سنگینی را در حوزه حمایت از آنچه جریان روشنفکری دینی خوانده می شود انجام داد که از جمله آنها می توان به حمایت از افرادی مانند عبدالکریم سروش اشاره کرد که این دست افراد مبنای فکری جریان اصلاحات را در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 را شکل می دادند.
در این برهه تاریخی با مرور حوادث دهه 80 خورشیدی این نکته را به وضوح در می یابیم که وقایع 11 سپتامبر موجب شد تا تحولی مجدد در سیاست های ضد ایرانی آمریکا حاصل شود زیرا لشکرکشی آمریکا به منطقه و اشغال نظامی دو همسایه ایران بستر لازم را برای افزایش فشارهای سخت و نرم بر علیه کشورمان مهیا کرد که از جمله آنها می توان به افزایش تحرکات گروهک های ضد انقلاب مسلح در نواحی مرزی کشور و همچنین افزایش تعداد کانال های رادیویی و تلویزیونی ضد ایرانی اشاره کرد که بنا بر برخی آمارها تعداد آنها بالغ بر 2500  مورد بود که در این بین 273 مورد آن بصورت تخصصی به تبلیغ ادیان ضاله و نحله های نوظهور می پرداختند.
پس از این دوران سیاست تشدید فشار با روی کار آمدن دولت دموکرات باراک اوباما با چاشنی تشدید فشارهای اقتصادی ادامه یافت اما بدلیل تجربه کسب شده در طول دهه های قبل این فشارها نتوانست شرایط عمومی جامعه را با چالش مواجه سازد لذا در دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک از موارد مطرح شده به عنوان نقطه ضعف دولت اوباما مساله ناکارامدی سیاست مواجهه با جمهوری اسلامی ایران و کشورهایی از جمله روسیه و کره شمالی بود.
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات و انتصاب او به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده بار دیگر تحولی در سیاست های ضد ایرانی آمریکا پدید آورد که از آن به عنوان «قدرت هوشمند» یا شروع جنگ ترکیبی آمریکا بر علیه ایران نام برده می شود.
عبارت قدرت هوشمند اشاره به بکارگیری همزمان قدرت سخت و نرم دارد اما نقطه تمایز با سیاست های ضد ایرانی پیشین آمریکا تلفیق و ترکیب آن با ابزارهای جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی است که با هدف اثرگذاری بر جامعه ما هدف صورت می‌گیرد. 
به عبارت بهتر در نبرد جدید دولت امریکا بر علیه انقلاب اسلامی رسانه به عنوان بستری برای تشدید فشارهای روانی و اقتصادی تحمیل شده به مردم به کار گرفته می شود که در این مسیر ابزارها و تکنیک هایی مانند «اخبار جعلی» و «شایعه »  نیز بصورت گسترده بکارگیری می شوند.
با دقت در سیاست های ضد ایران دوران پسا اوباما به خوبی مشخص است که کاخ سفید برای بی‌ثبات کردن ایران، تمرکز خود را متوجه سه حوزه ذیل کرده است:
ضعف‌های ساختاری
گسل‌های اجتماعی
ناکارآمدی‌های اقتصادی 
باید توجه داشت که بر اساس دیدگاه های کاسب کارانه ترامپ و سیاست و دکترین جدید حاکم بر کاخ سفید برای مقابله با مخالفان بر خلاف سیاست های پیشین از جمله جنگ عراق بایستی از راهکارهای کم هزینه بهره برد لذا مقابله با یک نظام سیاسی از جمله جمهوری اسلامی ایران از طریق تحریک و تبدیل مردم به مخالفان حکومت به شکل قابل توجهی از حمله مستقیم نظامی به ایران کم هزینه تر است.
از این رو و بر مبنای این سیاست جدید، تیم ترامپ در مرحله اول با شناخت نقاط ضعف ساختاری حاکم بر نهادهای اقتصادی کشور اقدام به اعمال ضربتی تحریم های جدید اقتصادی بر علیه کشورمان کرد تا فشارهای معیشتی انگیزه‌ لازم برای شروع اعتراض خیابانی در ایران مهیا کند که  بحران ارزی و حوادث دی ماه 96 نمونه  های شاخص این سیاست هستند.
اما در مرحله دوم با بهره گیری از ظرفیت رسانه ها دمیدن در نارضایتی‌ها حل نشده مردم و ارتباط دادن آن به مسائلی از جمله نفوذ منطقه ای ایران و توان موشکی آغاز گردید تا به مدد آن مردم با ایجاد فشار داخلی زمینه پذیرش سیاست تغییر رفتار از سوی نظام مهیا گردد.
با توجه به آنچه بیان شد باید توجه داشت که در شرایط فعلی که در حال مشاهده اجرای گام به گام سیاست فوق الذکر هستیم لازم دیده می شود که بصورت خلاصه تعدادی از راه کارهای مقابله و مواجه هوشمندانه با این جنگ هوشمند و ترکیبی آمریکا مطرح گردد:
اصلاحات اقتصادی و کاهش وابستگی به درآمد های نفتی و دلار
مبارزه قاطع و شفاف با مفاسد اقتصادی
پرهیز از پاسخ غیرمتناسب به اعتراضات و ممانعت از تولید چرخه خشونت
تأکید بر مولفه‌های وحدت‌بخش
توجه به اعتراضات منصفانه و تلاش برای حل آنها
در پایان باید امیدوار بود که طی هفته های آتی با افزایش هوشیاری مسئولین و آحاد مردم نبست به جنگ روانی گسترده آمریکا زمینه مقابله و مواجهه موثر با راهبردهای ضد ایرانی کاخ سفید مهیا گردد.
 



نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات