روزنامه کیهان **
اول صف و انتهای دو اردوگاه
1- سرعت حرکت به سمت مقصد، معیار یکسانی ندارد. در یک اتوبان مسطح با فرض اینکه مانعی نباشد، شاید تا بیش از صدوبیست کیلومتر بر ساعت هم بشود سرعت گرفت. اما در عبور از یک گردنه پر پیچ و خم و مستعد ریزش کوه، همین سرعت ممکن است به 20 کیلومتر بر ساعت تنزل پیدا کند. مثال دوم، تفاوت سرعت قهرمان مسابقات اتومبیلرانی با سرعت حرکت خودروی رئیسکاروانی است که مسئولیت عبور امن صدها اتوبوس از راههای صعبالعبور را برعهده دارد. مثال سوم، میزان مقاومت باد نسبت به میزان افزایش سرعت است. کسی که با دوچرخه میراند، رانندهای که خودرویی را به حرکت درمیآورد و خلبانی که هواپیما را هدایت میکند، همگی با مقاومت هوا مواجه میشوند، اما حجم فشار وارده به دوچرخه و هواپیما یکی نیست. قطعا هواپیما به اعتبار سرعت و شتابش با مزاحمت بیشتری مواجه میشود. مثال چهارم؛ افرادی را وسط میدان مین تصور کنید که سانتیمتری معبر باز میکنند. قضاوت سرسری این است که آنها گیر افتادهاند. اما اگر دقت کنیم که همین اتفاق در شب عملیات رخ میدهد، میفهمیم با همین احتیاط و دقت، خط شکن فتحالفتوحی بزرگند.
2- رهبر در نظام امام- امامت، مکلف است اول و آخر قافله (پیشتازان، و کندروها و عقبافتادگان) را چنان با هم مراعات کند که همه قافله پیش روند و از مکاید راهزنان یا شرکای آنها در قافله در امان بمانند. کسی جلودار امیرمومنان (ع) در سبقت و شتاب به سمت قلههای آرمانی نبود، اگر بنا بود او خود به تنهایی ره بسپارد و مامور نباشد امتی پراکنده و آسیبپذیر را صیانت کند و مانع از پاشیدگی جمعیت آنان شود. بنابراین با همه تلخی و گزندگی، 25 سال مصیبت خانه نشینی از یک طرف، و حکمیت تحمیلی با معاویه از طرف دیگر را بهجان خرید. خوندل خورد و شماتت شنید و متهم شد اما از منطق تقوا و مصلحت متعالی کوتاه نیامد. و البته که اگر خیانت برخی صحابی پیامبر(ص) و همراهان اشرافیتزده نبود، کمترین ضرورتی برای آن تنازلها پدید نمیآمد. آن صبر و بصیرت هرچند، حمل بر ناکامی سیاسی شد، اما بنای سیاستی مبتنی بر رشد بینش بشر و به میدان آمدن مردمانی پای کار را پی افکنده که امروز در قالب شکستن پشت ابرقدرتها نمود پیدا کرده است.
3- باید از مرام بنیاسرائیلی بر حذر بود. آنها بردگان بیچاره فرعون بودند که با هدایت حضرت موسی شبانه گریختند اما اندکی بعد، میان دریا و لشکر فرعون گرفتار شدند. بد ایمانها بلافاصله گفتند «انّا لمُدرَکون». نابود شدیم و رفت! اما تاریخ میگوید منطق موسی به حقیقت پیوست که باورمندانه میگفت «کلّا انّ مَعیَ ربّی سَیَهدین. هرگز! پروردگارم با من است، راه نشانم دهد». با این وجود، بنی اسرائیل تا از دریا به سلامت گذشتند و بتپرستان را دیدند، فیلشان یاد روزگار فرعون را کرد و گفتند یا موسی مانند آنها، بتی برای ما بتراش! پس از آن هم نوبت به آزمونی بزرگ رسید؛ آزمونی که همواره پیش روی امتهای مومن بوده و برای ما هم هست.
4- آیات 21 تا 26 سوره مائده ناظر به یک گفتوگوی چندجانبه است: «(موسی گفت) اى قوم من به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید... گفتند اى موسى در آنجا مردمى قدرتمند و ستمگر هستند و تا آنان بيرون نروند، ما داخل نمىشويم، پس اگر از آنجا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد. دو مرد از كسانى كه [از خدا] مىترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند از آن دروازه بر ايشان وارد شويد كه اگر از آن درآمديد، قطعا پيروز خواهيد شد و اگر مؤمنيد، به خدا توكل كنيد. گفتند اى موسى تا وقتى آنان هستند ما هرگز پا در آن شهر ننهيم. فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ. تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما همين جا مىنشينيم. [موسى] گفت پروردگارا من جز اختيار خود و برادرم را ندارم، پس ميان ما و اين قوم نافرمان جدايى بينداز. [خدا به موسى] فرمود ورود به آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد؛ در بيابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور».
5- بیعملی، در حاشیه امنیت ایستادن و در هر امر کوچک و بزرگی، مقتدای خود را خطشکن و اقدامکننده خواستن یا ملامت کردن، منطق بنیاسرائیلی است و عایدیاش - اگر اغماض پروردگار نباشد- سرگشتگی و بیچارگی طولانیمدت است. از زمره همین منطق پست، بهانهجویی و تشکیک و تردیدافکنی، برای عمل نکردن به اوامر مولاست که در ماجرای گاو بنی اسرائیل اتفاق افتد و در روزگارهای دیگر نیز مشابه آن تکرار شده است. شاید مشابهش میشود همین که عدهای 30 خردادماه امسال، بیان دقیق رهبری درباره موضوع کنوانسیونهای مسئلهدار را شنیدند اما درباره یک مصداق خطیر همان کنوانسیونها، امر را مشتبه وانمود کردند. البته حساب افراد بیخبر و کماطلاع را باید از طیفهای ماموریتدار برای تسلیم در مقابل دشمن جدا کرد، هرچند که طیف اول، نقشه و پازل طیف دوم را ندانسته کامل میکنند.
6- برخی افراد، آدم مهمی نیستند اما مانند نشتی بشکه، ما فیالضمیر طیف متبوع خود را لو میدهند. سایت کلمه وابسته به گروهک شورای هماهنگی سبز، متعلق به عناصر فراری سبز است که در پاریس اقامت دارند. پاریس در کنار گروهک ملی- مذهبی و شورای هماهنگی سبز، میزبان و مقرّ سازمان تروریستی منافقین هم هست. اخیرا «تقی- ر» از سران متواری گروهک ملی- مذهبی، تحلیلی در سایت مذکور نوشته که با وجود ادبیات منافقانه، ماهیت منافقین وابسته را لو میدهد. او به این بخش از سخنان رهبر معظم انقلاب در اجتماع یکصد هزار بسیجی پرداخته که؛ «دشمن میخواهد ملّت ایران را به این نتیجه برساند که بنبست است، راهحل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا و زانو زدن در مقابل آمریکا و تسلیم شدن در مقابل آمریکا... البتّه این اتّفاق نمیافتد، من به حول و قوّه الهی و با همراهی شما تا جان و توان دارم، نخواهم گذاشت این اتّفاق در کشور بیفتد». عضو پاریسنشین گروهک مذکور ابتدا به سیاق همه منافقین ورشکسته، پشت نام «ملت» پنهان میشود و ادعا میکند «صدایی در جامعه مدنی ایران بلند است که تعامل و صلح و رابطه بدون تنش با جهان میخواهد. قصد زانو زدن هم ندارد». اما چند خط بعد، انتهای آرزوی مستکبران عالم را بازگو میکند و مینویسد «او نمیتواند بگوید نمیگذارم که امری انجام بشود یا نشود... تجربه ما حکومت امام علی است. او با حکمیت در جنگ صفین مخالف بود اما چون خواست مردم بود تن داد»! منافق ناشی به فاصله چند خط، از ادعای «تعامل و صلح با دنیا بدون زانو زدن»، به نسخه عینی «حکمیت و صلح تحمیلی معاویه» میرسد که توسط نفوذیهای مدعی صلح در اردوگاه امیر مومنان علیهالسلام تجویز شد!
7- رهبر انقلاب در نامه 29 مهر 94 خطاب به رئیسجمهور، ضمن صدور مجوز اجرای برجام «مشروط به 29 شرط مجلس و شورای عالی امنیت ملی و رهبری» -که متاسفانه غالبا از سوی دولت و وزارت خارجه رعایت نشد- تاکید کردند: «جنابعالی با سابقه چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت آمریکا در قضیّه هستهای و نه در هیچ مسئله دیگری، رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته و در آینده هم بعید است جز این عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازی ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد... دشمنی آمریکا تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند، ادامه خواهد داشت... محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود... همانطور که... گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبه اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد».
8- سه سال بعد، در حالی که رهبری به اقتضای سیره نظام «امت - امامت»، دولت را به استواری و جبران خطاها فرا میخواند و برای توفیق در این مسیر حمایت میکند، موضع برخی مدعیان حمایت از آقای روحانی عبرتآموز است؛ همانها که دولت را رحم اجارهای خود خواندند، اکنون بیکفایت و بزمی مینامند. آنها با عرض پوزش، چوب خشک را در تدابیر اقتصادی بهتر از آقای روحانی خوانده و حتی خواستار استعفای او شدهاند. مواضع برخی اصلاحطلبان در ایام اخیر قابل تامل است؛ «رهامی: فکر نمیکردیم دولت روحانی تا این حد مردم را ناراضی کند. هرچه از انتخابات فاصله گرفتیم، نارضایتی مردم از عملکرد دولت بیشتر شد». «مرعشی: عمده مردم فکر میکنند اصلاحطلبان، بانی و باعث مشکلات امروز هستند و آنها را مقصر روی کار آمدن روحانی میدانند. روحانی در مقام انشاء حرفهای خوبی میزند اما در مقام عمل باید ببینیم چه قدر به انشای خود اعتقاد دارد» و «محمد سلامتی: ضعف مدیریت باعث شد تا دولت کارایی لازم را نداشته باشد و کارنامه موفقی برجای نگذارد. اغلب مدیران روحانی نگاه به خارج دارند».
9- در شرایطی که میان منتقدان و حامیان دولت، ارزیابی روشنی نسبت به توانمندی دولت و خطاهای راهبردی آن وجود دارد - خطاهایی که دشمن را گستاخ کرد- در سایه تدابیر دوراندیشانه مقتدای انقلاب و موقعیتشناسی صدها هزار جوان پاکباخته و پای کار انقلاب اسلامی، پیروزیهای بیسابقهای در چهار گوشه منطقه (از عراق تا سوریه و لبنان و یمن) رقم خورده است؛ تا آنجا که تحلیلگران جهانی، با اشاره به تحولات چند ماه اخیر عراق میگویند آمریکا سه گل از ایران خورد. این رویکرد، عمل به رهنمود امیر مومنان(ع) است که فرمود «اِرمِ ببصرک اقصی القوم». در جنگ فقط پیادهنظام را نبین، بلکه نگاهت را تا عمق اتاق فرماندهی دشمن و نقشه آن بیفکن. در همین شرایط دوگانه «خطر- خطشکنی» است که مقتدای انقلاب با وجود همه کژتابیها و بدفهمیها، با ایمان به صدق وعدههای الهی در جمع بسیجیان میفرمایند «این جلسه بزرگ در موقعیت بسیار حسّاسی تشکیل شده... حساسیت از این جهت که از یک طرف عربدهکشیهای سران استکبار و سیاستمداران آمریکای جهانخوار، از یک طرف قدرتنمایی جوانان مؤمن و پیروزیهای پیاپی در میدانهای مختلف، از یک طرف مشکلات اقتصادی کشور و تنگیِ معیشتِ بخش بزرگی از مردم ضعیف کشور و از طرفی حسّاس شدن و به تکاپو افتادن نخبگان کشور که این وضعیّت آنها را حسّاس کرده و به تکاپو و تلاش فکری و عملی وادار کرده است... نوک پیکانِ این حرکت عظیم ملّی، شما جوانها هستید؛ شما هستید که راه را باز میکنید... اگر دشمن در ما وحدت را مشاهده کند، در ما احساسِ قدرت را ببیند، در ما عزم راسخ را ببیند، عقب مینشیند».
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
شورای نگهبان کار را تمام کند
بسمالله الرحمن الرحیم
با تصویب هوشمندانه لایحه دولت برای پیوستن به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم، یکی از حلقههای اصلی دشمنی برخی رژیمهای فاسد علیه ایران گسسته شد و نمایندگان مجلس با علم و آگاهی نسبت به موقعیت خطیر کشور، تلاش کردند به شرایطی که میتوانست به مانعی علیه نظام اقتصادی و بانکی کشور تبدیل شود، خاتمه دهند. اکنون مصوبه مجلس در اختیار شورای نگهبان قرار گرفته تا پس از بررسی و تصویب آن به صورت قانون به دولت ابلاغ شود تا در مسیر اجرا قرار گیرد. این، مقدمه عبوری هوشمندانه از خود تحریمی است.
خوبست قدری درباره مشکلی که بدون مصوبه فوق وجود داشت، به افکار عمومی توضیح داده شود تا برخی سمپاشیها و سیاه نمائیها زمینهای را برای تاثیرگذاری پیدا نکند و جامعه با در اختیار داشتن اطلاعات جامع، موثق و اطمینان بخش، بتواند به جمع بندی مناسبتری از شرایط حال و آینده دست یابد.
بدون تصویب افای تی اف، اقتصاد بانکی کشور به ویژه در قلمرو ارتباطات بینالمللی دچار نوعی «خود تحریمی» میشد که حتی بدون فشار دشمنان و بیگانگان هم عملاً کاری از شبکه بانکی کشور در زمینه مبادلات بینالمللی ساخته نبود. حتی نزدیکترین دوستان و همکاران اقتصادی – تجاری ایران در سطح بینالمللی بارها تصریح کرده بودند که پیوستن به افای تی اف، برای استمرار و تضمین ارتباطات بانکی آنها یک ضرورت عینی است و بدون آن، عملاً ادامه چنین روابطی غیرممکن است و در واقع پرهیز از تصویب آن به نوعی «خودزنی در قلمرو اقتصاد بین الملل» و ارتباطات بانکی محسوب میشود.
جا دارد که از تمامی دست اندرکاران کاردان و وظیفه شناسی که با توضیحات و اطلاع رسانی به موقع کارهای ارزشمند خود، چنین امر خطیری را در مسیر حل و فصل قرار دادند، قدردانی شود. در این میان لازم است از مدیران کارآزموده وزارت امور خارجه تقدیر شایستهای به عمل آید که چهارمین تلاش موفق آنها در راه مقابله با شیطنتها و شرارتهای آمریکا و اذنابش را شاهد بوده ایم.
در هفتهها و به ویژه روزهای گذشته، آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی رژیمهای فاسد عربی امیدواری فراوانی داشتند که با فضاسازیهای شرورانه بتوانند جو مسمومی را در کشور ایجاد کنند و ایران را با ارائه اطلاعات غلط و مخدوش در مسیر خودزنی و خود تحریمی قرار دهند تا از این پس نه تنها آمریکا و مزدورانش بلکه جامعه جهانی و نظام بانکی در مقیاس بینالمللی هم به خاطر نپذیرفتن اف ای تی اف توسط ایران، از ایجاد روابط بانکی با ایران اجتناب کنند و فضا را در محیط پیرامونی برای کشور و به ویژه برای مناسبات اقتصادی – تجاری و بانکی تنگ نمایند.
کارشناسان و مدیران خدوم وزارت خارجه در تلاشهای مجدانه خود توانستند برای بسیاری از کشورها روشنگری کنند و اقدامات موذیانه و شرورانه آمریکا، صهیونیستها و ارتجاع عرب را خنثی و بیاثر سازند. آمریکای ترامپ نتوانست اتحادیه اروپا و سایر متحدانش را مطابق دلخواهش همراه سازد. ترامپ حتی در شورای امنیت و سازمان ملل هم راه به جائی نبرد و در جلسه سخنرانی خود مورد تمسخر قرار گرفت. اوپک و کشورهای صادرکننده نفت غیراوپک هم به درخواست رسمی ترامپ برای افزایش تولید و کاهش قیمتها پاسخ منفی دادند. حتی آنها که به ترامپ تعهد افزایش تولید برای جبران کاهش احتمالی تولید نفت ایران را داده بودند، هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. هم اکنون قیمت نفت در سطح بالای 85 دلار در هر بشکه به پیش میرود که خسارت بزرگی برای آمریکای ترامپ است.
متاسفانه ما شاهد تقدیر و تشکری از وزارت خارجه، وزارت نفت و سایر دست اندرکاران دولت نبودهایم که نشانی از قدرشناسی در آن به چشم بیاید. ولی در برخی موارد کسانی از دولت و دست اندرکاران امور سیاسی انتظار معجزه دارند و با تلاش برای افزایش سطح توقعات جامعه در شرایط بحرانی تلاش میکنند فضا را تعمداً ملتهبتر از آنچه هست، نمایش دهند تا بلکه با عقده گشائی و انتقام جوئی، بر روی سرخوردگی و انفعال خود سرپوش بگذارند و از رقیبان خود انتقام بگیرند. با این حال، کار هنوز تمام نشده و لازم است همه نیروها در زیر خیمه انقلاب احساس مسئولیت کنند و برای ایجاد بالاترین سطوح بهره وری از تلاش تمامی دست اندرکاران، هشیارانه بیندیشند ومسئولانه عمل کنند تا خدای ناکرده خللی در کارها ایجاد نشود که دشمنان از آن سوءاستفاده کنند و خوراک تبلیغاتی برای رسانههای معاند فراهم گردد. جامعه اکنون منتظر تایید شورای نگهبان است که تیر خلاص شلیک شده از ایران بر طرحهای شیطانی محور شرارت آمریکا – اسرائیل و دربار فاسد آل سعود باشد.
***************************************
روزنامه خراسان**
رمزگشایی از داستان جنایی «خاشقچی»
دکترحامد رحیم پور
ماجرای ناپدید شدن جمال خاشقچی روزنامه نگار سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول فقط یک داستان جنایی پرسرو صدا نیست بلکه نشان دهنده واقعیت هایی است که طی حدود دو سال گذشته و پس از قدرت گرفتن محمد بن سلمان هزینه های میلیاردی بسیاری برای بزک کردن آن صرف شده است.
محمد بن سلمان با به قدرت رسیدن پدرش ملک سلمان به یک باره در چرخه قدرت سعودی اوج گرفت و با ریختن دلارهای فراوان به پای ترامپ و همزمان به راه انداختن سلسله ای از اصلاحات معطوف به نیازها و علایق طبقه جوان در جامعه عربستان که قشر عظیمی از جمعیت این کشور را شامل می شوند، نمایشی پر رنگ از اصلاحات را برای تحکیم پایه های قدرت خود اکران کرد. او در راه رسیدن به مقبولیت و محبوبیت برخی ممنوعیت ها علیه زنان را برداشت و اعلام کرد که قصد دارد تا سال 2030، 2500 سالن سینمایی را در قالب 350 مجتمع سینمایی راهاندازی کند که به نوعی به جمعیت جوان زیر 30 سال عربستان که 70 درصد جمعیت را تشکیل می دهند نزدیک شد. هدف وی در درجه اول کسب حمایت این قشر از جامعه بود.او اما همزمان و طی یک سال گذشته موجی از بازداشتها را علیه منتقدان و مخالفان خود در داخل خاک عربستان به راه انداخت. بن سلمان روحانیان مشهور را بازداشت و برای سه امام جماعت حکم اعدام صادر کرد، در پرده ای دیگر از این نمایش او در هیبت یک مبارزه کننده قهار با فساد،چندین شاهزاده، وزیر پیشین و ثروتمند سعودی را به صورت عجیبی در یک هتل پنج ستاره بازداشت کرد و میلیونها دلار باج برای آزادی از آن ها گرفت و همزمان نخستوزیر لبنان را برای مدتی در ریاض به گروگان گرفت تا سیاستهای آشتیجویانهاش در برابر حزبا... و ایران را تغییر دهد.جنگ در یمن را کلید زد تا به این قاب، تصویر یک فرمانده پیروز را هم اضافه کند.
اصلاحاتی که به کمک بازوهای رسانه ای و نویسندگانی از جمله همین جمال خاشقچی در بوق و کرنا می شود و چهره ای مصلح از ولیعهدی خودکامه را به تصویر می کشد .اما گویا این داستان خیلی زود به فصل نهایی خود نزدیک شده است و بن سلمان اندک اندک با محکم تر شدن پایه های قدرتش بدون ظاهرسازی، رویه دیکتاتور مآبانه حاکمان سعودی را با شدت بیشتری پی می گیرد.
ماجرای ناپدید شدن و شاید کشته شدن «جمال خاشقچی» روزنامهنگار سعودی و چهره شاخص منتقد آلسعود که این روزها در صدر اخبار جنجالی رسانههای جهان قرار دارد، ژست اصلاح طلبی بن سلمان را بار دیگر مخدوش ساخته است. خاشقچی که سالها به عنوان یک خبرنگار برجسته و مدیر پیشین چند رسانه مهم عربستان سعودی در سطح جهان نامی برای خود دست و پا کرده بود، به شدت به سرکوب مخالفان و ساکت کردن منتقدان توسط ولیعهد عربستان سعودی معترض بود.وی در مصاحبهای گفته بود: «هیچ کس جرئت نمیکند سخنی بگوید و درباره اصلاحات ولیعهد انتقادی مطرح کند... برای او خیلی مفیدتر است که جای نفس کشیدنی برای منتقدان،روشنفکران، نویسندگان و رسانههای سعودی باز کند تا بتوانند گفتوگو و رایزنی کنند.» این سخن را فردی به زبان آورده است که بعد از اقدام به قتل شیخ نمر توسط حاکمان سعودی از آن استقبال کرده بود.
اما سوال این است، چرا بن سلمان با توجه به این که مشخص بود ،این اقدام آن هم در خاک ترکیه به عنوان کشوری که پس از ماجرای اختلاف ریاض و دوحه در کنار قطر و مقابل عربستان قرار گرفت واکنش تندی از سوی آنکارا در پی خواهد داشت، دست به چنین ریسکی زد. برای این اقدام گمانه ها و سناریوهای مختلفی را می توان برشمرد.جدای از این که حذف مخالفان و حتی منتقدان میانه رو توسط حاکمان سعودی رویه ای همیشگی بوده و در این سیاهه می توان از حذف منتقدانی همچون ناصر السعید الشمری،علال الفاسی،وجدی الغزاوی،شاهزاده سلطان بن ترکی و... نام برد اما به نظر می رسد بن سلمان که این روزها تحت فشار حیثیتی از سوی ترامپ و انتقادهای اهانت آمیز او مبنی بر این که این خاندان حتی دو هفته هم بدون کمک آمریکا دوام نخواهند آورد، با این اقدام به نوعی پیامی هشدارآمیز به مخالفان خود داده و سعی کرده است تا به نوعی از اقتدار خدشه دار شده اش اعاده حیثیت کند. برای فرستادن این هشدار هم خاک ترکیه را که این روزها به محلی برای تجمع مخالفان بن سلمان بدل شده انتخاب کرده است. این رفتار عصبی و هیستریک که نشان می دهد شاهزاده بی تجربه به شدت خود را محتاج اقداماتی این چنین می بیند پیشتر در واکنش ریاض به انتقاد حقوق بشری کانادا هم مشاهده شد که سعودی با قطع روابط اقتصادی و فراخواندن سفیر خود از اوتاوا تعجب خیلی ها را برانگیخت. این رویه در ماجرای بازداشت سعد حریری نیز خود را نشان داده بود با این تفاوت که در آن بازه بن سلمان محاسبه جایگاه و واکنش جهانی به بازداشت نخست وزیر یک کشور دیگر را درست برآورد نکرده بود و مجبور به آزادی وی و اجرای نمایشی از صمیمیت با حریری بعد از آزادی او شد.
دیوید هرست، سردبیر میدلایستای با اشاره به ماجرای خاشقچی مینویسد: «این اقدام نشان از ناپختگی نظام سعودی دارد. جمال خود را یک مخالف حکومت نمیدانست، او به نظام سعودی وفادار بود و به کشورش افتخار میکرد، او نظرات بسیار متعادلی داشت، با این حال معتقد بود که نظام کنونی در حال سقوط اخلاقی است. اگر قرار باشد کسی مانند او این چنین شود، بقیه که دیدگاههای تندتری دارند باید منتظر چه رویدادی باشند؟»اما به راستی چرا سعودی ها یکی از منتقدان بسیار معتدل دربار را که البته بارها در برابر انتقادهایی که از پادشاهی عربستان مطرح میشد، از این حکومت دفاع کرده بود، سربه نیست کردند؟پاسخ آن را شاید جورج مالبرونو، محقق مشهور فرانسوی داده باشد،آن جا که می نویسد:«بن سلمان آیا همانی است که امید میرفت عربستان سنتی و بسته را به کشوری پیشرفته و باز تبدیل کند؟ یا این که وی پادشاهی است مستبدتر از پادشاهان پیشین این کشور؟»
اگر چه مقامات ترکیه واکنش های اولیه تندی به ناپدید شدن این روزنامه نگار سعودی از خود نشان داده اند امابا توجه به رویه قبلی اردوغان و مناسبات اقتصادی گسترده ترکیه با سعودی و به ویژه نگاه آنکارا به درآمد حاصل از توریست های عربستانی احتمال معامله پشت پرده آنکارا با ریاض برای سرپوش گذاشتن بر این مسئله چندان بعید به نظر نمی رسد کما این که برخلاف انتظار بسیاری از طرفداران خاشقچی واکنش روز یک شنبه اردوغان به این ماجرا بسیار سرد و مختصر بود. این مسئله البته تنها معطوف به اردوغان نیست و سکوت معنادار بسیاری از رسانه های جهانی به ویژه رسانه های مهم انگلستان به خوبی نشان دهنده کارکرد دلارهای نفتی حاکمان سعودی است. به نظر می رسد ماجرای جمال خاشقچی اگر چه ممکن است داستانی دنباله دار نباشد اما آن را می توان به وضوح مهر پایانی بر نمایش جعلی و ساختگی اصلاحات بن سلمان در عربستان دانست. مهر پایانی که می تواند آغاز روندی باشد که به پایان این شاهزاده جاه طلب در ساختار پرتنش دربار و رقابت های قدرت طلبانه شاهزادگان آل سعود منجر شود.
***************************************
روزنامه ایران**
گریزان از سقف
احمد مسجدجامعی
عضو شورای شهرتهران
15 مهر، سالروز تولد سهراب سپهری شاعر و نقاش روزگار ماست. او در سال 1307 در کاشان چشم به جهان گشود و امسال در نودمین سال تولد وی هستیم؛ هنرمندی که در زمان حیات چندان رغبتی به ارائه آثارش چه شعر و چه نقاشی نداشت و بارها پیش آمده که نقاشیهایش را به رایگان به این و آن میبخشید. هر چند امروز او از پرآوازه ترین چهرههای فرهنگ و هنر در هر دو زمینه شعر و نقاشی است و بودن تابلویی از سهراب به اعتبار هر حراج آثار هنری مبالغ زیادی میافزاید. سهراب تا وقتی زنده بود تنها یک بار مجموعه اشعارش را به مرحوم عبدالغفار طهوری ناشر امین و خوشنام سپرد و انتشارات طهوری را برای چاپ «هشت کتاب» برگزید؛ پس از مرگ او، این ناشر دهها بار کتاب را منتشر کرد و مترجمانی از زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و حتی چینی اشعارش را ترجمه کردند. شعر سهراب بر نسلی از شاعران پس از او در هرجا که زبان فارسی، زبان اندیشه و قلم است تأثیر فراوان گذاشته است. یک بار در دولت اصلاحات در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، پرسشنامهای میان کتابدوستان پراکندیم و خواستیم که شاعر محبوب خود را معرفی کنند. سهراب با بالاترین رای برنده این نظرسنجی شد با آنکه همه میدانند او شاعری تنها بود. سهراب از خاندان بلند آوازه سپهر کاشانی بود. احمدعلی سپهر، ملقب به مورخالدوله سپهر، تاریخنگار و از رجال سیاسی دوره قاجار و پهلوی اول پسرعموی مادر سهراب بود. حمیده سپهری، مادربزرگ سهراب هم شاعر بود که نام او در کتاب زنان سخنور نوشته علیاکبر مشیر سلیمی آمده است.
سهراب بیماری سختی را پشت سر گذاشت. پس از تشخیص سرطان، او یک بار در بیمارستان بانک ملی تهران بستری شد اما پزشکان توصیه کردند برای درمان به لندن برود. او مدتی در انگلستان تحت نظر و درمان بود اما وقتی معالجات را کماثر یافت، خواست تا به ایران بازگردد و سرانجام در 1359 در بیمارستان پارس چشم بر جهان فروبست. پروانه سپهری، خواهر سهراب روایت میکند که وقتی او در بیمارستانی در لندن بستری بود، اصرار داشت به ایران بازگردد. چون از او پرسیدم دلیل اصرارش چیست، گفت:« ایران وطنم است» . او میدانست با پیشرفت بیماری چندان زنده نخواهد ماند اما انتقال به ایران چندان هم آسان و بی درد و رنج فراوان نبود. پزشکان برای اینکه او را به ایران بازگردانند ناچار شدند چهار شبانهروز به او خون تزریق کنند تا بتواند رنج سفر را تحمل کند.
در دوره بیماری و هنگامیکه در ایران بستری بود، کمتر اتفاق میافتاد کسی را به حضور بپذیرد. این نکته را خانواده و اطرافیان سهراب به کسانی که میخواستند از شاعر عیادت کنند، میگفتند. اما تنها یکبار این قاعده شکست. روزی شاهرخ مسکوب برای عیادت سهراب به بیمارستان بانک ملی رفت؛ خانواده سهراب میگویند او تمایلی برای ملاقات با هیچ کس و حتی خانواده ندارد و مسکوب هم بازمیگردد. سهراب از زبان اطرافیان خبردار میشود که مسکوب آمده و بازگشته است؛ میخواهد او را بازگردانند تا دیداری با خالق «سوگ سیاوش» داشته باشد اما او بیمارستان را ترک کرده بود. فردای آن روز مسکوب بار دیگر به بیمارستان میرود و این بار دیدار رخ میدهد. خواهر سهراب این ملاقات را تنها دیدار شاعر در آن روزهای سخت میخواند. پس از آنکه سهراب درگذشت، دوست و همکلاسی دوران مدرسه او، دکتر محمود فیلسوفی به خانوادهاش پیشنهاد میکند تا او را در زادگاهش کاشان به خاک بسپارند. مراسم تشییع در کاشان پرشکوه و در تهران ساده برگزار میشود و تنها ختم مختصری در منزل خواهر بزرگتر سهراب برپا میشود. به پیشنهاد پروانه، خواهرش شعر «به سراغ من اگر میآیید...» برای حک روی سنگ مزارش انتخاب میشود و رضا مافی خوشنویس مشهور این شعر را مینویسد. سنگ مزار را هم سنگتراشان قمی آماده میکنند. دکتر فیلسوفی میگفت، سهراب بیشتر نقاشیهایش را در جوانی در طبیعت مشهد اردهال خلق میکرد، برای همین پیشنهاد دفن او در آنجا را مطرح کرد. پروانه سپهری هم علاقه برادرش به آن طبیعت را تأیید میکند. او حتی میگوید سهراب فوبیای فضای سرپوشیده داشت و برای همین هیچگاه به سینما نمیرفت و با اینکه به موسیقی علاقهای فراوان داشت اما در سالن کنسرت حضور نمییافت.
علاقه سهراب به طبیعت باعث شد تا در حیاط واپسین خانهای که در آن در یکی از خیابانهای فرعی گیشا زندگی میکرد درخت بکارد. به گفته خواهرش، سه درخت اقاقیا، انجیر سیاه و آلبالو خرید و در خانه کاشت. درخت انجیر آنقدر بار میداد که همسایهها میتوانستند میوههایش را بچینند. سهراب از این موضوع راضی بود و کار تا آنجا پیش رفت که روزی همسایه آنها آبکشی را به صاحبخانه میدهد و میگوید: لطفاً خودتان سهمیه ما را از درخت بچینید و بدهید. او ورزش را هم دوست داشت؛ مدتی در نوجوانی ژیمناستیک کار میکرد و تا پایان عمرش طرفدار دوآتشه فوتبال بود.
سهراب برخلاف سنت ادبی سالهای زندگیاش، اهل حضور در محافل ادبی نبود، چه در شعر و چه در نقاشی شاگرد مستقیم نداشت و بیشتر اوقات در انزوا کار میکرد. شاید فروغ تنها کسی بود که نزد سهراب نقاشی میکشید و با او گفتوگوی ادبی داشت. سهراب به او وسایل نقاشی میداد و فروغ هم با آنها چند اثر خلق کرده بود. چند تابلو و نقاشی از آن دوران نزد پروانه، خواهر سهراب مانده است که یکی از آنها امضای فروغ را هم داشت. آن نقاشی یک تابلوی رنگ روغن بود که بعدها یکی از همسایههای خانواده سپهری آن را نزد خود نگه داشت. چند طراحی هم بود که بعدها به پوران، خواهر فروغ داده شد.
به مناسبت نودمین سال تولد سهراب قرار است نمایشگاهی با 90 اثر از او برگزار شود. این نمایشگاه در برگیرنده نقاشیهای سهراب و برخی از هنرمندان برجسته معاصر است که با محوریت اشعار و یا الهام از آثار او کار کرده اند و ارائه آن در قالب چیدمان میتواند شکل نوینی خلق کند. می گویند کار تا آنجا پیش رفته که تنها منتظر موافقت موزه صنعتی کرمان هستند که آثارشان را در اختیار بگذارند. اگر در همین اثنا کتاب جامع مجموعه نقاشیها و طراحیهای سهراب انتشار یابد کار بزرگ دیگری در شناخت بهتر او خواهد بود؛ بویژه اگر آثار، نظم و ترتیب تاریخی داشته باشد و احیاناً شأن نزول و محل نگهداری یا مجموعهای که از آنجا آمده در آن ذکر شود.
البته کار تحریری دیگر در دست است که محصول 10 سال جستوجو و پیگیری است و پدید آورنده توانسته در طی این سالها با هرکسی که به هر شکلی با سهراب آمد و شد یا دیدار داشته گفتوگو کند و از کسانی که درباره آثار او اندیشیدهاند نوشتهای بگیرد. این کار در نوع خود یگانه است و شاید زمینهای برای ساخت مستندی درباره او را فراهم آورد. بسیاری از آثار سهراب در موزه صنعتی کرمان هدیه خواهر او پروانه سپهری است که نگهداری آنها را به آنجا سپرد و خود از بابت آنها چیزی نخواست- در واقع روزی که تصمیم به حفظ آثار گرفت و موضوع را با من در میان نهاد- به دلیل آن که موزه صنعتی برخی آثار او را داشت ترجیح دادم که محل نگهداری اموال و اشیا و طراحیهای تازه و قدیم هم آنجا باشد و البته پیگیری استاندار وقت در تحقق این خواسته نقشی اساسی داشت.
از ویژگیهای شعر سپهری میانبُر زدن در سخن و رساندن خواننده به مقصود در کمترین کلمه است. سخن خود را با نمونهای از این گونه شعر او به پایان میبرم.
چرا مردم نمیدانند / که لادن اتفاقی نیست.
دیروز روز تهران، شهر چنارها بود:
باد میرفت به سر وقت چنار / من به سروقت خدا میرفتم
***************************************
روزنامه وطن امروز**
سقف تمایل شما کجاست؟
محمد حجتی
نمایندگان مجلس با کارپردازی ویژه علی لاریجانی لایحه CFT را تصویب کردند. به روایت حامیان دیروز برجام و امروز FATF از حالا باید منتظر چند اتفاق ویژه باشیم: پایین آمدن نرخ ارز، خالیتر شدن دست آمریکای منزوی از بهانهسازی علیه ایران، حل مشکلات بانکی و بالاخره عشق فزاینده اروپا به کار کردن با ما! اگر کسانی یادشان رفته که در پرونده برجام هم اهداف بتدریج از «رفع بالمره تمام تحریمهای اقتصادی در همان روز اجرای توافق»، کم کم به «منزوی کردن آمریکا» میل کرد، خوب است این بار دیگر حواسشان را جمع کنند تا فردا کسی هدف اصلی FATF را هم منزوی کردن اروپا، چین یا جزایر قناری(!) جا نزند. نقش علی لاریجانی و دوستانش در این مقطع از تاریخ کشور عزیزمان اما بیبدیل است. لاریجانی بهرغم آگاهی از مخالفت تلویحی رهبری با تصویب لوایح FATF، با ژست پیروی از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تصویب این لوایح را کارپردازی کرد!
این حتما برای همیشه در تاریخ ثبت خواهد شد ولی ابدا نشانه خوبی برای امروز و آینده ما نیست. شرافتمندانهتر این بود که موافقان بگویند ما خلاف نظر رهبری، معتقدیم مشکلات کشور تنها با پیوستن به FATF حل خواهد شد! در پیش گرفتن چنین رویکردی، فضای سیاست داخلی کشور را هم بسیار پاکیزه و بهداشتیتر میکرد. نان اما ظاهرا این روزها در رو بازی کردن و روراستی نیست و دورویی مزه بیشتری میدهد! رهبر انقلاب اما به گواه تاریخ، همیشه حرف جلسات خصوصی و عمومیشان یکی بوده است. ایشان در دیدار نمایندگان مجلس، با ابراز مخالفت تلویحی با تصویب لوایح FATF در نهایت باز هم مجلس را نهاد اصلی تصمیمگیر در این زمینه معرفی کردند. حالا هم مجلس به تشخیص آقای رئیس تمکین و لوایح را تصویب کرده است. گام بعدی هم طبعا باید در شورای نگهبان برداشته شود.
با توجه به اعلام مخالفت قبلی شورای نگهبان با دیگر لوایح FATF، از هماکنون تلاشهایی برای تاثیرگذاری بر رأی اعضای مجمع تشخیص در این باره توسط دولتیها آغاز شده است. پیش از این محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز از دور زدن شورای عالی نظارت مجمع توسط علی لاریجانی در زمینه بررسی این لوایح خبر داده بود، این یعنی ساکنان خانه قانونگذاری قانونگریزند و البته وای به روزی که بگندد نمک!
طبق گفته فعالان دانشجویی، رضایی گفته است: «علی لاریجانی پس از مواجهه با مخالفت قاطع هیات عالی نظارت مجمع تشخیص که وظیفهاش تطبیق همه قوانین مجلس با سیاستهای کلی نظام است، به جای اصلاح، آن را مستقیماً با برچسب مصلحت، روانه صحن مجمع تشخیص کرده و به نوعی، شورای عالی نظارت را دور زده است». همه اینها نشان میدهد دولت و لاریجانی، در پی تصویب این لوایح به هر قیمتی هستند. این در حالی است که محمدجواد ظریف در صحن علنی مجلس گفته است «نه او و نه رئیسجمهور هیچ تضمینی نمیدهند که با تصویب این لوایح، مشکلات بانکی کشور حل شود». ظریف اما پیش از این گفته بود «عملیاتی شدن کانال مالی اروپا برای کمک به ایران، منوط به تصویب این لوایح در مجلس است!» کنار هم گذاشتن این قطعات میتواند پازل این روزهای صحنه سیاست ایران را تکمیل کند.
بگذارید از ابتدا مرور کنیم: ما برجام را با آمریکا و اروپا امضا کردیم. آمریکا از برجام خارج شد. اروپا گفت منافع اقتصادی ما را تامین خواهد کرد، به شرط اینکه در برجام بمانیم. ما گفتیم صبرمان اندک است، حداکثر چند هفته! اروپا برای نشان دادن حسننیت و احترام به ما(!) ارائه بسته پیشنهادی خود را به نوامبر(6 ماه بعد و موعد بازگشت تحریمهای اصلی آمریکا!) موکول کرد. طبق گفته قهرمان اصلی دیپلماسی ما، اروپا بعدا برای ارائه بسته در همان زمان هم برایمان شرط گذاشت: تصویب FATF! حالا محتوای بسته چیست؟ از شما چه پنهان، چنانکه پیداست، شخص قهرمان دیپلماسیمان هم نمیداند، لذا دیگر مثل برجام نمیتواند حتی قول رفع مشکلات اقتصادی در صورت تامین شروط اروپا را هم به نمایندگان مجلس بدهد! عجب! خب! نمایندگان چرا با این وضعیت به FATF رای دادهاند؟ پاسخ روشن و یک کلمه است: لاریجانی!
حالا من مرده و شما زنده؛ خواهید دید که در صورت رد همین لوایح- که به گفته آقای ظریف هیچ تضمینی برای حل مشکلات در صورت نهایی شدن آنها هم نیست- در شورای نگهبان و مجمع تشخیص، جماعت اصلاحاتی، دولتی و دوستان آقای رئیس خواهند گفت حیف، نگذاشتند! اگر میگذاشتند، میشد، آن هم چه شدنی! دوستان دولتی و آقای لاریجانی اما خوب است به این سوال پاسخ دهند که اگر آمریکا یا اروپا فردا بهانه ترکمن صحرا، غار علی صدر و حافظیه را گرفتند، چه خواهند کرد؟ آیا در آن صورت هم راهحل را رفع بهانههای آمریکا میدانند و واگذاری مقبره خواجه حافظ را هم در مجلس تصویب میکنند؟! و مگر اساسا بهانه دشمن را پایانی هست؟ این چه مدل دولتداری است که تنها هنرش باج دادن به اجنبی است، کار نمیکند و مدام دنبال انداختن تقصیر به گردن دیگران است؟!
ما در دوره قاجار و پهلوی دیدهایم چنین رویکردی جز نکبت و بدبختی برای امروز و آینده کشور ندارد. آقای روحانی، دوستان اصلاحطلب، جناب لاریجانی! ما به کند شدن قطار پیشرفت علمی کشور طی 5 سال اخیر عادت کردهایم، به توقف و کند شدن پروژههای راهبردی کشور در حوزه فضایی، دفاعی، مسکن، راه، صنعت و... هم خو گرفتهایم. به تعطیلی دومینووار کارخانهها و کارگاههای تولیدی همزمان با ادعای رونق هم عادت کردهایم. شما خوب است اما یکبار برای همیشه به ما بگویید تا کجا به جای کار کردن، حاضر به فروش امتیازات متنوع به بیگانگان در ازای وعدههای پوچ و مسخره هستید؟ سقف تمایل شما برای فروش کشور کجاست؟ حافظیه؟ تهران؟ قمصر؟ آذربایجان یا تمام خاک و ملت ایران؟! شما در قالب برجام اروپایی چه تعهدات و امتیازات دیگری به دوستان چشمآبیتان دادهاید؟
***************************************