صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۱۲۶۶۸

یادداشت روزنامه‌ها 29 مهر ماه

روزنامه کیهان **

اربعین، مشق حضور

حقیقت آن است که بعد از شهادت غریبانه سیدالشهداء، مسیر عالم عوض شده است و خدای مهربان، معجزه‌ای جاویدان برای عاشقان و جوانمردان و حتی ناامیدان و گنهکارانِ پشیمان شده از گناه و معصیت قرار داده است که نامش حسین است. آن عزیزی که حسین را کشتی نجات وسیع و سریع خوانده است، دانسته چه فرموده و ما گنهکاران نیز به تجربه دریافته و فهمیده‌ایم که کشتی حسین، به غیر از اینها که فرموده‌اند، کوتاه‌ترینِ راه‌ها تا خدا را بلد است و با حسین فاطمه، می‌توان ره صد ساله را یک‌شبه طی نمود. یک شبِ جمعه یا یک شبِ عاشورا یا یک روز عرفه و یک روز اربعین و یا هر روزی که دلی مشتاق، برای غربت و مظلومیت حسین و خانواده و اصحابش، چشمی نمناک کند و آهی حزین و حسرت‌آلود نثار بارگاهش کند. حسین کریم است و با کریمان کارها آسان بُوَد. آنکه کنیزش را به جبران شاخه گُلی که به او هدیه داده بود، آزاد می‌کند، می‌تواند و می‌خواهد که ما گرفتاران و اسیران هوی و هوس را به شاخه گُلی ارادتمندانه از عبادت و توبه، از بند نفس و شیطان رها کند. آه حسین! دستم بگیر که از دست رفته‌ام.

اینکه فرمود بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه درست است ولی درست‌تر آن است که خدای مهربان، برای بخشیدن و بخشودن بندگانش به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌ای بهتر از حسین و اشک برای او که دل‌های جوانمردان و عاشقان و عارفان و گنهکاران، به راحتی بهانه‌اش را می‌گیرند. حسین، دل کلیمی و مسیحی و زردشتی و بودایی را فتح کرده و در قلب اهل سنت جا گرفته است، ما شیعیان که خانه‌زاد اوییم و با خاطرات او بالیده‌ایم، در ارادت و اخلاص و حسِ خوبِ به او، جای خود داریم. ما با حسین راحتیم و خاطرمان آسوده است که اربابمان جوانمرد است. ما که عشق به حسین را از شیر مادر گرفته‌ایم و آه و اشک پدر، ما را سربراه او کرده است، خوب می‌دانیم که محبت او سرمایه روزافزون و مونس تنهایی و عُسرت ماست. اصلاً ارادت و عشق ما به حسین فاطمه، دلی است وگرنه هر غم و غصه‌ای بعد از یکی دو ماه، برایمان سرد می‌شود ولی هنوز برای رنج و محنت خاندان رسالت از رسول خاتم تا امام خاتم، غصه داریم و دل‌پریشانیم. هرچند حسین، جنس غمش فرق می‌کند. ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین.

اربعین است و اجتماع سالانه مؤمنین و جوانمردان و خونخواهانِ ارباب بی‌کفنان در پیش. اجتماعی که نه سرما می‌شکندش و نه گرما، نه گرسنگی و نه تشنگی و ... و نه گرانی و نه تبهکاری محتکرانِ از یزید بدتری که مایحتاج و رفاهیات زندگی مردم را گروگان منافع مالی و مطامع سیاسی خود گرفته‌اند می‌تواند آنها را از حسینشان جدا کند. اصلاً زائران حسین چیز دیگری‌اند. کم‌مؤونه‌اند و پرمعونه. یعنی کم‌خرجند و پرفایده. چقدر از برادران و خواهران عراقی، غذایی را که خود و فرزندانشان در طول سال نمی‌خورند برای زائران اربعین مهیا می‌کنند؟ یک‌سال کار حلال و تلاش شرافتمندانه می کنند تا محرم و صفر، خرج عزای حسین کنند. کارمند و کارگر ایرانی، افغانی، پاکستانی، هندی، لبنانی، سوری و کشمیری و ... را نگاه کنید که در طول سال یک لقمه کمتر می‌خورند تا پس‌اندازشان را خرج سفر اربعین کنند. حق دارند آنها که پول رانت و ربا و احتکار و حقوق نجومی را صرف آنتالیا و تایلند و خرابات می‌کنند، نفهمند و گیج باشند و پرت و پلا گویند. سر شیری را نفهمد گاوِ میش/ جز به شیران کم بگو اسرار خویش/ با حریف سفله نتوان خورد می/ گرچه باشد پادشاه روم و ری.

25 میلیون زائر حسین که خود را به سختی راه می‌اندازند و رنج سفر به جان می‌خرند و خارهای راه، که به پاهای پرآبله می‌خلند و سر و روی خاک‌آلودی که حکایت سرگشتگی می‌کنند و همه سر به راه حسین نهاده‌اند همه از حرارتی سخن می‌گویند که امام معصوممان فرمود از شهادت حسین در قلوب مؤمنین به یادگار نهاده شده که هیچ‌گاه سرد و ساکت نمی‌شود. بزرگ‌ترین اجتماع بشری در طول تاریخ، بزرگ‌ترین و بیشترین سفره اطعام و نذری که مؤمنین برای یکدیگر گسترده‌اند و بیشترین کار خیر و خیراتی که عالم به خود دیده است و معنوی‌ترین جمعی که جهان در عمر خود، به خود دیده است و مهربان‌ترین آدم‌هایی که دست آرزوها و افسانه‌های بشری نیز به آنها نمی‌رسد و خالصانه‌ترین کارهایی که پیغمبران و امامان از ما توقع داشتند و ... تنها در اربعین حسینی دیده و شنیده می‌شود. حقیقت این است که خدا به حسین برکت داده و او را مرکز تحول و تدارک عالم قرار داده است. مادرش مادر آب و پدرش پدر خاک است و خود سفره‌دار عالمیان است و ما تا نفسی هست عزادار حسینیم.

اربعین حسینی، هرساله حکومت مهدوی را برایمان شفاف‌تر می‌کند و ما را برای حکومت حضرتش تشنه تر. ما را به دنیایی بهتر و برتر رهنمون می‌کند که در آن، رنج و ملالت این دنیا نیست. دنیایی سراسر نور و سرور و مدینه فاضله‌ای که حتی خیالش، در دنیای عطش‌زده و ظلمتکده نئولیبرال و پست مدرن امروزی همچون نسیم خوش و خنکی است که در بیابان سوزان، به گونه جان می‌خورد. دنیای امروز تا وقتی خدا خدا نگوید و راه حسین نپوید، همین زندان و محاق است که هست. برهوتی از اخلاق و انصاف که تربیت‌ یافتگانش حاضرند هشتاد میلیون نفر را برای خم ابروی فرزند خود نادیده بگیرند، و برخی نخبگانش، منافع هشتاد میلیون هموطن و صدها میلیون آیندگان را با کدخدا معامله پنهانی کنند و در پاسخ به امر به معروف و نهی از منکر ولی‌نعمتان خود «همین است که هست» گویند، و برخی دیگر از منتخبانش، منافع همین تعداد را با لج، بار کج می‌کنند و به سوی سراب کدخدا می‌برند، و برخی از متمولینش برای غارت مردم خود، با دشمنِ خونی، همراه می‌شوند، و برخی تازه سر درآورده‌هایش، مرتجع شده و به دوران جاهلیت برگشته‌اند و به جای کسب فهم و فضیلت، به ژن و نژاد خود می‌بالند و با آن کاسبی می‌کنند.

راهپیمایی 25 میلیون زائر حسینی در شرایطی است که غاصب حرمین شریفین، پس از کشتار صدها میهمان خدا در منا، منتقدانش را با اره ریز ریز می‌کند و بیت‌المال مسلمین را به شیطان بزرگ رشوه می‌دهد. همین «بن سلاخ»های شیرده سعودی، 3-4 سال است خاک یمن را شخم می‌زنند و با تکنولوژی فوق مدرن، سرویس مدرسه 52 کودک از دنیا بی‌خبر را به آتش می‌کشند. و در افغانستان و در کشمیر و در سوریه و در بحرین و در عراق و در نیجریه و در میانمارِ سوزان. و سرکرده بنی اسرائیلیون و غاصب قدس، پس از دریافت گزارش از مراکز تحقیقاتی و اطلاعاتی خود، در تورقوزآباد ایران به دنبال تأسیسات هسته‌ای می‌گردد و از این سطح فهم خود خجالت نمی‌کشد و قماربازی را کدخدا کرده‌ است که مهارتش به جای انسانیت، در تیغ‌زنی و زورگیری ترسوها و دوشیدن گاو سعود است و حماقتش زبانزد مردمان. این وضع حاکمان جهان است که هنوز هم ترسوها و بزدلان، ما را از آنها می‌ترساندند. اگر حسین در زمانِ قیامِ خود فرمود: عَلَي الإِسلام السَّلام إِذ قَد بليت الأُمهًْ بِراعٍ مِثل يزيد1، زائران اربعینی نیز می‌گویند اگر جهان به آفتی چون آمریکا و صهیون و آل سعود مبتلاست پس باید فاتحه عالم و آدم را خواند. این خیل اربعینیون همانهایند که قصد نجات جهان کرده‌اند و از ستمکده تاریک دنیا به سوی نورِ حسین فرار کرده‌اند که فرمود: فَفِرّوا إلی الحسین.

اربعین رزمایش بزرگ منتظران موعود و مصلح است که به خونخواهی عدل ستمدیده بر ستمگران شوریده‌اند و کربلا را میقات خود کرده‌اند. زمین کوفه و کربلا باید با قدم‌های استوار و مخلصانه بندگان خوبِ خدا، کوبیده شود تا مهیای حضور مهدی فاطمه شود. این قوم خسته‌تن که به اصلاح جهان امیدوارند، با هر قدم خود، لرزه‌ای به کاخ و کبر مستکبران انداخته و پتکی به ستون‌هایش کوفته‌اند. گره کور دنیا را مگر حسین باز کند و ظهور فرزند منتقمش را مهیا کند. مؤمنین حسینی با هر دین و مذهبی که هستند فهمیده‌اند که تنها راه رهایی، مقاومت است و مبارزه. مبارزه با دشمن مشترک انسان‌ها و وحدت حول محور حسین. راهپیمایی بازگشت فلسطینیان را بنگرید که چگونه الگو گرفته‌اند. اینها همه از نفحات صبح است و پیروزیِ نزدیک. روح اماممان شاد که گفت این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. و البته انقلاب ما را نیز. دنیای امروز پیام انقلاب اسلامی شما را شنیده است مردم. و دیگر کاری از شیطان و اذنابش ساخته نیست. همین 25 میلیون زائر حسین که کابوس صهیون شده است اگر روزی مسیرِ مستقیم خود را ادامه دهند و بعد از زیارت حسین، هوای قبله اول مسلمین کنند، عیدی به اعیاد ربیع‌الاولمان اضافه می‌کنند و تا 22 سال دیگر که وعده داده شده، معطلمان نمی‌گذارند. إن‌شاءالله.

محمدهادی صحرایی

ـــــــــــــــــــــــ

1- وقتی امتی به بلای امیری چون یزید مبتلا شد باید فاتحه اسلام را خواند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

جانی، مسئول رسیدگی به جنایت!

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بیانیه رسمی دیرهنگام رژیم آل سعود پیرامون سرنوشت جمال قاشقچی اگرچه تلویحاً به نقش مامورین سعودی در مرگ قاشقچی اشاره دارد ولی از بابت اقدام برای سرپوش گذاشتن بر اصل ماجرا، به منزله «عذر برتر از گناه» است و چیزی از عطش جامعه بین‌المللی نسبت به بررسی دقیق این موضوع را نکاسته است.

بیانیه سعودی‌ها می‌گوید قاشقچی در کنسولگری درگیر و کشته شده است. به عبارت روشن‌تر عربستان می خواهد قتل قاشقچی را به دفاع مامورین سلاخی وی از جان خودشان مرتبط کند! بیانیه خبر از برکناری چند مقام ارشد نظامی و امنیتی داده و در واقع آنها را قربانی کرده تا بلکه از فشارها بر دربار سعودی بکاهد. اگرچه آنها نیز مسئولند ولی مامور اجرای دستوراتی بوده‌اند که به طور کامل آنرا اجرا کرده‌اند و سوال این است که چرا نه تنها از آمر یا آمرین این پرونده جنائی خبری نیست، بلکه مسئولیت متحول ساختن ساختار تشکیلات امنیتی عربستان به بن سلمان یعنی «متهم ردیف اول» این جنایت سازمان یافته و دستوری سپرده شده یعنی مسئولیت رسیدگی به جنایت، به شخص جنایتکار محول گردیده است! موضوع مهم‌تر به اظهارات، واکنش‌ها و رفتارهای آمریکای ترامپ در قبال این جنایت هولناک بر می‌گردد که البته غیرمنتظره نیست، زیرا این از معجزات دلارهای نفتی بادآورده است که ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا را به جای یک معترض و منتقد، به «وکیل مدافع سعودی ها» تبدیل می‌کند. انصافاً دلسوزی‌ها و اصرار غیرمعمول ترامپ برای تبرئه سلمان و فرزندش در این روزها تاثیرات دلارهای نفتی در کاخ سفید و دستگاه دیپلماسی رسوای آمریکا را یکبار دیگر به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که آمریکا برای همیشه و به خصوص در دوره ترامپ تا چه اندازه خود را اسیر ثروت رژیم‌های فاسد عربی و غیرعربی کرده است.

اگرچه بیانیه پرتناقض سعودی‌ها سوالهای مهمی ایجاد می کند از جمله اینکه چرا پس از 20 روز بعد از قتل فوری قاشقچی که فقط 7 دقیقه پس از ورودش به کنسولگری عربستان در اسلامبول صورت گرفته و چرا قبل از هرگونه واکنش سعودی‌ها، ترامپ به دفاع و توجیه عملکرد سعودی‌ها پرداخت؟ چرا از جسد قاشقچی خبری نیست؟ چرا از نقش محرز بن سلمان خبری نیست؟ اگر واقعاً بن سلمان در این جنایت مطابق ادعای ترامپ کمترین نقشی نداشته، چرا ملک سلمان در یک اقدام تنبیهی، دامنه اختیارات بن سلمان را محدود کرده؟ و اگر نقش داشته، چرا تجدید ساختار تشکیلات امنیتی را به وی واگذار کرده است؟

اینکه ترامپ تا این اندازه دلواپس و به وکیل مدافع سعودی‌ها تبدیل شده است که مبادا بزرگترین شانس انتخاباتی جمهوریخواهان در آستانه انتخابات کنگره را بیهوده از دست بدهد، به دلیل نگرانی از لغو قراردادهای تسلیحاتی با آل سعود است. او می‌خواهد بن سلمان حفظ شود تا به کمک او بتواند آل سعود را بیشتر بدوشد و از این امتیاز برای انتخابات قریب الوقوع کنگره به نفع حزب جمهوریخواه استفاده کند.

بعلاوه پرونده مداخلات سایبری روسیه در انتخابات آمریکا، ابزار کارآمد دیگری است که رقبای دمکرات در اختیار دارند و معلوم نیست چه موقع برای بازی با این برگ برنده وارد عمل شوند؟

تا همین جای قضیه، اجلاس بین‌المللی اقتصادی موسوم به «داووس صحرا» به نظر می‌رسد با کنار کشیدن چهره‌های شاخص دعوت شده به اجلاس، هر لحظه در شرف لغو یا تعلیق است. تاکنون دهها مقام ارشد سیاسی – اقتصادی از بسیاری از کشورها مراتب انصراف از حضور در ریاض را اعلام کرده‌اند و برخی کشورها تمامی سفرهای سیاسی – اقتصادی فیمابین با عربستان را تا زمانی نامعین به حال تعلیق در آورده‌اند.

این یک زلزله سیاسی - تبلیغاتی بود که حاصل تلاش تمامی نقش آفرینان در حکومت فاسد و پوشالی عربستان را یکباره تحت تاثیر و اوضاع را در مسیری برگشت ناپذیر قرار داد. شاید کسانی تصور کنند که این حاصل مظلومیت جمال قاشقچی بود ولی واقعیت امر این است که شرایط کنونی حاصل مظلومیت مردم مقاوم یمن بود که اوضاع را به زیان سعودی‌ها و حامیان آنها تغییر داد. کسی امروزه نباید بپرسد که چرا چنین شد بلکه سوال جدی این است که چرا سالها پیش که آل سعود با دستان به خون آغشته خود جنایت می‌کردند، دنیا ساکت بود و به سکوت مرگبار خود ادامه داد؟ فجایع خونبار جنگ احمقانه ائتلاف طوفان قاطعیت! در یمن، مشارکت جدی و ریشه‌ای در سرمایه‌گذاری بدفرجام در تشکیل، تجهیز، حمایت و سازماندهی ده‌ها گروه تروریستی در سوریه، لیبی، عراق، لبنان، افغانستان و یمن برای انجام جنگ‌های نیابتی علیه کسانی که حاضر نیستند مطیع خاندان فاسد آل سعود شوند، همه و همه در فهرست جنایات مستمر این شجره خبیثه قرار دارد ولی جای مدعیان دروغین حقوق بشر در صدر فهرست حامیان آل سعود در همین فقره از جنایات است که در میان آنها آمریکا، انگلیس و فرانسه حتی در اتاق جنگ یمن با حضور مستشاران نظامی پرتعداد خود، نقش اصلی را در جنگ تقریباً 4 ساله یمن و به ویژه حملات وحشیانه از زمین و دریا و هوا برای اشغال بندر و فرودگاه الحدیده داشتند که آنجا را مدافعین جان برکف و نیروهای مقاومت یمن به «گورستان متجاوزین» تبدیل کردند.

اگر عدالت و صداقتی در کار بود، بسیار پیش از قتل فجیع و سلاخی کردن جمال قاشقچی می‌بایست سعودی‌ها و سایر متحدین شرور آنها در ائتلاف طوفان قاطعیت در دادگاه‌های بین‌المللی رسیدگی به جنایات جنگی محاکمه و مجازات می‌شدند و فرصت شرارت بیشتری پیدا نمی‌کردند تا قاشقچی در فهرست قربانیان جنایات آل سعود قرار نگیرد. این پدیده فقط بیانگر نقش و جایگاه قاشقچی نیست بلکه پدیده امروز نشانگر آن است که در محاکمه و مجازات سعودی‌ها تاخیر فراوانی شده بود ولی قتل قاشقچی به چنین تاخیری پایان داد.

***************************************

روزنامه خراسان**

تغییر کابینه به سبک دولت دوازدهم!

مهدی حسن زاده

پس از گذشت بیش از یک ماه از گمانه زنی های غیررسمی مبنی بر استعفای وزرای «راه و شهرسازی» و «صنعت، معدن و تجارت» از سمت خود، سرانجام استعفای این دو وزیر به صورت رسمی اعلام شد و مورد پذیرش رئیس جمهور نیز قرار گرفت. در این میان، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی روز گذشته در صفحه رسمی خود در فضای مجازی، نامه استعفایش را منتشر کرد. نامه ای که حاوی انتقادات جدی وی از عملکرد دولت بود. انتقاداتی که به جهت گیری های اخیر دولت درباره تشدید نظارت بر بازار بر می گردد. نگاهی به این نامه و اتفاقاتی که منجر به استعفای این دو وزیر از دولت شد، حاوی نکات قابل تاملی است که باید به آن توجه داشت.

شفاف سازی تغییراتی که منجر به تغییر نمی شود!

اولین نکته در این باره ضرورت شفاف سازی دلایل تغییرات است. پیش از این در چند نوبت، اشاره شد که اتفاقات رخ داده در بازار ارز، موجب کاهش اعتماد به مجموعه دستگاه های مسئول، از جمله دولت شده است. یکی از مهم ترین راهکارهای بازگشت اعتماد، تغییر در مجریان و افرادی است که تصمیمات و عملکرد آن ها نتوانسته است، در مواجهه با چالش ارزی و تبعات آن، موثر باشد. از این رو رئیس کل بانک مرکزی سرانجام تغییر کرد و وزرای اقتصاد و کار نیز با استیضاح مجلس برکنار شدند. نکته مهم در این زمینه مواجهه دولت با این مسئله بود که در حکم مشاوره به رئیس کل سابق و ناموفق بانک مرکزی و مقاومت برای تغییر دیگر وزرا و معرفی سریع جانشینان وزرای استیضاح شده خود را نشان داد و این پیام را مخابره کرد که دولت تمایلی به تغییر ندارد. اکنون با انتشار نامه آخوندی که از چهارمین استعفایش خبر می دهد و شریعتمداری که قرار است پس از استعفا از وزارت صمت به عنوان وزیر کار معرفی شود، مشخص می شود که تغییرات نه از جنس برکناری که از جنس استعفای مصرانه و تغییر پست است و این اتفاقات به معنای این است که دولت تمایل چندانی به تغییر در رویه های جاری خود ندارد و حاضر نیست به جامعه سیگنال مثبت دهد که تغییر سیاست هایی در پیش است.

خشت اول همکاری با اختلاف بنا نهاده شد!

در این میان البته، شفاف سازی عباس آخوندی در انتشار نامه استعفایش و اشاره به این که با نظر دولت و رئیس جمهور در اجرای طرح بازآفرینی شهری (نوسازی بافت فرسوده) اختلاف نظر داشت، قابل تقدیر است. سوال این است که رئیس جمهور، سال گذشته، از همان ابتدای معرفی وزرای دولت دوازدهم به مجلس، در زمان معرفی آقای آخوندی این گونه سخن گفت: «آقای آخوندی وزیر بسیار فعالی بودند البته در بخش مسکن ما نتوانستیم به توافق نهایی با یکدیگر برسیم و در دولت دوازدهم اولین چیزی که از ایشان به جد خواهم خواست مسئله مسکن است.» این صحبت ها نشان می دهد که حداقل از همان ابتدای فعالیت دولت دوازدهم (و چه بسا در دولت قبل) درباره مسکن، تفاوت دیدگاهی بین وزیر و رئیس جمهور وجود داشت. این که چرا با وجود این تفاوت دیدگاه، باز هم رئیس جمهور، آقای آخوندی را به مجلس معرفی کرد و مجلس نیز با اطلاع از این اختلاف دیدگاه به وی رای اعتماد داد، سوالی است که باید به افکار عمومی پاسخ داده شود. به ویژه این که پس از مدتی با معرفی اکبر ترکان، به سمت «مشاور رئیس جمهوری در امور هماهنگی نوسازی بافت فرسوده و ناپایدار شهری»، آن هم در شرایطی که متولی بخش مسکن، وزارت راه و شهرسازی است، مشخص شد که اختلاف دیدگاه ها در زمینه مسکن ادامه دارد. در چنین شرایطی چه کسی یا چه کسانی مسئول پاسخ گویی در قبال آثار منفی این اختلاف نظر بر تداوم رکود بخش مسکن و سپس تورم شدید آن در ماه های اخیر و رکود شدید مجدد آن هستند؟!

تناقض های وزیر همواره منتقد

نامه استعفای آقای عباس آخوندی از سمت وزارت راه و شهرسازی حاوی نکات جالب توجه دیگری نیز هست. اگرچه طیف اقتصاددانان طرفدار بازار آزاد که آقای آخوندی نیز در همان طیف قرار دارند، نقش مهمی در عملکرد دولت داشته اند و اکنون باید پاسخ گو باشند، این استعفا با این ادبیات به نوعی فرار از پاسخ گویی محسوب می شود. آقای آخوندی در شرایطی از نقض سه اصل «پایبندی به قانون، احترام به حقوق مالکیت و اقتصاد بازار رقابتی» توسط دولت گلایه می کند که به ویژه در شرایط ارزی و تورمی فعلی اقتصاد ایران، سپردن بازار به رقابت کاملا خلاف منطق اقتصادی است. اساسا در شرایط فعلی بازار رقابتی وجود ندارد. به عنوان نمونه 80 درصد ارز صادرات غیرنفتی توسط صادرکنندگان خصولتی پتروشیمی و فلزات تامین می شود که از رانت های گسترده ای برخوردار هستند. در چنین شرایطی انتقادهای گسترده آقای آخوندی از نظارت بر قیمت ها توسط سازمان حمایت و تعزیرات، در حالی مطرح شده است که افسار رانت خواران ارزی رهاست و خود ایشان با مخالفت با دریافت مالیات از سوداگری در بخش مسکن، شرایط رقابت در این بازار را به نفع سوداگران تغییر داده است. در چنین شرایطی بخشی از این انتقادها را می توان به نوعی فرار به جلو توصیف کرد. فرار به جلو از کارنامه خالی در بخش مسکن، با وجود انبوه انتقادهای تند وی از مسکن مهر.

در هر صورت روند تغییرات کابینه با پذیرش استعفای دو وزیر و معرفی چهار وزیر برای وزارتخانه های اقتصادی به پیش می رود. کاش این تغییرات زودتر، با پشتوانه ای کارشناسی تر و معرفی جانشینانی قوی تر انجام می شد، نه این که وزیری ناموفق از وزارت صمت به وزارت کار رود و افرادی با کارنامه هایی محدود و نه چندان روشن برای وزارتخانه های دیگر معرفی شوند. به نظر می رسد مجلس باید در روند تغییر کابینه، با جدیت ورود کند و سرانجامی بهتر برای این تغییرات رقم زند.

***************************************

روزنامه ایران**

بودن یا نبودن...!

احد میکائیل‌زاده

فعال فرهنگی

کمیسیون فرهنگی مجلس در حالی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را برای نظارت نداشتن بر VOD مورد انتقاد قرار می‌دهد که گردانندگان سامانه‌های ویدئویی همیشه از سرگردانی بین 6 نهاد نظارتی و تصمیم‌گیرنده درباره فعالیت این شبکه‌ها گلایه دارند.

ماجرا از این ‌قرار بود، هفته پیش نصرالله پژمان فر نماینده مشهد و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از وزیر ارشاد خواست که توضیح دهد چرا نظارتی بر محتوای سامانه‌های ویدئویی نمی‌شود که طبق آمار و گزارش‌ها 5 میلیون عضو دارد و 20 میلیون نفر از آن استفاده می‌کنند؟! وزیر ارشاد پاسخ داد؛ «از۶۰ هزار مورد بارگذاری شده میزان تخلفات درصد بسیار محدودی نسبت به حجم کل داشته است.» اما پاسخ وزیر ارشاد برای نمایندگان مجلس قانع‌کننده نبود. آنها به سید عباس صالحی کارت زرد دادند تا برود و به فکر چاره‌ای باشد، البته مصادیق مورد نظر سؤال‌کننده که تنها 5 مورد از بیش از 12000 عنوان برنامه بارگذاری شده بود و در کمتر از 2 ساعت حذف شد.

پس از سؤال از وزیر ارشاد، برخی از صاحبان این سامانه‌های ویدئویی در مصاحبه‌های اخیرشان اعلام کردند با این کارت زرد تازه متوجه شدند که باید فقط به وزارت ارشاد پاسخ بدهند، اما هنوز برای خیلی‌ها مسائلی که عضو کمیسیون مجلس مطرح کرد جای سؤال دارد. پژمان‌فر از وزیر ارشاد سؤال می‌کند: «چرا اجازه دادید ذائقه به سمت فیلم‌های امریکایی برود؟» سؤالی که معلوم نیست چرا وزیر ارشاد باید مخاطبش باشد. مگر نه این است که در سالن‌های سینماهای کشور فقط فیلم‌های ایرانی با اما و اگر اکران می‌شوند. مگر نه این است که صداوسیمای جمهوری اسلامی پیش از سامانه‌های ویدئویی درخواستی، فیلم‌ها و سریال‌های خارجی را برای مخاطبان نمایش داده است. رسانه ملی که همیشه در نقد فیلم‌های هالیوودی برنامه‌هایی تهیه کرده و میزگرد برگزار می‌کند و از این سینما انتقاد می‌کند؛ آن‌وقت خودش هم مشتری درجه ‌یک و پروپاقرص این نوع فیلم‌هاست و با انواع سانسورها آنتن شبکه‌هایش را با آنها پر می‌کند. بنابراین این سؤال مطرح می‌شود که چرا کمیسیون فرهنگی مجلس به جای طرح سؤال از رسانه ملی به سراغ وزیر ارشاد آمده است؟

پژمان‌فر عملکرد کشورهای اروپایی را برای وزیر ارشاد مثال می‌زند و می‌گوید: «اروپایی‌ها اجازه نمی‌دهند که بیش از ۳۰ درصد فیلم‌های امریکایی در کشورهایشان پخش شود چون معتقدند به فرهنگشان آسیب وارد می‌کند. به نظر می‌رسد که در مواردی قوانین آنها حزب‌اللهی‌تر و اصولگراتر است. سؤال ما این است چرا قانون رهاشده و نظارت کافی نمی‌شود؟» اما او به این موضوع اشاره نمی‌کند که معمولاً قوانین کشورهای اروپایی خلاف خواسته اکثریت مردم نیست. در ایران قوانین بازدارنده‌ بسیاری وجود دارد که هیچ‌وقت کارکردی نداشته‌اند، چون مردم آنها را نمی‌خواستند و مسئولان اصرار می‌ورزند که باید بشود و اگر نشود چنین می‌کنند و چنان می‌کنند. مثلاً ماهواره سال‌هاست که در ایران ممنوع و داشتن آن جرم است و چند باری مأموران از دیوارهای خانه‌ها بالا رفتند تا دیش‌های ماهواره را جمع کنند، اما اگر امروز کسی از آسمان تهران یا شهرهای دیگر عکس هوایی بگیرد مسئولان چه تصویری خواهند دید؟ یا مثلاً فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی همچون فیس‌بوک، توئیتر و... یا همین اواخر فیلتر کردن پیام رسان تلگرام باعث شد تا مردم از آن استفاده نکنند؟! از سوی دیگر آیا ما همه قوانین حوزه محتوا در کشورهای اروپایی را قبول داریم یا به‌صورت گزیده فقط برخی از آنها را می‌پذیریم. حوزه قانونگذاری یک پازل پیچیده و بزرگ است که باید همه آن با یکدیگر همخوانی داشته باشد نه اینکه قطعات یک پازل را انتخاب و به زور بخواهیم در پازل دیگری جاسازی کنیم.

گویی هنوز مسئولان ما یک گام عقب‌تر از درک خواسته‌های مردم هستند. مهم‌ترین اتهامی که عضو کمیسیون مجلس مطرح می‌کند، از آن اتهام‌های دندان‌شکنی است که معمولاً برای تخریب کردن هر نهاد و مسئولی جواب می‌دهد: «برخی از فیلم‌ها در کشور ما پخش می‌شوند که حتی در خود امریکا هم ممنوعیت انتشار دارد. در این حوزه تخلف اداری و قانونی شده که باید پاسخگو باشند. فیلم‌های مشکل‌دار از جریان‌های استعماری و حتی با محتوای همجنس‌گرایی، خیانت، قتل، غارت و ترویج خودکشی و بسیاری از مسائل دیگر در کشور ما پخش‌شده که امریکا هم مجوز به پخش آن نمی‌دهد. بنده در مجموعه‌ای وارد شدم که در آن ۱۰۰ نمونه فیلم با محتوای همجنس‌گرایی پخش‌شده بود». به‌نظر می‌رسد گروه کارشناسی و پژوهشی که آقای پژمان‌فر برای تهیه گزارش مستند و جامع برای سؤال از وزیر، وظیفه رصد سامانه‌های نمایش درخواستی را به آنان سپرده است، احتمالاً تفاوت سامانه‌های دارای مجوز را از سایت‌های غیرقانونی نمی‌دانسته است. به همین دلیل انجمن صنفی شرکت‌های نمایش ویدئویی آنلاین در بیانیه‌اش از او می‌خواهد که اسامی این 100 عنوان فیلم را اعلام کند.

جالب است که آقای پژمان‌فر از وزیر ارشاد می‌پرسد که چرا از جوانان فیلمساز وطنی حمایت نمی‌شود و عرصه بر آنها تنگ شده است؛ این در حالی است تقریباً تمامی اعتبارات سازمان سینمایی هرساله صرف حمایت از تولید فیلم‌های کوتاه، مستند، انیمیشن و بلند سینمایی می‌شود، از سوی دیگر گردانندگان سامانه‌های ویدئویی می‌پرسند: «آیا ما با ایجاد یک بستر جدید پخش، عرصه را بر تولیدکنندگان داخلی تنگ کرده‌ایم یا اینکه فرصت‌های جدیدی برای تهیه‌کنندگان ایرانی فراهم کرده‌ایم؟!» آنها یادآوری می‌کنند: «ضمن اینکه این سامانه محدودیت زمان و مکان پخش فیلم را مانند سینما ندارد و قطعاً از هر محتوای ارزشمند تولید داخل استقبال می‌شود که این خود موجب توسعه عدالت فرهنگی در کشور بوده است. خوشبختانه ذائقه تماشاگران بیشتر تمایل به دیدن فیلم‌های ایرانی دارد. البته در یک سال اخیر آمار تولید خاص برای شبکه نمایش خانگی نیز رو به افزایش است.»

به نظر می‌رسد که بهتر است آقای پژمان‌فر و کمیسیون فرهنگی مجلس به جای وارد کردن فشار به مسئولان فرهنگی کشور و تنگ کردن عرصه فعالیت برای سامانه‌هایی که در تلاش هستند با استفاده از فناوری‌های نوین و در چارچوب قوانین و مقررات و با خون دل خوردن در راه مقابله با سایت‌ها و سامانه‌های غیر قانونی در حال توسعه این فناوری ‌هستند، به فکر تقویت آنان بوده با تصویب مقررات لازم از فعالیت‌های قانونی حمایت کنند. صد البته با توجه به فناوری‌های نوین و فراگیر شدن استفاده از سامانه‌های نمایش درخواستی و نبودن محدودیت در عرضه، لازم است با حمایت بیش از پیش کمیسیون فرهنگی و مجلس شورای اسلامی، منابع مادی و غیر مادی بیشتری در اختیار متولیان واقعی فرهنگ کشور قرار گیرد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

پیگیری وضعیت دیپلمات بازداشت‌شده ایرانی در اروپا، به اعتراض و اقدامات غیرعلنی محدود شده است

دیپلمات‌‌های ایرانی اسیر SPV ؟

بهزاد مهرکش

بیش از 3 ماه از بازداشت غیرقانونی آقای اسدالله اسدی، دیپلمات مظلوم ایرانی در اروپا می‌گذرد. اگرچه وزارت امور خارجه در ظاهر هیچ اقدام موثری برای آزادی وی نکرده و به چند تذکر و احضار آن هم به روایت رسانه‌ها! اکتفا کرده است اما شاید بتوان گفت تنها اتفاق مثبتی که طی ماه‌‌های اخیر در پی مطالبه گسترده افکار عمومی و رسانه‌‌های انقلابی در این زمینه افتاده، اذعان و اعتراف صریح دستگاه دیپلماسی به مصونیت دیپلماتیک آقای اسدی بوده است؛ موضوعی که پیش از این سخنگوی وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» به آن اعتقاد نداشت و گفته بود دیپلمات بازداشت شده ایرانی تنها در وین مصونیت دیپلماتیک داشته است. در حقیقت بعد از انتشار این گفت‌وگو بود که با فشار گسترده رسانه‌‌‌ای، کاربران شبکه‌‌های اجتماعی و به احتمال زیاد مسؤولان ارشد دولتی، آقای بهرام قاسمی تصمیم گرفت اظهارات خود را در گفت‌وگو با یک خبرگزاری دولتی اصلاح و بر مصونیت کامل آقای اسدالله اسدی تاکید کند. اکنون با اذعان وزارت امور خارجه مبنی بر غیرقانونی بودن بازداشت این دیپلمات مظلوم ایرانی، باید منتظر اقدامات دولت برای آزادی بدون قید و شرط وی باشیم. اما سوالات و ابهامات مهمی در این‌باره مطرح است که لازم است وزارت امور خارجه نسبت به آن پاسخگو باشد؛ همانطور که اشاره شد آقای قاسمی در گفت‌وگو با یک خبرگزاری دولتی تاکید کرده است که دیپلمات بازداشت شده ایرانی از مصونیت کامل برخوردار بوده و در حقیقت گفت‌وگوی پیشین خود با «وطن‌امروز» را اصلاح کرده است. سخنگوی وزارت امور خارجه در این‌باره گفته است: «ایشان در مسیر عزیمت و رفت و برگشت به محل ماموریت نیز دارای مصونیت بوده‌‌‌اند». وی در ادامه تاکید کرده است: «بر اساس ماده ٤٠ کنوانسیون وین وی از مصونیت کامل برخوردار است و نمی‌توان گفت فاقد مصونیت بوده است». اکنون با استناد به همین موضع سخنگوی وزارت امور خارجه، می‌توان نتیجه گرفت که دستگاه دیپلماسی طی 3 ماه گذشته نیز معتقد بوده است که دیپلمات بازداشت‌شده ایرانی بر اساس کنوانسیون حقوق دیپلماتیک وین دارای مصونیت بوده و اقدام اروپایی‌ها بویژه کشور آلمان در قبال این دیپلمات کشورمان کاملا برخلاف قوانین بین‌المللی بوده است، چراکه طبق مواد ۲۹ و ۳۱ کنوانسیون ۱۹۶۱ حقوق دیپلماتیک، به هیچ‌وجه نمی‌توان دیپلمات‌ها را توقیف یا بازداشت کرد و حتی برای ادای شهادت نیز نمی‌توان آنها یا حتی اعضای خانواده‌شان را به دادگاه فراخواند. این یعنی یک دیپلمات و خانواده او حتی در صورت انجام اعمالی که در کشور پذیرنده جرم تلقی می‌شود، از هر نوع پیگرد معاف هستند. بنابراین اکنون این سوال مطرح شود که وزارت امور خارجه با اعتقاد به مصونیت کامل آقای اسدی و اقدامات خلاف قانون اروپایی‌ها در تمام 3 ماه گذشته، چه اقدام عملی برای آزادی این دیپلمات ایرانی کرده است؟ اگر به همه اقداماتی که از سوی دولت و دستگاه دیپلماسی از روز بازداشت دیپلمات کشورمان آقای اسدی تا امروز نگاهی بیندازیم، هیچ خبری از اقدام موثر و متقابل که قابل مشاهده باشد نیست و تنها موضوع احضار و تذکر آن هم صرفا به روایت رسانه‌ای، بدون اینکه در عمل اتفاق خاصی در وضعیت دیپلمات کشورمان بیفتد، مطرح بوده است. انتقادها از انفعال وزارت امور خارجه در قبال دیپلمات ایرانی در حالی است که برخی اتفاقات در حوزه دستگاه دیپلماسی نیز نگران‌کننده است. به عنوان مثال، روز سه‌شنبه 24 مهرماه، آقای روحانی برای دریافت استوارنامه خانم «ورونیک پتی» سفیر جدید بلژیک در تهران با او دیدار می‌کند. با مطالعه متن کامل خبر کوتاه این دیدار که پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری آن را منتشر کرده است هیچ خبری از اعتراض ایران به بلژیک برای اقدام غیرقانونی این کشور درباره اعلام جرم علیه دیپلمات ایرانی مشاهده نمی‌شود. آقای روحانی در این دیدار بدون اشاره به اقدام بلژیک برای بی‌حیثیت کردن ساختار سیاست خارجی ایران تاکید کرده است: «روابط ایران و بلژیک روابطی خوب و بسیار دیرینه است و هیچ مانعی در مسیر تقویت و توسعه این روابط نیست». اگرچه آقای اسدالله اسدی در آلمان بازداشت شده است اما این بازداشت درپی اعلام جرم از سوی دادستانی بلژیک انجام شده است. از همین رو انتظار می‌رفت رئیس‌جمهور در این دیدار نسبت به این موضوع واکنش نشان می‌داد.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات