روزنامه کیهان **
ابراز تأسف هم دروغ بود
با وجود این همه خیانت، بدعهدی و دشمنیِ عریان، حالا دیگر لیبرالهای وطنی هم باید به این نتیجه «قطعی» رسیده باشند که، نمیتوان روی دیوار آمریکاییها یادگاری نوشت چرا که امروز، دیر باورترین و حتی نزدیکترین متحدان این کشور هم اعتمادی به آمریکا ندارند. بیاعتمادی اروپا به آمریکا هم، به این معنا نیست که آنها ایران را ترجیح میدهند. اروپا با آمریکا، جمهوریخواه با دموکرات در این دنیا اگر تنها در یک چیز اتفاق نظر داشته باشند آن، «دشمنی با ایران است.» سند این ادعا، «عملکرد» آن چند کشور اروپایی و این دو حزب آمریکایی دستکم طی 5 سال گذشته است، نه اظهارات آنها. عملکرد اروپا در واکنش به خروج آمریکا از برجام چگونه بود؟! در مقابل اعلام رسمی بازگشت تحریمها از سوی ترامپ چطور؟! اروپا جز اعلام تاسف، برای شما لیبرالها چه کرد؟!
اظهارات تازه «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا در گفتوگو با بیبیسی هم نشان میدهد، سه کشور اروپایی حامی برجام یعنی آلمان، انگلیس و فرانسه در بازگشت رسمی تحریمهایی که قرار بود با مذاکرات هستهای لغو شوند (و هرگز لغو نشدند) نه تنها هیچ اختلاف نظری ندارند بلکه برای آن حتی، متاسف هم نیستند:
«ائتلاف بزرگی داریم که به ما در تحریمها کمک میکنند. کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای خاورمیانه از تحریمها حمایت میکنند. حتی ۳ کشور اروپایی هم با اینکه در برجام ماندند، از تحریمها حمایت میکنند.»
ترامپ با همه آن صفات پلیدش، یک ویژگی دارد و آن اینکه به خیلیها فهماند، چرا 40 سال است ما «مرگ بر آمریکا» میگوییم و فریاد میکشیم، نباید به اروپا اعتماد کرد. اینکه چرا در داخل برخی نمیخواهند موضوع به این سادگی را بفهمند، مسئله دیگری است که در همین وجیزه به آن هم خواهیم پرداخت.
انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا روز سهشنبه برگزار و نتایج تقریبا قطعی آن هم اعلام شده است. خلاصه اگر کنیم، مجلس سنا به جمهوریخواهان و مجلس نمایندگان هم پس از 8 سال به دموکراتها رسید. رسیدن اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان به دموکراتها طبیعتا باید باعث خوشحالی دموکراتهای آمریکا شود و حداکثر، باید باعث شادی هواداران این حزب نیز شده باشد. اما گروهی در ایران خودمان هستند که از این پیروزی بیش از دموکراتها خوشحالند! شادی کردن در ایران برای پیروزی یک حزب در آمریکا شاید بزرگترین دلیل راقم این سطور برای بیان این ادعا باشد که، این جریانِ خوشحال، هیچ برنامه و هیچ توانی برای اداره امور کشور آن هم پس از 5 سال مسئولیت ندارد. همین خوشحالی بزرگترین دلیل شکستخوردگی این جریان سیاسی است. واقعا چرا باید یک جریان سیاسی در ایران که از قضا مسئولیت هم دارد یا اطراف مسئولین پرسه میزند! از پیروزی یا شکست یک جریان سیاسی در یک کشور خارجی بیش از خود آنها خوشحالی کند؟! آیا این خوشحالی به این معنا نیست که ما دست روی دست گذاشته و، سعادت و شقاوت کشور، اقتصاد و معیشت مردم را به تحولات سیاسی یک کشور دیگر گره زدهایم؟! اینگونه ذوقزدگی آیا به این معنی نیست که هیچ عُرضه و توانی برای اداره امور کشور نداریم و به آمدن و رفتن یک جریان آن هم چند هزار کیلومتر آن طرفتر دل خوش کردهایم؟! شاید عدهای بگویند، دموکراتها از جمهوریخواهان و ترامپ بهترند. اوباما را هم شاهد مثالشان بیاورند و بگویند، او مودب بود و...اما مرور تاریخِ تحریمهای آمریکا علیه ایران عزیز نشان میدهد طی 40 سال گذشته، کینه و دشمنی دموکراتها هیچ از کینه و دشمنی جمهوریخواهان کم نداشته و این جریان حتی بیش از جمهوریخواهان(بیش از دو برابر) ایران را تحریم کرده است و در این میان، اوباما با
11 دور، رکورددار اعمال تحریم علیه ایران است که گزارش آن را امروز منتشر کردهایم.
مجددا تاکید میکنیم، اختلافات بین جمهوریخواه و دموکرات، آمریکا و اروپا هست اما نه بر سر دشمنی با ایران. اینها شاید در شکل و روش دشمنی اختلاف داشته باشند اما هدفشان با هم«مو» نمیزند.
مسیری را که طی 5 سال گذشته(حتی 40 سال گذشته) طی کردیم یک «محک جدی» بود برای ارزیابی درستی یا غلط بودن دشمنی با آمریکا و اعتماد کردن یا نکردن به آن سه چهار کشور در اروپا. شاید عجیب به نظر برسد اما هنوز عدهای در کشور هستند که معتقدند، باید به ترامپ اعتماد و راه خسارتباری را که در مذاکرات هستهای رفتیم را دوباره تکرار کرد! تصور نمیکنیم امروز در این جمله که «آمریکا کشوری بدعهد و
غیر قابل اعتماد است» اختلاف نظری در ایران وجود داشته باشد. همینطور در اینکه، یک کشور با نزدیکی یا دوری از یک کشور دیگر «پیشرفته» یا «عقب افتاده» نمیشود. ممکن است
کره شمالی را مثال بزنند. بگویند این کشور از آمریکا فاصله گرفت و به این وضع افتاد. برای باورپذیرتر شدن استدلالشان هم، کره جنوبی را مثال بزنند و بگویند، به آمریکا نزدیک و در اقتصاد قَدَر شد. اما مثالهای زیادی از همین جنس مثالها هم میتوان آورد که نتیجه عکس داده است. ایران زمان محمدرضا شاه، لیبی زمان معمر قذافی، همین کشورهای عقب مانده و عصر حجری مثل عربستان، امارات و بحرین که جز ثروت باد آورده هیچ هنری ندارند و تنها هنرشان، تکه تکه کردن منتقدان در مکانهای دیپلماتیک است. برخی از این کشورها شاید ثروتمند باشند اما قطعا پیشرفته نیستند. ثروت بادآوردهای دارند که برای ادامه بقا آن را به صورت باج به آمریکا و اروپا میدهند. ضمن اینکه، کره جنوبی و ژاپن اگر اقتصاد قدرتمندی هم دارند، نه به دلیل دوری یا نزدیکی به یک کشور، که به دلیل تلاش خستگیناپذیر مردم و مسئولان آنهاست. پیش از این در همین ستون گفتهایم، اتفاقا این کشورها درست در همان حوزهای که وابستهاند، عقب افتادهاند. این دو کشور شاید در حوزه اقتصاد قدرتمند باشند اما در حوزه سیاسی و نظامی کشورهای صددرصد وابستهای هستند که اگر لحظهای باج دادنشان به عقب بیفتد، ترامپ به سراغشان میرود. ترامپ فقط عربستان و بحرین و امارات را نمیدوشد تا مانع از سقوطشان طی 2 هفته شود، امثال ژاپن و کره جنوبی را هم میدوشد.
پیشرفت در هر حوزهای، نیازمند تلاش، کوشش، نوآوری و دوری از تنبلی و سستی است و اگر کشورهایی که مثال آوردیم در حوزهای به پیشرفت نائل شدهاند، نتیجه وجود روحیه تلاش و خودباوری در مردم و مسئولان آنهاست: «جوانان بدون ترس و تنبلی ابتکار و نوآوری را سرلوحه تلاش خود قرار دهند و باغیرت و تعصب ملی، وظایفشان را در پیشرفت و سعادت و افتخار ملت و امنیت کشور ایفا کنند.» (رهبر معظم انقلاب، 12 آبان 97)
بازگردیم به سؤالی که ابتدای این وجیزه به آن اشاره کردیم. چرا با وجود این بدیهیات، هنوز عدهای خواهان مذاکره مجدد با آمریکا هستند؟ چرا در حالی که هنوز جوهر امضای ترامپ بر روی برگه بازگشت تمام تحریمهای به ظاهر لغو شده با برجام خشک نشده، عدهای میگویند، باید به تعهدات برجامیمان همچنان ادامه دهیم؟ وقتی دشمن شمشیر را از رو میبندد و ما میگوییم، حاضر به مذاکره مجدد هستیم، چه پیامی برای حریف مخابره میشود؟ آیا این روحیه جز به این معناست که، هنوز آمریکا را کدخدا میدانند؟ یا نه، دلیلش بیبرنامگی و گیجی حاصل از رکب خوردن از حریفی است که امضایش را تضمین میدانستیم؟!
حرف منتقدان این نیست که، با دنیا قهر باشید؟ حرف آنها این است که، دنیا آن 4 کشور بدعهد نیست. 5 سال است که منتقدان را به جهنم حواله کرده و نتیجه بیتوجهی به انتقادات آنها و هشدارهایی که میدادند را امروز یک به یک میبینید. حرف منتقدان این است که، برای یک بار هم که شده دشمن را به جهنم حواله داده و به حرف منتقدان گوش دهید و ظرفیتهای عظیم بر زمین مانده را دریابید.
جعفر بلوری
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
آیا بدمستیهای ترامپ مهار شدنی است؟
بسمالله الرحمن الرحیم
واکنش خشم آلود ترامپ نسبت به نتایج انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا ابعاد غافلگیری و انفعالی دارودسته ترامپ را به تصویر میکشد. دمکراتها رقبای سیاسی ترامپ توانستند اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان را به خود اختصاص دهند و با مانور سیاسی – تبلیغاتی پیرامون سیاستهای غیراصولی ترامپ، گوی سبقت را از جمهوریخواهان بربایند. از این منظر، انتخابات اخیر، در واقع رفراندومی درباره کارنامه سیاه ترامپ محسوب میشود.
با این حال، خشم ترامپ فقط ناشی از پیروزی رقبا نیست بلکه وعدههای انتخاباتی برخی نامزدها که مستقیماً روی استیضاح و حتی وعده برکناری ترامپ با محوریت بررسی «مولر» دادستان ویژه پیرامون احتمال دخالت مسکو در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا متمرکز شده بودند، کاخ سفید را به لرزه درآورده است. نخستین قربانی این انتخابات، «جف سشنز» دادستان کل آمریکا بود که از نزدیکترین متحدین ترامپ محسوب میشود ولی وادار به استعفای اجباری و دستوری شد. برخی گزارشها نشان میدهد ترامپ از وی خواسته بود به نحوی در اسناد و مدارک مرتبط با اتهامات پرونده دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری دستکاری کند که وی نپذیرفت و در نتیجه ترامپ وی را متهم به خیانت کرد و کنار گذاشت.
همین اقدام ترامپ، تنور تبلیغات رقبا را داغتر کرده و آنها هشدار میدهند گویا قرار است پرونده به کلی به فراموشی سپرده شود. با وجود تمامی نگرانیها، مشکل در جای دیگری است.
دمکراتها از هم اکنون برای مهار بدمستیهای ترامپ، درحال برنامه ریزی هستند که مانع یکه تازیهای بدفرجام دارودسته ترامپ در قلمرو داخلی و در سطح بینالمللی شوند ولی معلوم نیست چقدر موفق شوند. توقف کلی قانون «اوباماکر» که حداقل 40 میلیون نفر از اقشار آسیب پذیر آمریکائی را از خدمات پزشکی و درمانی رایج محروم کرده، میدان دادن به صنایع ذغالسنگ که باعث آلودگی روزافزون شده، تغییر قوانین مالیاتی به نفع ثروتمندان، حمایت وقیحانه از آزادی اسلحه که تلفات جانی و شوک روانی بسیار سنگینی را بر جامعه آمریکا تحمیل کرده، از اصلیترین موارد اعتراض علیه جمهوریخواهان است. بر این مجموعه طیف وسیعی از بحران سازیهای ترامپ در صحنه بینالمللی نیز همچنان موضوعیت دارد. پیامدهای سنگین و شاخص ناشی از خروج یکجانبه آمریکا از برجام و تحمیل دور جدیدی از تحریمها علیه ایران، عملاً کشتی دیپلماسی جهانی آمریکا را به گل نشانده است. هیچ کشوری به جز رژیم اشغالگر صهیونیستی و چند رژیم فاسد عرب، از تحریمات یکجانبه ترامپ استقبال نکرد و در عین حال اتحادیه اروپا صراحتاً مواضع مخالف و اعتراضآمیزی اتخاذ کرد که زمینههای تشکیل یک سامانه جهانی رقیب «سوئیفت» را فراهم ساخت. بعلاوه آمریکای ترامپ نتوانست مواضع خود برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران را عملیاتی کند و ناچار به عقب نشینی شد. هشت کشور از این تصمیم ترامپ مستثنی شدند و اخیراً کاخ سفید از مواضع خود درباره افغانستان، هم عقب نشینی کرد. فصل مشترک تمامی این تجدیدنظرها در سیاست ابلهانه ترامپ، عواقب فوری تخریبکنندهای بود که با احتمال به صفر رسیدن صادرات نفت ایران، مصرف کنندگان را نگران کرد و قیمت جهانی نفت از 80 دلار هم گذشت و پیشبینی میشد که به 100 تا 150 دلار برسد. بدین ترتیب این مصرف کنندگان نفت یعنی جامعه جهانی هستند که باید تاوان سنگینی سیاستهای ابلهانه ترامپ را بپردازند.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که ترامپ و دستیارانش مرتباً از تولید کنندگان عمده نفت از جمله روسیه و عربستان میخواستند تولید نفت خود را افزایش دهند و رسماً از اجلاس وزرای نفت اوپک در الجزایر خواستند که با افزایش سقف تولید موافقت کند که با پاسخ منفی اوپک و غیراوپک مواجه شدند.
ماجرای زورآزمائی آمریکا با چین، روسیه، اتحادیه اروپا و حتی کانادا و مکزیک در جنگ تعرفهها هم که تمامی ندارد ولی احتمال میرود با تضعیف موقعیت کاخ سفید و ترامپ، این بازی هم تدریجاً متوقف گردد. نکته مهمتر جانبداری پنهان و آشکار ترامپ از سعودیها به هر قیمت ممکن است که باعث شده آمریکا در تمامی رسوائیهای بن سلمان شریک شود و بیاعتباری روزافزون کاخ سفید را در پی داشته باشد. تقریباً جلسهای از مصاحبههای ترامپ با روزنامه نگاران نیست که به درگیری لفظی منجر نشود و رسوائی تازهای در صفحات رسانههای آمریکائی رقم نخورد. ترامپ که خود را در برخورد با رسانهها بسیار توانمند میدید، اکنون در پاسخ به سوالات ساده هم خود را میبازد و کاملاً انفعالی ظاهر میشود که در تازهترین مورد به اخراج خبرنگار سی ان ان از کاخ سفید منجر شد. حتی کسانی که در مقاطع مختلف جزو کارگزاران کلیدی آمریکا بوده اند، نسبت به عواقب سیاستهای ترامپ هشدار میدهند و خواستار مهار سیاستهای ابلهانه او هستند. سوزان رایس اخیراً درباره سرمایهگذاری بدفرجام آمریکا بر روی بن سلمان به هر قیمت ممکن ابراز نگرانی کرده و تصریح میکند که بن سلمان قابل اتکا نیست و نردعشق باختن ترامپ با وی به زیان امنیت ملی آمریکا تمام شده و خواهد شد.
رقبای ترامپ برای با مقابله وی در مجلس نمایندگان خیز برداشتهاند. ترامپ هم پیشاپیش تهدید کرده که هر حرکت دمکراتها با واکنش تقابلی سنا مواجه خواهد شد. البته ممکن است ترامپ حتی با ابزارهای قدرت و از جمله اختیارات ریاست جمهوری بخواهد رفتار دمکراتها را مهار و ابزار قدرت مجلس نمایندگان را کند و بیاثر کند ولی کاملاً بعید است که ترامپ از این پس مثل گذشته بتواند یکه تازی کند و کنگره برایش نقش جاده صاف کن را بازی نماید.
***************************************
روزنامه خراسان**
ایران و دورنمای پر نوسان «کنگره 2 پاره»
امیرعلی ابوالفتح
با برگزاری انتخابات میان دوره ای در آمریکا ، حاکمیت هشت ساله جمهوری خواهان بر کنگره و دو ساله آنان بر ارکان قدرت در این کشور پایان یافت و از آغاز سال 2019 ، کنترل یکی از دو مجلس کنگره به دموکرات ها واگذار خواهد شد . البته همان گونه که پیش از این نیز پیش بینی می شد ، حزب جمهوری خواه ، حزب رئیس جمهوری توانست در نخستین انتخابات میان دوره ای پس از فتح کاخ سفید در سال 2016 ، اکثریت خود را بر سنا همچنان حفظ کند، رویدادی که طی نیم قرن گذشته بی سابقه بود و خوشحالی دونالد ترامپ را نیز به همراه داشت.بازگشت دموکرات ها به جایگاه اکثریت در مجلس نمایندگان بعد از هشت سال، آن هم دو سال بعد از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ ، تغییرات قابل توجهی در سیاست های داخلی و خارجی آمریکا ایجاد خواهد کرد. شکست جمهوری خواهان درمجلس نمایندگان که ماهیتی فراگیرتر در مقایسه با سنا دارد ، میزان نارضایتی از دولت جمهوری خواه را نشان می دهد . این در حالی بود که جمهوری خواهان ، به ویژه شخص ترامپ امیدوار بودند بهبود شاخص های اقتصادی و اتخاذ سیاست سخت گیرانه در قبال ورود پناهجویان و مهاجران غیر قانونی ، شهروندان آمریکایی را راضی کند.
به هر حال ، از سوم ژانویه 2019 و با آغاز به کار کنگره صد و شانزدهم آمریکا ، دموکرات ها ریاست مجلس و کلیه کمیته های آن را در دست خواهند گرفت . از آن پس تا دو سال بعد ، ترامپ برای پیشبرد برنامه های خود باید از سد محکم دموکرات ها در مجلس نمایندگان بگذرد . مجلس نمایندگان نقش تقریبا انحصاری در تدوین و تنظیم بودجه دولت فدرال دارد و قادر است با تغییر در ارقام بودجه ، کاخ سفید را در پیشبرد برنامه های خود به شدت تحت فشار قرار دهد . ضمن این که کنترل دموکرات ها بر مجلس نمایندگان ،
فرصت طلایی را در اختیار آنان قرار می دهد تا درباره پرونده های متعدد دونالد ترامپ از اتهام تبانی با روس ها تا بحث فرار مالیاتی و روابط غیر اخلاقی با برخی از زنان ، تحقیق کنند . این اختیارات تا حد اعلام جرم علیه رئیس جمهور و درخواست برای محاکمه و برکناری وی در سنا نیز امتداد می یابد .از این رو انتظار می رود ترامپ در دو سال بعدی ریاست جمهوری به شدت تحت فشار سنگین دموکرات ها قرار گیرد که به پیروزی در سال 2018 به سکویی برای پیروزی در سال 2020 و بازپس گیری کاخ سفید می نگرند .با این حال ، زلزله ای که با غلبه دموکرات ها بر مجلس نمایندگان در واشنگتن رخ داده است ، با اقدام ترامپ در تحت فشار قرار دادن جف سشنز برای کناره گیری از سمت مهم دادستان کل و وزیر دادگستری تشدید شد . این درخواست نشان داد که ترامپ برای مختومه کردن پرونده اتهام دخالت روسیه در انتخابات 2016 و تبانی با مسکو بی تابی می کند . با این که سشنز نخستین سناتوری بود که در سال 2016 از نامزدی ریاست جمهوری ترامپ حمایت کرد و سمت دادستانی کل و وزارت دادگستری را نیز به همین دلیل پاداش گرفت ؛ اما مدتی بعد مورد خشم ترامپ قرار گرفت زیرا خودش را از پرونده جنجالی دخالت روسیه کنار کشید و اجازه داد رابرت مولر به عنوان بازپرس ویژه انتخاب شود .
اکنون حتی پیش از واگذاری ریاست مجلس و ریاست
کمیته های مجلس نمایندگان به دموکرات ها ، ترامپ پیش دستی کرده است تا با عزل دادستان کل ، شرایط را برای ادامه تحقیقات مولر دشوار سازد و در نهایت این پرونده را که
می تواند به استیضاح و برکناری وی در سنا منجر شود ، خاتمه دهد .
با این حال ، این رویکرد ، قمار بزرگی برای رئیس جمهوری است که اکنون کنترل یکی از دو مجلس را از دست داده است ؛ نهادی که استارت هرگونه تلاشی برای استیضاح مقامات فدرال را می زند . میزان نارضایتی خشم آلود سران حزب دموکرات از عزل یک مقام دولتی جمهوری خواه و مشاجره رئیس جمهور با خبرنگار سی ان ان در نخستین نشست مطبوعاتی بعد از اعلام نتایج انتخابات میان دوره ای نشان دهنده روزها و هفته های توفانی در واشنگتن است ، توفانی که اگر از کنترل خارج شود ، یا به اخراج دونالد ترامپ از کاخ سفید خواهد انجامید یا شکست دموکرات ها را در انتخابات دو سال آینده رقم خواهد زد .
البته فارغ از این که انتخابات میان دوره ای در آمریکا و تغییر ترکیب حزبی در کنگره این کشور چه نتایج و پیامدهایی به همراه خواهد داشت ، بازپس گیری کنترل مجلس نمایندگان از سوی دموکرات ها بر جهت گیری های آمریکا درباره ایران تاثیر خواهد گذاشت . کسب ریاست مجلس به عنوان سومین مقام رسمی در سلسله مراتب سیاسی در آمریکا بعد از رئیس جمهور و معاون وی و همچنین ، کسب ریاست کمیته های تخصصی مجلس از جمله کمیته روابط بین الملل و کمیته نیروهای مسلح که از نقش بیشتری در جهت گیری سیاست خارجی و سیاست امنیتی آمریکا برخوردار هستند ، فرصت مناسبی را در اختیار دموکرات ها قرار می دهد تا کاخ سفید را برای تعدیل در مواضع دونالد ترامپ و مشاوران افراطی وی از جمله جان بولتون تحت فشار قرار دهند . ضمن این که قدرت تقریبا انحصاری مجلس نمایندگان در تدوین بودجه دولت فدرال ، ابزار غیرمستقیم در اثرگذاری بر سیاست خارجی این کشور رادر اختیار نمایندگان مجلس قرار می دهد .با توجه به جدال قابل پیش بینی میان مجلس تحت کنترل دموکرات ها با کاخ سفید و سنای تحت کنترل جمهوری خواهان قابل انتظار خواهد بود که لوایح ضد ایرانی در موضوع برجام برای تصویب در مجلس نمایندگان با دشواری مواجه شود و چه بسا امکان عبور نهایی از فرایند قانون گذاری در کنگره را نیز از دست بدهد . دموکرات ها ، حتی آن دسته از اعضای کنگره که در زمان دولت باراک اوباما ، منتقد برجام بودند ، به این توافق به عنوان یکی از میراث های اثرگذار دولت همسوی خود در عرصه جهانی می نگرند و در تلاش هستند اگر نتوانند ترامپ را به بازگشت به این توافق وادار کنند، حداقل از نابودی کامل آن جلوگیری به عمل آورند .
به هر حال ، مجلس نمایندگان از توان تعدیل مواضع به شدت ضد ایرانی دولت ترامپ در مواجهه با موضوع توافق هسته ای برخوردار خواهد بود و اگر کاخ سفید به خواسته نمایندگان دموکرات تن ندهد ، آنان قادر خواهند بود در اجرای برخی از برنامه های اقتصادی و اجتماعی مد نظر دولت جمهوری خواه سنگ اندازی کنند . این موضوع از این لحاظ که ترامپ برای افزایش شانس پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 به اجرای موفقیت آمیز برنامه های اقتصادی و اجتماعی خود نیاز ضروری خواهد داشت ، از اهمیت بیشتری برخوردار است . البته فارغ از مواضع دموکرات ها در همراهی با برجام ، تصویب قوانین ضد ایرانی در حوزه های غیر هسته ای ، از جمله فعالیت های موشکی و منطقه ای ایران از سوی مجلس نمایندگان تحت کنترل دموکرات ها دور از انتظار نخواهد بود . زیرا در زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در دو سال آینده ، تقریبا هیچ سیاستمدار دموکراتی در این کشور علاقه ندارد با اتهام ضعف در حمایت از اسرائیل در برابر ایران مواجه شود .از این رو ، حرکت پاندولی مجلس نمایندگان آمریکا طی دو سال آینده ، میان تلاش برای نجات برجام و تلاش برای ارائه تصویری به اصطلاح مقتدرانه در برابر آن چه در محافل سیاسی واشنگتن « توسعه طلبی های مخرب ایران »
نامیده می شود ، در نوسان خواهد بود .
***************************************
روزنامه ایران**
اعلام نظر سیاسی یا حقوقی؟
تقریباً همه اتفاق نظر داشتند که شورای نگهبان نظر خود را درباره لایحه CFT پس از زمان مقرر اعلام کرده است. از اینرو و برحسب قانون، این نظرات خارج از موعد مقرر تلقی و مصوبه مجلس برای اجرا ابلاغ خواهد شد. بههمین دلیل هنگامی که سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد که نظر آن شورا در موعد مقرر ارسال شده است، همه ناظران تعجب کردند که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ ولی تعجب هنگامی بیشتر شد که مدیریت مجلس نیز اعلام نمود، شورای نگهبان نظر خود را در زمان مقرر و قانونی ابراز داشته است، در حالی که همه تصور میکردند که این اعلام پس از موعد قانونی بوده است.
این تناقض با یادداشت یکی از اعضای هیأت رئیسه مجلس حل شد. وی اعلام کرد که نظر رسمی شورای نگهبان در تاریخ 6/8/1397 به مجلس ارسال شده است؛ این تاریخ در محدوده زمانی قانونی است. وی در ادامه گفت ولی بهصورت شفاهی درخواست میشود که بنابه مصالحی فعلاً نظریه رد مصوبه مجلس از سوی شورای نگهبان، به اطلاع عموم رسانده نشود. با این حال در ادامه شورای نگهبان در تاریخ 13 آبان ماه دقیقاً و همزمان با آغاز تحریمهای ایالات متحده، خبر رد مصوبه را علنی کردند. جالب اینکه تصویر نامه نیز در روزهای بعد منتشر شد تا در همان روز کسی متوجه نشود که این نامه به تاریخ 6/8/1397 بوده است!!
اگر هیچ قرینه دیگری بر رفتار سیاسی شورای محترم نگهبان وجود نداشت، همین یک مورد کافی است. اشتباه نشود، رفتار سیاسی را بد نمیدانیم. ممکن است مجلس، دولت یا یک حزب سیاسی چنین اقدامی را انجام دهد و پیام سیاسی به دیگران مخابره کند. این محل ایراد نیست. چون همه انتظار دارند که این نهادها، سیاسی رفتار کنند ولی هنگامی که شورای نگهبان مصلحتجویی میکند و حتی بهصورت شفاف مسأله را شرح نمیدهد و سخنگوی آن فقط با ذکر این نکته که نظر شورای نگهبان در بازه زمانی قانونی اعلام شده بسنده میکند و در نهایت مسئولان هیأت رئیسه مجلس از این کار پردهبرداری میکنند، در این صورت اعتبار حقوقی و شرعی سایر تصمیمات آن نیز دچار شائبه میشود. در واقع مخاطب به این نتیجه میرسد که کل این فرآیند یک اقدام مصلحتجویی از موضع شورای نگهبان است و ربط چندانی با منطق حقوقی و شرعی برای تطبیق قوانین با شرع و قانون اساسی ندارد.
اتفاقاً هنگامی که به متن نامه شورای نگهبان هم دقت میکنیم متوجه میشویم که این رفتار در متن این نامه نیز بازتاب داشته است. در آخرین پاراگراف این نامه آمده است که: «در هر حال با توجه به ایرادات و اشکالات متعدد مذکور و با عنایت به اینکه الحاق به این کنوانسیون با فرض غیر قابل اصلاح بودن اشکالات وارد بر آن، خلاف منافع و امنیت ملی کشور جمهوری اسلامی ایران است، مغایر موازین شرعی شناخته شد.» اگر هیچ دلیلی برای مواجهه سیاسی با این قانون وجود نداشت، همین بخش از نظر اظهار شده آن شورا برای اثبات سیاسی بودن کافی است زیرا تشخیص خلاف منافع و امنیت ملی بودن یک لایحه یا تصمیم یا اقدام، امری موضوعی است که متولی خاص خود را دارد که شورای عالی امنیت ملی است. در حالی که چنین اظهار نظری از سوی آن شورا نشده، سهل است که خلاف آن شنیده میشود. دولت جمهوری اسلامی تمامقد در دفاع از این لایحه است.
مجلس نیز با اکثریت به آن رأی داده و اینها نهادهای کارشناسی کشور هستند، حال چگونه شورای نگهبان برای خود چنین مسئولیتی را قائل است که در تطبیق لوایح و مصوبات مجلس به انطباق داشتن یا نداشتن آنها با منافع و امنیت ملی نیز ورود کند؟ بهنظر میرسد که چند مشکل اساسی در تصمیمات این شورا وجود دارد؛ اول از همه پاسخگو نبودن آن شورا است. پاسخگویی به معنای یکطرفه حرف زدن و به خیال خود پاسخ دادن نیست. شورا باید از طریق متون حقوقی از تصمیمات خود دفاع کند و پاسخ ابهامات را بدهد. هر چه را نتوانند پاسخ دهند مسکوت میگذارند. نکته دوم اینکه شورای نگهبان باید شفاف شود. این معنی ندارد که متن مذاکرات آن در اختیار عموم نیست. فراموش نکنیم که مصوبات دیوان عالی کشور یکی از منابع مهم آموزش و فهم حقوق است، حال چگونه ممکن است که این شورا در رد و تأیید مصوبات اظهار نظر کند ولی هیچکس از جزئیات آن مطلع نباشد. اصولاً کسی نمیداند که مبنا و منطق این شورا برای تأیید و رد مصوبات چیست؟ نکته سوم نیز شکاف میان قدرت و مسئولیت است. شورای نگهبان که تا این حد در امور حتی کارشناسی ورود پیدا میکند، چه مسئولیتی را در برابر تبعات و نتایج تصمیمات خود میپذیرد؟ در عمل هیچ. اگر بر اثر این نظر شورا؛ روابط بانکی دچار اختلال بیشتری شود، کشورهای طرف ایران حاضر به انجام مبادلات بانکی نشوند و اقتصاد دچار رکود بیشتر شود، آیا شورای نگهبان پاسخگو خواهد بود؟ یا آنکه خود را مبرا از مسئولیت دانسته و همچنان مدعی و شاکی از وضع ناخوشایند خواهند شد. روشن است که با این بار کج تعارضات نمیتوان به مقصد رسید.
***************************************