صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳  ، 
کد خبر : ۳۱۲۹۰۰

یادداشت روزنامه‌ها 26 آبان ماه

روزنامه کیهان **

اسرائیل، ضربه از بیرون فشار از درون

رژیم اسرائیل به «سریع‌ترین آتش‌بس تاریخ» تن داد. عملیات روز دوشنبه نظامیان این رژیم نه تنها ناتوانی اسرائیل از «به نتیجه رساندن» عملیات‌های نظامی علیه مقاومت را ثابت نمود بلکه نشان داد هم اینک سیستم سیاسی و نظامی اسرائیل از درون نیز دچار اختلالات جدی است چرا که «اوگدور لیبرمن» در مقام وزیر جنگ بدترین زمان را برای اقدام نظامی ضد فلسطینی انتخاب کرد؛ زمانی که نخست‌وزیر در سفر خارجی بود و ناگزیر شد سراسیمه به تل‌آویو بازگردد و نیز زمانی که او در تلاش بود تا نشان دهد قطار «عادی‌سازی روابط اسرائیل با حوزه عربی» در چند قدمی مقصد قرار دارد. نتانیاهو می‌دانست پذیرش آتش‌بس سبب کناره‌گیری حزب «اسرائیل بیتنا» و شخص وزیر جنگ از کابینه او می‌شود و متوجه هزینه‌های آن هم بود و از قضا این هزینه‌ها به سرعت هم با استعفای لیبرمن و تظاهرات گسترده اعتراضی در تل‌آویو روی داد؛ اما مشکل «مقاومت فلسطین» برای او اولویت بیشتری داشت چرا که مقاومت فلسطین با واکنش شدید و کم سابقه و فوری، نشان داد کاملاً آماده است و زمان را نیز به نفع خود ارزیابی می‌نماید. کما اینکه وقتی جنگ پس از یک روز و نصف متوقف گردید، مردم در غزه در پیروزی خود تردید نداشتند همان گونه که مردم در تل‌آویو تردیدی نداشتند که شکست خورده‌اند. طعم و مزه تظاهرات شادمانانه غزه و تظاهرات اعتراضی تل‌آویو کاملاً متفاوت بود. اجازه بدهید ابعاد این رویداد، پیام‌ها و پیامدهای آن را تا حدی تشریح کنیم:

1- دوشنبه گذشته یک ماشین حامل کماندوهای اسرائیلی به فرماندهی سرتیپ «غسان علیان» تلاش کرد تا از طریق نوار مرزی جنوب شرق غزه، خود را به «خان یونس» واقع در سه کیلومتری مرز جنوب شرقی برساند و یک تن از فرماندهان گردان‌های عزالدین قسام را برباید و از این طریق، حماس و جهاد اسلامی را برای همراه شدن با حوزه عربی سازش تحت فشار قرار دهد و در عین حال برتری اطلاعاتی و عملیاتی خود را به رخ حریف خود بکشد اما این جوخه ربایش کمی پس از ورود، در منطقه «التفاح» واقع در شرق غزه با عملیات کمین مقاومت مواجه گردید و «علیان» که حدود یک ماه پیش به فرماندهی تیپ ویژه اسرائیل- گولانی- منصوب شده بود به همراه یکی دیگر از اعضای این جوخه کشته شدند. پس از شکست عملیات، نیروی هوایی اسرائیل برای نجات جان بقیه افراد گروه و از بین بردن اسناد نظامی وارد عمل شده و منطقه درگیری و اطراف آن را بمباران نمود که در نتیجه آن هفت نفر از نیروهای مقاومت به شهادت رسیدند. جنبش مقاومت بلافاصله پس از آن وارد عمل شد و تا عمق 50 کیلومتری اطراف منطقه غزه - موسوم به غلاف غزه- را زیر آتش گرفت که در نتیجه این حملات چند صد هزار نفر از ساکنان این مناطق به پناهگاه‌ها هجوم آوردند و در این میان دستکم 60 نفر از آنان مجروح شدند که لااقل -به اعتراف رژیم صهیونیستی-

ده نفر از آنان تاکنون به هلاکت رسیده‌اند و جدای از آن 6 نفر از نظامیان اسرائیلی نیز در جریان حمله و پس از آن به هلاکت رسیده‌اند. در طول عملیات 14 نفر از فلسطینی‌ها نیز به شهادت رسیدند. اما بلافاصله پس از آنکه نتانیاهو متوجه شد فلسطینی‌ها بنا برگسترش دامنه حملات خود دارند، سفر خارجی خود را رها کرد و دست به دامان مصری‌ها شد تا آتش‌بس برقرار گردد. کما اینکه با موافقت طرف فلسطینی عملیات نظامی متوقف گردید. این در حالی بود که اسرائیل برای اولین بار رسماً اعلام کرد که - تنها - 80 موشک و راکت از 300 موشک و راکت شلیک شده مقاومت فلسطینی را توسط سامانه دفاعی «گنبد آهنین» رهگیری کرده است که خود رهگیری هم به معنای متوقف و منهدم کردن نیست. این درگیری در حالی به سرعت به پایان رسید که به یک زلزله در درون سیستم اسرائیل منجر شد. در این میان «تزیپی لیونی» وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی، آتش‌بس در غزه را یک «شکست بزرگ امنیتی» که به توانمندی بازدارندگی اسرائیل آسیب زده خواند؛ لیبرمن در توضیح استعفایش از وزارت جنگ گفت آتش‌بس غزه، تسلیم اسرائیل در برابر مقاومت فلسطین بود؛ «رام بن باراک» معاون سابق موساد نتیجه گرفت که هم اینک اسرائیل پس از درخواست فوری آتش‌بس در غزه واقعاً در نقطه بدی است. روزنامه‌های رژیم صهیونیستی هم تردید نداشتند که اسرائیل یک شکست سنگینی متحمل شده است. «اسرائیل الیوم» نوشت شهروندان معتقدند نتانیاهو قادر به تأمین امنیت آنان نیست و یدیعوت احارنوت گفت شهروندان از دولت در مهار مقاومت فلسطینی‌ها مأیوس شده‌اند. اگرچه رژیم اسرائیل در واکنش به حملات موشکی و راکتی مقاومت به حدود 100 نقطه از منطقه بسته غزه حمله کرد و در این میان به ترور «نورالبرکه» یک فرمانده میدانی گردان‌های عزالدین قسام که سال‌ها در لیست ترور ارتش اسرائیل قرار داشت، نایل آمد، اما این حجم از موشک‌ها و راکت‌های شلیک شده و شادمانی گسترده ساکنان در محاصره غزه از واکنش فوری و قاطع مقاومت، نشان داد وضع امنیتی اسرائیل در فاصله جنگ قبلی غزه تاکنون ضعف بیشتری پیدا کرده است.

2- پیام موشک‌ها کاملا روشن بود. در بعد امنیت داخلی موشک‌های مقاومت موازنه امنیتی با رژیم غاصب اسرائیل را به اثبات رساندند. پیش از این اسرائیلی‌ها گمان می‌کردند، دست برتر در نیروی هوایی تسلط امنیتی را برقرار می‌کند اما موشک‌های بالنسبه کم‌هزینه و موثرتر مقاومت نشان داد، نیروی هوایی اسرائیل موازنه‌سازی و معادله امنیتی را به مقاومت فلسطینی باخته است. همین دو هفته پیش بود که نخست‌وزیر اسرائیل با هدف تحریک اروپا به همراهی با اسرائیل علیه حزب‌الله گفت تعداد موشک‌های حزب‌الله حتی از موشک‌های کل اروپا هم بیشتر است. بنابراین می‌توان گفت اسرائیل اعتراف کرد که موشک‌های شمال و جنوب، موازنه امنیتی را به ضرر رژیم اسرائیل تغییر داده است.

اما این موشک‌ها یک پیام منطقه‌ای هم فرستادند. گستاخی اسرائیلی‌ها در نفوذ به منطقه خان‌یونس در جنوب غزه و تلاش برای ربایش یک فرمانده فلسطینی اولین ضربه را به عادی‌سازی روابط سران بعضی از دولت‌های عربی با اسرائیل غاصب زد چراکه این عملیات و جنگی که به طور طبیعی پس از آن روی می‌داد با ادبیات عادی‌سازی و علنی‌سازی روابط عربی - اسرائیلی همخوان نبود. از آن طرف پاسخ گسترده و تقریبا بی‌سابقه مقاومت فلسطینی به عملیات محدود نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در منطقه «التفاح» غزه ثابت کرد، آشکارسازی روابط تل‌آویو با بعضی شیوخ عرب کمکی به حل مشکل امنیتی اسرائیل در مرزهای شمالی و جنوبی که در تسخیر جبهه مقاومت است نمی‌کند. درواقع واکنش موشکی مقاومت بسیار بیش از اقدامات دیپلماتیک و آشکار و سری چند ماه اخیر نتانیاهو، در زمینه سیاست خارجی و جمع‌بندی کشورهای منطقه اثر گذاشت به‌گونه‌ای که بلافاصله پس از آتش‌بس در درون جامعه غاصب اسرائیل از پایان دوره نتانیاهو و حزب او سخن به میان آمد و خود بنیامین نتانیاهو یک روز پس از برقراری آتش‌بسی که خود او درخواست نموده بود، اعلام کرد تمایلی به ادامه حضور در عرصه سیاسی ندارد. از این موضوع یک نتیجه کلی‌تر هم به‌دست می‌آید و آن اینکه؛ «آنچه سرنوشت منطقه و ازجمله پرونده فلسطین را رقم می‌زند دستور کارهای آمریکایی، تحرکات اسرائیلی و تمایلات شیوخ عرب نیست بلکه این اراده و عمل جبهه مقاومت است که آمریکا، اسرائیل و شیوخ عرب را نیز وادار به پذیرش چیزهایی می‌کند که به تعبیر لیونی «شکست امنیتی بزرگ» به‌حساب می‌آید. حالا می‌توانیم بگوییم واکنش پرحجم و بانشاط مقاومت غزه و یکپارچگی مردم در حمایت از عملیات ضربتی مقاومت و از آن طرف درخواست «آتش‌بس سریع» و استعفاها و اعتراضات خیابانی در مناطق تحت سیطره اشغالگران، وضع آینده و «دست برتر مقاومت» را اثبات کرد.

3- بر اثر شلیک دستکم 400 موشک و راکت که ارتش اسرائیل رقم آن را 300 خوانده است، حداقل 60 نفر از صهیونیست‌ها زخمی شده و 14 نفر از آنان به هلاکت رسیده‌اند و در این بین اسرائیل یک فرمانده صاحب‌نام ارتش خود را هم از دست داده است. این درحالی است که سابقه نداشت اسرائیل برای ربایش یک نفر، فرمانده تیپ ویژه خود را مامور کرده و جان آن را به خطر بیندازد. در این ماجرا فلسطینی‌ها هم بیش از 14 شهید ندادند و حال آنکه در عملیات‌ها و اقدامات پیشین معادله کشته‌ها و زخمی‌ها بین دو طرف لااقل یک به شش بود و فقط در جنگ 33 روزه به یک به سه رسیده بود. الان اسرائیل می‌داند که از این پس هر اقدام او با واکنش قاطع مواجه می‌گردد و لذا باید در اقدام نظامی علیه غزه تأمل زیادی داشته باشد همانگونه که 12 سال تأمل بسیار درباره قدرت حزب‌الله مانع دست زدن او به جنگ جدیدی علیه لبنان شده و به گمان ما تا ده‌ها سال دیگر هم اسرائیل فکر حمله نظامی اشغالگرانه به لبنان را نخواهد داشت.

سعداله زارعی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

بلاتکلیفی چرا؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با قطع نظر از اینکه تایید کردن لوایح CFT به صلاح است یا رد کردن آن، آنچه اکنون برای مردم به صورت یک سوال بی‌جواب درآمده این است که چرا در کشور ما بعضی موضوعات تا مدت‌ها بلاتکلیف می‌مانند و ماده نزاع و کشمکش و درگیری میان جناح‌ها و حتی نهادها و دستگاه‌های حاکمیتی می‌شوند؟

اینکه بعضی از اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام با صراحت و تاکید بگویند اگر CFT را رد کنیم به ترامپ کمک کرده‌ایم و روز رد کردن آن روز جشن ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان است و درست در همان زمان دبیرکل یکی از احزاب اسلامی (لابد به عنوان موضوع آن حزب) خطاب به شورای نگهبان بگوید به خاطر رد کردن تک تک بندهای CFT به شما تبریک می‌گویم، در نگاه مردم که ناظر این صحنه متضاد هستند به معنای بلاتکلیفی کشور است. اینکه وزیر امور خارجه کشورمان بگوید پولشویان چون تصویب CFT را به ضرر خودشان می‌دانند تلاش می‌کنند مانع آن شوند و بلافاصله عده‌ای از نمایندگان مجلس به او حمله ‌کنند و با لحنی معترضانه خواستار اعلام اسامی پولشویان ‌شوند، مردم را با این سوال مهم مواجه می‌کند که در این کشور چه خبر است که اینهمه تضاد میان مسئولین وجود دارد؟

این قبیل بگومگوها هرچه بیشتر ادامه پیدا می‌کند، این سوال در ذهن مردم برجسته‌تر می‌شود که چرا در کشور ما کسانی وجود ندارند و یا جائی وجود ندارد که برای این قبیل موضوعات با یک بررسی همه جانبه تعیین تکلیف کند تا وقت و امکانات و افکار مسئولین و مردم اینهمه صرف اموری نشود که باید بطور روشن تکلیف آنها روشن گردد و براساس آنچه به صلاح کشور است تصمیم‌گیری شود؟

علاوه بر خسرانی که این قبیل بلاتکلیفی‌ها به روحیه مردم در داخل کشور وارد می‌کند، در نگاه ناظران خارجی به ویژه دشمنان نیز به اعتبار کشور و نظام لطمه وارد می‌شود. ناظران خارجی از خود می‌پرسند چرا در ایران بر سر منافع ملی توافق روشن و قاطعی وجود ندارد تا دولت‌ها بتوانند برای تنظیم روابط خود با این کشور به تصمیمی برسند؟ دشمنان خارجی ما وقتی این درگیری‌ها و بلاتکلیفی‌ها را می‌بینند به این طمع می‌افتند که با کشوری که گرفتار اختلاف و تضاد درونی است، می‌توان برخورد کرد. همین طمع در گروه‌های ضدانقلاب به ویژه آنها که در خارج از کشور درصدد القاء این باور هستند که کار نظام جمهوری اسلامی تمام است و دیگر نمی‌تواند مشکلات خود را حل کند، نیز پدید می‌آید و برای جا انداختن طمع‌های خامشان خوراک فکری پیدا می‌کنند و برای استمرار سمپاشی هایشان بیشتر تشویق می‌شوند.

اصحاب توجیه تلاش نکنند وجود اختلاف نظر درباره CFT و بگومگوها و رفت و برگشت‌ها به شورای نگهبان و مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نظارتی آن را نقطه قوت در کشور و موجب استحکام تصمیم‌گیری جا بزنند. گوش مردم از این قبیل حرف‌ها پر است و همه می‌دانند علت تاخیر در تصمیم‌گیری این نیست. مردم، شاهد 180 درجه اختلاف میان کسانی که باید درباره CFT تصمیم بگیرند هستند و می‌بینند که عده‌ای پذیرفتن آن را مرگ کشور تلقی می‌کنند و عده‌ای دیگر نپذیرفتن آن را مرگ آفرین می‌دانند. همین اختلاف 180 درجه‌ای کاملاً نشان می‌دهد که وجود چنین کشمکش‌هائی امری طبیعی نیست و نظام باید برای جلوگیری از وارد شدن خسارت‌های بزرگ به کشور و ملت، با قاطعیت و براساس منافع ملی و مصالح کلی به تصمیم روشنی برسد و حفاظت از وحدت را یک اصل مهم و دارای اولویت بداند.

این وقت کشی‌ها علاوه بر ضربه‌هائی که به روحیه مردم وارد می‌کند و علاوه بر فرصتی که به سوءاستفاده گران داخلی و خارجی برای پر کردن جیب هایشان و افزایش فشارهایشان بر مردم و نظام جمهوری اسلامی می‌دهد، کشور ما را از پیشرفت در زمینه‌های مختلف نیز باز می‌دارد. دولتمردان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی در برابر ملت و نسل‌های آینده به خاطر این وقت کشی‌ها مسئولند. ما اگر منازعات را کنار بگذاریم و از وقت‌ها، نیروها و امکانات موجود در این کشور بزرگ و ثروتمند برای پیشرفت‌های علمی، صنعتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی استفاده کنیم به قله‌های بلندی خواهیم رسید که برای بسیاری از ملت‌ها جاذبه خواهد داشت. به کسانی که بر سر CFT دعوا می‌کنند توصیه می‌کنیم از خانه‌های بالای شهرشان خارج شوند و جدا از محافظانشان به میان مردم بروند، حرف دل مردم را بشنوند و از وضعیت معیشتی مردم باخبر شوند، آنگاه بر کرسی اظهارنظر بنشینند و درباره سرنوشت این مردم تصمیم بگیرند.

***************************************

روزنامه خراسان**

اعدام سلطان سکه آغاز راه است

مهدی حسن زاده

سحرگاه چهارشنبه 23 آبان ماه، سرانجام وحید مظلومین معروف به سلطان سکه و همدست اصلی اش محمد اسماعیل قاسمی معروف به محمد سالم به دار مجازات آویخته شدند تا برخورد با عوامل دخیل در التهابات ارزی وارد مرحله اجرایی شود. این برخورد البته با برخی واکنش ها و اظهارنظرها در فضای مجازی همراه بود. اظهارنظرهایی که بعضا سعی دارد، اهمیت این اقدام دستگاه قضایی را کم رنگ جلوه دهد.

برای ارزیابی این اقدام قاطع قضایی لازم است، به بازخوانی اتفاقاتی بپردازیم که پس از التهابات ارزی در ابتدای سال رخ داد. پس از جهش نرخ ارز و همزمان سیاست توزیع ارز 4200 تومانی، نشانه های وقوع فساد در توزیع ارز آشکار شد. اگر به تنش های مقطعی بازار ارز در سال گذشته و دیگر دوره ها از جمله سال های 90 و 91 نگاهی بیندازیم می بینیم که نحوه توزیع ارز در بازار همواره یکی از چالش های اساسی بوده است. به ویژه در شرایطی که بازار دو یا چند نرخی ارز شکل می گیرد و دولت ها معمولا در ابتدا به سمت توزیع ارز با قیمت پایین تر از بازار برای شکستن قیمت حرکت می کنند، افراد و مجموعه هایی که ارز ارزان را دریافت می کنند در معرض رانتی بزرگ قرار می گیرند و عموما سعی می کنند از مابه التفاوت نرخ ارز بهره مند شوند. با این حال گزارش های دستگاه قضایی و روند رسیدگی به پرونده های اخلال ارزی در ماه های اخیر نشان می دهد همچنان در این بخش نبود شفافیت سوال برانگیزی وجود دارد و مشخص نیست که عوامل دریافت کننده ارز چگونه انتخاب می شوند. این مسئله زمانی سوال برانگیزتر می شود که بدانیم بخشی از ارز بانک مرکزی نه از طریق صرافی ها و بانک ها، بلکه از طریق دلالان خیابانی به بازار عرضه می شد که خود این نحوه توزیع غیرشفاف منشأ مفاسد ارزی متعددی بود.

این فسادها در کنار مفاسد توزیع ارز 4200 تومانی برای واردات و انحراف این منابع ارزی، موجب شکل گیری مطالبات گسترده از رهبری انقلاب تا عموم مردم و از مراجع تقلید تا دیگر نخبگان و کارشناسان اقتصادی برای برخورد با فساد در این زمینه شد. در این میان رئیس دستگاه قضایی با ارسال نامه ای به رهبر انقلاب خواستار اعطای برخی اختیارات قانونی برای برخورد سریع تر و قاطع تر با این موارد شد و در نهایت با دستگیری متهمان و تکمیل پرونده قضایی برخی از آن ها روند محاکمه مفسدان ارزی سرعت گرفت.

مروری بر کیفرخواست وحید مظلومین و همدست وی نیز نشان می دهد وی چگونه به تشکیل شبکه ای از عوامل خرید و فروش ارز و سکه اقدام کرده بود.در بخشی از کیفرخواست با اشاره به این که سلطان سکه از طریق شرکا و عوامل خود از جمله محمد اسماعیل قاسمی بدون این که خودش در بازار حضور و فعالیت داشته باشد ، کارش را پیش می‌برده، آمده بود: «او 15 میلیارد در یک روز عایدش شده است، 170 هزار تراکنش در گروه او صورت گرفته که گردش آن 14 هزار میلیارد تومان است و در این بین کمترین تراکنش‌ها برای حساب‌های خودش است. مظلومین با این که مجوز خرید و فروش سکه و ارز را نداشت اما با ایجاد یک باند سازمان یافته بزرگ‌ترین شبکه اخلال ارزی و خرید و فروش بدون مجوز سکه را تشکیل داده و محمد اسماعیل قاسمی معروف به محمد سالم نیز یکی از اعضای این شبکه بوده است . همچنین تراکنش مالی شخص محمد اسماعیل قاسمی در این شبکه چهار هزار و 834 میلیارد تومان بوده است. از جمله ویژگی های فعالیت مجرمانه این گروه رد و بدل کردن غیر واقعی و صرفا شفاهی قیمت ارز و سکه بوده است که نقش به سزایی در افزایش قیمت داشته است. شبکه مظلومین با خرید و فروش عمده و کلان کاغذی و معاملات فردایی، بازار ارز و سکه را ملتهب کرده است و از اقدامات غیر مجاز دیگر این شبکه خروج منابع مالی به صورت غیر قانونی از کشور بوده است.»

همین بخش های کیفرخواست نشان می دهد که وی چگونه در تشدید التهاب بازار ارز نقش داشته است. التهاباتی که معلوم نیست چند میلیون نفر را به زیر خط فقر برده باشد، چه تعداد خانواده را به دلیل مشکلات اقتصادی به طلاق کشانده باشد، چند نفر را به اعتیاد نزدیک کرده باشد و ... اگر کمی به آثار اجتماعی اتفاقاتی که این افراد در وقوع آن موثر بودند فکر کنیم اصلا شک نمی کنیم که این‌ها از قاتلی که با چاقو یک نفر را می کشد مستحق تر به اعدام هستند.

صد البته که بحران ارزی ماه های گذشته ناشی از عوامل اقتصادی و سیاسی مهم دیگری نیز بوده است که اعدام وحید مظلومین و محمد سالم نافی آن نیست. علاوه بر این نقش عوامل دولتی زمینه ساز از جمله در بانک مرکزی نیز در ماجرا نادیده گرفته نشده و به گفته سخنگوی قوه قضاییه، پرونده رئیس کل سابق بانک مرکزی و معاون ارزی اش در مرحله رسیدگی است و اعدام دو اخلالگر ارزی به منزله اتمام پرونده فسادهای ارزی نیست. اگرچه طرح این مطالبه از دستگاه قضا و اطلاع رسانی مردان قضایی از روند رسیدگی به این پرونده می تواند در سرعت عمل بیشتر و محاکمه عوامل دولتی دخیل در این فساد موثر باشد.

در هر صورت فساد ارزی که رخ داده، تبعات منفی زیادی بر اعتماد مردم داشته است و ترمیم این بی اعتمادی جز از طریق برخورد قاطع و شفاف با همه عوامل فساد و اطلاع رسانی صحیح و ایجاد اطمینان از کور شدن منافذ فساد میسر نیست و باید به جای تشکیک های بی مورد و بهانه های بنی اسرائیلی درباره برخورد با دو اخلالگر ارزی، ضمن مطالبه برای تسریع در ادامه برخورد با دیگر عوامل فسادهای ارزی، از دستگاه قضایی که در برخورد با این مفاسد گامی بلند برداشته است، تقدیر شود.

***************************************

روزنامه ایران**

اهمیت حضور زنان در ورزشگاه‌ها چقدر است؟

در پی اظهار نظر آقای رئیس جمهور درباره حضور زنان در ورزشگاه‌ها، دو واکنش در نقد آن ابراز شد. ابتدا یکی از مراجع محترم قم متذکر شدند: «امیدواریم دولت سر مردم را به حضور زنان در ورزشگاه‌ها گرم نکند بلکه واقعیت‌ها را ببیند.» و سپس رئیس کل محترم دادگستری استان تهران نسبت به این مسأله واکنش نشان داد و چنین گفتند: «امروز موضوع ورود بانوان به ورزشگاه مسأله مهم یا مشکلی از مشکلات مردم نیست که رئیس جمهوری یا وزیر به آن بپردازند. اگر امروز گوشه‌ای از ورزشگاه را به بانوان اختصاص داده‌ایم که مبادا فدراسیون فوتبال تعلیق شود فردا می‌گویند زن و مرد باید در کنار هم فوتبال تماشا کنند؛ حتماً بعداً اظهار می‌دارند که زنان بدون حجاب باید در استادیوم حضور یابند.»

واقعیت این است که این موضوع مثل بسیاری از موضوعات دیگر است، هرچند به لحاظ اهمیت در مقایسه با فقر، بیکاری، فساد و تداخل وظایف و بی‌توجهی به حاکمیت قانون و عدالت و... در اولویت نیست و طبیعی است به همین علت نیز در حد و اندازه خودش به آن پرداخته می‌شود. ولی به نظر می‌رسد که واکنش نشان دادن در برابر آن، بیش از آنکه ناشی از اهمیت مسأله نزد دولت باشد، ناشی از اهمیت مسأله نزد دیگران است. در واقع متقابلاً می‌توان گفت که ما مسائل بسیار مهم‌تری در جامعه داریم، لذا مانع از حضور زنان در ورزشگاه‌ها نشوید و اجازه دهید که این مسأله کوچک به یک مسأله مهم تبدیل نشود. بنابراین دولت است که باید مدعی بزرگ کردن یک مسأله عادی از سوی منتقدان باشد و نه برعکس.

البته از یک زاویه دیگر هم می‌توان به مسأله نگاه کرد و اتفاقاً از این زاویه منع ورود زنان به ورزشگاه خیلی هم مهم است. بهتر است بگوییم که نرفتن زنان به ورزشگاه به خودی خود اهمیت ندارد. حتی اگر مردان هم نتوانند به ورزشگاه بروند، اتفاق مهمی رخ نخواهد داد. اصلاً کل فوتبال و ورزش هم تعطیل گردد در مقایسه با بیکاری و تورم و فساد و تبعیض چیز مهمی نخواهد بود. ولی اگر منع مزبور از حیث نقش حقوق شهروندی باشد، قضیه به کلی متفاوت خواهد شد. اگر کسی ما را از انجام کاری که هیچ منع قانونی ندارد، بازدارد ولی این کار اصلاً هم مهم نباشد، به ما برمی‌خورد، نه به دلیل مهم بودن آن کار بلکه به دلیل نقض حقوق حقه ما. اگر کسی بخواهد اموال ما را به ناحق و با زور بگیرد، چه کم باشد و چه زیاد، به یک اندازه می‌توانیم ناراحت شویم. نه به دلیل این‌که کم و زیاد برای ما فرقی ندارد، بلکه به این علت که کم و زیاد بودن مال در برابر اصل تعرض موضوع مهمی نیست. بنابراین مسأله حضور زنان در ورزشگاه‌ها را باید از این زاویه دید. اگر این ممنوعیت قانونی است، پس در هر شرایطی باید اجرا شود، و اگر سلیقه‌ای است، در این صورت بیش از همه ریاست محترم دادگستری تهران باید مدعی اجرای قانون و پرهیز از اعمال هر گونه سلیقه‌ای در خصوص حقوق افراد شوند.

نکته مهم دیگری که در سخنان اخیر وجود دارد، احتمال گسترش خواسته‌های فدراسیون جهانی فوتبال از ایران است. اول اینکه این استدلال حقوقی نیست. مسأله امروز ما حضور بانوان در ورزشگاه است. اگر مطابق قانون می‌توانند حضور پیدا کنند، چرا تا کنون جلوی آن گرفته شده است؟ و اگر این حضور مطابق قانون نیست، چرا در موارد اخیر اجازه حضور داده شده است؟ با توجه به سخنان اخیر آقای رئیس کل، به نظر می‌رسد که این حضور تا این مرحله قانونی بوده است. پس باید روشن کرد که چه کسانی و با چه اجازه‌ای، از حضورهای قبلی ممانعت به عمل آوردند؟

به علاوه فرض کنیم که در آینده چنین درخواست‌هایی از سوی فیفا شود. مشکلی نیست می‌توانیم هر تصمیمی خواستیم بگیریم. اگر ماندن در فیفا برایمان مهم بود شرط‌هایی که اهمیتی کمتر دارد را می‌پذیریم و اگر شرط‌ها اهمیت بیشتری داشت از فیفا بیرون می‌آییم. به علاوه این طور نیست که آنان هر شرطی را بگذارند. اتفاقاً در این مورد خاص سؤال می‌کنند شما که به لحاظ حقوقی و قانونی چنین منعی ندارید چرا مانع از حضور زنان می‌شوید؟ به نظرم هیچ مقام مسئولی قادر به پاسخ دادن به این سؤال نیست، زیرا باید چیزهایی را گفت که خوشایند نیست.

و بالاخره اینکه باید تکلیف خود را با جهان روشن کنیم. NPT، FATF، فدراسیون‌های ورزشی، شورای امنیت سازمان ملل، نهادهای دیگر آن کمابیش از یک اصول و ایده‌های کلی تبعیت می‌کنند. حضور در آنها دارای هزینه‌ها و منافعی است. اگر خواهان منافع آنها هستیم، باید هزینه‌هایش را نیز بپردازیم و اگر هزینه‌ها را نمی‌پردازیم، باید به کلی دور منافع آن را نیز خط کشید. به هر حال در این مورد باید دست به انتخاب زد، کلیت حکومت و همه اجزای آن باید انتخاب کنند. این حق هر کشوری است که دست به انتخاب بزند، ولی پذیرش بخشی و نپذیرفتن بخش دیگر، حتی اگر در کوتاه‌مدت ممکن باشد در بلندمدت عوارض زیادی خواهد داشت.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

یک صورت‌شویی محترمانه

حسین قدیانی

تازگی‌ها آن حساسیت قبل را به بعضی سخنان شاذ ظریف و امثالهم ندارم! واقعیت آن است که با وجود این کارنامه مشعشع در سیاست خارجه و اقتصاد داخله، هم باید دولت را درک کرد و هم باید دولتمردان را! بندگان ان‌شاءالله خدا همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد برجام گذاشتند، بلکه هم چرخ فلان بچرخد و هم چرخ بهمان و حالا از برجام، فی‌الواقع جز نعشی باقی نمانده و نه چرخ هسته‌ای آنچنان می‌چرخد که باید، نه چرخ کارخانه‌ها! سلمنا! باید درک کرد جنابان و عالیجنابان و کی و کی را! و خیلی هم جدی نگرفت، بعضی مواضع‌شان را! ولو آنکه ندانسته و نخواسته، همصدایی با اسرائیل باشد! به هر حال دارند همان اتهام را به نظام می‌بندند که بن‌سلمان و ترامپ و نتانیاهو مشغول آنند! اینها خیلی مهم نیست! کف روی آب است! و کاملا هم قابل درک! یادش به خیر ایام مدرسه! گاهی که درس را خوب خوانده بودیم، سخن با همان نمره ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ می‌گفتیم و مدام برگه‌ کارنامه را به رخ می‌کشیدیم لیکن وقتی که معدل جمیع نمرات‌مان مؤید «تقریبا هیچ» بود، حتی پشت در آهنی مستراح مدرسه هم، مدیر و ناظم و معلم را بی‌نصیب نمی‌گذاشتیم! من که خودم باری شیطنت را به اوج رساندم و جناب جان‌شکن را «صدام ثانی» خواندم یعنی نوشتم! عکسی هم کشیدم حتی! صدالبته ناظم بنده‌خدا، نه‌تنها حتی «صدام صدم» هم نبود، بلکه اتفاقا مرد شریفی بود! قصه این بود که من، وضعم خوب نبود! و نمراتم هیچ چنگی به دل نمی‌زد! و با این حساب، به که بد و بیراه می‌گفتم، بهتر از اولیای مدرسه؟! و کجا سخنم را تحویل می‌گرفت، الا در دستشویی؟! حالا هم ما درک می‌کنیم حضرات را! از این حرف‌ها نزنند، چه بگویند! اما خب! یادشان باشد که ارزش سخنان‌شان بیشتر از همان چیزنوشت‌های ما در عصر ماضی و عهد بازی‌گوشی نیست! ما البته بچه بودیم و بر ما خیلی هم حرجی نبود اما وای به حال ۶۰ ساله‌ها و ۷۰ ساله‌هایی که هنوز هم بچه‌اند! صدالبته «بچه» به‌معنای منفی آن! و الا زمان جنگ، به رزمنده‌ها هم «بچه‌رزمنده‌ها» می‌گفتند، از بس که پاک بودند و زلال! پاک و زلال مثل شهید گران‌منزلت «حسن طهرانی‌مقدم» که انصافا نمره کارش ۲۰ بود! چرا حسن طهرانی‌مقدم، هیچ از این سخنان شاذ شماری از دولتی‌ها نمی‌گفت؟! چون کاری را که به او واگذار کرده بودند، درست انجام داده بود! کار را که زمین بگذاری یا بد انجام دهی، بنا می‌کنی بهانه‌تراشی و بلکه هم سخن باب میل دشمن! اما وقتی به قول معروف؛ «چپت پر باشد» سخن با شهاب و سجیل و نقطه‌زن می‌رانی! آقایان روحانی و ظریف را لابد این آرزو بود که مدعی شوند؛ «دیدید به‌واسطه برجام توانستیم همه تحریم‌ها را بالمره لغو کنیم و به‌واسطه تدبیرمان توانستیم بر تورم و بیکاری و رکود و فساد، غلبه کنیم؟!» اما تو وقتی قادر نباشی سخن با کار و کارنامه خود بگویی، باید هم حرف‌هایت همین حرف‌ها باشد! لامشکل! درکت می‌کنیم! اما اجازه بده که اقلا در ایام سالگرد شهید حسن طهرانی‌مقدم، کمی از دوگانه‌ «مردان عمل و مدیران حرف» بنویسیم! مدیران حرفی که شما باشید و مردان عملی که طهرانی‌مقدم، سمبل‌شان بود! روزهایی است که بسیاری با بهره از عدد و رقم، مشغول محاسبه دقیق برد جدیدترین موشک‌های به‌یادگارمانده از طهرانی‌مقدم و سایر همرزمانش هستند اما نیک اگر بنگری، خود حاج‌حسن و خود حاج‌قاسم و خود حاج‌حسین خرازی و خود حاج‌احمد و خود حاج‌همت، موشک‌های اصل‌کاری انقلاب اسلامی بودند و همچنان هم هستند! مردان مردی که ابتدا از سیم‌خاردار نفس رد شدند و بعد از سیم‌خاردار دشمن! پس موشک‌های خمینی و خامنه‌ای را قبل از عالم ماده، باید در عالم معنی و معنویت رصد کرد! اینکه ما قادر هستیم در این زمانه «ظهرالفساد فی‌البر و البحر» جوانی حقیقتا انسان تولید کنیم به نام نامی «محسن حججی» که حتی دل جوانان بحرینی را ببرد! یا «محمدهادی ذوالفقاری» که حتی دل جوانان عراقی را! همین اربعینی که گذشت، عاقله‌مرد عراقی را دیدم که می‌گفت: «ما شهدای حشدالشعبی خودمان را غالبا تنها در حرم یکی از این حضرات معصومین، تشییع می‌کنیم لیکن ذوالفقاری چنان کاری با دل ما کرد که کربلا بردیمش، کاظمین بردیمش، نجف هم بردیمش و دست‌آخر همان کردیم که او در وصیتنامه‌اش خواسته بود یعنی تدفین در وادی‌السلام!» پس برای محاسبه دقیق برد موشک‌های انقلاب اسلامی و نیز جمهوری اسلامی، تنها نباید مشغول جمع و تفریق شد! آری! باید غرق در نگاه نافذ شهید سرجدا شد، تا در افق‌های دور، برد مکتب ولایت‌فقیه را به سنجه نشست! افق‌های دور، حتی دورتر از بحرین و عراق؛ آنجا که پسر آن کارخانه‌دار متمول ایتالیایی هم عاشق اسلام و انقلاب اسلامی می‌شود و مفتخر به نمازجمعه به امامت حضرت سیدعلی! شگفتا! در روزگاری که ما حتی در تحریم سیم‌خاردار کوفتی هم بودیم، تماشا کن برد مکتب انسان‌ساز ولایت‌فقیه را از کوچه‌پس‌کوچه‌های همدان تا کوچه‌پس‌کوچه‌های تورین! در همدان، رزمنده ما بشود «علی چیت‌سازیان» که همچون شاگردان پای درس عرفان آیت‌الله قاضی رضوان‌الله تعالی علیه، راه عبور از سیم‌خاردار دشمن را، ابتدا گذر از سیم‌خاردار نفس بداند و در تورین ایتالیا هم باشد جوانی که آن همه دنیا و آن همه زرق و برق را وانهد و بیاید در خیمه خمینی! و الحمدلله اربعین، چیزی که زیاد دیدم، امثال همین ادواردوی شهید بود! و حالا طرفه حکایت را نگاه کن که هم سالگرد شهادت طهرانی‌مقدم است، هم سالگرد شهادت آنیلی و هم سالگرد رحلت آن دردانه جهان‌گشا که جهانی بنشسته در گوشه‌ای بود؛ آیت‌الله قاضی! که آیت‌الله بهجت با آن همه بهجت و عظمت و شوکت، تنها یکی از شاگردانش بود! حقیقت آن است که انقلاب اسلامی، انقلاب در معنی بود! و متبحر در انسان‌سازی! بله! خدا را شکر می‌کنیم که با دست توانمند امثال طهرانی‌مقدم، موشک‌هایی ساخته‌ایم که قادرند حیفا و تل‌آویو را عنداللزوم با خاک یکسان کنند لیکن از اینها هم بسی بیشتر است برد دستاوردهای معنوی انقلاب ما! آنجا که تو وقتی پای فیلم سخنان بسیجی خردسال، شهید «مهرداد عزیزاللهی» آن هم کنار سنگر جبهه و جنگ می‌نشینی، واقعا حیرت می‌کنی از این همه فضیلت و حکمت! گویی خطیبی مبرز و در سنین پیری مشغول موعظه آدمی باشد! اگر ندیده‌اید، بروید با جست‌وجوی نام این شهید در نت، بفهمید اشاره‌ام به چیست! از سویی تحسین می‌کنم دشمن را که اخیرا افتاده به صرافت تخریب شهدا! واقعا خوب فهمیده‌اند از کجا دارند می‌خورند! روزی فهمیده را می‌زنند و دگر روز، طهرانی‌مقدم را اما از سویی باید این را هم بگویم که تو وقتی بنا می‌کنی به پاشیدن خاک روی خورشید، تنها صورت خود را کثیف کرده‌ای! اگر ادواردو آنیلی عاشق انقلاب اسلامی شد، علت آن بود که نوجوان و جوان انقلابی ما، انسان‌های حقیقتا فاضل و نترسی چون عزیزاللهی‌ها و فهمیده‌ها بودند و امروزه‌روز هم حججی‌ها و ذوالفقاری‌ها! بی‌خود نیست که پشت کوله آن زن و مرد سوئدی، عکس حاج‌قاسم را می‌بینی و در دست‌شان، پرچمی منقش به تمثال شهدایی از جای‌جای جهان اسلام، از جمله همین حججی خودمان! حالا مقصودم؟! مقصود آنکه در این منظومه سراسر برد، اصلا چه جایگاهی دارد فلان حرف ظریف بهمان وزیر یا بهمان رئیس؟! گمانم آنچه نوشتم، آب زلالی بود برای آنکه حضرات، صابونش را خود بیابند، بلکه صورت‌شان را بشویند! گفت: «چشم‌ها را باید شست»! ما از روزگار تحریم سیم‌خاردار به سلامت گذشتیم؛ حالا که برد موشک‌های‌مان خواب از چشم بطالین ربوده، دچار یأس و ناامیدی شویم؟! برد خون حسین فهمیده و مهرداد عزیزاللهی ما را کارتر و ریگان و بوش بزرگ و بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ هم حریف نشدند؛ بترسیم از اتهام‌زنی‌های ظریفانه خودمان؟! که فوقش دست‌اندازی است؟! ان‌شاءالله بابت این متن و این جمله، ما را روانه محکمه نمی‌کنند اما آقای ظریف! شما مثلا وزیر امور خارجه مایی! زیبنده نیست این همه عقب باشی از تحولات دنیا! ما البته درک‌تان می‌کنیم! هیچ اوضاع‌تان تعریفی ندارد! فقط یک نکته! خوب شد دولتمردی امثال شما را هم دید ملت! که به عینه بفهمد با حرف و اپوزیسیون‌نمایی آن هم از جایگاه صندلی مسؤول موظف به خدمت، هیچ کاری تولید نمی‌شود! کار آن بود که طهرانی‌مقدم کرد! شما اگر مسؤول موشکی ما بودید، گمانم مثل برجام، همه موشک‌های‌مان کاغذی می‌شد و نهایت بردش، تا تخته‌سیاه مدرسه!

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات