روزنامه کیهان **
گر زلف پريشانت در دست صبا افتد
یکی از برادران به خاطرهای که چند سال قبل در صدر یکی از یادداشتهای کیهان آورده بودم اشاره داشت و در سالروز میلاد رسول خدا(ص) تکرار آن را بیمناسبت نمیدانست. از این روی یادداشت پیشروی را با بیان دوباره آن خاطره آغاز میکنیم. خاطره یاد شده به اولین روز بمباران تهران در جریان جنگ تحمیلی مربوط میشود. بخوانید؛
« این پرسش را به هنگام نوجوانی از استاد شهید مرتضی مطهری پرسیده بودم، از مرحوم علامه جعفری و دیگران نیز، پاسخها دقیق بود و مستدل اما،
آن شب پاسخی از نوع دیگر یافتم که دلنشین بود و مصداق عینی آنچه بزرگان یاد شده با دلایل نظری گفته بودند. آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخ هادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کرده بود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب و پیدرپی ناشی از موشکپرانی صدام است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود. ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی- بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هر از چندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید... آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم.... خبری نبود. راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران و
خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سؤال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بیشخصیت و عفن، شوروی و مارکسیسم انسانیتسوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگو بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟... کمکم به پاسخ آن سؤال نزدیک شده بودم... اگر رسول خدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی بود برای آن کلام نورانی که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...».
فردا سالروز میلاد رسول خدا(ص) است، سالروز اهدای بزرگترین و برترین هدیه خدا به همه انسانها. این هدیه الهی اگرچه برای همیشه تاریخ ماندگار و از گزند ایام در امان است، اما بعد از رحلت رسول خدا(ص)، جماعتی که با ظهور اسلام حاکمیت اشرافی خود را از دست رفته میدیدند، پنبههایی را که در دوران سلطه بیچون و چرای خویش در دهان ملتهای مظلوم فرو میکردند تا فریاد حقطلبانه آنان را در گلو خفه کنند برای بازگشت به دوران قبل از بعثت رسول خدا(ص) راه و روش دیگری را برگزیدند. این بار اشراف زخمخورده پنبههایی که به برکت اسلام از دهانها خارج شده بود را با بهرهگیری از ترفندهای شیطانی در گوشها فرو کردند تا ندای حقطلبانه اسلام شنیده نشود! این ترفند، اگرچه نه در همه جا و نه برای همگان، ولی در بستر زمان کارگر افتاد و اسلام نابمحمدی(ص) به تدریج و در گذر ایام، از میدان عمل به انزوا کشیده شد. دشمنان دیروز که به روی اسلام و مسلمانان شمشیر کشیده و در پی ناکامی از مقابله رو در رو به پستوها خزیده بودند به میدان آمدند و کار به آنجا کشید که بنیامیهها و بنیعباسها میداندار اسلام شدند و این چرخه همچنان چرخید تا به دورانی رسید که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان
«عصر خمینی» یاد کردهاند. امام راحل ما غبار غلیظ قرنها بدعت و انحراف و تحریف و کجاندیشی را که بر چهره اسلام نشانده بودند، زدود و اسلام ناب را همانگونه که در صدر بود به جهانیان عرضه فرمود. بار دیگر بعثت بود که آغاز شده بود، اين بار از ايران... اما نه آن كه دين جديد و يا دعوتي بيرون از حلقه بعثت رسول خدا(ص) به میان آمده باشد. اين، همان بود که به فراموشی سپرده شده بود و بار ديگر بازگشتي بود به هزاروچهارصد و چند سال پيش. گويي باز هم رسول خداست كه امير كاروان است و مردم را از «جاهليت مدرن» به راه فراموش شده خدا ميخواند. به گفته استاد شهید، آیتالله مطهری «وقتی خمینی کبیر ندا به انقلاب بلند کرد، مردم این ندا را در دل خود آشنا یافتند و با پای جان به سوی آن شتافتند». این، همان گمشده قرنهای متمادی آنان بود که حالا از زبان امام خمینی مژده پیدا شدنش را میشنیدند. مژدهای که امیرمؤمنانعلیهالسلام، بعد از برشمردن پلشتیهایی که در پیش است، از آمدن آن خبر میداد و مردمان را به آماده بودن برای آن روز - بخوانید امروز- توصیه میفرمود:
«... كالبدهايي ميبينم بيجان و جانهايي بيكالبد، عبادتكنندگاني راه صلاح ناپيموده، بازرگاناني از تجارت سود نبرده، بيداراني كه در خوابند، حاضراني كه غايبند، نگاهكنندگاني كه نميبينند، شنوندگاني كه ناشنوايند، گويندگاني ناگويا... پرچم گمراهي را ميبينم چون درختي تناور برپاي مانده و شاخ و برگ به هر سو دوانده...» و پس از وصف آن دوران كه در پيش است به هشدار مينشيند كه «هر رفته را بازآمدني است، پس حق را از عالم رباني و خداشناس خود بشنويد و دلهاتان را آماده كنيد، هنگامي كه شما را
فرا ميخواند آماده شويد و...»
روزنامه تايمز در اينباره نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامي در ايران، به سرعت سراسر جهان را درنورديد و در پایيز 1978 بود كه دنياي غرب بار ديگر اسلام را كشف كرد. اسلامي كه پس از دهها قرن دوباره در اوج استقبال مردمي
به ميدان آمده بود.»
ميشل جانسون استراتژيست برجسته آمریکایی در نشريه ژئوپوليتيك آورده بود كه «انقلاب اسلامي در ايران، تجديد حيات دوباره اسلام است. در اين انقلاب هيچيك از ايسمهاي متداول نظير ناسيوناليسم، كاپيتاليسم، كمونيسم و سوسياليسم كمترين نقشي نداشته است، دنياي غرب با اسلامي روبروست كه قرنها در ميان مسلمانان فراموش شده بود... الله اكبر يعني خدا بزرگ است... اين همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پيامبر اسلام است، خميني تكرار اوست » و...
هنری کسینجر ، مشاور رئیسجمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف میکند: «آیتالله خمینی غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان سیاسی میگرفت. هیچ کس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده دردنیا سخن میگفت و عمل میکرد، گویی از جای دیگر الهام میگرفت، دشمنی آیتالله خمینی با غرب بر گرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»
بار دیگر رخدادهای صدر اسلام به تکرار نشست، جنگ احزاب، تحریمهای اقتصادی، ترفندهای روانی، به میدان آمدن منافقین، تهدیدهای پی در پی دشمنان بیرونی و نقزدنهای دنبالههای داخلی آنها و...
اما دیگر قرار نبود مانند اُحد از «تنگه غنیمت»! آسیب ببینیم، یا مثل صفین از «نیزه فریب»! زخم برداریم، قرار نبود مالک که آن روز به خیمه سیاه معاویه رسیده بود، امروز هم مانند آن روز، به سبکمغزی خوارج و حیله عمروعاص از نیمه راه باز گردد. قرار نبود علی(ع) را تنها بگذاریم تا مظلومانه سر در چاه بگذارد و دغدغههای فرو خورده خود را با چاه در میان بگذارد! عاشورا به تکرار آمده بود و کربلا در میان بود، اما این بار نوبت یزیدیان و حرامیان داعش بود که قلع و قمع شوند. راستی چه غمزده بود آن روز، اولین اربعین حسینی(ع) که تربت پاک مولای شهیدمان حضرت ابا عبدالله(ع) فقط دو زائر داشت،
جابر بن عبدالله انصاری و شاگرد با وفایش «عطیه عرفی»؟!... امروز اما، اربعین که از راه میرسد، آن تربت پاک، ۲۵ میلیون زائر پاکباخته دارد که بیسودای سود و فارغ از بود و نبود به زیارتش میشتابند و به نوشته هافینگتن پست؛ این سپاه عظیم به هر سو که برود، توان فتح دارد و هیچ ارتشی نمیتواند در مقابلش ایستادگی کند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف رسول خدا(ص) میفرمود: «طبيبي است كه با طب خود به اين سوي و آن سوي ميرود، داروي او بيماران را بهترين درمان است و داغ او سوزان، آن را به هنگام نياز بر دلهايي مينهد كه حق را نميبينند، گوشهايي كه ناشنوايند و زبانهايي كه ناگويا... با داروي خود دلهايي را ميجويد كه در غفلت افتادهاند و يا از هجوم شبههها در حيرت...»
امروز انقلاب اسلامی نسخه آن طبیب را به این سوی و آن سوی دنیا میبرد و به هر نقطهای که میرود، حماسه بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) میآفریند. به قول خواجه شیراز؛
گر زلف پريشانت در دست صبا افتد
هر جا كه دلي باشد در دام بلا افتد
ما كشتي صبر خود در بحر غم افكنديم
تا آخر از اين طوفان هر تخته كجا افتد؟
حسین شریعتمداری
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
ارزیابی کارنامه وحدت
بسمالله الرحمن الرحیم
یادداشت مدیر مسئول
ارزیابی واقعی دستاوردها، از خود عملکردها و بودجههائی که برای اجرای برنامههای مربوط به آن صرف میشود بسیار مهمتر است. این قاعده، در تمام موضوعات، جاری است و نادیده گرفتن آن به معنای نادیده گرفتن کارنامه عملکردهاست.
با اینکه در ایران زمینه زیادی برای ایجاد وحدت در داخل و گسترش وحدت در جهان اسلام وجود دارد و البته بودجه و امکانات قابل توجهی نیز برای تحقق این هدف والا صرف میشود، دستاوردها بسیار پائینتر از میزان انتظار است. برای پیدا کردن علت یا علل این نارسائی ابتدا باید واقعیت موجود در ایران در موضوع وحدت و همینطور آنچه در جهان اسلام میگذرد را رصد کنیم.
در داخل ایران، این درست است که دعوای پیروان مذاهب و منازعات اقوام نداریم، اما وحدت فقط با فقدان این دعوا و منازعات تحقق نمییابد. درگیریهائی که میان سران احزاب، جناحها، گروههای سیاسی و حتی روحانی وجود دارد، کارنامه مسئولین و رهبران سیاسی و روحانی و معنوی کشور ما را به یک کارنامه غیرقابل قبول تبدیل کرده است. هیچیک از موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اجرائی را نمیتوان پیدا کرد که مورد مناقشه و منازعه احزاب و گروهها و جناحها نباشد. ایکاش این مناقشات و منازعات بود ولی در فرصت معقولی به یک وفاق منجر میشد و به نتیجهای روشن و مورد تایید همگان میرسید. متاسفانه آنچنان دچار تشتت هستیم که وفاق به یک آرزوی دست نیافتنی برای جامعه ما تبدیل شده است. و باز ایکاش فقط دچار عدم وفاق بودیم و گرفتار تهمت، دروغ و کارشکنی علیه همدیگر نبودیم و برای حفظ قدرت یا رسیدن به قدرت و یا زمین زدن رقیب در چنبره نظریه بیخدایان که میگویند «هدف وسیله را توجیه میکند» گرفتار نبودیم. این واقعیت تلخ را بپذیریم که ما امروز در جامعهای که به دلیل برخورداری از یک انقلاب به نام اسلام و یک نظام به نام دین خدا و پیامبری که اخلاق را محور کار خود میدانست و میفرمود: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، دچار سقوط اخلاقی هستیم و سوگمندانه باید گفت جامعهای که اخلاق ندارد، محال است به وحدت برسد.
در جهان اسلام نیز وضعیت بهتری نداریم. روزی نیست که از کشورهای اسلامی خبر کشت و کشتار به گوش نرسد. در یمن یک ملت درحال نابود شدن به دست کسانی است که خود را خادم حرم خدا و پیامبر میدانند، در بحرین هر روز عدهای سرکوب میشوند و به زندان میافتند و شکنجه میشوند، در افغانستان طالبان و داعش هر روز جنایت میکنند، در سوریه هفت سال است که تروریستها مشغول مسلمان کشی هستند، عراق بعد از تحمل آنهمه ضایعات هنوز در اثر جنایات کسانی که به نام خدا و اسلام به مسلمان کشی افتخار میکنند ناامن است و در پاکستان آدم ربائی و گروگان گرفتن برادر مسلمان به یک حرفه پررونق تبدیل شده است. روابط دولتهای حاکم بر کشورهای اسلامی نیز دچار بحران است. عربستان، در عین حال که مرتکب قتل فجیع قاشقچی میشود، در قطیف مسلمانها را به جرم ابراز عقیده گردن میزند و چهار سال است که یمن را بمباران میکند، ایران را متهم به تروریسم و ناامن ساختن منطقه میکند! مصر و امارات و عربستان و بحرین با قطر دعوا دارند، ترکیه دست از سر سوریه و عراق بر نمیدارد، افغانستان و پاکستان دچار اختلافات عمیق دامنهدار هستند و ایران روابط خوبی با عربستان و کویت و امارات ومصر و بحرین ندارد.
با قطع نظر از اینکه در مناقشات فیمابین این دولتها کدامیک مقصرند، نکته اصلی و مهم این است که جهان اسلام دچار تفرقه و تشتت و جنگ و کشتار است. درست در چنین وضعیتی باید به این سوال اساسی پاسخ داد که اگر ما مسلمانان، امت محمد هستیم چرا به دعوت قرآن او که امت اسلامی را به وحدت دعوت کرده (واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا) لبیک نمیگوئیم؟
در اینجاست که باید به علت غیرقابل قبول بودن کارنامه عملکرد خودمان در ایجاد وحدت میان مسلمانان برسیم. برای اینکه بدانیم چرا کارنامه ما نمره قبولی ندارد باید عملکرد خود را در زمینه وحدت مورد ارزیابی قرار بدهیم. این، میتواند موضوع کنفرانس وحدت اسلامی باشد و به جای تکرار شعارهای هر ساله و تعریف و تمجید از عملکرد خودمان، به نقد واقعی این عملکرد بپردازیم تا روشن شود اشکال کار در کجاست. در چارچوب این ارزیابی واقعی باید اولاً همه بتوانند آزادانه آنچه را که میاندیشند بگویند، ثانیاً افراد تکراری کنار گذاشته شوند و افراد آزاداندیش و صادق جایگزین شوند و ثالثاً به این سوال مهم جواب داده شود که ایران به عنوان برگزارکننده کنفرانس وحدت و منادی وحدت امت اسلامی با اینکه خود در داخل دچار تفرقه است آیا میتواند منادی وحدمت امت اسلامی باشد؟
اطمینان داریم که اگر این ارزیابی واقعی با دقت انجام شود و به نتایج آن توجه عملی گردد، قطعاً تحول مهمی را در موضوع وحدت جهان اسلام شاهد خواهیم بود ولی اگر آنچه تاکنون انجام دادهایم را ادامه دهیم و از شعارزدگی خارج نشویم هرگز شاهد وحدت امت اسلامی نخواهیم بود.
***************************************
روزنامه ایران**
رحمت عام نبوی
آیتالله عبدالله جوادی آملی
انبیای گذشته در میان امتهای خود حضور داشتند؛ اما باز هم عذاب الهی بر مردم نازل میشد؛ برای مثال آمده است: وقتی عذاب آمد، ما لوط (ع) و تعدادی را نجات دادیم و بقیه را به کام مرگ سپردیم.[1]
درباره نوح(ع) نیز می فرماید: او و همراهانش را نجات داده، بقیه را به کام طوفان سپردیم[2]؛ یعنی با حضور نوح، لوط، موسی، صالح و هود(ع) باز هم عذاب الهی نازل می شد؛ ولی درباره پیامبر اسلام آمده است: تو مجلای رحمت خاصهای و با حضور تو، عذاب همگانیای که به حیات تبهکاران خاتمه می دهد، نازل نمیشود: (ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم وما کان معذبهم وهُم یستغفرون)[3]، چنانکه استغفار و نیایش مردم مایه نزول رحمت خاصه الهی است، وجود تو نیز رحمت خاصه است. در این آیه مسأله مذکور، سنت مستمر حق قلمداد شده و عبارت «و ما کان الله...»، در پی تبیین همین سنت است.
از امیرمؤمنان(ع) و نیز مشابه آن در فرمایشات امام ششم(ع) آمده است: خدای سبحان در زمین دو امان دارد: یکی وجود پیامبر (ص) و دیگری استغفار مردم که هردو در هر حال سودمندند؛ گرچه پس از رحلت آن حضرت باشد.
پیامبر اکرم محور فتح و مظهر «فتاح»
خدای سبحان می فرماید: کلید غیب به دست خدای سبحان است و ای پیامبر! این غیب به روی تو گشوده شده، پس شاکر باش که مردم به دین تو مشرف شدهاند تا در محور رحمت، از رحمت خاصه تو طرفی بندند و در محور محبت، از محبت خاصه مدد جویند و در محور حیات، از حیات معنوی بهره گیرند. تو مظهر «محیی» و «فتاح» شدی؛ چون درهای غیب بر چهره تو گشوده شده است. فروعات آن را به روی دیگران نیز بگشا تا آنان را به همراه خود، از حیات، محبت، رحمت و صراط مستقیم برخوردار کنی...
تنها راه تحصیل کمالات انسانی ارتباط معنوی با پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، چون قرآن، پس از تشریح این کمالات میفرماید: آنها را به پیغمبر دادیم، کسانی که با آن حضرت تنها ارتباط مادی داشتند، از این کمالات محروم بودند و کسانی که ارتباط معنوی با آن حضرت داشتند و با او بیعت کردند، از جنود غیبی، سکینه غیبی و فتح قریب بهره مند شدند.
اکنون هم چنین است؛ خداوند گاه به صراحت بعضی کمالات را ذکر کرده و میفرماید: شرط تحصیل آن، تبعیت از پیامبر است. بعضی دیگر را هم تلویحاً یادآور میشود. به هر حال جامع همه آنها آیه شریفه (لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه) است که اگر کسی خواست، از فتح مبین، کوثر، شرح صدر یا فتح قریب استفاده کند، به اندازه خود باید پیرو آن حضرت باشد؛ یعنی اگر میگوییم: (رب اشرح لى صدری)، باید پیرو کسی باشیم که سینه اش منشرح است.
معراج پیامبر
«معراج»، از معجزات علمی و عملی رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که قرآن کریم و روایات، از آن با عظمت یاد میکنند. آنچه برای رسول اکرم در معراج مشهود است، برای سالکان طریق رسول هم به مقدار سیر و سلوکشان مشهود میشود و تفاوت، تنها در کیفیت شهود و مقدار مشهود خواهد بود.
حادثه معراج در شب واقع شد: (اسری بعبده لیلاً)؛[4] اسراء، سیر در شب است، چنان که «سری» سیر شبانه است: مانند (واللَّیلِ اذا یَسْرِ)[5]؛ کلمه «لیلاً» در این آیه شریف، نشان آن است که اِسراء در شب محقق شده است. تنوین «لیلاً»، تنوین تنکیر و مفید تبعیض است؛ یعنی این سیر در پاسی از شب و اندکی از آن رخ داده است. پس ظرف معراج، شب است که در آن فراغت حاصل است.
خدای سبحان برای شب اهمیت ویژهای قائل شده است، گرچه برای خداوند، لیل و نهاری نیست؛ ولی نشئه شب فرصتی مناسب برای تتمیم قابلیت قابل است. انسان در روز سرگرمیهای فراوان دارد و تلاش روزانه از آرام گرفتن او جلوگیری میکند؛ اما سخنی که انسان در سحرگاه با خدای خود میگوید، محکم و پایدار است: (ان ناشئه اللّیل هی اشدُّ وطأً و اقوم قیلاً ان لک فی النهار سبحاً طویلاً)[6]؛ شبانگاه، انسان با پای استوار قدم برمیدارد و سخن محکم و پایدار میگوید.
مناسبترین زمان برای سالکی که میخواهد از عالم طبیعت به بالا صعود کند، شب است؛ از این رو معراج در شب اتفاق افتاد، چنانکه نزول قرآن نیز در شب بود: (انا انزلناه فی لیلة القدر)[7].
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون دیگران، دارای جسم و روح بوده، با این دو عروج کرده است، چنانکه در قرآن فرمود: (أَسری بعبده) و نفرمود «بروحه». عبد، مجموعه جسم و روح است.
مطلب دیگر اینکه عروج در بیداری صورت گرفته است؛ به تعبیر استاد علامه طباطبایی(قدسسره)، فخر نیست که انسان درخواب عروج کند. دیگران هم چنین خواب هایی را میبینند که صادق یا کاذب است.
خدای سبحان از معراج با عظمت یاد میکند: (سبحان الذی اسری بعبده...)[8] و این مسأله با وقوع آن در خواب سازگار نیست. ظاهر آیه نشان میدهد که معراج در بیداری بوده است.
آنچه از عایشه همسر پیامبر نقل شده که «در شب معراج، سر مبارک رسول خدا از بالین من جدا نشده بود»، گذشته از اشکال تاریخی، اشکال تفسیری نیز دارد. اشکال تاریخی این است که عایشه پس از هجرت و در مدینه با پیامبر ازدواج کرد؛ در حالی که معراجی که آیات سوره «اسراء» و «نجم» در مورد آن نازل شده، در مکه و پیش از هجرت بوده است. البته ممکن است در مدینه هم معراجهایی صورت گرفته باشد. اشکال تفسیری این روایت نیز این است که اتفاق افتادن چنین سیر عظیمی در خواب، با ظاهر آیه و روایات فراوان دیگر، ناسازگار است.
ارجاعات :
[1]. ر.ک: سوره عنکبوت، آیه 32.
[2]. ر.ک: سوره انبیاء، آیه 76.
[3]. سوره انفال، آیه 33.
[4]. سوره اسراء، آیه 1.
[5]. سوره فجر، آیه 4. پیامبر رحمت، صفحه 191
[6]. سوره مزمل، آیات 7 ـ 6.
[7]. سوره قدر، آیه 1.
[8]. سوره اسراء، آیه 1.
تهیه و تنظیم: دفتر حضرت آیتالله جوادی آملی- تهران
***************************************