صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۷ - ۰۷:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۱۳۰۲۲

یادداشت روزنامه‌ها 8 آذر ماه

روزنامه کیهان **

قاطعیت در تصمیم تحول در برنامه‌ریزی

ابراهیم کارخانه‌ای*

۱- اگر چه برنامه‌ریزی اساسی بر پایه ساختار تشکیلاتی و اتخاذ تدابیر لازم برای اجرا و رصد شاخص‌های دستیابی به اهداف پیش‌بینی شده از اصول اولیه برنامه‌ریزی و مدیریت است؛ لیکن اگر قوی‌ترین برنامه‌های اجرایی به سرپنجه‌های ضعیف مدیران ناکارآمد سپرده شود حاصلی جز شکست و ناکامی در پی نخواهد داشت.

۲- علی‌رغم آنکه سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی به عنوان نقشه راه استحکام بخشی به اقتصاد کشور، طی ماه‌ها قوه مفکره نظام اسلامی را در مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز قوای مجریه و مقننه را به خود مشغول کرد، لیکن ناکارآمدی مدیریتی در دستگاه‌های اجرایی، این نسخه شفابخش اقتصادی را که می‌توانست موجبات توانمندی کشور را در برابر تهاجم اقتصادی دشمن در پی داشته باشد در هیاهوی تکیه بر عصای بیگانه به فراموشی سپرد و با بازگشت تحریم‌ها، به ناگاه با چندین برابر شدن قیمت ارز و افزایش لجام گسیخته قیمت‌ها؛ گرگ‌های پیدا و پنهان اقتصادی در اقدامی هماهنگ از درون و برون به جان اقتصاد کشور افتادند و عرصه را بر مردم صبور و انقلابی تنگ کردند و این در حالی بود که اگر دولت محترم با اتکاء به سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی و با تکیه بر استحکام بخشی به قدرت تولید ملی، نقشه راه رهبری هوشمند انقلاب را عملیاتی می‌کرد، یقیناً امروز اقتصاد کشور در برابر تهاجم اقتصادی دشمنان داخلی وخارجی با قامتی به بلندای ملت رشید ایران در همان ابتداء پاسخی دندان شکن به دشمن می‌داد.

۳- بدون شک صلابت در سیاست و قاطعیت در تصمیم، منجر به اقتدار سیاسی و استحکام بخشی به مواضع اصولی دستگاه دیپلماسی کشور می‌گردد. اعلام مواضع انفعالی و بعضا متضاد ومتزلزل دستگاه سیاسی در روند اجرای برجام از قبیل عدم اقدام متقابل در برابر عهدشکنی‌های مستمر آمریکا، ماندن در برجام علی‌رغم خروج آمریکا از برجام، اتمام حجت‌های مکرر و فاقد اقدام عملی و اتخاذ مواضع سست و بعضا تقدیر گونه در برابر فریب و وقت کشی سیاسی اروپا که موجبات گستاخی آنها را نیز فراهم نموده است از عوامل اصلی استمرار نابسامانی‌ها و تشدید فشار سیاسی و اقتصادی است که علت اساسی آن را می‌بایست در فقدان برنامه‌ریزی عملیاتی، عدم اتکاء به توانمندی‌های داخلی، دلبستگی به غرب و سوء مدیریت در دستگاه‌های اجرایی، سیاسی و دیپلماسی کشور جست‌وجو کرد.

۴- درحالی که دشمن با تمام قدرت، همه اهرم‌ها و ابزارهای جنگ اقتصادی را علیه ملت ایران نشانه رفته است، ساده‌انگاری است که تصور شود با حفظ شرایط و قوانین عادی می‌توان به مقابله با جنگ تمام‌ عیار دشمن شتافت، بدون شک در چنین شرایطی برنامه‌‌ها و قوانین جاری اقتصادی می‌بایست جای خود را به برنامه‌ریزی دفاعی و تهاجمی علیه دشمن بدهد. همان‌گونه که در میدان جنگ با کسانی که آب به آسیاب دشمن می‌ریزند و مهمات جنگی را در دسترس رزمندگان قرار نمی‌دهند و اطلاعات حساس نظامی را به دشمن گزارش می‌دهند، بر پایه آیین دادرسی عادی برخورد نمی‌شود، در میدان جنگ اقتصادی نیز نباید با کسانی که به عنوان عامل دشمن عمل می‌کنند بر اساس قوانین عادی برخورد کرد، مداهنه با عوامل دست‌نشانده دشمن منجر به سستی و شکست در جبهه خودی و گستاخی و قدرت در جبهه دشمن می‌گردد.

۵- از آنجا که جنگ اقتصادی بر پایه فشار از بیرون و تهاجم از درون، مدیریت و برنامه‌ریزی می‌شود و فرماندهان آن برخلاف جنگ نظامی از درون جبهه خودی انتخاب و اقدام به سربازگیری می‌کنند، مواجهه با چنین جنگی می‌بایست بر پایه قوانین و شرایط جدید و با قدرت و قاطعیت انجام شود. در جایی‌که رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارکنان وزارت اطلاعات درخصوص سپرده امانت مردم به فردی که کوچک‌ترین تردید در صلاحیت او وجود دارد هشدار دادند در خوش گمانی به نیروهای نفوذی و متهم به همکاری با دشمن؛ کمک به دشمن و ضربه به نظام اسلامی است. ایجاد نابسامانی و آشفتگی در قیمت طلا و ارز در جهت برهم زدن پشتوانه پول ملی و احتکار کالا و گرانفروشی در جهت فشار بر معیشت مردم، دو سلاح مهمی است که دشمن از طریق‌اشخاص فرصت‌طلب و سودجو و عوامل دست‌نشانده داخلی از آنها بهره می‌برد. کسی که در زمان جنگ اقتصادی، نظام پولی و ارزی کشور را به‌هم می‌ریزد و یا با احتکار کالا و گرانفروشی برنامه‌ریزی شده، کالا را از دسترس مردم خارج می‌کند عامل اجرایی دشمن است که علیه ملت می‌جنگد. بر این اساس تغییر ضوابط و قوانین مقابله با عوامل جنگ اقتصادی از حالت عادی به اضطراری یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، در غیر این‌صورت آتش جنگ اقتصادی خاموش نخواهد شد. شرم‌آور است کسی که داروی مورد نیاز مردم را در زمان جنگ اقتصادی به قیمتی سرسام‌آور می‌فروشد بر اساس قوانین مصوب تعزیرات حکومتی فقط ۵۰۰۰ تومان جریمه شود و یا درباره کسی که کالاهای ضروری مردم را احتکار نموده؛ به فروش عین کالا و جریمه اکتفاء شود. بر این اساس برنامه‌ریزی و تصویب قوانین جدید یک ضرورت جنگی است که مجلس و قوه قضائیه هرگز نباید آن را به تاخیر بیندازند.

۶- شکی نیست که اقدامات موردی و گاه بخشنامه‌ای دستگاه‌های اجرایی، هرگز پاسخگوی مقابله با تهاجم برنامه‌ریزی شده دشمن نخواهد بود. شورای عالی هماهنگی اقتصاد مقاومتی که نقش اتاق فرماندهی و هماهنگی جنگ اقتصادی را برعهده ‌دارد، می‌بایست با ایجاد هماهنگی در کلیه سطوح تصمیم‌گیری، سلسله عملیات‌های هماهنگ و قدرتمندی را علیه تهاجم اقتصادی دشمن برنامه‌ریزی و اجرایی نماید؛ لازمه چنین اقدامی تشکیل تمام وقت ستاد مشترک طراحی و برنامه‌ریزی جنگ اقتصادی به عنوان اطاق فکرورزی و برنامه‌ریزی ذیل شورای عالی هماهنگی اقتصاد مقاومتی است که متاسفانه جای چنین ستادی در نظام برنامه‌ریزی کنونی کشور خالی است و بر همین اساس تاکنون در شورای عالی هماهنگی اقتصاد مقاومتی که ماهی یک و یا دو بار تشکیل جلسه می‌دهد به علت محدودیت زمانی عملاً امکان برنامه‌ریزی جامعی برای مقابله جدی با تهاجم همه‌جانبه اقتصادی دشمن وجود ندارد و بر همین اساس این شورا علی‌رغم اختیارات بالا نتوانسته است در طول چند ماهه گذشته تمامی امکانات کشور را در جهت حل مشکلات کشور به کار گیرد.

۷- علی‌رغم آنکه ماه‌ها از اعلام طراحی چندین بسته راهبردی از سوی سازمان برنامه و بودجه برای حل مشکلات اقتصادی کشور در رسانه ملی می‌گذرد، متأسفانه تاکنون هیچ خبری از اجرای آن شنیده نشده است، این در حالی است که در شرایط حساس کنونی این سازمان می‌بایست باخیل عظیم کارشناسان مبرز خود نقش کلیدی در میدان جنگ اقتصادی ایفاء نماید. علاوه‌بر آن متأسفانه تا کنون از سوی مجلس شورای اسلامی به عنوان قوه مفکره نظام اسلامی و نیز دستگاه‌های اساسی چون وزارت صنعت معدن و تجارت و وزارت امور اقتصادی و دارایی نیز که در خط مقدم جنگ اقتصادی دشمن قراردارند جز اقدامات موردی و بخشنامه‌ای، برنامه‌ای جامع و هدفمند تصویب و یا اجراء نشده است، این در حالی است که رمز پیروزی هشت سال مقاومت قهرمانانه ملت ایران در برابر دنیای استکبار؛ هماهنگی و برنامه‌ریزی هدفمند کلیه نیروها در قالب فرماندهی واحد بوده است، که در آن برای به میدان آوردن تمامی ظرفیت‌های نظام اسلامی از جمله نیروهای متخصص دانشگاهی در وزارت علوم، اتاق جنگ و در تمام دستگاه‌ها، پایگاه‌های مقاومت بسیج تاسیس و عملیات‌های بزرگ در اتاق فرماندهی واحد با بهره‌گیری از امکانات کل کشور طراحی، برنامه‌ریزی و اجرایی می‌گردید. بدون شک در شرایط حساس کنونی نیز می‌بایست محورهای عملیاتی جنگ اقتصادی را شناسایی و متناسب با آنها با بهره‌گیری هماهنگ و هدفمند از کلیه توانمندی‌های نظام اسلامی تحت فرماندهی واحد، عملیات‌های بزرگ اقتصادی را طراحی و برنامه‌ریزی نمود. تاسف‌آور است در حالی که یکی از استحکامات جنگ اقتصادی بازگشت ارز حاصل از صادرات به خزانه کشور است، به علت عدم برنامه‌ریزی هماهنگ و هدفمند؛ تنها ۷ میلیارد دلار از ۲۷ میلیارد دلار ارز صادراتی طی چند ماه گذشته به خزانه کشور باز گشته است و این در حالی است که با بهره‌گیری از خرد جمعی و هماهنگی کلیه نهادهای ذی‌ربط در قالب تدوین برنامه سیستمی واحد در چرخه فرآیند صادرات از مبدا تا خزانه، امکان بازگشت مدیریت شده تمامی ارزها وجود دارد.

۸- بدون شک مقابله همه‌جانبه با مشکلات کنونی اقتصادی، عزم راسخ و قاطع کلیه دستگاه‌های اجرایی و سیاسی و قوای مقننه و قضائیه کشور را در قالب برنامه‌ریزی هماهنگ و واحد و با بهره‌گیری از تمامی توانمندی‌های بالقوه کشور را در تمامی عرصه‌ها می‌طلبد و الا اقدامات موردی و پراکنده هرگز پاسخگوی انتظارات به حق مردم صبور و انقلابی که بار گرانی بر دوش آنها سنگینی می‌کند نخواهد بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* نماینده دوره‌های هفتم و نهم مجلس شورای اسلامی

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فصل خزان در آخرین ماه خود با نزول رحمت الهی بر شهرها و روستاهای کشور همراه بود و بارش‌های آسمانی دل و زبان کشاورزان را شاکر این نعمت بزرگ قرار داد به این امید که زمستان نیز با پرآبی خود بتواند جبران کمبود بارش‌ سال‌های‌ گذشته را بکند.

طلیعه هفته همچنین با میلاد خجسته مهر فروزان عالم، نبی خاتم و همچنین ولادت صاحب علوم نبوی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام همزمان بود ولی جهان اسلام درحالی این روز را جشن گرفت که مناطق وسیعی از جغرافیای اسلامی درگیر آتش جنگ‌های نیابتی و فتنه گروه‌هایی بود که اسلام را همچون پوستین وارونه به تن کرده‌اند. در این هفته سی و دومین کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی نیز در تهران برگزار شد و طبق روال میزبان صدها شخصیت خارجی و داخلی بود که پیرامون وحدت سیاسی امت اسلامی و پاسداری از آرمان فلسطین به بحث و تبادل نظر پرداختند.

همه ساله هفته اول آذر ماه به مناسبت صدور فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره تشکیل بسیج مستضعفین، از پنجم تا دوازدهم آذر به نام هفته بسیج نامگذاری شده است. این تشکل مردمی به فرمان معمار بزرگ انقلاب با هدف پاسداری از استقلال و عزت و سربلندی میهن و ملت شکل گرفت تا همچون سدی استوار در برابر تهاجم دشمنان ایستادگی کند والحق که در این زمینه و در دوران دفاع مقدس بسیار زیبا درخشید و برگی زرین از خود به یادگار گذاشت. از این رو باید گفت که جانفشانی‌های بسیجی‌ها بی‌نام و نشان در دوران جنگ تحمیلی دایره‌المعارفی از ارزشهای الهی خلق کرد و با خلوص و صفای آنان انقلاب از آن هجمه‌های خانمانسوز محفوظ ماند. بنابر این امروزه مردم از بسیج انتظار دارند که با استقلال کامل و تلاش و برنامه ریزی دقیق و به دور از شعارزدگی در جهت حفظ و صیانت از آن نام درخشان گام بردارد و امکان سوءاستفاده را به جناح گرایان و خط بازان سیاسی ندهد.

دیروز در هفتم آذر، تقویم مناسبت‌ها همچنین یادآور رشادت‌ها ودلاوریهای سفیدپوشان نیروی دریایی بود که این روز را به نام خود به ثبت رسانده‌اند. دلیرمردان نیروی دریایی در هفتم آذر سال 59 در جنگ با دشمن متجاوز در پهنه خلیج فارس عملیاتی را خلق کردند که تا پایان جنگ، نیروی دریایی عراق را زمین گیر کرده و توان آنها را در دریا به صفر رساند. امروز نیز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی علیرغم همه تحریم‌ها و کمبودها توانسته‌اند با غیرت و صلابت حضور قدرتمندانه‌ای را در خلیج فارس، دریای عمان و آبهای آزاد بین‌المللی به نمایش بگذارند.

شامگاه یکشنبه هفته جاری بار دیگر زلزله‌ای به قدرت 4/6 ریشتر غرب کشور به ویژه استان کرمانشاه را لرزاند و علیرغم شدت قابل توجه تکانه، خوشبختانه تلفات جانی به همراه نداشت که بنظر می‌رسد مقاوم بودن سازه‌های بازسازی شده پس از زلزله سال گذشته استان عاملی بود تا باعث شود هیچ سقف خانه‌ای پائین نیاید.

این روزها موتور افراط گرایان سیاسی در سطوح مختلف جامعه به شدت فعال بود و کارشکنی و اخلال در کار قوه مجریه و ناکارآمد نشان دادن دولت در دستور کار برنامه‌های آنان قرار داشت. از جمله آنکه مجلس به صحنه تاخت و تاز عده‌ای از نمایندگان و طرفداران پر و پا قرص احمدی نژاد تبدیل شد، در شرایطی که همه ظرفیت‌های کشور باید در جهت تدبیر و مواجهه با اعمال فشارهای خارجی قرار گیرد.

این هفته هجمه‌ها به دولت در کنار برخی اتهامات به مسئولان به ویژه وزیرخارجه و طرح استیضاح وی، به رئیس مجلس هم رسید و نمایندگان منتسب به یک طیف افراطی با ظاهر تلاش برای ‌حل مشکلات مردم ولی در باطن در جهت اغراض سیاسی و حمایت از پولشویی وارد گود شده و میدانداری سیاسی را از آن خود کرده و به اصطلاح، فرمان اصولگرایی را به دست گرفتند، این درحالی است که مردم و نظام در سال‌های گذشته و حتی جناح اصولگرا، از این تندروها و حرکت‌های افراطی آنان، کم آسیب ندیده‌اند.

در بررسی مسائل جهانی، ابتدا به تازه‌ترین تحولات فلسطین اشغالی می‌پردازیم. ملت فلسطین با کمترین امکانات ولی با اراده‌ای مصمم و تزلزل ناپذیر همچنان در برابر اشغالگران صهیونیست پایداری می‌کند. در مقابل، گروهی از حکام خودفروخته و خیانتکار، طرح دوستی با جنایتکاران صهیونیست می‌ریزند و از پشت به ملت فلسطین خنجر می‌زنند.

پس از پذیرفتن نخست‌وزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی توسط حکومت عمان، این هفته رئیس‌جمهور چاد به فلسطین اشغالی رفت و با سردمداران رژیم صهیونیستی به دیدار نشست. این اولین ارتباط رسمی و سفر رئیس کشور چاد به فلسطین اشغالی پس از 46 سال است. رئیس جمهور چاد دیدار خود از تل آویو را در راستای صلح عنوان کرده و مدعی شد سفر وی منافاتی با آرمان فلسطین ندارد! گروههای فلسطینی این سفر را محکوم کرده‌اند.

صهیونیست‌ها خوشحالی خود را از سفر رئیس‌جمهور چاد پنهان نکردند و آنرا اتفاقی مهم عنوان نمودند زیرا اکثریت جمعیت چاد، مسلمان هستند. همزمان با سفر مقام چادی، این هفته رئیس‌جمهور چک نیز در فلسطین اشغالی، با سران رژیم صهیونیستی دیدار کرد. رئیس‌جمهور چک که قبلاً اعلام کرده بود سفارت این کشور را به قدس منتقل خواهد کرد برای خوش رقصی و ابراز سرسپردگی بیشتر به صهیونیست‌ها، فلسطینی‌ها را تروریست خواند.

وی در کنست رژیم صهیونیستی، اتحادیه اروپا را به دلیل عدم تمکین در برابر خواسته‌های اسرائیل، «بزدل» خواند و افزود مجلس اروپا سال گذشته میزبان یک فلسطینی تروریست (محمود عباس) بود و این برای اروپا شرم‌آور است! جمهوری چک تنها کشور اروپایی است که حاضر شده است سفارتش را به قدس منتقل کند.

این هفته 50 شخصیت و مقام آمریکایی در نامه‌ای به سنای این کشور خواستار توقف نقش آمریکا در جنگ یمن شدند. امضا کنندگان این نامه که از مقامات ارشد سیاسی و فرهنگی سابق هستند حمایت آمریکا از جنایات عربستان در یمن را موجب شرمساری آمریکایی‌ها دانسته‌اند.

رژیم ریاض پس از گذشت سه و نیم سال از آغاز تهاجم وحشیانه به یمن، به جنایاتش در این کشور همچنان ادامه می‌دهد. براساس گزارشها از آغاز جنگ 50 هزار یمنی کشته شده، صدها هزار نفر زخمی گشته و میلیونها نفر آواره شده‌اند. براساس گزارش‌های موسسات بین‌المللی درحال حاضر بیش از نیمی از جمعیت یمن با قحطی و گرسنگی مواجه هستند، یک میلیون نفر نیز به بیماری‌های واگیردار مبتلا شده و میلیونها کودک از سوءتغذیه رنج می‌برند. تمامی این مصائب در حق مردم یمن، فقط به دلیل ایستادگی یمنی‌ها در برابر خواسته غیرقانونی و قلدرمآبانه رژیم ریاض صورت می‌گیرد. آمریکا نیز به عنوان حامی رژیم عربستان در جنایات علیه ملت یمن همدست حکومت عربستان می‌باشد و بمب‌هایی که بر سر مردم یمن ریخته می‌شود اهدایی دولت آمریکا به ریاض می‌باشد.

این هفته، تنش بین اوکراین و روسیه، در پی درگیری نیروهای روسی با کشتی‌های نیروی دریایی اوکراین بالا گرفت به گونه‌ای که رئیس جمهوری اوکراین دیروز گفت این کشور در آستانه جنگ با روسیه قرار گرفته است.

سه کشتی نیروی دریایی اوکراین، چهار آذرماه با عبور از مرز دریایی روسیه وارد آبهای منطقه‌ای روسیه شدند. نیروهای روسیه با تیراندازی به سوی این کشتی‌ها آنها را متوقف کردند. یک دادگاه روسی در کریمه حکم زندان برای ملوانان کشتی‌های توقیف شده صادر کرده است.

وزارت خارجه روسیه، ورود کشتی‌های اوکراینی به منطقه دریایی روسیه را از پیش طراحی شده و تحریک آمیز عنوان کرده ولی اوکراین گفته است کشتی‌های مذکور هیچ اقدام خصمانه نداشته‌اند. روابط اوکراین و روسیه از چند سال قبل و به دنبال روی کار آمدن دولت طرفدار غرب در اوکراین به تیرگی گرائید و پس از تصرف منطقه کریمه توسط روسیه به اوج رسید.

این هفته، سفر بن سلمان ولیعهد مساله‌دار عربستان به چند کشور عربی با حاشیه‌های زیادی مواجه شد. در اکثر کشورهایی که مقصد بن سلمان بود تظاهرات بر ضد وی برگزار شد و تظاهر کنندگان‌ او را قاتل و جنایتکار خواندند.

ولیعهد عربستان که پس از رسوایی قتل شنیع «جمال قاشقچی» روزنامه‌نگار منتقد، به شدت در جهان منفور شده است قصد داشت با سفر به چند کشور عربی متحد ریاض، وجهه‌اش را بازیابی کند که به راه افتادن اعتراضات مردمی، وی را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت.

***************************************

روزنامه خراسان**

ترامپ و بومرنگ جنرال موتورز

امیرعلی ابوالفتح

اعلام خبر تعطیلی برخی از کارخانجات جنرال موتورز در آمریکا و کانادا و بیکاری چند هزار کارگر این شرکت بزرگ خودروسازی، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا را به خشم آورد. بعد از چین، کره جنوبی، کانادا، مکزیک و کشورهای اتحادیه اروپا، ترامپ این بار بزرگ ترین کارخانه خودروسازی آمریکا را به جنگ مالی تهدید کرد.

رئیس جمهوری آمریکا در توئیتی خشمگینانه نوشت :

« ازشنیدن خبر بسته شدن کارخانه های جنرال موتورز در اوهایو، میشیگان و مریلند بسیار ناامید شدم. این درحالی است که قرار نیست این شرکت هیچ یک از کارخانه های خود را در مکزیک و چین تعطیل کند. آمریکا جنرال موتورز را نجات داد و این تشکری است که ما در قبالش دریافت کردیم! ما حالا حذف همه یارانه های جنرال موتورز را از جمله یارانه های مربوط به خودروهای برقی بررسی خواهیم کرد. جنرال موتورز سال ها پیش زمانی که در چین و مکزیک کارخانه احداث کرد به این کشورها امید بست و من فکر نمی کنم از این قمار جوابی بگیرد. من این جا هستم که از کارگران آمریکایی حمایت کنم!»

این تهدیدات پس از آن بیان شد که مقامات جنرال موتورز اعلام کردند طرح صرفه جویی مالی و تمرکز بر خودروهای برقی و خودکار، به تعدیل نیروی 14 هزار کارگر این شرکت در آمریکا، کانادا و مکزیک خواهد انجامید. البته برخی از این کارگران به خطوط تولید کامیون و خودروهای شاسی بلند منتقل خواهند شد، اما با این حال، حداقل شش هزار فرصت شغلی از بین خواهد رفت. مدیران ارشد جنرال موتورز امیدوار هستند با اجرای این طرح، تا پایان سال آینده، شش میلیارد دلار شامل 4.5 میلیارد دلار در هزینه های جاری و 1.5 میلیارد دلار در هزینه های سرمایه ای، صرفه جویی کنند.

در چند سال اخیر فروش محصولات جنرال موتورز آمریکا و چین ؛ دو بازار اول و دوم فروش محصولات این کارخانه رو به کاهش بوده است. این در حالی است که اعمال تعرفه های جدید بر واردات فولاد و آلومینیم، هزینه تولید را برای صنایع خودروسازی آمریکا افزایش داده است. ترامپ با هدف حمایت از کارگران صنایع فلزی آمریکا بر واردات فولاد 25 درصد و بر واردات آلومینیم 10 درصد تعرفه وضع کرده است. از آن جا که بیش از نیمی از نیاز آمریکا به این دو کالای راهبردی از خارج تامین می شود، افزایش تعرفه ها مصرف کنندگان فولاد و آلومینیم از جمله تولید کنندگان خودرو را تحت فشار قرار داده است. از این رو به نظر می رسد جنرال موتورز نخستین غول صنعتی آمریکاست که از جنگ تعرفه ای دونالد ترامپ لطمه می بیند. این در حالی است که اقدامات تلافی جویانه شرکای تجاری آمریکا درجنگ تعرفه ای، چشم انداز حفظ بازارهای صادراتی را برای این غول خودرو ساز نیز در ابهام فرو برده است. به عنوان مثال گفته شده است که کارخانجات خودرو سازی آمریکا در ماه گذشته به دلیل اعمال تعرفه های تلافی جویانه از سوی دولت چین، کمتر از 300 دستگاه خودرو در پرجمعیت ترین کشور جهان فروخته اند. این وضعیت سبب شده است تا در نهایت، مدیران ارشد جنرال موتورز صرفه جویی مالی، تعطیلی برخی از مراکز تولیدی و تعدیل نیروی انسانی را در پیش گیرند تا به سرنوشت تلخ اواخر دهه گذشته دچار نشوند.

با این حال، این تصمیم اقتصادی جنرال موتورز، خشم فردی را برانگیخته که جنگ تعرفه ای را با شرکای تجاری آمریکا به راه انداخته است. از دست رفتن چند هزار فرصت شغلی در آمریکا، به ویژه در ایالت های خودروساز همچون اوهایو و میشیگان، ضربه بزرگی به امید ترامپ برای کسب مجدد مقام ریاست جمهوری در سال 2020 وارد می کند. درحقیقت ترامپ با کسب آرای کارگران یقه آبی بیکار شده در ایالت های موسوم به ایالت های زنگ زده – توصیفی از کارخانجات صنعتی تعطیل شده و مخروبه – در سال 2016 بر رقیب دموکرات پیروز شد و به کاخ سفید راه یافت؛ آن هم در شرایطی که این ایالت ها برای سالیان طولانی دژ دموکرات ها قلمداد می شدند. اما وعده های جذاب و شورانگیز ترامپ مبنی بر ایجاد فرصت های شغلی جدید، دفاع از حقوق کارگران و بازگرداندن شکوه و رونق به ایالت های زنگ زده، سرنوشت انتخابات 2016 را تغییر داد، اما اگر امید کارگران صنعتی در ایالت های زنگ زده پیرامون دریاچه های بزرگ، ترامپ را در سال 2016 بر کرسی ریاست جمهوری نشاند، چه بسا، ناامیدی آنان در نهایت به سقوط ترامپ از این کرسی در سال 2020 منجر شود. از این رو، رئیس جمهوری آمریکا قصد دارد با توسل به ابزار تهدید قطع یارانه های دولتی، مدیران جنرال موتورز را از حذف چند هزار فرصت شغلی باز دارد و امید را به دل کارگران یقه آبی بازگرداند.

جنرال موتورز اولین نبود و آخرین مورد هم نخواهد بود. پیش تر شرکت موتورسیکلت سازی آمریکایی معروف «هارلی دیویدسون» نیز اعلام کرده بود که ، برای فرار از تاثیرات هزینه زای تعرفه های گمرکی اتحادیه اروپا که در واکنش به افزایش تعرفه ها در آمریکا وضع شده، بخش زیادی از فعالیت هایش را از «کانزاس سیتی» به «تایلند» منتقل می کند.جنگ تعرفه ای یک پیامد ناخوشاینددیگر نیز برای مصرف کنندگان آمریکایی خواهد داشت. این تعرفه ها باعث افزایش قیمت کالای وارداتی یا حتی برخی کالاهای ساخته شده خواهد شد که این افزایش تورم به مذاق جامعه مصرفی آمریکا خوش نخواهد آمد. به نظر می رسد اندک اندک تاثیرات هیجانی و زودگذر تصمیمات اقتصادی ترامپ فروکش ک رده و پیامدهای عینی این رفتار های تقابلی اقتصادی که بسیاری از اقتصاددانان اثرات مخرب آن بر اقتصاد آمریکا را پیش بینی کرده بودند همچون بومرنگی به سوی ترامپ بازگشته است .

بسیار دشوار خواهد بود که ترامپ بتواند همزمان در دو جبهه، یکی در جبهه جنگ جهانی تعرفه ای و دیگری در جبهه حفظ مشاغل ملی وابسته به صادرات و واردات به پیروزی دست یابد. شکست در هر یک از این دو جبهه می تواند به از دست رفتن کاخ سفید بینجامد.

***************************************

روزنامه ایران**

انتظار اقوام و اقلیت‌ها از دولت

سعید زارع

کارشناس مسائل قومی و ادیان

دیروز دکتر روحانی ریاست محترم جمهور در جلسه هیأت دولت با تأکید بر اینکه تنوع قومی و مذهبی در ایران عزیز برای کشور فرصت است، گفت: «تنوع زبانی، آداب، رسوم، نشاط اجتماعی و تنوع در لباس قومیت‌ها همه دارای زیبایی‌های خاص خود است و این تنوع موجب نشاط جامعه خواهد بود». سخنی بسیار بجا و امیدآفرین بوده است.

این باور که میهن عزیزمان ایران، از منظر گونه‌شناسی، متشکل از اقوام، مذاهب، پیروان ادیان توحیدی و طریقه‌های گوناگون است، یک واقعیت اجتماعی غیر‌ قابل انکار است. همه این ایرانیان عزیز، متعلق و وابسته به فرهنگ و زبان این سرزمین‌اند که همواره در طول تاریخ پر فراز و نشیب آن، نقش‌آفرینی کردند. به گونه‌ای که می‌توان گفت ایران بدون هر یک از این اقوام و تنوع فرهنگی مذهبی بی‌معناست. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که در واقع میثاق ملی و تعهد اخلاقی همه شهروندان ایرانی است، تمام ایرانیان از هر قوم، دین و مذهبی، محترم و عزیز هستند و رعایت حقوق انسانی و شهروندی آنان لازم و ضروری است. همچنین فلسفه انقلاب اسلامی، استقرار عدالت در جوامع بشری، تکریم انسان و برقراری صلح و آرامش میان بشر بوده است. در فرهنگ ایرانیان نیز همواره مدارا، همبستگی، همزیستی مسالمت‌آمیز، انسان‌دوستی، مهرورزی و محبت به هم‌میهن و همنوع یک اصل اساسی و خشونت، واگرایی، برتری‌جویی، اهانت و تحقیر دیگری، تبعیض و نامهربانی در پیشینه تاریخی ایرانیان، ناپسند و منفور بوده است.

بدین جهات، همه ما ایرانیان باید توجه داشته باشیم که اعمال یا سخنان تحریک‌آمیز و تحقیر و اهانت باورهای قومی ـ مذهبی، موجب واگرایی و اختلافات در کشور خواهد شد که نه به منفعت نظام است و نه به صلاح مردم. همه ما ایرانیان موظف به رعایت قانون اساسی و حفظ و تقویت همبستگی و انسجام ملی هستیم. همه باید هوشیار و آگاه باشیم که هرگز عامل اختلاف و تفرقه نگردیم.

به نظر می‌رسد در کنار فرهنگ‌سازی و نهادینه کردن این موضوع در جامعه، نیازمند ساختار و سیستم حمایت گر و نظارت کننده هستیم که هم به لحاظ روش و هم به عنوان یک استراتژی، مانع تفرقه و حافظ انسجام ملی باشد. البته دولت تدبیر و امید، برای تحقق این موضوع، منشور حقوق شهروندی را ارائه کرد که می‌توان از دل آن به قانونی برای حفظ انسجام ملی رسید تا به لحاظ قانونی از هر گونه تحقیر، تبعیض و تفرقه (گفتاری، نوشتاری، عملی یا ساختاری)، جلوگیری شود. تأسیس دستیاری ویژه رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی نیز در همین راستا بوده که به یقین از اقدامات بجا و شایسته رئیس جمهور محترم است. گرچه به دلایل گوناگون (از جمله وجود ساختارهای متعدد پاسخگو و عدم هماهنگی لازم در این میان و عدم جایگزینی کامل رویکرد فرهنگی به جای رویکرد امنیتی و...) هنوز در این موضوع به وضعیت مطلوب و ایده آل نائل نشدیم اما، پیام منشور حقوق شهروندی، پیام امید است. پیام امکان تغییر و امکان تحول است. ابلاغ منشور حقوق شهروندی از جانب دکتر روحانی؛ بزرگترین دلیل و قوی‌ترین پیام است که ما را تشویق می‌کند به تغییرات امیدوار باشیم. دولت باید توجه کند تا امیدی که با ابتکار رئیس جمهور ایجاد شده در ابتدای راه خویش پروژه ناتمام مردم سالاری دینی نگردد که یقیناً همانگونه که برجام در سیاست خارجی امیدآفرین بوده است، حقوق شهروندی و دستیاری ویژه اقوام و اقلیتها، در اقدامات داخلی دولت، مهم‌ترین و تأثیرگذارترین تصمیم دولت بوده است. انتظار امروز اقوام و اقلیت‌ها از دولت تقویت این مسیر تازه ایجاد شده است و همگان باید آن را پاس بداریم تا موجب تقویت همدلی و انسجام ملی در کشور گردد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

چرا سوژه خاشقجی گریبان سعودی را در رسانه‌های جهان رها نمی‌کند؟

بختک ابدی بن‌سلمان

شروین طاهری

یادم نمی‌آید تا به حال نقدی بر یک تئاتر خیابانی آن هم از نوع آماتوری‌اش خوانده باشم اما فکر می‌کنم نمایش پانتومیم کوتاهی که شامگاه دوشنبه گذشته در خیابان «ایالات متحده آمریکا» در قلب پایتخت تونس روی صحنه رفت و به سرعت هم در جهان رسانه گل کرد، استحقاق نقدی جانانه دارد. این نمایش را نمی‌توان به هیچ عنوان دلقک‌بازی پیش پا افتاده یا صرفا یک حرکت اعتراضی ساده به سفر ولیعهد شرور سعودی به تونس به حساب آورد.

در این نمایش کاراکتر بن‌سلمان در قامت یک دلقک به عنوان نماد شرارت بازنمایی شده که در یک دست صندوقچه چوبی کوچکی به عنوان نماد ثروت و در دست دیگر تصویری از دونالد ترامپ دارد. بدین ترتیب دو پشتوانه‌ای که به واسطه آنها در قدرت باقی مانده را به رخ می‌کشد. بعد در ادامه نمایش اعضای بدن قربانیانش را از کیفی که به همراه دارد خارج کرده و نشان می‌دهد. دلقک‌هایی با شکل و شمایل اروپایی و آمریکایی شخصیت اصلی را احاطه کرده و مجیزش را می‌گویند اما به تدریج جنون بن‌سلمانی بالا می‌گیرد و او با شمشیر به جان دور و بری‌های خودش می‌افتد و در نهایت همان‌هایی که زیر دستش بودند بر او می‌شورند و در میان تشویق تماشاگران سرنگونش کرده و با همان شمشیر کذایی کارش را می‌سازند.

«حمزه نصری» بازیگر آماتور نقش ولیعهد سعودی پس از این اجرا گفته بود: «ما به اینجا آمدیم تا بگوییم مردم تونس که خودشان به جهان انقلاب صادر کرده و برای عدالت، کرامت و حقوق بشر مبارزه کرده‌اند، نمی‌توانند به جنایتکاری مثل بن‌سلمان خوشامد بگویند».

آن شب او و دیگر همراهانش، کمدی پانتومیم خود را در مقابل هلهله و سوت و کف جماعتی خشمگین اجرا کردند که در اصل برای ابراز انزجار از شخصیت تبهکار بن‌سلمان گرد آمده بودند. این فضایی سرشار از تناقض اما کاملا الهام‌بخش را خلق کرد که فقط به خیابان آمریکای شهر تونس محدود نماند و بلافاصله به زبان حال جهان عرب و چه بسا جامعه جهانی بدل شد؛ به واگویه چند میلیارد آدم مثل خود ما که بیش از یک ماه هاج و واج پای سریال جنایی «قتل جمال خاشقجی» نشسته اما دم نزده بودند. این بار دست کم کسانی مثل «حمزه نصری» و اعضای اتحادیه روزنامه‌نگاران تونس حرف‌شان را زدند و ژانری را پایه گذاشتند که «بن‌سلمان» را نماد و منشأ شر معرفی می‌کند. اینگونه تونسی‌ها بار دیگر افکار عمومی جهان عرب را نهیب بیداری زدند. آنها در انتخاب محل نمایش نیز هوشیارانه عمل کردند به طوری که همه به این استنباط رسیدند که شر «بن‌سلمان» قاعدتا از خیابانی به نام ایالات متحده آمریکا برمی‌خیزد. ضمنا فراموش نکنیم صحنه نمایش خیابانی و تجمع ضد سعودی مربوط به آن به ابتکار اتحادیه روزنامه‌نگاران تونس همراه با آن پوستر بزرگ بن‌سلمانِ اره برقی به دست ملقب به «ابو منشار» یا «ارباب اره ها»، درست در ناف تونس بود، یعنی جایی که 8 سال پیش، 2 هفته کم، موج انقلاب‌ها بر ضد نظام‌های استبدادی شمال آفریقا و خاورمیانه از آن شروع شد. آن انقلاب‌ها هر ماهیتی که داشتند، خواه بیداری اسلامی یا بهار عربی، به سرنگونی چند دیکتاتور کهنه‌کار مثل بن‌علی در همین تونس، حسنی مبارک در مصر، کمی آن طرف‌تر سرهنگ قذافی در لیبی و دورترک صالح در یمن انجامیدند. این موج در بحرین و عربستان و ترکیه و الجزایر و عراق هم خیزش به پا کرد و سپس شرق و غرب عالم را در قالب جنبش اشغال وال‌استریت آمریکا و جنبش‌های میدان در انگلیس و فرانسه و اسپانیا و ده‌ها حرکت اعتراضی دیگر درنوردید.

اینکه میراث‌داران انقلاب تونس این بار داشتند همنوا با معترضان بحرینی، مصری، لیبیایی و موریتانیایی، بن‌سلمان را به عنوان خودکامه‌ای خطرناک، جنایتکاری بی‌آبرو و قاتل مردم یمن، لعن و نفرین می‌کردند، خود می‌تواند یک پیش‌آگهی باشد درباره تحولات آتی بویژه درباره سقوط قریب‌الوقوع جایگاهی که آل‌سعود با پول خود و زور اربابان‌شان در جهان اسلام و میان اعراب دست و پا کرده بودند.

همین اعتراضات باعث شد بن‌سلمان روز چهارشنبه در ادامه دوره‌گردی برای جمع‌آوری آبروی از دست رفته، سفرش به تونس را به شکلی نصفه و نیمه انجام دهد و با توقفی کوتاه و بدون جلب توجه رسانه‌ای از خانه انقلابی‌ها بگریزد. اما آیا خواهد توانست از بختک خاشقجی که به شکلی ابدی گریبانش را گرفته است هم فرار کند؟

زوج خاشقجی- بن‌سلمان چنان در متن و بطن جنایی‌ترین اخبار سیاسی در تاریخ رسانه‌های بین‌المللی قوام گرفته که حتی دونالد ترامپ سخت‌سر را هم متوجه اشتباه بزرگش در حمایت از ولیعهد سعودی کرده است. او تازه فهمیده که پس از انتشار گزارش سیا مبنی بر آگاهی بن‌سلمان از برنامه‌ریزی و اجرای ترور خاشقجی و حتی دست داشتنش در این جنایت، چه گاف بزرگی داده آنجا که گفت: «چه او در قتل دست داشته باشد یا نه، او نزدیک‌ترین متحد ماست و دست از حمایتش برنمی‌داریم». به قول ستون‌نویس نیویورکر، با چنین دوستی، بن‌سلمان چه نیازی به دشمن دارد؟

ترامپ سه‌شنبه در مصاحبه‌‌ای مفصل با روزنامه واشنگتن‌پست، برخلاف حرف‌های 10 روز پیش خود سعی کرد ارزیابی«سازمان‌ اطلاعات مرکزی آمریکا» درباره نقش بن‌سلمان در ترور خاشقجی را به طور مطلق انکار نکند و گفت: «شاید او این کار را انجام داده و شاید هم انجام نداده ولی خودش آن را تکذیب می‌کند. اطرافیانش هم تکذیب می‌کنند!» لابد پدر تاجدار آلزایمری‌اش و برادر او خالد که خود همدست جنایت شناخته می‌شود.

مستکبران در طول تاریخ همواره از ظلم و جنایت به عنوان عاملی برای مرعوب و در نتیجه مبهوت کردن توده‌های مردم بهره برده‌اند. دست کم در 100 سال اخیر این روش آبا و اجدادی آل‌سعود و حامیان استعماری آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی‌شان بوده تا سکته وحشت مردم از جنایات‌های باورنکردنی خود را به سوی سکوتی اجتماعی سوق داده و بدون مخالف جدی و بدون مالک‌الرقاب به حکومت وحشیانه‌شان ادامه دهند. نگاهی به تاریخ معاصر حجاز بیندازید که راهزنان کشف شده توسط لورنس عربستان و نوادگان‌شان تا به امروز چند هزار زائر خانه خدا را کشته یا غارت کرده‌اند، چه تعداد خادمان قدیمی حرمین شریفین مکه و مدینه را از دم تیغ گذرانده‌اند، چقدر اماکن متبرکه مسلمانان - و نه فقط شیعیان - را تخریب کرده و تا چه میزان جغرافیا و ساختار جمعیتی جزیره‌العرب و مناطق حاشیه‌ای آن را دچار تغییر کرده‌اند؟

وجود شر برای بنی‌بشر همان قدر بدیهی است که وجود خودش، چرا که او فطرتا در نیمه تاریک وجود خود دیوی را جسته که هر از چندگاهی سر بر می‌آورد و شری به پا می‌کند. همه بدمن‌ها، هیولاها و تراژدی‌های اساطیری یا خیالی از داستان‌های باستان گرفته تا فیلم‌های هالیوودی ریشه در شری دارند که زمانی در جایی در عالم واقع چهره نمایانده است. اما از میان جنایت‌ها، قتل‌عام‌ها، تاراج‌ها و حق‌کشی‌های بی‌شماری که در طول تاریخ به ثبت رسیده‌، معدودی بر سر زبان‌ها افتاده و به عنوان نماد شرارت در میراث تمدن بشری به یادگار باقی مانده است. اگر ابلیس و ضحاک ماردوش، «هادس» الهه نیستی و هیولاهای اساطیری یونان باستان، ساحران و موجودات تاریک وسواس و خناس، خون‌آشامان و یأجوج و مأجوج در قامت کهن‌میراث‌داران مقام شر با نمادهای سینمایی و کارتونی امروزی مثل جوکر، سائورون، هانیبال لکتر و فرعون مومیایی رقابت می‌کنند، تاریخ واقعی هم تابوهای شرارت نظیر هند جگرخوار، چنگیزخان و آتیلا، هیتلر، صدام، جفری دامر و داعشی‌ها را به ثبت رسانده است، به طوری که هر زمان یادآوری اعمال

شنیع‌شان از خلال سال‌ها و قرن‌ها مو به تن‌مان سیخ می‌کند. به نظر می‌رسد «بن‌سلمان» برای ورود به فهرست اشرار تاریخ، کوتاه‌ترین زمان ممکن را در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسانده باشد. شاید بگویید او در این راه مرهون عصر رسانه است اما نباید از حماقت و حقارت کودکانه پسر شاه سعودی نیز گذشت که در کنار وحشی‌گری آبا و اجدادی‌اش، شخصیت ناپایدار او را برای تبدیل شدن به مجسمه شرارت تکمیل می‌کند.

3 سال و نیم پیش وقتی روی جلد همین روزنامه برای نخستین بار لقب «صدامک» را به پسر قدرت‌طلب اما ناپخته شاه جدید سعودی نسبت می‌دادیم، برخی دوستان داخلی، قیاس او با صدام ملعون را غیرحرفه‌ای دانستند، حال آنکه ظرف تنها چند روز بازتاب مثبت این عنوان را در توئیت‌های کمپین مجازی آل‌سعود دیدیم. حامیان او بی‌توجه به لحن تحقیرآمیز واژه «صدامک»، آن را به «صدام کوچک» تعبیر کرده و نشانه قدرت‌نمایی ارباب‌شان فرض می‌کردند. حالا او در کوتاه‌ترین زمان ممکن، دست نسخه اصلی را در نمایش شرارت بسته است.

روزنامه انگلیسی ایندیپندنت 3 سال و نیم پس از ما به همان نتیجه رسیده و در تحلیل شخصیتی محمد بن‌سلمان می‌نویسد: «او پیرو سنت رهبرانی است که از خود اقدامات ماکیاولیستی نشان می‌دهند تا تصاحب قدرت را در کشورشان تضمین کنند اما توفیق‌شان در امور داخلی حسی اغراق‌آمیز درباره توانایی آنها در امور خارجی حاصل می‌کند که این امر می‌تواند نتایجی فاجعه‌بار داشته باشد. صدام در تصرف قدرت در عراق عملکردی مقتدر داشت اما کشورش را با آغاز 2 جنگی که نمی‌توانست در آن پیروز شود، به تباهی کشاند».

اما صدام کجا در کمتر از 4 سال پس از پا گذاشتن به عرصه قدرت، با نابود کردن حیثیت خود و حاکمیت کشورش تبدیل به منفی‌ترین سوژه رسانه‌ای کل عالم شده بود؟ آن هم بدون برخورداری از حداقل اقتدار ممکن در سیاستمداری، مملکت‌داری و نظامی‌گری و فقط با تکیه به حمایت‌های غرب و جوسازی‌های متوهمانه با مضمون اصلاحات که هیچ رنگی از حقیقت نمی‌یابد و خروجی‌اش می‌شود دستگیری و حبس و شکنجه و اخاذی فله‌ای از شاهزادگان، مقامات کشوری و لشکری، کارآفرینان و سرمایه‌داران، منتقدان و کنشگران اجتماعی و سیاسی و حتی نخست‌وزیر یک کشور دیگر! و البته ربودن و قتل چندین شاهزاده ناراضی تا پیش از رو آمدن پرونده خاشقجی نگون‌بخت.

حال نزدیک به 2 ماه است که ما هر روز با ابعاد تازه‌تری از جنایت اسارت، شکنجه، قتل، مثله‌کردن، جابه‌جایی و معدوم‌سازی بقایای جسد روزنامه‌نگار تبعیدی عربستانی شوکه می‌شویم. بدیهی است که اردوغان و قطب ضد ترامپ در غرب در جهت مطامع خود در تبدیل این اتفاق به یک رسوایی تمام‌عیار برای بن‌سلمان نقش مهمی بازی کرده‌اند اما تازه وقتی جزئیات غائله روشن شد، با این پرسش مواجه شدیم که چرا تیم ترور در عملیاتی که قاعدتا باید مخفی می‌مانده، اینقدر بی‌پروا عمل کرده و این همه سرنخ به جا گذاشته است؟ پیشنهاد می‌کنم یک بار هم که شده فیلم پربازدید تئاتر خیابانی گروه تونسی را تماشا کنید. آنها فقط شخصیت جانی بن‌سلمان را به نمایش نگذاشته‌اند، بلکه نقطه ضعف شخصیتی دیگرش یعنی عقده خودنمایی را هم به ما نشان می‌دهند. همان احساس حقارتی که او در نخستین مصاحبه مطبوعاتی مفصلش با اکونومیست بدان اعتراف می‌کند و خطاب به روزنامه‌نگار انگلیسی آن را نشأت گرفته از سرکوب‌های مادر سختگیرش می‌داند و بلافاصله خود را به شکل خودنمایی افراطی روی جلد همان شماره اکونومیست نشان می‌دهد؛ لبخندی بشدت تصنعی و ابلهانه در میان کاخی زرین که همه متفق‌القولند که انگلیسی‌های مکار با انتشار آن قصد تحقیرش را داشته‌اند؛ همه جز خودش که شیفته خودنمایی است. این عقده‌گشایی را تقریبا در تمام فریم‌های دید و بازدیدهای بن‌سلمان کت و شلواری در تور آمریکا شاهد بودیم. امروز می‌دانیم که ولیعهد 31 ساله در ماه مارس 2018 پس از دک کردن ناگهانی ولیعهد قبلی، (محمد بن‌نایف) و البته حبس خانگی مادرش «فهده بنت فلاح بن‌سلطان» به نشانه انتقام از همه آن سختگیری‌های دورکودکی، راهی تور طولانی‌مدت دور آمریکا شد تا بلکه همه عقده‌های گذشته را به فراموشی بسپارد.

او می‌خواست ژستی از یک شاه عربی مدرن از خود به نمایش بگذارد اما در عوض همان احساس حقارت همیشگی‌اش همچنان در سفر ینگه دنیا همراهی‌اش می‌کرد و باعث شده بود در نظر افکار عمومی یک هوادار مشتاق سلفی گرفتن با مدیر فیسبوک، بزرگان سیلیکون‌ولی و چهره‌های هالیوودی جلوه کند.

اینجاست که متوجه می‌شویم چرا مجنونی تشنه خودنمایی مثل بن‌سلمان به یک قربانی مهم نظیر جمال خاشقجی نیاز داشت؟ شخصیتی که نه‌تنها همیشه جلوی انظار عمومی بود، بلکه از جهات مختلف جایگاهی بسیار حساس داشت. او هم عضوی رسمی از خاندان حاکم بر عربستان محسوب می‌شد، هم نماد حلقه کوچک روشنفکران منتقد رژیم سعودی بود، هم مغز متفکر جریان نوین و استحاله شده اخوان‌المسلمین مورد حمایت مشترک اردوغان و نواستعمارگران آنگلوساکسون به شمار می‌آمد، هم رابط سیاسی پشت‌پرده آنکارا، لندن و واشنگتن با ریاض بود، هم تبعه آمریکا و هم روزنامه‌نگار و نویسنده روزنامه مهمی مثل واشنگتن‌پست. حتی اگر سرنوشت محتوم این منتقد رژیم جلاد سعودی را همانند چندین شاهزاده و وابسته دیگر که در روز روشن جلوی چشم سرویس‌های اطلاعاتی اروپایی و آمریکایی و دیده‌بان‌های حقوق بشر ربوده و بدون کوچک‌ترین توضیحی غیب شدند بپذیریم، باز هم این سوال به ذهن خطور می‌کند که چرا سر او را اینقدر نمایشی بریدند؟

چرا ناگهان یک تیم ترور عریض و طویل 17 نفره متشکل از کلیدی‌ترین نیروهای امنیتی سعودی و نزدیکان و مشاوران بن‌سلمان از ریاض و ابوظبی رهسپار استانبول می‌شوند تا در ساختمان کنسولگری‌شان که به طور قطع تحت سنگین‌ترین شنودها و کنترل‌های سرویس‌های امنیتی بین‌المللی است، تمام جزئیات یک سناریوی جنایی هالیوودی را با وسواس تمام روی خاشقجی پیاده و ضبط ‌کنند؟

چگونه تمام امکانات رژیم سعودی و حتی احتمالا دستگاه جاسوسی اسرائیل بسیج می‌شوند تا یک نقشه شرورانه و به همان اندازه کودکانه را مطابق هوس جنون‌آمیز ولیعهد برای اجرای مناسک شیطانی قتل یک شخصیت برجسته مخالف خود پیاده کنند؟ خاشقجی را بی‌خبر از همه‌جا با دعوت رسمی برادر ولیعهد و سفیر سعودی در واشنگتن به استانبول می‌کشانند، از کنسولگری عربستان با او تماس می‌گیرند تا مجابش کنند برای تشریفات اداری ازدواج جدیدش به مسلخ خود پا بگذارد، در بدو ورود کنسول را به استقبالش می‌فرستند و بعد ناگهان او را غافلگیر می‌کنند و زیر فحش و کتک می‌گیرند. پس از آن زمان بازجویی و شکنجه فرا می‌رسد. به نوشته روزنامه «ینی‌شفق» لحظه کلیدی زمانی است که تماس بن‌سلمان از دفتر کارش در ریاض مستقیما به اتاق شکنجه خاشقجی وصل می‌شود. ولیعهد سعی می‌کند نوه پزشک اختصاصی پدر بزرگش را مجاب کند که به عربستان تحت حاکمیت او برگردد. البته می‌توان با اطمینان گفت او از قبل اطمینان داشته که پاسخ ستون‌نویس واشنگتن‌پست منفی خواهد بود و تنها می‌خواسته از شنیدن صدای لابه و التماس احتمالی قربانی‌اش لذت ببرد. در نهایت وقتی خاشقجی درخواست او را رد می‌کند، ماموران امنیتی کیسه به سرش می‌کشند تا احساس خفگی کند. سپس طبق فرمان سادیستی ولیعهد، انگشت‌های نویسنده منتقد را که با آنها درباره خرابکاری‌های شاه و پسرش می‌نوشته، یکی یکی می‌شکنند و بعد که از او و استغاثه‌هایش در آن وضع فیلم می‌گیرند، نوبت تمام کردن کار و تزریق مرگبار فرا می‌رسد اما تازه نمایش جنون‌آمیز ماموران بن‌سلمان آغاز شده است؛ جسد قربانی سرشناس را با اره برقی قطعه قطعه کرده و از این مناسک وحشتناک فیلم می‌گیرند تا «رئیس بزرگ» بعدا تماشا کند و حظ ببرد. قطعات جسد را به منزل کنسول در همان نزدیکی برده و در اسید حل می‌کنند اما چند قطعه طلایی را نگاه می‌دارند تا به عنوان پیشکش به خدمت ولیعهد جانی ببرند؛ سر خاشقجی و همان انگشتانی که مرتکب گفتن و نوشتن علیه او شده‌اند. بدون تردید این بخش‌های بدن خاشقجی در جایی ویژه از اقامتگاه سلطنتی یمامه در ریاض جلوی چشم او نگاه‌داری می‌شود.

یادمان نرود که در این 3 سال و اندی که «وطن‌امروز» از به قدرت رسیدن یک روان‌پریش مجنون قدرت در ریاض می‌نوشت، چه بسیار بودند وطن‌فروشان و خودفروختگانی در رسته اصلاح‌طلب، کاسب تدبیر و امید، روشنفکرنما، اپوزیسیون خارج‌نشین، سلطنت‌طلب، برانداز و خروار خروار تحلیلگران بی‌بی‌سی، من و تو، ایران اینترنشنال و صدای آمریکا که بن‌سلمان را جوان رعنای سعودی و تکنوکرات مصلح موعود جهان عرب می‌خواندند، فقط به این خاطر که در ظاهر، رانندگی و ورود به ورزشگاه‌ها را برای بانوان آزاد اعلام کرده بود و در همان حال مردان و زنان عربستانی تامین جانی نداشتند و مردان و زنان و کودکان یمنی به دست او قتل عام می‌شدند؛ همان الگوی آشنای اصلاحات استعماری و استکباری. تازه پس از رسوایی قتل خاشقجی بود که روزنامه‌نگاران آمریکایی و اروپایی تدریجا فاش کردند فعالان مدنی عربستانی از همان ابتدا در مکالمات‌شان بن‌سلمان را یک «شیطان مجسم» توصیف می‌کردند نه یک اصلاح‌گر.

قتل فجیع خاشقجی آخرین پرده از روش سبعانه حکومت‌داری آل‌سعود بود با این تفاوت که آمر آن بن‌سلمان، از زیرکی و پختگی اسلافش بهره‌ای نبرده و این بار وحشی‌گری ذاتی و بدوی آل‌سعود با ناشی‌گری و جنون لجام‌گسیخته جوانی جاه‌طلب که از قضای روزگار همه‌کاره دربار ریاض شده است، درآمیخته و شری به پا کرده که دامن همه عالم را گرفته است. شری که حتی شیطان هم حاضر نیست مسؤولیتش را به گردن بگیرد و بن‌سلمان باید تا ابد بار آن را به دوش بکشد.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات