اگرچه اینجا در تهران، اعتراض جلیقهزردهای فرانسه را به تقابل پوپولیسم و لیبرالیسم تقلیل میدهند و مقالههایی در حمایت از امانوئل مکرونی مینویسند که برای سرکوب مردم ارتش را به خیابان آورده[...]
یادداشت: اگرچه
اینجا در تهران، اعتراض جلیقهزردهای فرانسه را به تقابل پوپولیسم و
لیبرالیسم تقلیل میدهند و مقالههایی در حمایت از امانوئل مکرونی
مینویسند که برای سرکوب مردم ارتش را به خیابان آورده، بیش از هزار را نفر
دستگیر و چندین نفر را کشته است؛ اما انتشار منشور جنبش جلیقهزردهای
فرانسه در روز گذشته نشان داد واقعیت اعتراضات بسیار عمیقتر از آن است که
لیبرالها و غربگرایان ایرانی میگویند! منشوری که طبق آن معترضان فرانسوی
خواستار قانون اساسی جدید، ممنوع کردن لابیها و شبکههای نفوذ، خروج از
اتحادیه اروپا، توقف فوری خصوصیسازیها و پس گرفتن اموال عمومی، مقابله با
انحصارگرایی بانکها، شکستن انحصار رسانهای، تضمین آزادی شهروندان، خروج
فوری از ناتو، توقف غارت و مداخله سیاسی و نظامی در آفریقا، احترام به
معاهدهها و حقوق بینالملل، چهار برابر کردن بودجه اختصاصی برای تأمین
عدالت اجتماعی، باز صنعتیسازی کشور به منظور کاهش واردات و آلودگی و موارد
دیگر هستند که نشان میدهد سطح نارضایتیهای اجتماعی در فرانسه، در کشوری
که خود را مهد دموکراسی و آزادی و... میداند، از مسائل بنیادینی چون قانون
اساسی تا موضوعات اجتماعی و زیست محیطی و سیاست خارجی و فساد سیاسی و
اقتصادی گسترده است! گستردگی که کلیت نظام سرمایهداری در غرب را زیر سؤال
برده است! جدای از آنکه پیشبینی برخی از کارشناسان مبنی بر اینکه جنبش
جلیقهزردها، بیداری فرانسوی یا بهار اروپایی است تا چه حد واقعیت دارد و
فارغ از آنکه که آیا دولت فرانسه خواهد توانست با سرکوب مردم به راه خود
ادامه دهد و آتش اعتراضات را خاموش کند یا خیر، باید برای این پرسش اساسی
پاسخی یافت که چرا برخی جریانها در داخل ایران به دنبال پیاده کردن نسخه
(لیبرالیسم) هستند که نتیجه ناموفقش اکنون پیش روی ماست؟!