امروزه در قلمرو سیاسی، شیوه حکومت و سیاستورزی به گونه ای است که اعتماد شهروندان به حاکمان و نظام سیاسی را ضروری ساخته است و کارآمدی دولت و نهادهای حکومتی نیز تا حدود زیادی منوط به این اعتماد و در نتیجه همکاری و حمایت شهروندان از حاکمیت است؛ بنابراین هنر دولتمردان، فعالان و گروههای سیاسی در کشورهایی که می خواهند روند حرکتشان به رشد و بالندگی منتهی شود این است که حداکثر اعتماد عمومی را به سمت سیستم جذب نمایند. لازمه دستیابی به اعتماد عمومی، توجه به خواسته ها و مطالبات به حق مردم است و این جا است که نقد و نقادی به عنوان یک ابزار ارزشمند در جلوگیری از انحراف و سستی رفتارها،خط مشیها، راهبردها و سیاستهای کارگزاران و نهادهای دولتی ارزش خود را نشان میدهد. البته نقد و نقادی درست، چندان کار آسانی نیست.حرکت در این مسیر مثل حفظ کردن تعادل در ورزش «اسلک لاین» است. اسلک لاین یا «بند لغزی» هنر حفظ تعادل و راه رفتن بر روی طنابی مرتفع است که بین دو نقطه کشیده شده است. اورلیان کریهتو(Aurelian Craiutu) دانشمند علوم سیاسی در این باره میگوید:
«به عقیده من، یک سیاستمدار باهوش و توانمند، همانند یک بند باز خوب است؛ او به حفظ تعادل در هر شرایطی نیازمند است.یک بند باز برای جلوگیری از سقوط کردن به چیزهای مختلفی نیازمند است: مهارت، تمرین، صبر، اراده، بصیرت، شجاعت، هنر، آینده نگری و بینش»
از این رو باید به این نکته توجه داشت که نقد و انتقاد اگر به صورت درست صورت نگیرد به جای اینکه نقش یک عنصر «پیش برنده»را اجراء کند، می تواند به مانعی بحران ساز و یا حداقل به عنصری دردسر ساز تبدیل شود که هم آرامش روانی(Mental rlaxation) مردم و هم اعتماد عمومی را به مخاطره میاندازد.
رعایت تعادل در مسیر مطالبه گری و نقد از سوی منتقدین و فعالین سیاسی و گروههایی که در چارچوب جمهوری اسلامی فعالیت کرده و مدعی حرکت انقلابی هستند ضروری است؛ زیرا جمهوری اسلامی بر دو رکن جمهوریت و اسلامیت پایهگذاری شده است، که در هر دو رکن مردم در هرم قدرت از جایگاه رفیعی برخوردار هستندو به تبع آن، عنصر اعتماد اجتماعی در حمایت از نظام سیاسی اهمیت دو چندانی پیدا میکند. بنابراین اگر انقلابیگری را، به معنای گرایش و پایبندی به اصول و مبانی انقلاب اسلامی بدانیم، مردم باوری و مردم یاوری به عنوان یکی از شاخصهای اصلی مکتب انقلاب بایسته ای است که فعالان و گروه های سیاسی مدعی حرکت انقلابی درفلسفه حرکت سیاسی خود ملزم به رعایت آن هستند. مردم باوری یعنی باور واقعی به «مردم پایه» بودن مولفههای قدرت در جمهوری اسلامی ایران و مردم یاوری یعنی درک و لمس مشکلات واقعی مردم وتلاش در جهت اعاده حقوق ومطالبات به حق آنان، از نهادها، حاکمان و منتسبین حکومتی. بنابراین مطالبهگری جدی، انتقاد درست و مبارزه با فساد در تمام سطوح با نگاه حقیقی انقلاب ممزوج است و هرگونه فاصله گرفتن از این موارد، به معنی فاصله گرفتن از آرمان انقلاب است.
اما همانطور که پیشتر نیز بدان اشاره شد در این طی طریق،اگر احساسات و هیجانات، اغراض حزبی و گروهی(Biased criticism)،پوپولیسم و عوام فریبی، تعصبات قومی و قبیلهای و سیاه نمایی(Black show)، جای انصاف و عقلانیت و دور اندیشی را گرفت، این نقد و حرکت نه تنها به اصلاح وضع موجودکمکی نخواهد کرد بلکه سیستم را با بحرانهای جدیدی روبرو خواهد کرد.مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در این باره میفرمایند:
«آن كسانى هم كه دستى در تبليغات دارند، فضاى سياسى كشور را آشفته نكنند؛ بدگويى از اين، اهانت به آن، معارضه جناح هاى سياسى با هم. مردم چه تقصيرى كردهاند كه بايستى ذهن آنها به خاطر انگيزههاى مختلف سياسىِ اشخاص و گروه ها و جناح ها و مجموعهها، آشفته و مغشوش شود».
با توجه به اینکه معمولا بخش بزرگی از افکار عمومی قائل به تفکیک میان اجزاء حکومت نیست،وقتی گروهی از بازیگران درون سیستمی بدون هوشمندی، با چشم بسته و دهان باز به نقد بخشهایی از سیستم معطوف میگردند و بسیاری از مسئولان و مدیران را مورد انتقاد جدی قرار میدهند، فسادها را در سطح جامعه افشاء میکنند، بخش بزرگی از رویکردها را نقض و بسیاری از عملکردها را مردود میشمرند؛آنگاه طبیعی است که در ذهن مردم انگارهای ناسالم و ناکارآمد از عملکرد کل سیستم منقوش میگردد. انگاره ای که زمینی مساعد می شود برای کشت تردید و ناامیدی. این فضا این فرصت را به دشمن می دهد تا به مدد فضای مجازی و رشد تکنولوژی به راحتی با استناد به برخی انتقادات و شواهد مطرح شده و بزرگنمایی فسادها و نقصها، انگارهای دروغین را یک حقیقت مسلم جلوه دهد، در صورتی که هرگز حقیقت نداشته است.حاکم شدن این وضعیت در دراز مدت میتواند مولفه اصلی سرمایه اجتماعی یعنی «اعتماد اجتماعی»(Social trust)را نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی تحت تاثیر قرار دهد.در این حالت دشمن با بهره گیری از شیوههای عملیات روانی می تواند به آسانی نیروهای جامعه را به سمت خود سوق داده و چه بسا بخشی از آن را به عنوان نیروی مخالف در جهت ایجاد بحران به کار گیرد.زمانی که بسترهای آسیبپذیری فراهم باشد، بحران روند رو به رشدی را طی کرده و میتواندبه سرعت به تهدید امنیتی علیه نظام تبدیل شود. البته این دیدگاه به هیچ وجه به معنای چشم پوشی، محافظهکاری و یا انفعال در مقابل کمیها و کاستی ها نیست بلکه معطوف به روش صحیح و عالمانه نقد و نقادی است تا در مسیر حرکت گرفتار اعوجاج و افراط و تفریط نشده و به گونه ای عمل شود تا ضمن بازگو نمودن زشتی ها و نقصها، به اعتماد اجتماعی خدشهای وارد نشود.
برای رسیدن به این مقصود در نقدها باید به این موضوع توجه داشت که نقد و نقادی مطلقاً به معنی عیب جویی و تخریب نیست بلکه حرکتی خالی از غرض و از روی صدق است به قول سعدی: یک نصیحت ز سر صدق، جهانی ارزد.شهید مطهری(ره) در تعریف و تفسیر از انتقاد مینویسد:«قوه نقادی و انتقاد کردن به معنای عیب گرفتن نیست. معنای انتقاد یک شیء را در محک قراردادن و به وسیله محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است».دوم اینکه در انتقادات باید نقاط ضعف و قوت هر دو گفته شود لسان الغیب حافظ در این زمینه تعبیر زیبایی دارد: عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو/ نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
در واقع وقتی نقاط قوت را در نقدها رعایت میکنیم علامت این است که هدف منتقد، تخریب و تضعیف نیست بلکه دلسوزی و سازندگی است. مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در این زمینه میفرمایند:
«انتقاد دو گونه است. علامت دلسوزانه بودن انتقاد اين است كه وقتي انسان انتقاد را بيان ميكند، نقطه قوت را هم در كنار او بيان كند تا معلوم شود كه بناي نظر شخصي، بناي انتقامگيري و بناي اذيت كردن ندارد و الا اگر ما يك مجموعه اي داشته باشيم كه نقاط قوت و نقاط ضعفي هم دارد، آن وقت در بيان انتقاد، نقاط قوتش را اصلا در نظر نگيريم و به زبان نياوريم، بعد يك يا دو يا ده مورد از نقاط ضعف را همين طور بيان كنيم. معلوم است كه تضعيف خواهد شد».
نکته سوم در خصوص نقد این است که نقد صورت گرفته باید بر اساس واقعیت های موجود جامعه و به دور از شعارزدگی و اساساً «شدنی» باشد. قرآنکریم در این خصوص تذکر میدهدکه :«یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون، ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید»(الصف آیه 2). زمانی یک انتقاد شدنی است که به همراه خود راهکار ارائه دهد. ارائه راهکار و آلترناتیو(Alternative) به معنای این است که نقد مطرح شده قابلیت اجرایی داشته و گرنه: همه کس به حرفند، دانای دهر /کناری ندیدم، که پا لنگ کرد.
چهارم اینکه منتقد باید در خصوص موضوع مورد نقد از اطلاعات کافی و تخصص لازم برخوردار باشد. اظهار نظر و نقد به دور از آگاهی و تخصص، اغلب گزافه گویی و متمرکز بر تحلیلهای سطحی است :«و لا تقف ما لیس به علم ان السمع و البصر و الفواد کا اولئک کان عنه مسئولا، از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی نکن چرا که گوش و چشم و دل همه مسئولند (اسراء 36).
چکیده کلام اینکه گروهها و فعالین سیاسی منتقد اگر قصد حرکت در جهت تعالی و توسعه کشور و جامعه دارند باید تلاش نموده تا هرگز «انتقاد کور و مغرضانه»(Blind and biased criticism) که خواسته و ناخواسته به سیاه نمایی و ناامیدی جامعه منجر میشود جای «انتقاد هوشمندانه و سازنده»(Clever andConstructive criticism)را نگیرد. به نظر می رسد برای رسیدن به این مهم: "چشمها را باید شست جور دیگر باید دید."