علم، دانش و شناخت درست، از جمله فضيلتهايي است كه اسلام بر آن تأكيد خاص دارد. در منظومه فكري حضرت امام خميني(قدسالله نفسه الزكيه)، «شناخت» يكي از مؤلفههاي كليدي و تعيينكننده است. در ميان شناختها در اين منظومه فكري، شناخت انسان، ريشه اصلي و اساس همه شناختهايي است كه به نوعي به انسان و مناسبات او، از قبيل اعتقادي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي بازميگردد.
آن عزيز سفر كرده و به خدا پيوسته، در كتاب «مصباحالهدايه الي خلافه و الولايه» مينويسند: «نردبان همه حقايق از براي عارف سالك، همانا معرفت نفس است؛ پس بر تو باد كه اين معرفت را به دست آوري كه شناخت نفس، كليد همه شناختها و چراغ همه چراغها است و هر كس كه خود را شناخت، پروردگار خود را شناخته است.»
در مكتب امام خميني(ره)، ريشه همه مشكلاتي كه براي انسان پديد ميآيد، به جهل او و نداشتن شناخت صحيح برميگردد. ايشان در تفسير سوره حمد ميفرمايند: «عمده اين است كه نميشناسيم؛ نه خودمان را ميشناسيم، نه خدايمان را ميشناسيم، نه ايمان به خودمان داريم، نه ايمان به خدا داريم، نه باورمان آمده كه خودمان (چيزي) نيستيم و نه باورمان آمده كه همه چيز اوست.» حضرت امام(ره) جهانبيني توحيدي و الهي داشته و اين جهانبيني، برخاسته و سرچشمه گرفته از معرفت ديني و نحوه تلقي ايشان از دين است. نوع دريافت و شناخت امام خميني از اسلام به گونهاي است كه آن را اسلام ناب محمدي(ص)نامگذاري كردهاند و از اين اسلام، به عنوان يك دين كامل و جامع ياد كرده و ميفرمايند: [اسلام] مكتبي است كه برخلاف مكتبهاي غير توحيدي، در همه شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكتهاي، ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است.»(صحيفه امام(ره)، ج 21، ص 402)
با تأمل در آثار و آرا و انديشه حضرت امام(ره) ميتوان گفت، نگاه ايشان به دين مبين اسلام، يك نگاه حداكثري است؛ به اين معنا كه همه چيز بايد ديني و اسلامي باشد و حكم ديني كليه امور را ميتوان از دين استنتاج كرد و احكام شرع، حاوي قوانين و مقررات متنوعي است كه يك نظام كلي اجتماعي را ميسازد. در ديدگاه امام راحل و عظيمالشأن، پديدآيي نگاههاي نادرست نسبت به اسلام در ميان مسلمانان از توطئههاي دشمنان به حساب ميآيد كه عمدتاً مسلمانان و حتي برخي از علما نسبت به اين توطئه، دچار غفلت شدهاند. ايشان در كتاب «ولايت فقيه» تصريح دارند نهضت اسلامي ابتدا گرفتار يهود، سپس بنياميه و بعد از آن بنيعباس شد و در اين دوران طولاني، با تبليغات ضد اسلامي، دين مورد تحريف و تخريب واقع شد. امام(ره) بر اين نكته تأكيد دارند كه در دوران معاصر هم قدرتهاي استعماري همانند انگليس و فرانسه، براي چپاول و غارت منابع و ذخاير مسلمانان، به تحريف و تخريب دين كمك كردند.
عمده كار تحريف و تخريب در اين دوران طولاني، ارائه شناخت نادرست از دين اسلام بود. ايجاد اين نگاه در مسلمانان كه اسلام ناقص است و جامع نيست، اسلام دين زندگي نيست و براي جامعه، فاقد نظامات و قوانين است و طرز حكومت و نظامات و قوانين حكومتي ندارد. امام(ره) ميفرمايند، متأسفانه اين نوع تبليغات مؤثر واقع شد و علاوه بر بخشي از عامه مردم، برخي از علما و روحانيون و تحصيلكردهها هم باور كردند. القاي جدايي دين از سياست، يكي از مهمترين مطالب در تحريف و تخريب دين است. حضرت امام(ره) تغيير نگاه نسبت به دين و واقعي كردن نگاهها را نسبت به اسلام در اولويت قرار داده، با همه جلوههاي انحراف مبارزه كردند. حضرت امام(ره) معتقد بودند، نغمه جدايي دين از سياست، هدفش خارج كردن دين از صحنه اجتماع است. از منظر ايشان طواغيت و استعمارگران، اسلام سياسي را مانع اساسي سلطه خود بر جوامع اسلامي ارزيابي كرده، راه برداشتن اين مانع را، نه مقابله با دين، بلكه در تحريف دين ميديدند. بنابراين ايشان معتقد بودند، اولين گام اساسي بايد تغيير نگاهها نسبت به اسلام و مبارزه با انحرافات باشد. كتاب «كشفالاسرار» اولين اثر برجسته سياسي و اجتماعي حضرت امام(ره) است كه در سال 1323 شمسي انتشار يافت. امام در اين كتاب به شبهات مطرح شده در زمينه اسلام و آنچه در كتاب «اسرار هزار ساله» آمده، پاسخ داده و در فرازي آوردهاند: «افسوس كه شهوتراني و خيانتكاريهاي زمامداران و اغفال و حيلهگريهاي اجانب، احكام اسلام را نگذاشت از ميان ورقها بيرون بيايد تا همه ببينند خداي محمد(ص)، تشكيلات حكومتي را چگونه و بر چه اساس بنا نهاده... اين قانون خدايي است كه از قبل از ولادت تا پس از مردن و از تخت سلطنت تا تخت تابوت، هيچ جزئي از جزئيات اجتماعي و فردي را فروگذار نكرده است. اينجا قانونگذار خداي داناست كه غفلت از هيچ چيز بشر ندارد؛ در حالي كه زندگي مادي او را به بهترين طرز و بزرگترين تمدن و تعالي اداره ميكند، زندگي معنوي او را با نيكوترين و سعادتمندترين طرز تأمين مينمايد.»
حضرت امام(ره) براي مقابله جدي با تفكر غلط و نادرست معتقد به جدايي دين از سياست، در عبارتي با صراحت ميفرمايند: «والله اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفي كردهاند. سياست مدني از اسلام سرچشمه ميگيرد.» ايشان در جاي ديگر ميفرمايند: «ديانت اسلام يك ديانت عبادي تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداي تبارك و تعالي، وظيفه روحاني تنها نيست و همينطور يك مذهب و ديانت سياسي تنها نيست. عبادي است و سياسي. سياستش در عبادتش مدغم است و عبادتش در سياستش مدغم است. يعني همان جنبه عبادي يك جنبه سياسي هم دارد.» پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با افزايش حجم شبهات و تخريبها عليه اسلام ناب محمدي(ص)، حضرت امام خميني(ره)، در يك دستهبندي جديد و متناسب با شرايط روز، دو نوع اسلام را معرفي كرده و از اسلام آمريكايي به عنوان نقطه مقابل اسلام ناب محمدي(ص)پردهبرداري كرده و شاخصههاي هر يك از اين دو نوع اسلام را بيان كردهاند. حضرت امام(ره) آن اسلامي را كه ملت ايران را در مقابل طاغوت، ظلم و ستم به صحنه آورد، اسلام راستين و اسلام ناب دانسته و در نقطه مقابل، اسلام دعوتكننده به سكوت و همراهي با ظالمان و ستمگران را اسلام آمريكايي ميدانند. ايشان در فرازي ميفرمايند: «شما بايد نشان دهيد كه چگونه مردم، عليه ظلم و بيداد، تحجر و واپسگرايي قيام كردند و فكر اسلام ناب محمدي را جايگزين تفكر اسلام سلطنتي، اسلام سرمايهداري، اسلام التقاط و در يك كلمه اسلام آمريكايي كردند.»(صحيفه امام(ره)، ج 21، ص 240)
بنابراين در منظومه فكري حضرت امام خميني(ره)، ميتوان دوگونه يا دوگانه اسلام ناب محمدي(ص) و اسلام آمريكايي را يافت كه ايشان يكي را اثبات و ديگري را نفي ميكنند.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آيتاللهالعظمي امام خامنهاي(مدظلهالعالي)، درباره اهميت اين نگاه حضرت امام به اسلام ميفرمايند: «اولين و اصليترين نقطه در مباني امام و نظرات امام، مسئله اسلام ناب محمدي است؛ يعني اسلام ظلمستيز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجديدگان و مستضعفان. در مقابل اين اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمريكايي» را در فرهنگ سياسي ما وارد كرد. اسلام آمريكايي يعني اسلام تشريفاتي، اسلام بيتفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زيادهخواهي، اسلام بيتفاوت در مقابل دستاندازي به حقوق مظلومان، اسلام كمك به زورگويان، اسلام كمك به اقويا، اسلامي كه با همه اينها ميسازد. اين اسلام را امام نامگذاري كرد: اسلام آمريكايي. فكر اسلام ناب، فكر هميشگي امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوري اسلامي نبود.»(14/3/1389)