ما «هشتم شوال» را سالروز تخريب قبور ائمه بقيع(ع) ميناميم. جريانات امروز تكفيريها ادامه همين حركت و همان جريان است. امروز اگر اين حوادث در عالم اسلام است، ريشهاش به كجا برميگردد؟ آيا برميگردد به سال تخريب قبور ائمه بقيع(ع) يا برميگردد به قرن دوازدهم افكار محمدبن عبدالوهاب كه وهابيون از او گرفتهاند يا نه بالاتر برميگردد به قرن هشتم افكار ابن تيميه يا نه برميگردد به زمان خوارج دوران اميرمؤمنان علي(ع) و حركتهايي كه خوارج داشتند در برابر اميرمؤمنان علي(ع) و يا حتي بالاتر، رگههاي اين حركت را ما در زمان خود پيامبر(ص) ميديديم. ابتدا لازم ميدانم دو مطلب را يادآوري كنم. مطلب اول اينكه حساب تكفيريهاي امروز و در طول تاريخ از حساب عموم مسلمانها جداست. بدون مبالغه بيش از صد كتاب در رد افكار ابن تيميه يا محمدبنعبدالوهاب وهابيها از سوي اهل سنت نوشته شده. علماي معاصر ابن تيميه گفتهاند اين آدم افكارش خطرناك است. تمام قاضيان عصر ابن تيميه، او را محكوم به زندان كردند. اين طور خشونت، اين طور قتل و غارت، اين طور بدنام كردن اسلام و مسلمانها الآن نظير چيزهايي است كه امروز به اسم داعش داريم ميبينيم. همه از آنها ابراز نفرت دارند و ابراز برائت ميكنند؛ بنابراين ابن تيميه را در زندان انداختند و در زندان مرد. خود محمدبنعبدالوهاب وقتي افكار خودش را در قرن دوازدهم مطرح كرد، اول كسي كه با او مخالفت كرد، پدر و برادرش بودند. اول كتابي كه در رد وهابيت يعني در رد محمدبنعبدالوهاب نوشته شده توسط برادرش سليمان بن عبدالوهاب است. اين كتاب الصواب الالهيه في رد علي الوهابيه نام دارد؛ بنابراين حساب اينها جداست. اگر تاريخ را بررسي كنيم، در عراق، در سوريه، در مصر و اينها ميدانيد وهابيها و تكفيريها قائل به گنبد و بارگاه و زيارت و توسل و مرقد نيستند. اينها مخالفند و ميگويند شرك است، كفر است. خيليها به مدينه مشرف شدند. وقتي ما وارد قبرستان بقيع ميشويم انصافاً عدد ما شيعيان در آنجا نسبت به عدد بقيه مسلمانهايي كه با علاقه براي زيارت در همين فضايي كه تخريب كردهاند، ميآيند ناچيز است و عدد ايرانيهايي كه ميروند براي زيارت گم ميشود. من يك عبارت جالبي عرض كنم. كتاب تاريخ بغداد بيست جلد است كه نويسنده آن يكي از علماي بزرگ اهل سنت است. محال است در كتابخانهاي از كتابخانههاي اهل سنت برويد و اين كتاب نباشد. حدود هفتصد سال پيش شرح حال مزارها و علمايي كه در بغداد زندگي ميكردهاند و از دنيا رفتهاند، بيان شده كه من يك نمونهاش را ميخوانم؛ اين جلد اول، صفحه 120 است. مينويسد كسي بود به نام ابي علي خلال شيخ الحنابله، بزرگ حنبليها. اين بزرگ حنابله ميگويد «ما همّني أمر فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسّلت به إلاّ سهّل اللّه تعالي لي ما أحبّ»: هر وقت مشكلي براي من پيش ميآمد، من متوسل به قبر حضرت موسي بن جعفر ميشدم و حاجتم برآورده ميشد، شما فكر ميكنيد زيارت قبور رفتن و توسل فقط براي ماست؟
نكته دوم اينكه ما امروز ميگوييم تخريب قبور ائمه بقيع، اين عبارت عبارت كوتاهي است. امروز بايد گفت سالگرد تخريب بسياري از آثار اسلامي يا تمام آثار اسلامي باقيمانده از گذشته در مكه و مدينه، نه فقط قبرستان بقيع و قبور ائمه بقيع(ع). به اشاره عرض ميكنم قبر همسر پيامبر خديجهكبري(س) را در مكه و قبر همسران پيامبر در بقيع را از بين بردند. قبر پدر پيامبر حضرت عبدالله را از بين بردند. قبر اجداد پيامبر را عبدالمطلب، عبد مناف، هاشم همه را از بين بردند. قبر عموي پيامبر عباس را، قبر عمههاي پيامبر عاتكه و صفيه و قبر شهداي احد را از بين بردند. قبر شهداي واقعه حره در قبرستان بقيع را از بين بردند. قبر شهداي واقعه فخ در مكه را از بين بردند. قبر پدر بزرگوار اميرالمؤمنين ابوطالب، مادر بزرگوارش فاطمه بنت اسد، همسر بزرگوارش امالبنين(س) را هم از بين بردند؛ فقط ميگويند آثار اسلامي در مكه و مدينه، اين هم باز كم است. اينها در همان زمان به كربلا حمله كردند. در كربلا بيش از ده هزار نفر را كشتند. آمار مختلف است. پنج هزار، ده هزار تا بيست هزار نفر گفتهاند. گفتند خزائن حرم سيدالشهداء را به غارت بردند. نوشتهاند بعد از جنگ حنين پيامبر(ص) مشغول تقسيم غنايم بودند. داستان را در تفاسير اهل سنت و شيعه و همه تواريخ ببينند ذيل آيه 58 سوره توبه «وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِى ٱلصَّدَقَتِ» يك كسي به حضرت خرده گرفت: اعدل يا محمد! حضرت را هم با اسم صدا زد. گفت: با عدالت تقسيم كنيد. پيامبر نگاهي كردند و فرمودند: با عدالت تقسيم ميكنم. بار دوم گفت: اعدل. حضرت فرمودند: من دارم با عدالت تقسيم ميكنم. اگر من با عدالت تقسيم نكنم و رفتار نكنم؛ پس چه كسي با عدالت رفتار ميكند؟ شما پيامبر را به عنوان نبي قبول داريد. پيامبر را به عنوان يك رسول قبول داريد، آن وقت به عدالتش شك ميكنيد؟ كسي آنجا بود، گفت: يا رسولالله اجازه ميدهيد من مجازاتش كنم؟ حضرت فرمود: نه رها كن.
ابن تيميه كتابي دارد به نام منهاجالسنه كه در پنجاه صفحه مقدمه، شيعه را با يهود و نصاري و مشابهتهايشان مقايسه كرده است. اول اينكه ميگويد «مسيحيت قائل به تثليثند؛ أب و إبن و روح القدس. عيسي را روح خدا ميدانند. شيعه هم همين طور، ائمه را خدا ميدانند.» كجاي عالم شيعهاي را سراغ داريد كه قائل به الوهيت ائمه باشد. دوم ميگويد مشابهت يهود با شيعه اين است كه «يهود قرآن را تحريف كردند، شيعه هم قرآن را تحريف كرده است.» اين قرآني كه ما داريم با قرآن همه مسلمانها فرقي دارد؟ فرق سوم ميگويد «يهود با جبرائيل دشمناند، شيعه هم دشمن است، چرا؟ چون شيعهها معتقدند كه جبرائيل بايد وحي را و رسالت را به اميرمؤمنان(ع) ميداد. اميرمؤمنان(ع) بايد به پيامبري ميرسيد. رفت داد به خاتمالانبياء. گاهي آدم اين را ميشنود، فكر ميكند آدمي در گوشه و كناري و عوامي يك حرفي زده. متأسفانه منهاجالسنه ابن تيميه را اين تكفيريها و داعشيها و وهابيها ميپرستند و اگر بگويم از قرآن برايشان بالاتر است مبالغه نكردهام. آن وقت اين آدم وقتي در كتابش ميخواهد قضاوت بكند، اين قضاوتش است. در چهارمين مطلب بين خوارج و شيعه مقايسه كرده است و ميگويد: «خوارج معروفون بالصدق، خوارج آدمهاي صادقي بودند، دروغ نميگفتند؛ ولي شيعه من اكذب الطوائف.» حرف پنجم ميگويد باز تعجب نكنند چرا اينقدر اينها خشناند، چرا اين قدر جلادند، چرا به شيعه رحم نميكنند، به سني رحم نميكنند، به مسيحي رحم نميكنند. اين زيربنايش اين است كه ميگويد «يعطلون مساجد لا يصلون فيها جمعه ولا جماعه»، شيعيان مساجد را تعطيل كردهاند، نماز جماعت ندارند! ما جمعه نداريم! ما جماعت نداريم! كجاي عالم چنين نماز عيد فطر را ميخوانند، ما مسجد نداريم؟ ما مساجد را تعطيل كردهايم؟ اين مباني برميگردد به آنجا و اين كه الآن گرفتارش هستيم.
منبع: samtekhoda.tv.ir