صبح صادق >>  نگاه >> پرونده
تاریخ انتشار : ۰۲ تير ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۳  ، 
کد خبر : ۳۱۵۶۴۴
دكترمحمدصادق كوشكي:

آمريكا دنبال بر هم زدن صورت‌بندي امنيتي خليج‌فارس است

در حال حاضر تعداد پايگاه‌هاي آمريكايي‌ها نسبت به 10 سال گذشته، بسيار افزايش يافته است. اين بر خلاف آن چيزي است كه در مجامع علمي يا رسمي گفته مي‌شود كه آمريكايي‌ها نگاه به شرق دارند. برخي‌ها تصور مي‌كنند چون نيروي دريايي آمريكا در حال كاهش شناورهاي خود در خليج‌فارس است، يعني در حال كم شدن اهميت خليج‌فارس براي آمريكايي‌هاست

اشاره:

كارشناسان بين‌المللي تخمين زده‌اند طي11 سال آينده، حدود سه پنجم نفت و گاز جهان در خليج‌فارس توليد خواهد شد. به همين دليل، در ادبيات جغرافيايي از آن به نام «قلب زمين» ياد مي‌شود. همين امر سبب شده است تا كشورهاي مصرف‌كننده نفت و گاز نگاهي ويژه به اين منطقه داشته باشند. آمريكا از جمله كشورهايي است كه براي تسلط بيشتر بر رقباي خود در حوزه مصرف انرژي، هر روز به پايگاه‌هاي نظامي‌اش در منطقه خليج‌فارس مي‌افزايد. ايران نيز با داشتن بيش از 2 هزار كيلومتر ساحل  در خليج‌فارس،  به صورت قانوني و حقوقي كنترل تقريباً نيمي از اين منطقه را در دست دارد؛ البته اين استفاده قانوني ايران از حق و حقوق خود در خليج‌فارس با اهداف آمريكا در تناقض است. به همين دليل آمريكاي استعمارگر سعي مي‌كند با طرح مسائل گوناگوني مانند متهم كردن ايران به برهم زدن امنيت انرژي در خليج‌فارس، در منطقه تنش ايجاد كند. براي روشن شدن اهميت خليج‌فارس، تأمين انرژي و پشت پرده سناريوي متهم كردن ايران در بر هم زدن امنيت انرژي در خليج‌فارس، با دكتر «محمدصادق كوشكي» استاد دانشگاه تهران و كارشناس مسائل سياسي گفت‌وگو كرديم كه در ادامه مي‌خوانيد.

*اهميت منطقه خليج‌فارس در سطح بين‌المللي چيست و چرا هر روز بيشتر از گذشته مي‌شود؟  آيا جمهوري اسلامي ايران توانايي برقراري امنيت انرژي در خليج‌فارس و درياي عمان را دارد؟

 براي فهم اهميت خليج‌فارس بايد جايگاه جهاني آن در توليد هيدروكربورها را بدانيم. يك چهارم (حدود 24 درصد) هيدروكربور‌هاي جهان درخليج‌فارس توليد مي‌شود و كارشناسان پيش‌بيني مي‌كنند از سال 2030 ميلادي به بعد يعني حدود 11 سال ديگر، اين رقم به تدريج به 65 درصد برسد. به عبارت ديگر  در11 سال آينده حدود سه پنجم نفت و گاز جهان در خليج‌فارس توليد خواهد شد، به همين دليل از منطقه خليج‌فارس در ادبيات جغرافياي سياسي به عنوان «هارتلند» يا «قلب زمين» ياد مي‌كنند.

 امروز كشورهايي مانند چين، هند، كره و ژاپن بيشتر نياز خود به نفت و گاز را از خليج‌فارس تأمين مي‌كنند؛ اما هر چه به سال 2030 ميلادي و بعد از آن نزديك مي‌شويم، مشتري‌هاي ديگري نيز به آن اضافه مي‌شود.  اتحاديه اروپا هم كه بخش زيادي از نفت و گاز مورد نياز خود را از روسيه تأمين مي‌كند، به دنبال اين است كه به جاي روسيه از خليج‌فارس خريد كند، چرا كه در اين صورت آنها هستند كه به فروشندگان فشار وارد مي‌كنند؛ يعني در حال حاضر كه از روسيه خريد مي‌كنند، روسيه قيمت را تعيين مي‌كند؛ اما اگر از خليج‌فارس خريد كنند، قيمت را اروپايي‌ها تعيين خواهند كرد. 

به همين دليل در آينده، خليج‌فارس به غير از تأمين نفت چين، هند، كره و ژاپن بخش زيادي از سهم نفت و گاز اروپا را نيز به خود اختصاص خواهد داد؛ آمريكاي لاتين و آفريقا هم از سال 2030 به بعد ميلادي براي تأمين نيازهاي خود ناگزيرند كه به خليج‌فارس رجوع كنند؛ يعني هر چه از امروز به سمت آينده پيش برويم، اهميت اين منطقه خيلي بيشتر خواهد شد.

 

* چرا آمريكايي‌ها مي‌خواهند به هر طريقي در خليج‌فارس تنش ايجاد كنند و به چه علت پايگاه‌هاي نظامي خود را در اين منطقه افزايش داده‌اند؟

با توجه به اهميت راهبردي منطقه خليج‌فارس، طبيعي است آمريكايي‌ها تصميم بگيرند تمركز و حضور خود را در خليج‌فارس عمق‌بخشي كنند؛ يعني تاكنون در كشورهاي كويت، عربستان، قطر و بحرين پايگاه داشته‌اند و با توجه به افزايش اهميت خليج‌فارس طي چند سال اخير، در امارات پايگاه‌هاي جديدي ايجاد كرده‌اند.

اين موضوع  بدليل تغيير راهبرد آمريكايي‌ها در خليج‌فارس است. ناوگان آمريكا از سال 1986 ميلادي به بعد وارد خليج‌فارس شد و زمان‌هايي را شاهد بوديم كه آمريكايي‌ها بيش از 95 ناو جنگي در خليج‌فارس داشتند. آنها به تدريج نتيجه گرفتند كه با توجه به افزايش اهميت خليج‌فارس، براي سال‌هاي مياني قرن اول هزاره سوم، يعني از الآن تا سال 2100 ميلادي، حضور شناوري خود را كه در قالب ناوهاي مختلف بود به حضور ثابت پايگاهي تبديل كنند؛ يعني در حال حاضر تعداد پايگاه‌هاي آمريكايي‌ها نسبت به 10 سال گذشته، بسيار افزايش يافته است. اين بر خلاف آن چيزي است كه در مجامع علمي يا رسمي گفته مي‌شود كه آمريكايي‌ها نگاه به شرق دارند. برخي‌ها تصور مي‌كنند چون نيروي دريايي آمريكا در حال كاهش شناورهاي خود در خليج‌فارس است، يعني در حال كم شدن اهميت خليج‌فارس براي آمريكايي‌هاست؛ در حالي كه اصلاً اينطور نيست. آمريكايي‌ها مي‌دانند رقباي آنها در آينده كشورهايي مانند چين، هند،‌ برخي قدرت‌هاي اروپايي و كشورهاي عضو بريكس شامل برزيل، روسيه و آفريقاي جنوبي هستند؛ از اين رو به شدت به نفت و گاز خليج‌فارس نياز دارند و مي‌خواهند با تسلط بر آن،‌ به ويژه سواحل جنوبي‌اش، يعني از سمت كويت تا سواحل عمان، عملاً از خليج‌فارس به عنوان اهرم فشار براي رقباي خود استفاده كنند. چيني‌ها اكنون روزانه حدود 8 ميليون بشكه نفت و گاز مصرف  مي‌كنند كه در سال 2030 به 30 ميليون بشكه در روز مي‌رسد؛ بنابراين ناگزير هستند براي تأمين نفت و گاز از خليج‌فارس استفاده كنند. همچنين هندي‌ها به صورت جدي مصرف نفت و گاز خود را افزايش خواهند داد.

اين ديدگاه جهاني به خليج‌فارس سبب مي‌شود آمريكايي‌ها حضور خود را تثبيت كرده و به صورت جدي‌تر حضور بيابند تا بتوانند با در دست داشتن اهرم فشار به رقباي آينده خود مسلط شوند و به چين، هند، ژاپن،كره و كشورهاي اروپايي فشار وارد كنند تا بتوانند آنها را در چارچوب رقابت‌هايي كه در عرصه‌هاي اقتصاد و غيره دارند، مهار كنند. با اين نگاه راهبردي، اهميت خليج‌فارس مسئله‌اي كاملاً بين‌المللي است.

 

* چرا جمهوري اسلامي ايران را به بر هم زدن امنيت انرژي متهم مي‌كنند؟ چه سناريويي و از طرف چه كساني پشت حوادث اخير قرار دارد؟

 در بين قدرت‌هاي موجود در خليج‌فارس، جمهوري اسلامي ايران قدرت اول دريايي را دارد و به دنبال حفظ سيادت دريايي خود در خليج‌فارس، تنگه هرمز و درياي عمان است.  ما از شمال خليج‌فارس تا خروجي تنگه هرمز و درياي عمان، بيش از دو هزار كيلومتر ساحل به اضافه سواحل جزاير داريم. اين مقدار سواحل و جزايري كه داريم، سبب شده است كه بتوانيم به صورت قانوني و حقوقي كنترل تقريباً نيمي از خليج‌فارس را در دست داشته باشيم. در واقع اگر سهم حضور ايران در حد آب‌هاي سرزميني، يعني محدوده 12 مايلي را لحاظ كنيم، تقريباً 40 درصد از مساحت خليج‌فارس مي‌تواند در كنترل قانوني ايران به عنوان آب‌هاي سرزميني باشد و اين يعني استفاده جمهوري اسلامي از حقوق خود در خليج‌فارس  با  اهداف آمريكا تناقض دارد.

گفته شد كه آمريكا مي‌خواهد از طريق تسلط بر خليج‌فارس، رقباي خود را در سال‌هاي 2030 به بعد كنترل كند و جمهوري اسلامي هم در نظر دارد با توجه به سهمي كه در خليج‌فارس دارد از منافع و امكانات خود در خليج‌فارس استفاده حداكثري كند. در اينجا يك تناقضي پيش مي‌آيد كه اگر ايران بخواهد از حقوق خود استفاده كند، آمريكا ديگر نمي‌تواند از خليج‌فارس به منزله اهرم فشار عليه رقباي خود استفاده كند و اگر آمريكايي‌ها بخواهند از خليج‌فارس به منزله اهرم فشار عليه رقبا استفاده كنند، ايران ديگر نمي‌تواند از حقوق خود بهره‌مند شود؛ يعني در واقع يك تنش جدي بين جمهوري اسلامي ايران و آمريكا بر سر خليج‌فارس به وجود خواهد آمد كه هر چه به سمت آينده برويم، اين تنش جدي‌تر مي‌شود.

در اين ميان نكته‌اي كه وجود دارد، اين است كه جمهوري اسلامي ايران در خليج‌فارس ساحل دارد، اما آمريكايي‌ها در خليج‌فارس ساحل ندارند؛ به همين خاطر آمريكايي‌ها سعي كرده‌اند از طريق ايجاد پايگاه‌هاي نظامي در كشورهاي عربي جنوب خليج‌فارس، اين مشكل خود را تا حدودي حل كنند. نكته قابل توجه ديگر اين است كه كشورهايي كه در آينده به نفت و گاز خليج‌فارس توجه جدي دارند، از جمله چين، هند، كره، ژاپن و اروپا، تلاش دارند حضور جدي‌تري نسبت به گذشته در خليج‌فارس داشته باشند، چون اين كشورها مي‌دانند هر روز كه مي‌گذرد به نفت و گاز خليج‌فارس به عنوان ماده افزوده و اوليه بيشتر وابسته خواهند شد.

در حال حاضر، چيني‌ها تلاش مي‌كنند حضور نظامي خود را در خليج‌فارس تثبيت كنند. انگلستان هم سياست بازگشت به خليج‌فارس را در پيش گرفته است و هندي‌ها نيز تلاش دارند در خليج‌فارس حضور پيدا كنند. به عبارتي، به نظر مي‌رسد ما از امروز به بعد، شاهد يك بالانس در منطقه باشيم. 

 

* با توجه به راهبرد امنيتي آمريكا و متحدان عرب آن در خليج‌فارس، ‌به نظر شما ‌جمهوري اسلامي در راستاي امنيت پايدار انرژي در اين منطقه استراتژيك چه اقدامات و رويكردي را بايد در دستور كار خود قرار دهد؟ 

به نظر مي‌رسد اگر بتوان يك موازنه‌اي را ايجاد كرد، يعني جمهوري اسلامي به اضافه شركاي خود بتوانند نسبت به ناوگان آمريكا و متحدان عرب آنها در منطقه برابري و حتي برتري پيدا كنند، مي‌توان به برقراري امنيت انرژي منطقه كه امنيت انرژي 65 درصد آينده جهان است، اميدوار بود. به عبارت ديگر، صورت‌بندي امنيت در آينده خليج‌فارس مي‌تواند اين‌گونه باشد كه جمهوري اسلامي به اضافه متحدانش با سياست‌هاي توسعه‌طلبانه آمريكايي‌ها كه با استفاده از امكانات كشورهاي جنوبي خليج‌فارس در راهبرد آينده خود براي منطقه مدنظر دارند، مقابله كند. در واقع، اين يك زمينه جدي براي تنش است كه در شرايط فعلي و حتي در آينده، آمريكايي‌ها مايل و حتي قادر نيستند اين تنش را به سمت جنگ ببرند؛ چون اگر جنگي اتفاق بيفتد كشورهاي حاشيه جنوب خليج‌فارس كه پايگاه‌هاي آمريكا هستند، به طور جدي دچار مشكل مي‌شوند و آمريكا پايگاه‌هاي خود را از دست خواهد داد؛ به همين دليل ما مي‌توانيم آينده خيلي خوب و روشني را به ويژه از سال 2030 ميلادي به بعد، براي جمهوري اسلامي به منزله قدرت اول خليج‌فارس در نظر بگيريم، آن هم زماني كه خليج‌فارس به معناي واقعي قلب تپنده جهان صنعتي شده و ان‌شاءالله قدرت اول آن جمهوري اسلامي ايران خواهد بود.

در نتيجه آمريكايي‌ها مي‌خواهند در اين منطقه قدرت اول باشند اما ايران  به طور قانوني نيروي برتر در خليج‌فارس است و اين مانع سلطه‌طلبي آنهاست، از اين رو مي‌خواهند امنيت انرژي را برهم زنند و ايران را متهم كنند. اگر همين الآن ايران استفاده از منافع و امكانات قانوني خود در خليج‌فارس را كنار بگذارد و بگويد از حق قانوني خود استفاده نخواهم كرد، به ساحل خود عقب‌نشيني كند و خليج‌فارس را در اختيار آمريكايي‌ها قرار دهد، ديگر كسي درباره ايران سخني نخواهد گفت.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات