رژیم صهیونیستی 12 ژوئیه 2006 با حمله هوایی به مناطقی در جنوب لبنان، جنگی را آغاز کرد که 33 روز به طول انجامید، اما تبعات آن بر ساختار امنیت و قدرت در غرب آسیا به حدی گسترده بود که میتوان آنرا نقطه عطفی در این منطقه راهبردی عنوان کرد. در این نوشتار به مناسبت سیزدهمین سالروز آغاز جنگ 33 روزه، برخی از مهمترین تبعات این جنگ بر ساختار امنیت و قدرت در غرب آسیا بررسی میشود.
1. خودداری آمریکا از جنگ مستقیم با ایران و روی آوردن به جنگ نیابتی
یکی از مهمترین تبعات جنگ 33 روزه، خودداری آمریکا از ورود به جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی ایران و روی آوردن آن به جنگ نیابتی است. تردیدی نیست که دولت آمریکا به خصوص دولت دونالد ترامپ به بکارگیری ابزار جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران میاندیشند و حتی روز 20 ژوئن تا انجام حمله محدود علیه ایران پیش رفت، اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. اگرچه خودداری آمریکا از جنگ علیه ایران علل مختلف اقتصادی، سیاسی و امنیتی دارد، اما بدون شک «باور به قدرت و توانمندی نظامی محور مقاومت به خصوص حزب الله لبنان» یکی از مهمترین دلایل عدم ورود آمریکا به جنگ با ایران است.
این باور بیش از همه در جنگ 33 روزه سال 2006 ریشه دارد. «موسی قصير» از رزمندگان حزب الله درباره هدف رژیم صهیونیستی از جنگ 33 روزه عليه لبنان گفته بود: «اسرائيل و آمريكا بعد از سال 2000 توافق كرده بودند كه بايد حزب الله را از لبنان حذف كرد. تعبيرشان اين بود كه "ماری" وجود دارد كه سر آن در "تهران"، وسط آن در "سوريه" و دُم آن در لبنان است و مناسبترين جايی كه می توان به اين مار لطمه زد، دُم آن است؛ چراكه نزديك بودن لبنان به اسرائيل، تهديد خطرناكتری برای آنها است. قرار بر اين شد در ژوئيه كه با ماه رمضان مصادف بود، سيدحسن نصرالله و كل شخصيتهای طرفدار وی، به هنگام سخنرانی روز قدس از فراز آسمان بيروت ترور شوند. نقشه آنها اين بود كه در هفته اول، آن قدر مناطق حزب الله در لبنان را بمباران كنند كه بخش اعظم نيروهای ما از بين برود. لذا در پي اختلاف در تبادل اسرا با رژيم صهيونيستی، "ايهود اولمرت"، نخست وزير اسرائيل، با دستور مستقيم "جورج بوش" رئيس جمهور وقت آمريكا، حمله همه جانبه به لبنان را آغاز كرد.»
آمریکا و رژیم صهیونیستی نه تنها در این جنگ موفق به از بین بردن حزب الله لبنان نشدند بلکه رژیم صهیونیستی خسارتهای سنگینی در جنگ 33 روزه متحمل شد. جنگ 33 روزه قدرت و توان موشکهای دوربرد و مدیریت نظامی قوی نیروهای حزب الله را حتی در تجاوزات غافلگیرانه به ارتش رژیم صهیونیستی ثابت کرد. در این جنگ، بیش از 3 میلیارد دلار هزینه به رژیم صهیونیستی تحمیل شد، حزب الله لبنان بیش از چهار هزار موشک به سمت فلسطین اشغالی شلیک کرد، دو هزار منزل و ساختمان در فلسطین اشغالی تخریب شد، 300 هزار شهرکنشین صهیونیست آواره و بیش از یک میلیون شهرکنشین مجبور به ماندن در پناهگاهها شدند. علاوه بر این، در این جنگ 165 صهیونیست کشته و بیش از 100 نفر دیگر نیز زخمی شدند.
اگرچه رژیم صهیونیستی به همراه جنگطلبانی نظیر جان بولتون در کابینه ترامپ طی 30 ماه اخیر بیش از هر زمان دیگری آمریکا را به جنگ با ایران تحریک کرد، اما استراتژیستهای آمریکایی، دونالد ترامپ را از هرگونه جنگ غیرضروری با ایران بر حذر میدارند که یکی از دلایل آن نیز قدرت نظامی محور مقاومت در منطقه غرب آسیا است. نکته مهم این است که رژیم صهیونیستی پس از سال 2006 تاکنون یعنی طی 13 سال هیچ جنگ علیه حزب الله لبنان نداشته است. به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی به این جمعبندی رسید که به تنهایی نه تنها علیه ایران بلکه حتی علیه حزب الله لبنان نیز نمی تواند وارد جنگ شود و تلاش میکند آمریکا را متقاعد به جنگ با ایران کند که واشنگتن نیز تاکنون در این دام تل آویو گرفتار نشده است.
نکته دیگر این است که اگرچه آمریکا به جنگ مستقیم با ایران و رژیم صهیونیستی نیز به جنگ مستقیم با حزب الله لبنان روی نیاورده است، اما واشنگتن و تل آویو تلاش کردند با ایجاد جنگ نیابتی از طریق کشورهای عربی به ایران و حزب الله ضربه بزنند که جنگهای نیابتی از جمله در سوریه، یمن و عراق نیز نه تنها تاکنون دستاوردی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی نداشته بلکه قدرت تهاجمی و تدافعی محور مقاومت را ثابت کرده است.
2. از انهدام مرکاوا تا سرنگونی گلوبال هاوک
یکی از مهمترین تبعات جنگ 33 روزه، شکستن ابهت ادعایی نظامی و شکستناپذیر بودن ارتش رژیم صهیونیستی بود. یکی از مصادیق شکست این ابهت نیز انهدام تانک «مرکاوا» بود. تانک مرکاوا تا قبل از جنگ لبنان افتخار صنایع نظامی رژیم صهیونیستی به شمار میآمد و دستگاههای تبلیغاتی اسرائیل عنوان میکردند که این تانک هرگز منهدم نخواهد شد. صنایع نظامی جهان، مرکاوا را یکی از بهترین تانکهایی میشناختند که ساخته شده است. با این وجود در جنگ لبنان جهان از صفحه تلویزیون مشاهده کرد که چگونه دهها دستگاه از این تانکها در حاشیه مرز لبنان در آتش سوختند. از بین رفتن افسانه مرکاوا تأثیری حتی بیشتر از انهدام ناو جنگی «ساعر» در سطح فرماندهی رژیم صهیونیستی داشته است. روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت در این خصوص در گزارشی با عنوان "ترس در تانکها رخنه میکند"، نوشت: «الان خدمه این تانکها در صحنه نبرد احساس ترس میکنند و ترس بزرگتر آنها از موشکهایی است که تاکنون مشابه آنها را ندیدهاند. این موشکها تانکها را به تابوت مرگ نظامیان اسرائیل تبدیل میکند.»
انهدام تانک «مرکاوا» این باور را در محور مقاومت ایجاد کرد که توان انهدام مدرنترین تجهیزات نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا را دارند. سرنگونی پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» توسط پدافند نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روز 20 ژوئن 2019 یعنی 13 سال پس از جنگ 33 روزه را میتوان یکی دیگر از نشانههای به روز بودن توان نظامی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. خبرگزاری روسی اسپوتنیک درباره سرنگونی پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» نوشت: «پهپاد گلوبال هاوک پیشرفتهترین هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی است که آمریکاییها مدعی بودند این پهپاد قابلیت عبور از همه نوع سیستمهای راداری را دارد و با توجه به امکان پرواز در ارتفاع بالای 65 هزار پا و سرعتی بالا و نوع آلیاژ ساخت آن به هیچ وجه نه قابل ردیابی و نه توسط هیچ سیستم پدافندی قابل سرنگونی است. میتوان گفت سرنگونی این پهپاد به نوعی نشان میدهد که ایرانیها نوعی موشک فوق افسانهای سریای در اختیار داشتند که میتواند افسانههای آمریکاییها را به باد دهد.»
3. کاهش طول مدت جنگ به 2 روز
یکی از مهمترین تبعات جنگ 33 روزه، کوتاه شدن طول جنگهایی است که رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت انجام میدهد. رژیم صهیونیستی پس از جنگ 33 روزه سال 2006، پنج جنگ علیه گروههای مقاومت در باریکه غزه انجام داد. جنگ سال 2008 به مدت 22 روز به طول انجامید، جنگ سال 2012 تنها 8 روز طول کشید، جنگ سال 2014 علیه غزه 51 روز طول کشید، جنگ اکتبر 2018 تنها 4 روز و جنگ مه 2019 نیز تنها 2 روز به طول انجامید. در واقع، از 5 جنگی که رژیم صهیونیستی پس از جنگ سال 2006 علیه گروههای مقاومت در باریکه غزه انجام داد، تنها جنگ سال 2014 ، 51 روز طول کشید و در بقیه موارد زمان به طول انجامیدن جنگها به شدت کاهش یافت و در آخرین جنگ که مه 2019 بود رژیم صهیونیستی تنها پس از 2 روز مجبور به پذیرش آتش بس شد.
نکته حایز اهمیت این است که پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه به افسانه شکستناپذیری رژیم صهیونیستی پایان داد، اما جنگ چهار روزه اکتبر 2018 نشان داد که توان پدافندی و آفندی گروههای مقاومت روند صعودی قابل ملاحظهای داشته است، زیرا طی این چهار روز بیش از 650 موشک از باریکه غزه به سمت مناطق اشغالی شلیک شد که قدرت تخریبی بالایی داشته است. در همین حال، در اثر حملههای قاطع و کوبنده گروههای مقاومت هراس شدیدی در میان ساکنان مناطق مجاور باریکه غزه ایجاد شد، به نحوی که دست کم 35 درصد از صهیونیستهای ساکن این مناطق از ترس این حملههای موشکی مجبور شدند منازل خود را ترک کنند.
میتوان گفت جنگ 33 روزه نقطه آغاز بر هم خوردن توازن نظامی به ضرر اسرائیل در مقابل گروههای مقاومت در منطقه غرب آسیا بود که با گذشت زمان این فرآیند تسریع شده است.
4. استعفای اولمرت و ناکامی نتانیاهو
اگرچه ایهود اولمرت در سال 2009 یعنی سه سال پس از جنگ 33 روزه از نخست وزیری رژیم صهیونیستی کنارهگیری کرد، اما شکست در جنگ 33 روزه به عنوان یکی از بدترین عملکرد در کارنامه وی ثبت شد. کمیته وینوگراد که تنها یک ماه پس از پایان جنگ 33 روزه توسط رژیم صهیونیستی تشکیل شد در گزارش نهایی خود ایهود اولمرت را مسئول اصلی شکست در جنگ 33 روزه معرفی و در مورد عملکرد وی اینگونه نتیجهگیری کرد که: «اولمرت در جنگ ۳۳ روزه نقش یک رهبر منفعل تحت نفوذ ارتش اسرائیل را ایفا و مسئولیت اداره جنگ را به ارتش واگذار کرد، در حالی که طبق قانون مسئولیت اداره جنگ بر عهده شخص نخست وزیر بود.»
با کنارهگیری اولمرت از نخست وزیری، بنیامین نتانیاهو در سال 2009 به قدرت رسید و همچنان نیز پست نخست وزیریرژیم صهیونیستی را بر عهده دارد، اگرچه موقعیت وی به شدت متزلزل شده به نحوی که پس از انتخابات زودهنگام آوریل 2019 موفق به تشکیل کابینه نشده و قرار است دومین انتخابات کنست طی تنها 6 ماه در سپتامبر 2019 برگزار شود. نکته حایز اهمیت این است که نتانیاهو طی 10 سال اخیر بارها تلاش کرد شکست اولمرت و رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان را با پیروزی علیه گروههای مقاومت فلسطین جبران کند و اقتدار نظامی رژیم صهیونیستی را بازگرداند، اما نتانیاهو نیز نه تنها در دستیابی به این هدف موفقیتی نداشته بلکه کابینه وی نوامبر 2018 پس از شکست در جنگ 4 روزه علیه باریکه غزه فروپاشید و وی مجبور به برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی شده است. این موضوع نشان میدهد که جنگ علیه گروههای مقاومت بر سیاست و قدرت در داخل سرزمینهای اشغالی نیز تأثیرگذار است و نقطه آغاز این تأثیرگذاری نیز به جنگ سال 2006 باز میگردد.
نتیجهگیری
بدون شک جنگ 33 روزه یک نقطه عطف مهم در تحولات غرب آسیا است. اول اینکه، شکستناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی را باطل کرد. دوم اینکه، با انهدام تانک مرکاوا باور به توان نظامی برای مقابله با تجهیزات مدرن رژیم صهیونیستی و آمریکا را ایجاد و نهادینه کرد. سوم اینکه، جنگ 33 روزه سبب شکلگیری ژئوپلتیک مقاومت در منطقه غرب آسیا شد، به نحوی که بازیگران محور مقاومت اکنون تکثیر شدهاند. چهارم اینکه، حفظ نظام سوریه در جنگ تروریستی که اتباع 80 کشور با حمایت محور غربی – عربی - عبری در آن حضور داشتند، پیروزیهای سیاسی در عرصه انتخابات در لبنان و عراق و همچنین سرنگونی پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» تداوم موفقیتهایی است که از جنگ 33 روزه آغاز شد
منبع :راهبرد معاصر