تهران بزرگ >>  عمومی >> اخبار برگزیده
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۳  ، 
کد خبر : ۳۱۶۱۴۴
رابطۀ تفکر و تعقّل با نهادینه کردن پایه‌های تربیت دینی (۲)

نظام تربیتی همخوان با مبانی دینی و نیاز‌های بشری

اگر یک نظام تربیتی بتواند نیازهای انسان را خواست او بکند، در این صورت موفق بوده و می تواند در تقابل با مسائل جدید پویا باشد.
پایگاه بصیرت / زهرا گوهری
تعلیم و تربیت اسلامی، ناظر به نظامی از اندیشه است که مستقیم یا غیر مستقیم از متون دینی اسلام، شامل قرآن و احادیث، سرچشمه گرفته و حاوی شناختی نسبت به پدیده‌ها و روابط موجود در حوزۀ تعلیم و تربیت و صورت‌های مطلوب آن‌ها و نحوۀ ایجاد و تغییر در آن هاست. (باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ۸۴)
بنابراین متون دینی اسلام در مورد روابط بین پدیده‌ها و تربیت عملی و ایجاد هماهنگی بین نیرو‌های موجود در انسان‌ها و در صورت لزوم ایجاد تغییر، صاحب سبک است.
مبانی دین اسلام و رابطۀ آن با تربیت
از دیدگاه اسلام، تربیت عبارتست از احیای فطرت خدا آشنای انسان و پرورش ابعاد وجودی او در جهت حرکت به سوی کمال بی نهایت. (قائمی، زمینۀ تربیت، ۲۶ ـ ۳۰) دین اسلام نسبت به پرورش روح اجتماعی انسان به لحاظ خصوصیاتی که دارد، دارای امتیازاتی است. از جمله:
الف: فطرت خداجویی: اعتقاد بر این است که انسان دارای فطرت پاکی است که به او الهام می‌کند و او در مقابل افراد اجتماع، دارای وظایف و تکالیفی است که نباید از کنار آن‌ها بی تفاوت بگذرد. لکن این فطرت در صورتی می‌تواند به وظیفۀ خود عمل کند که در اثر تماس با اولیاء اللّه و مربیان الهی بیدار شده و بر اثر تکرار معاصی، تیرگی آن را نپوشانده باشد.
ب: اعتقاد توحیدی: عقاید اسلامی بر این مبنا است که خداوند ناظر و عالم به احوال انسان است و لذا حسابگر و مراقب و در نهایت منتقم است. به همین دلیل انسان از کار‌های ضد اجتماعی پرهیز می‌کند و، چون خداوند به تعاون، احسان، وفای به عهد، امر به معروف و نهی از منکر دستور داده و از کذب، تعدّی، عداوت، ظلم و غیبت ممانعت می‌کند، در نتیجه شخص خداشناس نه تنها از عمل ضد اجتماعی بیم دارد، بلکه ظریف‌تر از آن، از انجام عمل زشت شرم دارد.
ج: اعتقاد به الگو و راهنما: در اسلام، انبیاء و اولیا و علما به عنوان اسوه‌های حسنه و راهنمای انسان‌ها مطرح هستند و شخص دیندار به آن‌ها عشق ورزیده و علاقمند است به جهت تقرّب به خدای متعال به دستورات، راهنمایی‌ها و توصیه‌های آن بزرگواران عمل کند.
د: وجود ضابطه حل اختلاف: علت عمدۀ پیدایش اختلاف، استفادۀ دو یا چند نفر از شئ واحد است که هر کدام آن را حق خود می‌داند. یکی از اهداف انبیا، حلّ اختلاف بین انسان ها، از طریق مقرراتی است که مطابقت با احکام الهی داشته و متناسب با خلقت و فطرت انسان بوده و عادلانه اند.
ه: نرم خویی در تربیت: نبی مکرّم اسلام به نرم خویی توصیف شده اند. «فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک؛ پس تو به نعمت پروردگارت با آنان نرم خو شدی، و اگر درشت خو و سخت دل بودی از اطراف تو پراکنده می‌شدند. ۱۵۹ /آل عمران.»
بنابر اسوه بودن حضرت، هر توصیفی که از خلق و خوی ایشان می‌شود، سفارشی به مؤمنان است تا رفتار خود را به سبک پیامبر انجام دهند. (آموزگار، اخلاق و تربیت اسلامی، ۹۹ ـ ۱۰۱)
ضرورت تربیت
ابناء بشر برای تحویل گرفتن جامعه از اسلاف خود و انتقال آن به آیندگان، ناگزیر به تربیت شدن هستند و الّا انتقال فرهنگ جوامع و به فعلیّت رسیدن استعداد‌های نهفتۀ آنان صورت نمی‌گیرد.
از لغت تربیت می‌توان دو مفهوم نیز استخراج کرد: اول؛ آموزش که عبارتست از القاء مفاهیم و معانی به فردی دیگر از طریق بیان، تصویر، ایما و اشاره، استدلال و یا تلقین آن از طریق مطالعه و عبرت آموزی. تعلیم به معنای تربیت نیست، بلکه بخشی از آن است که در آن انتقال میراث فرهنگی، ارزیابی و پربارکردن آن صورت می‌پذیرد. دوم؛ پرورش که عبارتست از هدایت و ادارۀ جریان ارتقایی و تکاملی انسان و مراقبت فعال از حیات در حال رشد که دامنۀ آن ابعاد وجودی انسان را شامل می‌شود. کار پرورش به صورت سازندگی یا بازسازی است. (قائمی، زمینۀ تربیت، ۲۶ ـ ۳۰)
طبیعتاً برای آن که امر تربیت صورت پذیرد، مشکلاتی پیش خواهد آمد. اصولاً بعضی از متفکران سه روش عمده را جهت حل مشکلات، معرفی می‌کنند: انقلاب، جنگ، تربیت. راه حل اول و دوم با شدّت عمل و تغییر ناگهانی همراه است، ولی تربیت به آرامی و به صورت سیر تکاملی مؤّثر می‌افتد و در واقع حربۀ بشر برای بقای اوست. زیرا که بشر را متوجّه امکانات خلّاقۀ خود می‌کند. (علامه جعفری، تعلیم و تربیت اسلامی، ۲۹)
بقای بشر به رفع و دفع نیاز‌های او صورت می‌پذیرد و تربیت، مستمسکی برای این هدف شمرده می‌شود؛ لذا در ادامه، نیاز‌های بشر در دوره‌های مختلف رشد تبیین می‌گردد.
نیاز‌های اساسی انسان
تبیین نیاز‌های زیستی، روانی، ذهنی و اجتماعی کودکان در دوره‌های مختلف رشد و برنامه ریزی و تلاش مستمر برای حسن تأمین آن ها، امری بسیار خطیر و حساس بوده و در واقع به ساده‌ترین بیان، تربیت چیزی جز این نیست. گرچه در این جا قصد ما شرح و بسط نظریات «مزلو» در باب نیاز‌های انسان نیست، به ویژه آن که با اعتقادات مذهبی و انگیزه‌های الهی تفاوت‌هایی نیز دارد، لکن به جهت حسن طبقه بندی، سلسله مراتب نیاز‌ها را از دیدگاه مزلو ذکر می‌کنیم:
۱ ـ نیاز‌های زیستی: گرسنگی، تشنگی، خواب، تنفس، نخستین رفتار‌های تعادل جویانه کودکان ناشی از وجود نیاز‌های زیستی.
۲ ـ نیاز‌های ایمنی: امنیت روانی، ثبات عاطفی، اتکا، حمایت، اضطراب و آشفتگی، نیاز به محیط منظم و راحت بودن از بی نظمی‌ها و تعارض ها.
۳ ـ نیاز به عشق و محبت و تعلّق به دیگران: اگر دو دسته قبل ارضا شوند، این نیاز پا به عرصه می‌گذارد. نیاز به برقراری روابط عاطفی، نیاز انسان به محبت کردن و محبت دیدن.
۴ ـ نیاز به احترام و شأن اجتماعی: نیاز به عزّت نفس یا خود ارزشمندی و احترام به خود، نیاز به برقراری و حفظ روابط مفید و مؤّثر و متقابل در اجتماع، اعتماد به نفس سالم.
۵ ـ نیاز به خود شکوفایی: حتی اگر همۀ نیاز‌های پیشین برآورده شوند، باز هم شاهد نوعی بی قراری در وجود انسان هستیم که حاکی از نیاز طبیعی ناشکفتۀ دیگری در انسان است. انسان نیاز دارد قابلیّت‌های خود را آشکار کند.
۶ ـ نیاز به یادگیری و فهمیدن: این نیاز حتی در دوران کودکی بسیار نیرومندتر از دوران بزرگسالی است. کسب علم و دانش، خود تلاشی برای رسیدن به ایمنی در جهان است. ارضای این نیاز موجب رضامندی و آرامش و تعادل روانی است.
۷ ـ نیاز زیبایی شناختی: این نیاز حکایت از گرایش فطری انسان به تلطیف روان و تجلّی احساسات دارد. انسان‌ها عمدتاً از زشتی بیزار و طالب نیکویی و زیبایی هستند.
هر قدر اولیای امر تربیت، تلاش جدی تری برای تأمین نیاز‌های کودکان بنمایند، آنان را در کسب تجارب جدید و انگیزه‌های رشد بیشتر یاری می‌دهند. (افروز، مباحثی در روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، ۲۳ ـ ۲۶)
نوع دیگری از طبقه بندی نیاز‌ها توسط «هرنای» انجام شده که عمدتاً توجه به نیاز‌های ذهنی و روانی انسان است و آن‌ها را عنصری از ساختار شخصیتی و تکاملی انسان دانسته که فقط در جامعه برآورده می‌شوند و عبارتند از:
الف: نیاز به مورد پسند دیگران واقع شدن، ب: نیاز به پشتیبان، ج: نیاز به بهره برداری از دیگران، د: نیاز به تحسین و تمجید. همچنین هرنای نیاز‌های دیگری را هم برمی شمرد که در ارتباط با جامعه ارضاء و تضمین می‌شوند که عبارتند از: نیاز به قدرت، نیاز به حیثیت و آبرو، نیاز به احساس امنیت و نیاز به کمال و انتقادناپذیری. (آموزگار، اخلاق و تربیت اسلامی (۱)، ۹۴ ـ ۹۵)
نکتۀ ظریفی در ارتباط با تربیت و رابطۀ آن با نیاز‌های انسان مطرح است و آن اینست که در هنگام صحبت در مورد سلسله مراتب نیازها، گرچه متوجّه جایگاه متفاوت آن نیاز‌ها هستیم، لکن به تفاوت‌های هنجار‌هایی که با آن‌ها ارتباط دارند توجّه نمی‌کنیم. معنای این نکته اینست که تربیت آن چنان که گفته شد انتقال حالت‌های مطلوب ذهنی است که به دانش و مهارت احتیاج دارند. در این جا چالشی به میان می‌آید به نام تفاوت نیاز و خواست. گاهی فرد چیزی را می‌شناسد و می‌خواهد و برای رسیدن به مطلوبش گام‌هایی برمی دارد و به سایر چیز‌ها توجّه نمی‌کند، در حالی که آن چه می‌خواهد به معنای واقعی، مطلوب و نیکو نیست. گاهی هم فرد به چیز مطلوبی نیاز دارد و خودش از این نیاز آگاه نیست و در نتیجه برای رفع آن اقدام نمی‌کند. اینجاست که تفاوت بین نیاز و خواست، خود را نشان می‌دهد. خواست‌ها همیشه انگیزشی اند و نیاز‌ها گاهی این طورند. (هرست، منطق تربیت، ۶۵)
دقیقاً آن چه می‌تواند نظام تربیتی را شکوفا و شاداب نگه داشته و چالشی که در ابتدای بحث ذکر شد را ترمیم کند، همین مطلب است. اگر یک نظام تربیتی بتواند نیاز‌های انسان را خواست او بکند، در این صورت موفق بوده و می‌تواند در تقابل با مسائل جدید پویا باشد.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات