بدحجابها را در جامعه، به عنوان بيدين، ضد انقلاب، ضد روحانيت، ضد مسجد و روضه و ضد ارزشهاي ديني ندانيم. به دليل اينكه بخشي از زائران امام رضا(ع) از همين اقشار هستند. بخشي از آنهايي كه در راهپيماييهاي 22 بهمن و روز قدس شركت ميكنند، از همين اقشار هستند. بخشي از معتكفان، نمازگزاران، زائران، مستمعان مجالس اهل بيت(ع) از همين طيف هستند. اينها اهل نماز و روزه و عبادت هستند. وقتي به اينها ميگوييم، نه اينكه پوشش را ندانند، يا تحت تربيت حجاب قرار نگرفتهاند، يا غافل و جاهل هستند، ولي بيدين نيستند. ما (بايد) روي اينها تأثير مثبت بگذاريم. اگر بخواهيم اينها را تكفير كنيم و اينها را از دايره ديانت و انقلاب و ولايت و نظام خارج كنيم، ديگري چيزي نميماند. من حس ميكنم اين نگاه، نگاه اهل بيتي است. نگاه دين ما است كه وقتي ما با اينها مواجه ميشويم، انگ بيديني نزنيم. يك اقليتي از بدحجابها و بيحجابها با دين مشكل دارند، با انقلاب مشكل دارند، ما با آنها كاري نداريم. وقتي بدحجابي را ديديم، نگوييم اين بينماز هم هست. نگوييم اين ضد انقلاب است؛ اين ضد ولايت است؛ اين ضد امام حسين(ع) است. حقي نداريم از مجلس امام حسين(ع) بيرونش كنيم. من گفتم بدحجابي قطعاً گناه است، نگاهمان را تعديل كنيم. وقتي الآن ما در زندان ميرويم، به آنهايي كه در زندان هستند به چشم يك مجرم، يك آدمي كه قطعاً وضعش از من خرابتر است، نگاه ميكنيم. وقتي ديدن زندانيها رفتم، تنها بودم. گفتم: خدايا اينها هم آدميزاد هستند. به آنها گفتم: ميدانيد فرق من با شما چيست؟ با خنده گفتند: شما آن طرف ميلهها هستي، ما اين طرف ميلهها هستيم. گفتم: نه! فرق من با شما اين است كه خطاي شما لو رفته، خطاي من لو نرفته است. معلوم نيست مقدار خطاي من كمتر از شما باشد. من مقداري احتياط كردم، خطاي من لو نرفته است. آن طرف معلوم ميشود، خطاي چه كسي بيشتر بوده است؟ اينها زير گريه زدند. گفتم: حالا كه همه قبول كرديم خطاكار هستيم، بياييد با هم توبه كنيم. آداب توبه را گفتم. تقاضا كردند روضه هم برايشان بخوانم.
همسر من باحجاب است. يك خانم بدحجابي را ديد، نگويد من همه امورم درست است و او همه امورش غلط است. اما شايد اگر او يك غلط دارد كه در ويترين است، من دو غلط دارم كه پشت ويترين است. به اينها با تحقير نگاه نكنيم.
الآن خانوادههايي ميگويند ما در خانوادهمان گرفتار هستيم. چه كنيم؟ ميگويم: اول روي نقطه بدحجابياش دست نگذار. اين نقطه حساسيت او است، فرار ميكند. جوانها ميگويند شما فقط ميخواهيد به ما گير بدهيد و نصيحت كنيد. جوان امروز نصيحتپذير نيست. شما دست روي نقطه مثبت او بگذار. بگو اينكه تو داري، من ندارم.
در آسايشگاه بچههاي معلول، من گاهي وقتها ديدم يكسري از اين خانمهاي بدحجاب، ماهي يك بار، هفتهاي يك بار در اين آسايشگاهها ميروند. بچهها را حمام ميبرند، تميز ميكنند، هديه ميبرند. اين يك ويژگي بينهايت مثبت اينهاست. بدحجابي را تأييد نميكنم، اما اين ويژگي اينها قابل تأييد است يا نه؟ در جامعه جاهليت كه سياهترين جامعه است، اول پيغمبر(ص) روي نقطهها و فرهنگهاي مثبت اين جامعه دست گذاشتند. پيغمبر نگفتند چرا دختران را زنده به گور ميكنيد. فرمودند، فرهنگهاي شما مثل وفاي به عهد، شجاعت و مهماننوازي شما بسيار زيباست. بعد فرمودند: يك فرهنگ شما مقداري اشكال دارد. تعصب شما اگر به غيرت تبديل شود، بسيار زيبا ميشود. بعد از اين همه تأييد و تبديل سراغ فرهنگهايي آمدند كه نه قابل تأييد و نه قابل تبديل بود، مثل زنده به گور كردن دختران، بردهداري، شرابخواري، اينها را به مرور زمان تخريب كردند.
اگر ميخواهيم بدحجابهاي جامعه را اصلاح كنيم، يك راه اين است. بيحجابي قابل تأييد نيست، اين به معناي اين نيست كه هر بدحجابي را ديديم، تخريبش كنيم. ما ميتوانيم بدحجاب را احيا كنيم. اين يا غافل است يا جاهل. آن طرف دنيا آنهايي كه غافل و جاهل بودند، بيدار شدند. هنرپيشه آمريكايي، خواننده فرانسوي و ملكه زيبايي روسي، هر سه مسلمان و محجبه شدند. از اين معلوم ميشود فطرت پاك بوده است، ويژگيهاي زيبايي در وجودش بوده است، همه بدحجابي و بيحجابيهايش روبنايي بوده و زيربنايي نبوده است. حالا آمده حاضر است شغلش و موقعيتش را از دست بدهد، براي اينكه اين گوهر حجاب و عفافي كه پيدا كرده است، از دست ندهد.
من بارها در امر به معروف و نهي از منكر گفتم. تعبير قرآن امر است، امر يعني يك قدرتي باشد. ضمن اينكه اين امر بايد فرهنگسازي شود، هيچ شرطي ندارد. حجاب اجباري به درد نميخورد. الآن بيحجابي دارد اجباري ميشود؛ يعني آن كسي كه حجاب دارد، انگشتنما ميشود. «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوف» (توبه/ 67) امام صادق(ع) ما را از اين زمان ترساندند. ما نميگوييم مثل اول انقلاب همه دكمههايشان را تا بالا ببندند، همه خانمها با چادر و مقنعه باشند، ما ميگوييم با آرايش نيايند. اين روسريها كه سرشان است، براي عروسكهايشان است. چهار، پنجم موهايشان بيرون است.
در دين ما گفته شده از روزي كه من و شما مجرد بوديم، دوران نوجواني و به تكليف رسيديم، براي تربيت بچهمان كه يك عنصر آن تربيت حيا و حجاب و عفت است، بايد به فكر بوديم. يعني دختر و پسر امروز ما از سيزده، چهارده سالگي، بايد خودشان را به گونهاي تربيت كنند، كه به فكر حيا و عفت فرزند پنج سال ديگر خودشان باشند؛ يعني دوران جوانياش، ازدواج، انعقاد نطفهاش، باردارياش، دوران شيرخوارگياش، تا اينكه هفت سال سوم منطقي قبول كند. ما اين دستورات دين را رعايت نكرديم، تا هشت سالگي هم مثل عروسك راه برديم، گفتند 9 سال نشده كه تكليف شود. يك ماه بازي جام جهاني به چهار سال تمرين بستگي دارد. ما روزي كه به سن تكليف ميرسيم، نميشود تمرين كنيم. بايد قبلش تمرين كنيم. در جامعه اروپا و آمريكا بيحيايي و بيعفتي خيلي بدتر است. من جوانهاي پاكدامني را سراغ دارم، از ايران رفتند در دانشگاههاي آنجا درس ميخوانند، عفت و حيايشان را حفظ كردند. چرا؟ چون گوهر عفت و حيا را در جامعه نگرفتند، با شير از مادر گرفتند. با نطفه از پدر گرفتند. ما اين تقصيرات خودمان را ناديده ميگيريم، ميگوييم شما آخوندها كمكاري كرديد. ما دستمان را بالا ميبريم. حوزه و روحانيت هم كمكاري كرده است. رسانه هم در بحث حجاب و حيا كمكاري كرده است. دانشگاهها و جامعه هم كمكاري كردهاند؛ ولي همه كمكاريها يك طرف، كمكاري خودم در خانواده يك طرف است. فرزنداني هستند كه ميآيند و ميگويند حاج آقا ما بايد به پدر و مادرمان تذكر بدهيم كه يك مقدار بهتر در خانه لباس بپوشيد. دختر ميگويد ما بايد يك طور به پدرمان بفهمانيم كه در خانه نيمه لخت راه نرو. پسر ميگويد: ما بايد به مادرمان بگوييم، در خانه لباس مناسبتري بپوش. باز معناي اين حرف اين نيست كه خانمها در خانه با چادر راه بروند. آقايان هم با كت و شلوار راه بروند. درباره حجاب همه كمكاري كرديم.
منبع:www.khademeabas.ir