از جمله مسائل مهم در خانواده هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزندان است. پدر و مادر ضمن آن که با سخن و گفتار باید بهترین هدایت کنندۀ فرزندان خود باشند، بلکه باید عملاً خوبیها را در جان و دل کودکان خود ایجاد کنند، خودشان را از هر نظر با اخلاق و رفتار درست بسازند که نفس عمل خوب، بهترین راهنمای فرزندان در کانون گرم خانوادگی است.
در شماره اخیر از بررسی تأثیرات محیطی بر تربیت و شخصیت انسان به عوامل محیطی غیرانسانی اشاره شد و در شماره حاضر به عوامل محیطی انسانی پرداخته میشود.
مهمترین عوامل محیطی انسانی به سه گروه عمده تقسیم میشوند: خانواده ـ مدرسه ـ اجتماع. طبیعتاً هر کدام از این عوامل درگیر با عوامل محیطی غیرانسانی هم هستند. مانند بزرگی و کوچکی خانهای که خانواده در آن زندگی میکنند و یا محیط جغرافیایی که در آن به سر میبرند، از نظر سردسیر بودن و گرمسیر بودن و غیره. ولی در این قسمت سعی میکنیم دخالت عوامل غیر انسانی را نادیده انگاشته و فقط به تأثیر عوامل انسانی بپردازیم.
۱ ـ خانواده:
خانواده اولین و مهمترین محیطی است که انسان در آن قدم میگذارد. کودک در خانه متولد میشود و عادات را در آن جا کسب میکند تا به مرحلۀ رشد برسد. کودک در این مرحله تحت تأثیر هر امری است که او را احاطه کرده و قابلیت انعطاف او در این مرحله بیش از مراحل دیگر میباشد. رشد جسمانی او علاوه بر توجه مادر و اطرافیان به عنوان محیط انسانی، تابع شرایط غیر انسانی، مانند هوای آزاد، آفتاب، روشنایی، استراحت، نظافت، غذای سالم و بهداشتی میباشد. به مجرد این که کودک لغت و زبان مادری را فرا گرفت، از طریق مکالمه و گفتگو، افکار و آراء زیادی از افراد خانواده به او منتقل شده و معارف و اطّلاعاتش هم سطح با افکار خانواده پیش میرود. وقتی تفاوتهای افراد را در رفتار آنها از قبیل خوردن و آشامیدن، راه رفتن و خوابیدن، لباس پوشیدن و معاشرت آنها با دیگران را مورد مطالعه قرار میدهیم، میفهمیم که خانواده عامل بسیار مهمی در شخصیت جسمی و روحی و اخلاق کودک است. چون در این مرحله کودک از افراد خانواده تقلید میکند. (حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ۱۰۹ ـ ۱۱۱)
مهمترین دورۀ تربیت، سنّ خردسالی و کودکی و نوجوانی است که عمدۀ این زمان کودک، در اختیار خانواده است. برخی از روان شناسان و دانشمندان تربیت عقیده دارند که تمام شخصیت کودک تا سن هفت سالگی او تکوین مییابد. اسلام نیز برای این دوره اهمیّت خاصی قائل شده و در برخی از روایات اسلامی این طور آمده:إنّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأرضِ الخالِیَة ما أُلقِیَ فیها مِن شَیء إلّا قَبِلَتهُ قلب نوجوان چنان زمین کاشته نشده آمادۀ پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. (قمی، سفینه البحار، ج ۲، ۱۲۲ ـ شریف رضی، نهج البلغه، نامه ۳۱) (همان، ۳۹)
گرچه خانواده به طور کلی بسیار مهم است، اما نقش مادر از اهمیّتی برخوردار است که باید جداگانه به آن پرداخت. مادر خود به تنهایی محیط دوران جنینی و شیرخوارگی کودک را تشکیل میدهد.
در دورۀ حساس بارداری، ۹ ماه رابطۀ مخصوصی بین فرزند و مادر برقرار است. همان گونه که کودک از تنفس و غذای مادر استفاده میکند، حالات روانی و اخلاقی مادر در کودک اثر میگذارد. (دشتی، مسئولیت تربیت، ۴۰) دوران شیرخوارگی به قدری مهم است که دربارۀ احکام آن در آیۀ ۲۳۳/بقره توضیحات کامل آمده است.
از جمله مسائل مهم در خانواده هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزندان است. پدر و مادر ضمن آن که با سخن و گفتار باید بهترین هدایت کنندۀ فرزندان خود باشند، بلکه باید عملاً خوبیها را در جان و دل کودکان خود ایجاد کنند، خودشان را از هر نظر با اخلاق و رفتار درست بسازند که نفس عمل خوب، بهترین راهنمای فرزندان در کانون گرم خانوادگی است. کودکان باید خوبیها را عملاً از پدر و مادر خود مشاهده کنند تا آن عمل در زوایای وجودشان نهادینه شود. (همان، ۱۱۳ ـ ۱۱۴) رفتار پدر و مادر در محیط خانه هرچه باشد سرمشقی برای کودکان خواهد بود، زیرا آنان فاقد آن گونه رشد عقلی هستند که بتوانند خوبی و بدی را تمیز دهند. از این گذشته فرزندان به پدر و مادر خود علاقه دارند و بر این اساس، میکوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند. روی همین اصل معلوم میشود پرورش اخلاقی کودکان در محیط خانه به طور عملی صورت میگیرد. (رشیدپور، آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی، ۱۰۸)
هماهنگی پدر و مادر با یکدیگر و رابطۀ آنها با فرزند، نوع خانواده را تعیین میکند. اصولاً دو نوع خانواده وجود دارد: یک قطبی و دو قطبی. خانوادۀ یک قطبی گروهی هستند که پدر و مادر با یکدیگر هماهنگی و تفاهم دارند و خانوادۀ دو قطبی گروهی هستند که والدین از نقطه نظر تدابیر تربیتی با هم اختلاف نظر دارند. هرکدام از این خانوادهها به زیر گروههایی تقسیم میشوند. مثلاً در خانوادههای یک قطبی ۴ گروه متعادل و گرم ـ بی تفاوت ـ حمایتگر افراطی و طردکننده قرار میگیرند. در خانوادههای دو قطبی بر حسب آن که پدر یا مادر دارای روحیۀ بی تفاوت، طردکنندۀ معمولی پرخاشگر، معتدل و گرم، حمایتگر افراطی باشند، دوازده مدل خانواده به وجود میآید. (کامران، تربیت و خوش بختی، ۱۰۳ ـ ۱۰۹)
پرورش اخلاقی کودک در اثر تقلید و پیروی رفتار دیگران، به تدریج و به طور نامحسوس تکمیل میگردد. پدران و مادرانی که در اثر سهل انگاری، از تربیت فرزندان خود سرباز میزنند، از نظر دین و اجتماع خطاکار هستند. چراکه فرزند نالایق و فاسد علاوه بر این که برای پدر و مادر خود زیان آور است، برای اجتماع نیز فردی مزاحم و سربار خواهد بود. رسول اکرم (ص) دربارۀ پرورش اخلاقی کودکان فرمود: أکرِموُا أولادَکُم وَ أَحسِنوُا آدابَهُم کودکان خود را بزرگ و گرامی داشته و خوب تربیت نمایید. (نهج الفصاحه، ۸۵، ۴۵۱ ـ رشید پور، تربیت از دیدگاه علی (ع)، ۱۱۰)
با این همه اگر کسی در کودکی از خانوادۀ سالم و عواطف لازم برخوردار نبوده باشد، به این معنی نیست که او نمیتواند هیچ نوع اصلاحی در خود به عمل آورد. شخصیت ما خارج از دسترس نیست. میتوان در آن تأمل کرده، مسائل و مشکلات را تشخیص داده و برطرف کرد. (منینجر، مایر، رشد شخصیت و بهداشت روانی، ۷۸)
۲ ـ مدرسه:
مدرسه عامل بسیار مؤثّر اجتماعی است. در این محیط، کودک با کودکان همسال یا بزرگتر از خود و همچنین با معلّمی که مربی اوست، سروکار دارد. از آن جا که کودک در این سن نمیتواند امور را بسنجد و هدف تعیین کند، لذا بسیاری از اعمال خود را از دیگران و معلم خود تقلید میکند. چون معلم در نظر کودک عظیمترین شخصیت میباشد. (حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج ۱، ۲۴۲) مربی میتواند اثرات سوء عوامل دیگر را نابود ساخته و هرگونه انحراف و کجروی را تبدیل به راستی و سلامت نماید. چرا که استاد و مربی، سمبل و الگوی تربیتی بوده و کودک از حرکات و افعال و اخلاق او الگو میگیرد. (دشتی، مسئولیت تربیت، ۴۴) امام کاظم (ع) فرمود: لاعِلمَ الّا مِن عالِمٍ رًبّانی وً مَعرِفَه العِلمِ بِالعَقلِ. علم جز از دانشمندان الهی به دست نیاید و شناختن علم به وسیلۀ عقل است. (کلینی، اصول کافی، ج ۱، روایت ۱۲، ص ۲۰)
یکی از محیطهایی که در مورد تربیت بسیار مورد اهمّیّت است، محیط رفاقت و معاشرت است که میتواند در مدرسه و یا بیرون از آن شکل بگیرد. این محیط عبارت از جماعت دوستانی هستند که با کودک در نشاط بچه گانۀ او شرکت میکنند و کودک تحت تأثیر اعمال آن هاست و او نیز به نوبۀ خود در آنها تأثیر میگذارد. قرآن کریم به نتایج بد رفاقت و معاشرت اشاره کرده و میگوید: وَ یَومَ یَعَضُّ الظّا لِمُ عَلی یَدَیهِ یَقوُلُ .. یوَیلَتی لَیتَنی لَم أتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً و روزی که ستمکار دستان خود را به دندان میگزد و میگوید..ای وای بر من کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم.۲۹ ـ ۳۰/فرقان. احادیث نیز در انتخاب و وصف دوستان بی شمار است. بر پدران و مادران و مربیان لازم است به این امر دربارۀ کودکان خود توجه نموده و از آمیزش و معاشرت فرزندان با افراد ناشایست ولو برای لحظهای کوتاه، منع نمایند. (حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج ۱، ۱۱۳ ـ ۱۱۶)
حریم مدرسه بر تربیت عمدی بنا میشود و تربیت عمدی برای نیل به نتایج از پیش تعیین شده است. پایۀ تربیت اجتماعی هر فرد، در خانه گذاشته میشود، اما مدرسه در شکل گیری و تحول آن نقش مؤثرتری دارد. مدرسه باید کم و کیف ذخایر کسب شده خانوادگی را در ارتباط با پدیدههای زندگی گروهی چنان تعدیل کند که افراد در مرحلۀ رشد، آمادگی لازم برای زندگی اجتماع را به تدریج کسب کنند. میتوان گفت مدرسه از نظر تربیت دو وجه متفاوت را اعمال میکند: نخست، تأثیر غیر عمدی که خمیر مایۀ آن را رفتار و عمل اولیای مدرسه تشکیل میدهد و کودکان و نوجوانان با تقلید به جهت معیّن کشیده میشوند و وجه دوم آن که از کوششهای عمدی حاصل میشود که معلمان و مربیان برای القای آن، شیوههای معیّن به کار میبرند. (معیری، بچههای خوب پرورش بد، ۱۶۰)
۳ ـ جامعه:
بخش مهمی از تربیت هر فرد، نتیجۀ تجربههایی است که در شکل گیری آنها سهم جامعه بیش از دو نهاد پیشین است. زندگی در میان جمع ممکن است منشأ بروز دگرگونیهایی باشد که اساس تربیت خانوادگی و مدرسهای را در هم بریزد و از شخصیت دوران کودکی چیزی به کلی غیر از آن چه بوده است، فراهم آورد. زندگی در میان گروه، امنیتی را که لازمۀ رفاه و آرامش خاطر است، فراهم میآورد.
تأثیر جامعه را در مسألۀ تربیت در این واقعیت باید دید که در جامعهای که حریم زندگی در معرض انواع تجاوزها باشد، نسل جوان پی درپی و خواهی نخواهی به تجاوز و بی اعتنایی به معیارهای زندگی کشیده میشود و متجاوز بار میآید. فاصلۀ بین خواستهها و امکانات یکی از علل انحطاط اخلاقی است. در زندگی انسان ها، هوسها و آرمانهای تازه پی در پی شکل میگیرند و با وجودامکانات محدودتر، خواستهها و انتظارات بیشتری پدید میآید. بسیاری از نابسامانیهای اخلاقی جامعۀ امروز، نتیجۀ همین شکاف بین انتظارها و برداشت هاست. (معیری، همان، ۲۷۶ ـ ۲۸۰)
جامعه و فرد هر دو در یکدیگر تأثیر دارند. هم فرد میتواند جامعه را بسازد و متحول نماید و هم جامعه در سیستم فکری افراد بی تأثیر نمیباشد. روابط اجتماعی با دوستان هم از عوامل مؤثّر در تربیت است. اگر پدر و مادر برخورد صحیحی با این مسأله نکنند و یا دخالت و نظارت لازم نداشته باشند، ممکن است عامل روابط اجتماعی بادوستان، تمام پاکیهای موروثی و خانواده را نابود سازد. (دشتی، مسئولیت تربیت، ۳۲ ـ ۴۸) علی (ع) فرمود: «إنَّما سُمّی الرّفیق رَفیقاً لَأنّهُ یرفِقُکَ عَلی صَلاح دینِکَ فَمَن أعانَکَ عَلی صَلاحِ دینِکَ فَهُوَ الرّفیق. رفیق را رفیق نامیدند به این علت که تو را بر صلاح و رستگاری و دینداری کمک میکند. پس کسی که تو را در اصلاح شدن و دینداری کمک نماید، رفیق واقعی توست.» (ری شهری، میزان الحکمه، ج ۴، ۱۵۸)
رهبران جامعه، رهبران دینی، که امر و نهیشان در دیگران مؤثّر است و دیگر افراد، مانند اجتماع هنرمندان، عابران و دیگر افراد جامعه ولو به طور غیر عمدی در ساختن و پرداختن تربیت افراد دخالت دارند. (قائمی، زمینۀ تربیت، ۱۱۷ ـ ۱۲)