تلويزيون پس از مدتها سريالي با موضوع تاريخ معاصر را به كارگرداني «پرويز شيخطادي» در جدول پخش خود قرارداد و با استقبال خوب مخاطبان همراه شد. سريال «بانوي سردار» برشي كوتاه و گويا از زندگي و مبارزات «بيبي مريم بختياري» بانوي مبارز و آزاده ايراني بود كه داستان آزاديخواهي و مبارزات ضد انگليسي و ضد روسي وي در دوران سلطه قاجار و پهلوي، به منزله برگي درخشان از وطنپرستي و رشادتهاي قوم بختياري در تاريخ معاصر ثبت شده است. اين زن مبارز و مسلمان، با داشتن چنين روحيهاي، فرزندي همچون «عليمردانخان بختياري» را در دامان خود پرورش داد كه او نيز در راه مبارزه با استبداد رضاخاني و دخالتهاي اجنبي در سرنوشت كشورمان، كم نگذاشت و در آخر نيز، جانش را در اين مسير گذاشت و در بيدادگاه رضاخان اعدام شد.
رهبر معظم انقلاب، اسفندماه سال 1392 در تجليل از شخصيت عليمردانخان بختياري، به نقش تربيتي مادرش «بيبي مريم» اشاره كرده و گفتند: «مادر اوـ بيبيـ ضد انگليسي و ضد بيگانه بوده؛ واقعاً اين هم نشاندهنده اين است كه چگونه تربيت مادر، شخصيت فرزند را اصلاً شكل ميدهد؛ يعني اين مادر توانست اين بچه را اينجور بار بياورد كه يك شخصيت برجستهاي بشود. تجليل از شخصي مثل عليمردانخان و مادر او و شخصيتهايي از اين قبيل كه مبارزه كردند با استبداد و با رضاخان و با سلسله پهلوي، كار شايستهاي است.»
حالا صدا و سيما با پرداختن به مقطعي از زندگي و مبارزات اين چهره مبارز و بانوي مسلمان، قدمي مثبت در بازگشايي برگهاي كمتر روايتشده تاريخ مبارزات ضد استعماري مردم ايران در يك و نيم قرن اخير برداشته است؛ اما آيا اين قدم مثبت و قابل تقدير، به تنهايي كافي است؟
پاسخ حتماً منفي است و واقعيت هم اين است كه با وجود كارهاي خوب و ماندگاري كه در حدود 20 سال اخير براي بازخواني تاريخ معاصر در سريالهاي تلويزيوني انجام شده، اما هنوز راههاي نرفته بسياري باقي است و جا دارد رسانه ملي برنامه جامع و دقيقتري براي پرداختن به اين مسئله داشته باشد و مصممتر از گذشته اين مسير را طي كند؛ تجربه هم نشان داده است توليد آثار حرفهاي و فاخر با اين مضمون، با استقبال خوب مردم مواجه شده و در خاطره آنها ميماند.
از حدود 20 سال پيش تاكنون، سريالهايي مانند «كيف انگليسي»، «مدار صفر درجه»، «در چشم باد»، «تبريز در مه»، «كلاه پهلوي» و «معماي شاه» در شبكههاي مختلف سيما به نمايش درآمد و با وجود نقاط ضعف و قوت هر يك از آنها در محتوا يا ساختار، اما در مجموع نمره خوب و قابل قبولي از مردم و كارشناسان دريافت كرده و ماندگار شدهاند. با چنين كارنامهاي كند شدن حركت رسانه ملي در اين مسير مُضر خواهد بود. اين ضرر و خلأ وقتي بيشتر احساس ميشود كه به فضاي مجازي و شبكههاي ضد انقلاب نگاهي بيندازيم و ببينيم جريانهاي رسانهاي دشمن، چطور تلاش ميكنند تا سلاطين قاجار و پهلوي را به مدد كماطلاعي مخاطبان تطهير كرده و حقايق تاريخي را وارونه جلوه دهند. در چنين شرايطي، وظيفه رسانه ملي براي ساخت آثار تاريخي فاخر، عميق و جذاب به ويژه سريالهايي كه ناگفتهها يا كمتر گفتههاي دوران حاكميت سلسلههاي قاجار و پهلوي را به تصوير بكشد و واقعيتها را عيانتر از گذشته پيش روي مردم و به ويژه نسل جوان قرار دهد، به مراتب سنگينتر از قبل است.