کتاب «پس از بیست سال» روایتی است در توضیح اینکه کشته شدن حسین بنعلی (ع) زاییده انحرافات اجتماعیـ سیاسی سالهای طولانی بوده است. در برخی بخشها در زمان نوشتن بر مظلومیت علی (ع) گریستم و فکر میکنم خوانندگان آن نیز در همان قسمتها حس و حال مرا خواهند داشت. «پس از بیست سال»، نام رمانی تاریخی به نویسندگی «سلمان کدیور» نویسنده جوانی است که بسیار دلنشین و دلچسب، به روایت بخشی از تاریخ اسلام میپردازد. این کتاب با حجمی بالغ بر ۷۰۰ صفحه روایتی است تاریخی در صدر اسلام که از دوران امام علی (ع) آغاز و به پس از حادثه عاشورا ختم میشود. جذابیت فوقالعاده این رمان تاریخی و مرتبط بودنش با ایام سوگواری سالار شهیدان (ع) سبب شد تا با نویسنده جوان این کتاب به گفتگو بنشینیم که در ادامه میخوانید:
آقای کدیور انتخاب نام «پس از بیست سال» از کجا آمده است؟
پس از اینکه ناشر کار را پذیرفت تا زمانی که کارهای اولیه انجام شود، حدود دو ماهی درگیر اسم بودم تا اسم را به شکلی که هم پیامی داشته باشد و هم به نوعی خودش کار رسانه را بکند، انتخاب کرد. هدفمان در این کتاب دو برهه ۲۰ ساله است؛ برههای ۲۰ ساله از وفات پیامبر تا پیش از حکومت امیرالمؤمنین (ع) و برهه ۲۰ ساله از شهادت امیرالمؤمنین (ع) تا واقعه کربلا که «پس از بیست سال» به نوعی به این دو برهه پرداخته است.
چه مقدار از رمان، واقعی و چه میزان زاییده ذهن نویسنده است؟
به هر حال شخصیتها از جایی از تاریخ نشئت میگیرند و نویسنده پیرامون آنها خلق اتفاق، صحنهسازی و فضاسازی میکند. کلیت رمان تاریخی تعریف شخصی نویسنده از آن تاریخ است. حتی عماری که من در کتاب میگویم شخصیت واقعی تاریخی است؛ اما برداشت من از عمار این چنین است.
البته به نویسنده هم بستگی دارد که از چه دریچهای به شخصیتها نگاه کند؛ برای نمونه ممکن است رمانی درباره امیرالمؤمنین (ع) بنویسند که تنها پیرامون کرامات ایشان باشد و اصلاً به مسئله حکومت نپردازند؛ بنابراین هر کس با توجه به نگاهش، شخصیتهای داستانش را توصیف میکند.
البته نویسنده نمیتواند در رمان تاریخی، تاریخ را جعل کند و حرف غیرتاریخی و غیرمستند بزند. در رمان تاریخی پای کتاب تاریخ وسط نمیآید؛ بلکه پای خلق نویسنده هم به میان میآید. تخیل نویسنده هم وارد بازی و کار میشود که این در نوشتن مؤثر است.
در برخی قسمتها، نوعی مقایسه میان تحولات اجتماعی و سیاسی آن دوران و دوران کنونی در ذهن مخاطب صورت میگیرد. آیا خودتان نیز چنین هدفی را دنبال میکردید؟
سرمنشأ این کتاب، مطالعات، ابهامها و پرسشهای خودم بود و هیچ وقت فکر نمیکردم یافتن پاسخ این پرسشها منجر شود کتابی مانند این را بنویسم. اوایل دوران دانشجویی در ذهن من انبوهی از پرسشهای فلسفی و اجتماعیـ سیاسی پیرامون حکومت اسلامی و اسلام بود. برای کشف آنها سالها مطالعه کردم و بعدها این ایده به ذهنم رسید که آن را به یک کار ادبی تبدیل کنم؛ اما معتقدم حرفها و مشکلات اجتماعیـ سیاسی که در آن ۲۰ سال وجود داشته است، مشکلات اجتماعیـ سیاسی و تاریخی به شمار میآید و در کل تاریخ ما جاری است.
مسئله اشرافیت مذهبی درد چرکین تاریخی است که هزار و خردهای سال، نه در زمان ما بلکه در بسیاری از زمانها وجود داشته و دارد و پس از ما هم وجود خواهد داشت. مسئله دیگری که در کتاب به آن پرداخته شده، انحراف خواص، فریب افکار عمومی و جنگ روانی است که این متعلق به یک دوره خاص نیست؛ بنابراین ناخوادآگاه ذهن مخاطب به سمت این مقایسه خواهد رفت؛ اما تعمدی در کار نبوده است.
هر عصری علی (ع) خود و شمر و معاویه و عمروعاص خود را دارد؛ کسانی که در لباس اسلام در حکومت اسلامی به اسلام ضربه میزنند، همه اینها وجود داشته و دارند. این درس تاریخ ماست و پس از ما هم ادامه خواهد داشت. قیام حضرت قائم (عج) قیام علیه این جریان سیاسی است.
داستان از واقعه عاشورا آغاز میشود و سپس حادثههای داستان نگاهی به گذشته دارد. این پیوند زمانها به چه دلیل است؟
آخرین جمله کتاب این است که «چرا حسین را کشتند؟» کتاب را روایتی میدانم در توضیح اینکه کشته شدن حسین بنعلی (ع) زاییده انحرافات اجتماعیـ سیاسی و اقتصادی حاکمان است.
کتاب شما گویای این است که این انحرافات یک روزه و یک ساله ایجاد نشده است.
بله. یک پروسه است. من نیز دنبال واشکافی جریانی تاریخی بودم؛ از این رو این دردهای مشترک تاریخی را در این کتاب بیان کردم و سعی داشتم خواننده به درک جامع تاریخی از زمان خود برسد؛ زیرا صرف روایت از سالهای گذشته به خودی خود ارزشی ندارد.