نتانیاهو در تبلیغات انتخاباتی خود از وعده الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی خبر داد و همین امر سبب جهتگیریهای گوناگونی علیه این رژیم شد. نتانیاهو از منظر خود همان سیاست موجود درباره جولان اشغالی را اتخاذ کرده که با همراهی آمریکا توانسته است مالکیت غیر قانونی خود را بر این منطقه اعمال کند. در این تحلیل، به دنبال آن هستیم که دلایل این امر و چرایی موضوع را بررسی کنیم تا نکات پنهان سخنان نتانیاهو بیشتر مشخص شود.
بسیاری وعده نتانیاهو برای الحاق کرانه باختری را وعده انتخاباتی میدانند، این در حالی است که نتانیاهو پروژه جدیدی از اقدامات رژیم صهیونیستی را برای آینده منطقه ترسیم کرد. بنابراین در نگاهی کلی چند هدف مهم در پشت پرده این تصمیم وجود دارد:
دکترین استراتژیک رژیم صهیونیستی، جورچینی از سه هدف است: «تأمین امنیت روزمره»، «جلوگیری از جنگهای متعارف» و «ممانعت از جنگ غیرمتعارف و وادار کردن مسلمانان منطقه به پذیرفتن موجودیت رژیم صهیونیستی». این سه راهبرد به صورت مرحلهای است و در رابطه با کرانه باختری همین راهبرد سهگانه در حال پیادهسازی است. این گونه که رژیم صهیونیستی در وهله اول امنیت خود را در گرو عدم تهدید میداند. (استقلال کرانهباختری یک تهدید است) در وهله دوم چون تهدید را سرکوب کرده، از بروز عامل دوم و سوم نیز مبراست. پس در یک نتیجهگیری کلی استقلال کرانه باختری و پذیرفته شدن به عنوان یک منطقه فلسطینی همچون غزه، یعنی شکست راهبرد سهگانه بازدارندگی رژیم صهیونیستی.
رژیم صهیونیستی با همراهی آمریکا و برخی کشورهای عربی مترصد اجرای معامله قرن هستند که خروجی این معامله الحاق برخی مناطق به سرزمینهای اشغالی است. طبق برنامهریزی صورت گرفته بخشهایی از کرانه باختری، یعنی مناطقی که در اختیار فلسطینیهاست اما همچنان بر سر آنها مناقشه وجود دارد، باید به رژیم صهیوینستی اعطا شود. در نتیجه در وهله اول نتانیاهو همچنان مشتاق برای اجرای معامله قرن هرچند به صورت محدود است. این در حالی است که پروژه معامله قرن فعلاً با شکست مواجه شده و نتانیاهو به دنبال آن است که حداقل در مقطع کنونی بخشی از آن را از بُعد سرزمینی اجرا کند.
از نظر موقعیت جغرافیایی کرانه باختری تمام مناطق حیاتی رژیم صهیونیستی، نیروگاه اتمی دیونا و حدود 90 درصد از شهرکهای صهیونیستی را در مرز خود مشاهده میکند. کرانهباختری مرز مشترک زیادی با سرزمینهای اشغالی دارد که سبب میشود نیروهای مقاومت بتوانند با استفاده از موشکهای کوتاهبرد در این منطقه به راحتی تقریباً تمام شهرهای مهم صهیونیستی را مورد حمله قرار دهند. بنابراین برای هدف قرار دادن تأسیسات زیربنایی و ساختاری رژیم صهیونیستی مسافت کرانهباختری کوتاهتر از هر منطقه دیگر است.
از نقطه نظر استراتژیکی، مهمترین تهدید رژیم صهیونیستی در آینده نه در ابعاد نظامی، بلکه در بُعد سرزمینی و مسئله آب است. جولان و کرانهباختری نقش بسیار مهمی در تأمین آب سرزمینهای اشغالی دارند. وجود رود اردن و سرازیر شدن آن به کرانه باختری بینیازی رژیم صهیونیستی را در تأمین آب مناطق مرکزی تضمین میکند. با توجه به تحلیل استراتژیستهای منطقهای که جنگ آینده، جنگ آب خواهد بود، رژیم صهیونیستی در یک پروژه گام به گام و هدفمند ابتدا جولان و سپس کرانه باختری را از منظر استراتژیک هدف قرار داده است. کرانه باختری و جولان از یک منظر با هم کاملاً برای رژیم صهیونیستی مشابه هستند و آن اهمیت بُعد امنیتی و پروژههای آبی در دو منطقه است. جولان به منزله منطقه دیدهبانی و کرانه باختری به منزله منطقهای برای دفع تهدیدهای احتمالی.
در یک نمای کلی موضع نتانیاهو نه تنها یک وعده انتخاباتی نبوده، بلکه یک راهبرد امنیتیـ سیاسی برای آینده رژیم صهیونیستی بوده است. رژیم صهیونیستی اکنون به دنبال از بین بردن تهدیدهای امنیتی علیه خود با ترفندهای گوناگون در ابعاد نظامی (حملات محدود)، سیاسی و اقتصادی (معامله قرن) است.