با توجه به شرایط جدید، عربستان خود را نیازمند اتخاذ استراتژی جدیدی در برخورد با ایران دید؛ اولین نمود علنی اتخاذ چنین سیاستی را میتوان در مصاحبه بن سلمان با خبرگزاری سی بی اس امریکا، مبنی بر عدم درگیری نظامی با ایران و درخواست حل مشکلات به طریق دیپلماتیک مشاهده نمود.
تاریخ روابط ایران و عربستان در طی چهل ساله انقلاب اسلامی دارای فراز و فرودهای فراوانی بوده است. این رابطه در مقاطعی، با نزدیک شدن دیدگاه ها، بدون تنش و کشمکش سیاسی- امنیتی دنبال شده است و در مقاطع دیگر این روابط به حدی تیره بوده که عامل بی ثباتی منطقهای گشته است. با روی کارآمدن ولیعهد جدید عربستان سعودی، تقابل و کشمکش این دو کشور در سطوح مختلف ملی، منطقهای و بین المللی به اوج خود رسید. اگر این تقابل تا قبل از روی کار آمدن بن سلمان در عربستان، به صورت پنهان و یا کنترل شده دنبال میشد؛ اما در دوران ولیعهد جدید و به لطف عدم حضور مستقیم و موثر پادشاه سعودی (ملک سلمان) - به دلیل بیماری و کهولت سن- و تمرکز قدرت خاندان سعودی و عربستان در دستان ولیعهد، به صورت عریان و در قالب ائتلاف نانوشتهای تحت عنوان گروه (B) خود را نشان میدهد. وی در همان روزهای نخست ولیعهدی و با اتکای متوهمانه و بیش از حد به مولفههای قدرت خود در سطح ملی، منطقهای و بین المللی به تقابل با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
سطح ملی:
این کشور در سطح امنیت ملی از سال ۱۳۹۶، با همکاری و هماهنگی سرویسهای اطلاعاتی غربی، عبری و عربی و با بهره برداری از گروهکهای معاند نظام ج. ا. ایران، در نقاط مرزی به تحریک اقوام و مذاهب در راستای ایجاد تفرقه و آشوب در این مناطق دست زده است. در بعد اجتماعی با به کارگیری توان رسانهای و فضای مجازی، به ایجاد ارتش سایبری معاندان نظام و پمپاژ یأس و ناامیدی و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و با هجمههای روانی در فضای مجازی، در نهایت به ایجاد نارضایتیهای اجتماعی در ایران دست زده است. عربستان با چنین اندیشه ای، در پروژه براندازی غربیها در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ در ایران نقش فعالی را ایفا نمود. در بعد اقتصادی، این کشور در اقدامی هماهنگ با سیاستهای امریکا به پایین نگه داشتن قیمت نفت اپک، جبران کمبود نفت در غیاب ایران و فشار بر صرافیهای طرف معامله با ایران در کشورهای عربی منطقه در راستای ضربه زدن به اقتصاد وابسته به نفت ایران در دوران تحریم دست زد.
سطح منطقه ای:
عربستان در بعد امنیت منطقهای نیز به لطف منابع مالی حاصل از دلارهای نفتی توانست در تقابل با سیاستهای ج. ا. ایران اقداماتی را انجام دهد. این کشور، با به کارگیری کشورهای دست چندم نظیر سومالی، جیبوتی، مالدیو و ... در قالب ائتلافی در یمن، در کنار اقداماتی نسنجیده و به دور از خرد سیاسی و باور به این اندیشه که توان معرفی ج. ا. ایران به عنوان کشور آشوبگر و برهم زننده ثبات در خاورمیانه را دارد؛ سیاست متوهمانهای را در پیش گرفت تا بتواند در هندسه امنیتی خاورمیانه تغییراتی را ایجاد نماید. عربستان در باور سیاسی خود به دنبال تغییراتی بنیادین در اندیشه ملتها و دولتهای عربی منطقه غرب آسیا بود؛ تا اسرائیل را از دشمن درجه یک اعراب خارج، و به جای آن ج. ا. ایران را به عنوان دشمن اعراب که قصد تسخیر پایتختهای عربی را دارد بنشاند. در همین راستا این کشور با حمایتهای سیاسی- امنیتی دولتهای غربی، سیاست تخریبی دیگری را نیز در بعد امنیتی درقبال منافع ج. ا. ایران در منطقه را در پیش گرفت که از مهمترین آن میتوان به دخالت مستقیم در بحرین و سرکوب بیداری اسلامی این کشور، حمایت و پشتیبانی مالی و لجستیکی از تروریستهای سوریه و عراق، حمایت از احزاب مخالف محور مقاومت در عراق، لبنان و ... اشاره نمود. این کشور در بعد اقتصادی نیز در سطح منطقهای با معرفی گروههای حامی محور مقاومت به عنوان گروههای تروریستی در هماهنگی کامل با طرحهای تحریمی امریکا بر علیه آنان اقداماتی را انجام داد.
سطح بین المللی:
عربستان سعودی در عرصه بین المللی نیز با اطمینان بیش از حد به پیمانهای امنیتی- نظامی امریکا، به حضور مستقیم و موثر خود در کارگروه ضد ایرانی گروه B سرعت بخشید. عربستان با تحریک دولتهای غربی، بویژه امریکا از آنان درخواست اقدام نظامی بر ضد منافع ج. ا. ایران در خلیج فارس و دیگر مناطق غرب آسیا را داشت. از طرف دیگر این کشور با اتخاذ مواضعی خصمانه و به دور از دوراندیشیهای مرسوم سیاسی، در هماهنگی کامل با محور غربی- عربی در ایجاد شرایطی جهت وارد کردن فشار حداکثری به اقتصاد ایران در دوران تحریم دست زد. از طرف دیگر این کشور با هماهنگی دولتهای غربی درعرصه بین الملل، با وارد نمودن اتهاماتی بی اساس در حوزههای موشکی، هسته ای، حمایت مالی از تروریسم، حقوق بشر و ... به ایجاد فضای ایران هراسی گام برداشت. در همین راستا و در حالی که اغلب کارشناسان بین المللی با استناد به تحولات و اتفاقات چند سال گذشته در روابط بین این دو کشور دورنمای روابط آنان را تیره و تار میدیدند؛ مجامع بین المللی نیز از احتمال درگیری مستقیم نظامی سخن به میان میآوردند و نسبت به تأثیر مستقیم چنین درگیری بر اقتصاد جهان هشدار میدادند.
چرخش عربستان: در چنین فضای بی ثبات امنیتی، عربستان که به لطف حمایتهای کلامی و توییتری ترامپ، خرید تجهزات پیشرفته راداری و نظامی غربی و تشکیل ائتلافهای منطقهای و بین المللی، خود را مدعی رهبری و سیادت کشورهای خاورمیانه و در هماوردی با ج. ا. ایران میدید؛ به ناگاه با اتقاقات جدیدی مواجه شد که صحنه میدانی تحولات منطقه را دگرگون کرد؛ خبر ساقط شدن پهپاد پیشرفته امریکا در دریای عمان توسط سپاه پاسداران، توقیف نفتکش انگلیسی در آبهای خلیج فارس توسط سپاه، حمله به خط لوله انتقال نفت عربستان از شمال به جنوب توسط انصارالله و مخصوصاً در شدیدترین ضربه امنیتی– اقتصادی به عربستان، شرکت نفتی آرمکو مورد حمله پهپادی انصارالله قرار گرفت که خسارت سنگین مالی و اقتصادی در سطح ملی و بین المللی را برای عربستان به بار آورد. همه این رخدادها در زمانی اتفاق افتادکه پیشتر نیز محور مقاومت توانسته بود در تقابل با سیاستهای عربستان در عراق، لبنان، سوریه به پیروزیهایی دست یابد؛ در کنار این موارد، زمزمههای فروپاشی ائتلاف عربی در یمن و خروج امارات و دیگر کشورها از این ائتلاف، پیروزیهای میدانی انصارالله در عملیات «نصر من الله» عربستان را بر آن داشت تا به اتخاذ سیاست تعدیل کشمکش و تخاصم در روابط خود با ایران دست زند.
اولین زمزمههای اتخاذ چنین سیاستی از طرف عربستان را میتوان از انفعال امریکا بعد از هدف قرار گرفتن پهپاد این کشور توسط سپاه و عدم اتخاذ سیاستهای تلافی جویانه در قبال آن، عدم حمایت امریکا از انگلستان در قضیه توقیف نفت کش انگلیسی در آبهای خلیج فارس، عدم کارایی سیستمهای فوق پیشرفته غربی در رهگیری پهپادهای یمنی و مسائلی از این دست به روشنی مشاهده نمود؛ لذا مجموع حوادث رخ داده و نحوه مواجهه غرب بویژه امریکا با آن، دولتمردان عربستانی را قانع نمود که در صورت هرگونه درگیری و مناقشه مستقیم با ایران، نه امریکا و نه هیچ یک از دولتهای غربی از آنان حمایت نخواهند کرد.
با توجه به شرایط جدید، عربستان خود را نیازمند اتخاذ استراتژی جدیدی در برخورد با ایران دید؛ اولین نمود علنی اتخاذ چنین سیاستی را میتوان در مصاحبه بن سلمان با خبرگزاری سی بی اس امریکا، مبنی بر عدم درگیری نظامی با ایران و درخواست حل مشکلات به طریق دیپلماتیک مشاهده نمود. بیان چنین موضعی از زبان کسی که درگذشته نه چندان دور ایران را به حمله نظامی تهدید مینمود و ید طولایی در کشتار افراد بی گناه در یمن، عراق و سوریه را در کارنامه خود دارد؛ نه از روی قدرت و نه از روی احترام به موازین بشری و بین المللی است؛ بلکه از جهت ناتوانی در ادامه تقابل مستقیم با ایران و محور مقاومت و شکست راهبردهای پیشین این کشور در عرصههای گوناگون ملی، منطقهای و بین المللی تفسیر نمود.
این توانمندی محور مقاومت در وادار کردن عربستان به چرخش در سیاستهای منطقهای در قبال ج. ا. ایران، برخاسته از روحیه معنوی و خاستگاه دینی این تفکر و جریان در منطقه بوده، که توانسته جغرافیای سیاسی و نظامی منطقه را به گونهای دستخوش تغییر نماید که دولتهای وابسته منطقه را مجبور به تغییر در استراتژیها و راهبردهای خود در مقابل ج. ا. ایران و محور مقاومت نمایند.
محور مقاومت که دارای مبانی ارزشی است؛ به جای تکیه بر قدرتهای خارجی، بر داشتهها و توانمندیها و ابتکار و نوآوری جوانان خود وابسته بوده است. از طرف دیگر این محور توانسته با اتحاد بیش از پیش، به یک وحدت استراتژیک در بین اعضای خود دست یابد که ضربه به منافع هر یک از اعضا در منطقه به مثابه ضربه به کل اعضا ارزیابی شده و در نقطهای دیگر از جغرافیای سیاسی محور مقاومت به آن پاسخ داده میشود؛ بنابراین ادامه چنین روندی در منطقه به قدرت یابی بیش از پیش محور مقاومت و عقب نشینیهای مکرر دشمنانش منجر شده است.