روش انبیاء در دستیابی به اهداف دین، عبارت است از ساختن جامعه و سیستمهای مختلف مورد نیاز زندگی جمعی که از آن میتوان با عنوان «نظامسازی» یاد کرد و لازمه آن داشتن قدرت و ابزارهای حکومتی است. قدرت و حکومتی که هدف آن تربیت انسان است، نه ارضای هوسهای نفسانی و خواستههای شیطانی؛ از این رو انبیاء، از طریق آگاهیبخشی و هدایت مردم (انذار و تبشیر) راه را برای قیام عمومی آنان به منظور برپایی نظام و جامعه موعود آماده میکنند. قرآن کریم در آیه ۲۵ سوره حدید میفرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ)؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها «كتاب» (آسمانى) و «میزان» (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل كردیم تا مردم قیام به عدالت كنند و آهن را نازل كردیم كه در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است و تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را یارى مىكند بىآنكه او را ببینند، خداوند قوىّ و شكستناپذیر است!
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(حفظهالله) در تبیین این آیه شریفه، «کتاب» را به مجموعه معارف و مقرراتی تفسیر میکنند که اصل دین از آنها تشکیل میشود. به بیان ایشان، کتاب را مسامحتاً میتوان با تعبیر «ایدئولوژی» تطبیق کرد، یعنی اصول و معارف سازنده، اصول فکری که در زمینه عملی اثر مخصوص دارد و سازنده است.
«میزان» هم در دیدگاه تفسیری ایشان، دستگاه ایجاد تعادل و توازن اجتماعی است. این تعبیر مؤید آن است که هدف پیامبران، جامعهسازی است و الّا به میزان نیاز نداشتند. میزان، دستگاه قضایی الهی است و مقررات قضایی و اجراکننده قانون یا همان قوه مجریه و دولت. الهامبخش و مؤید این تفسیر از «میزان»، روایتی است که میفرماید: «المیزانُ الإمام» (بحرانى، البرهان فى تفسیرالقرآن، ج۵، ص ۳۰۴) امام، میزان و معیار است و بدیها و خوبیها با او سنجیده میشود. امام آن کسی است که در جامعه باید بر مقررات نظارت کند، حق را از باطل جدا کند، اوست که باید صفها را مشخص کند، اوست که باید تعادل و توازن اجتماعی را برقرار کند، چرا که حاکم جامعه است.
روشنترین بخش آیه که بر مقصود ما دلالت میکند، عبارت بعدی است که میفرماید: «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ تا انسانها زندگی عادلانه را برپا کنند، یعنی محیط عدالت و برابری.
این عبارت را به دو گونه میتوان تفسیر کرد: اول آنکه، «بالقسط» در واقع مفعول «لِیقیمَ» باشد و «با» زائده یا برای تعدیه باشد. در این صورت معنای عبارت آن است که مردم قسط را برپا دارند. دوم آنکه، «یقیمَ» به معنای مجرد خود باشد، یعنی مردم بر اساس قسط و عدالت اجتماعی قائم شوند؛ یعنی برپایی و حیات جامعه، به قسط بستگی دارد.
حاصل معنا این است که انسانها در یک محیط عادلانه، در یک جامعه و نظام عادلانه زندگی کنند. پس پیامبران آمدهاند تا جامعه و نظام عادلانه به وجود بیاورند و البته در نظام عادلانه است که انسانها فرصت پیدا میکنند به تکامل و تعالی برسند.
پینوشت:
۱ـ سیدعلی خامنهای،طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۳۹۲ـ۳۹۰