صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۹  ، 
کد خبر : ۳۱۷۸۵۸

چرا ترامپ جنگ نمی‌خواهد؟

اولین جنگ قرن بیست‌و‌یکمی آمریکا از چند سال پیش با ایران آغاز شده است. ما اکنون در میانه یک جنگ بسیار بزرگ قرار داریم که برخلاف جنگ ویتنام، افغانستان، عراق و دیگر جنگ‌های آمریکا در آن شاهد بمباران هوایی، تخریب فیزیکی زیرساخت‌ها و کشته شدن انسان‌ها نیستیم اما در این جنگ از جنگ‌افزارهایی مثل تحریم اقتصادی، فلج کردن سیستم نظام بانکی، جنگ‌ سایبری، جنگ‌ نیابتی و ایجاد آشوب در کشور هدف استفاده می‌شود. آمریکایی‌ها در حال پیش‌بردن جنگ قرن بیست‌و‌یکمی خود علیه ایران هستند.

با تحول در مفهوم جنگ در قرن بیست‌‌و‌یکم، ابزار جنگ هم تغییر کرده است. جنگ‌هایی که آمریکا در قرن بیستم انجام می‌داد، از طریق آتش حمله پرحجم، اعزام سرباز به مناطق درگیری و نابود‌کردن زیرساخت‌ها و امکانات دشمن و همراه با تلفات انسانی سنگین بود. آخرین مورد از چنین جنگ‌هایی سال 2003در عراق رخ داد که هزینه بسیار سنگینی برای آمریکا در پی داشت؛ هم به لحاظ تلفات نیروی انسانی، هم از منظر هزینه‌های مالی و اعتبار سیاسی. این باعث شد تا استراتژیست‌های آمریکایی، ابزارهای جدیدی را به‌کار گیرند که با خشونت و تلفات انسانی کمتری همراه باشند اما در عین حال بسیار مؤثرتر، مخرب‌تر و گسترده‌تر ظاهر شوند.
اولین جنگ قرن بیست‌و‌یکمی آمریکا از چند سال پیش با ایران آغاز شده است. ما اکنون در میانه یک جنگ بسیار بزرگ قرار داریم که برخلاف جنگ ویتنام، افغانستان، عراق و دیگر جنگ‌های آمریکا در آن شاهد بمباران هوایی، تخریب فیزیکی زیرساخت‌ها و کشته شدن انسان‌ها نیستیم اما در این جنگ از جنگ‌افزارهایی مثل تحریم اقتصادی، فلج کردن سیستم نظام بانکی، جنگ‌ سایبری، جنگ‌ نیابتی و ایجاد آشوب در کشور هدف استفاده می‌شود. آمریکایی‌ها در حال پیش‌بردن جنگ قرن بیست‌و‌یکمی خود علیه ایران هستند.
می‌توان گفت آمریکا و شخص دونالد ترامپ مایل نیست الگوی جنگ قرن بیستم را در قبال ایران به‌کار گیرد اما جنگ قرن بیست‌و‌یکم را با شدت ادامه خواهد داد و دامنه تحریم‌ها و حملات سایبری خود را گسترده‌تر خواهد کرد.
چرا آمریکا الگوی جنگ قرن بیستم را علیه ایران به‌کار نمی‌گیرد؟ نگاه به جنگ‌های آمریکا طی 3دهه اخیر نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها عمدتا زمانی اقدام نظامی علیه یک کشور را به‌کار می‌برند که آن کشور همچون پاناما فاقد ارتش باشد یا همچون یوگسلاوی در دهه 1990به‌شدت تضعیف شده باشد. در چنین شرایطی است که می‌توان ریسک هزینه‌های جنگ را که تلفات انسانی در مرکز آن قرار دارد کاهش داد. از آنجایی که ایران در سال‌های اخیر به سطح مؤثری از بازدارندگی نظامی رسیده‌ و توانمندی‌های دفاعی خود را توسعه داده است، به‌کار بردن جنگ قرن بیستمی در برابر ایران منطقی نیست. توانایی دفاعی ایران در ماجرای ساقط‌کردن پهپاد پیشرفته آمریکایی به خوبی نمایان شده است. غیراز این، باید درنظر داشت که استقرار 60تا 70هزار نیروی نظامی در اطراف ایران، آسیب‌پذیری آمریکا در منطقه خاورمیانه را به‌شدت بالا برده است.
چه آن زمان که انفجار در تانکرهای نفتی در خلیج‌فارس را به ایران منتسب کردند، چه زمانی که پهپاد آمریکایی ساقط شد و چه اکنون که ماجرای حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی پیش آمده است، دونالد ترامپ نشان داده که در حال مقاومت در برابر وسوسه ورود به الگوی جنگ قرن بیستمی است. با این حال، دولت ترامپ شیوه‌های دیگر جنگ را همچنان ادامه می‌دهد. حملات سایبری علیه ایران هم در دولت اوباما و هم در دولت ترامپ به‌شدت ادامه داشته است. حمله استاکس‌نت، نمونه مهمی از نسل تازه حمله‌های آمریکا علیه ایران است.
موضوع ایران و مواجهه با ایران به یک بحث مهم در صحنه سیاسی آمریکا و به‌خصوص فضای انتخاباتی این کشور تبدیل شده است. دمکرات‌ها دائما در روزنامه‌ها، شبکه‌های تلویزیونی و شبکه‌های اجتماعی از خطر وقوع جنگی تازه در خاورمیانه می‌گویند. آنها امیدوارند با جنگ طلب نشان دادن ترامپ و تیم او این نگرانی را در دل مردم آمریکا ایجاد کنند که ادامه راه ترامپ و ادامه حضور او در قدرت به‌معنای وقوع جنگی تازه در مقایسه بسیار بزرگ‌تر از جنگ عراق است؛ یک جنگ پر تلفات و پر هزینه. آنها تلاش می‌کنند با استفاده از این ابزار، رای‌دهندگان آمریکایی را از دونالد ترامپ و جمهوریخواهان دور کنند.
برای دونالد ترامپ، این وضعیت یک وضعیت بسیار ایده‌آل است. او دائما در حال القا کردن این موضوع است که به‌شدت تحت فشار جنگ‌سالاران و توصیه‌های مداوم آنها برای آغاز جنگ با ایران قرار دارد اما او اشتباه روسای جمهور قبلی را مرتکب نمی‌شود. ترامپ وانمود  می‌کند که به‌شدت در حال ایستادگی در مقابل وسوسه آغاز جنگ با ایران است. او در واقع در حال تبلیغ این ایده است که تنها کسی که می‌تواند آمریکا را از جنگ نجات دهد، شخص او است. دونالد ترامپ به خوبی می‌داند که آمریکایی‌ها دیگر از جنگ خسته شده‌اند و بر همین اساس، او به‌دنبال جلب اعتماد عمومی به سمت خود است. او می‌خواهد تنها امید مردم آمریکا برای رهایی از جنگ باشد و از همین طریق آرای آنها را به سمت خود بکشاند. بنابراین می‌توان گفت که این فضا آنقدرها هم برای ترامپ نامطلوب نیست.
نکته مهم اما این است که هرآنچه اخیرا در خاورمیانه و خلیج‌فارس رخ داده - چه مواردی که از سوی ایران انجام شده و ایران مسئولیت آن را به‌عهده گرفته (مورد ساقط شدن پهپاد آمریکایی) و چه مواردی که به ایران منتسب شده اما ایران آنها را رد کرده است (مورد حمله به تاسیسات نفتی عربستان) - بدون خونریزی و کشته شدن نیروهای آمریکایی انجام شده است.
تا زمانی که در این کشمکش‌ها جان سربازان آمریکایی به خطر نیفتد، می‌توان گفت که دونالد ترامپ تمایلی به ورود به جنگ با ایران از نوع جنگ قرن بیستمی ندارد. اما اگر حادثه‌ای یا حمله‌ای در منطقه رخ دهد و آن را به ایران منتسب کردند و همزمان افکار عمومی آمریکا قانع شد که عامل این حمله ایران بوده است، رئیس‌جمهور آمریکا تحت فشار قرار می‌گیرد که به خونخواهی کشته‌شدگان آمریکایی، وارد جنگ با ایران شود.
نباید فراموش کرد که برخی بازیگران در منطقه خاورمیانه به‌دنبال وقوع جنگ میان ایران و آمریکا هستند و ممکن است دست به اقداماتی بزنند تا بتوانند پای ایران را به حادثه‌ای بکشانند که در آن خون سربازان آمریکایی ریخته شده باشد و این خطر عبور آمریکا از جنگ قرن بیست‌ویکمی به جنگی قرن بیستمی را به‌شدت افزایش خواهد داد.

منبع: الف
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات