مسئله کتاب و کتابخوانی از آن قبیل مسائلی است که همیشه در جامعه ما محل تأمل است؛ از این بابت که جامعه ایرانی با وجود صبغه و سابقه تمدنی و فرهنگی چند هزار سالهای که دارد و با نمونههای کمنظیر از عالمان و دانشمندان و اهالی قلم که آثارشان هنوز هم در شرق و غرب عالم دستمایه پژوهش محققان است، امروز در میدان کتاب و کتابخوانی پایش میلنگد!
هشدارهای همیشگی کارشناسان و اهالی فرهنگ درباره پایین بودن مفرط سرانه کتابخوانی در کشورمانـ به استثنای کتابهای درسی که دانشآموزان و دانشجویان مجبور به خواندن آنها هستندـ گواه روشنی بر درستی و بجا بودن این نگرانی است. سال گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سرانه مطالعه در جامعه ایرانی را ۱۲ و نیم دقیقه در روز اعلام کرد؛ عددی که در نتیجه بررسیهای کارشناسی به دست آمده و البته چندان هم دور از واقعیت نیست و خودمان هم میدانیم حال عمومی کتابخوانی در کشورمان خوب نیست! به ویژه اینکه در یکی دو دهه اخیر، با رشد فزاینده و خیرهکننده ابزارهای نوین مانند فضای مجازی و وسایل الکترونیک، مانند موبایل هوشمند و تبلت، خیلی بیشتر از قبل میدان را برای کتاب و کتابخوانی تنگ کرده است.
اما راه چاره چیست؟ اگر قرار به ارائه راهحل برای درمان این درد خطرناک «بیکتابی» باشد، میتوان راههای زیادی پیشنهاد کرد که البته تا پیش از این هم زیاد گفته شده و درست است؛ مانند فرهنگسازی از طریق وسایل ارتباط جمعی و رسانههای نوین، فضاسازیهای تأثیرگذار در معابر عمومی و پارکها و وسایل حملونقل عمومی و مهمتر از همه اینها، کمک والدین به کتابخوان بار آمدن فرزندان از همان دوران کودکی و نوجوانی و در محیط خانه و خانواده که البته این راهحل اخیر، بهتر از همه راههای دیگر و عمیقتر خواهد بود.
اما در میان همه این راهها میتوان به یک راه بدیع و نوین هم اشاره کرد که ترکیبی از عادت پسندیده کتابخوانی و بهرهگیری از ابزارهای نوین است؛ «نسخه صوتی و گویای کتابها».
پدیده کتابهای گویا که حدود یک دهه است رونق جدی گرفته و بیشتر در میان برخی نوجوانان و جوانان شناخته شده، میتواند کمک شایانی به درمان این زخم و درد خطرناک کند. اگر هدف از کتابخوانی، افزایش آگاهی و معرفت آدمها باشد که حتماً همین است، پس این هدف لزوماً منحصر و محدود به کتابهای کاغذی و مرسوم نیست و اگرچه کتاب در دست گرفتن و غرق شدن در لابهلای صفحات آن، حال و هوای متفاوتی دارد و با هیچ چیز قابل معامله نیست، اما میتوان با گذاشتن یک هندزفری در گوش و گوش کردن به داستان یا حکایتی اثرگذار یا یک مبحث معرفتی و رشد دهنده، خلأ کتابخوانی را تا میزان خوبی جبران کرد. کتابهای صوتی یا گویا، نمیتوانند و نباید جایگزین رسم کتابخوانی شوند، اما پدیده مبارکی هستند که با جذابیتهای نسبیشان میتوانند نوجوان و جوان و زن و مرد ایرانی را به جای غرق شدن در میان فیلمها و عکسهای جور واجور مجازی، برای دقایق یا ساعتی، به دنیای معرفت و آگاهی ببرد و البته این ابزار هم مانند کتابهای کاغذی، نیازمند ممیزی آگاهانه و نظارت مسئولانه است تا هر متاع نامبارکی به خورد مخاطب داده نشود.