روزگاری بود که ایران به کشورهای اروپایی وام میداد و چه وامهایی! در این روزگار بعضیها به این موضوع افتخار میکنند و پرداخت وام توسط شاه به فرانسه و انگلستان را مایه افتخار ایران میدانند.
تا اوایل دهه ۵۰ ایران میلیاردها دلار از خارجیها وام گرفته بود با بهره ۱۲درصد که بهره بالایی محسوب میشد. درواقع آن زمان فقط کشورهایی که نیاز ضروری داشتند چنین وامهایی دریافت میکردند. اما از دهه ۵۰ نفت گران شد و ایران شروع کرد به وام دادن به خارجیها؛ به جای آنکه بدهیهایش را بپردازد و از پرداخت سود دیرکرد آنها خلاص شود. پرداخت سریعتر بدهیهای ایران به جای پرداخت وام به خارجیها موضوعی بود که خیلیها در ایران بهویژه اقتصاددانان به آن تأکید داشتند ولی شاه گوشش به این حرفها بدهکار نبود و اصلاً قبول نداشت کسی بتواند بهتر از او فکر کند و نظر بدهد. پس از افزایش درآمد نفتی در سال ۵۳ این وامهای پرداختی ایران مشهور شدند چون به کشورهای اروپایی و حتی فرانسه و انگلستان نیز ارائه میشدند. بهره این وامها که بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نیز از آنها بینصیب نماندند ۲ تا ۳ درصد بود و البته بخشی از این وامها بلاعوض بود!
۹ میلیارد دلار وام ایرانی!
علاوه بر وام کمبهره یا بلاعوض، بخشی از وامهای پرداختی ایران در قالب سرمایهگذاری و خرید سهام شرکتها بود. ولی مشکل اینجا بود که خریدهای سهام بر اساس یک استراتژی معین و براساس نظرات کارشناسی نبود و بیشتر جنبه نمایشی داشت. تاجایی که گاهی سهام شرکتهای در حال ورشکستگی غربی خریداری میشد تا پولی به صندوقشان ریخته شود و از سقوط مالی نجات یابند و شاه بتواند خوشخدمتیاش را به غربیها اثبات کند. همان موقع افرادی در ایران حساب کردند و دیدند مجموع سود ناشی از این وامها و سرمایهگذاریها فقط حدود نیمدرصد است! درواقع نه وام بود و نه سرمایهگذاری؛ بذل و بخششی بود از کیسه ایرانیها که خودشان هزار جور مشکلات معیشتی و بهداشتی داشتند. حالا مبلغ وامها چقدر بود؟ امیرعباس هویدا در زمان نخستوزیری در سال ۵۳ اعلام کرد که مبلغ وامهای پرداختی به غربیها بیش از ۹ میلیارد دلار است.
شاه پُز میداد!
نیاز ایران به پول که به دریافت وام منجر میشد و همزمان پرداخت وام به غربیها تنها یک دلیل میتواند داشته باشد؛ تاریخنگاران معتقدند شاه به غربیها باج میداد. شاه ۳ میلیارد دلار به فرانسه وام داده بود و یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار به بریتانیا. ۲۰۰ میلیون دلار هم به لهستان و ۱۶۰ میلیون دلار به بلغارستان وام داده بود. وامهایی نیز به کشورهای همسایه پرداختشده بود ولی وام دادن به کشورهای ثروتمند غربی برای بسیاری حتی روزنامهنگاران فرانسوی و انگلیسی نیز عجیب بود و سروصدای زیادی به راه انداخت؛ غوغایی که شاه از آن خوشش میآمد و آن را مایه پُز میدانست!
بهسازی شبکه فاضلاب لندن با وام شاه!از میان بذل و بخششهای شاه از پول ملت، یکی از همه بیشتر صدا کرد؛ کمک یکمیلیون پوندی برای بهسازی شبکه فاضلاب لندن! همزمان یک هدیه ۵۰۰ هزار پوندی نیز به باغوحش لندن اعطا شد. دراینباره سخن بسیار است اما میتوان به سخن کنایهآمیز «عبدالمجید مجیدی» رئیس سازمان برنامهوبودجه در دوران پهلوی اشاره کرد که در کتاب خاطراتش چنین آورده است: «مردم در سال ۵۵ حاضر بودند آب غیربهداشتی را در شهرهای بزرگی همچون کاشان تحمل کنند، قطعی متناوب برق را نادیده بگیرند و... اما دستکم قبرستانی داشته باشند که درگذشتگان خود را بهصورت بهداشتی کفنودفن کنند نه بهصورت غیربهداشتی و در فضای غیرمسقف. تأمین این نیازهای ابتدایی ضروری در برنامه کار دولت نبود چون بازدهی نداشت. ظاهراً کمک یکمیلیون پوندی محمدرضا پهلوی برای بازسازی فاضلاب لندن و هدیه نیم میلیون پوندی به باغوحش این شهر در همین ایام، دارای بازده کوتاهمدت و میانمدت اقتصادی بود!»
وضعیت مردم چگونه بود؟بررسی وضعیت زندگی و معیشت مردم در دهه ۵۰ بهخوبی نشان میدهد این وامها بیشتر باج بودند و فقط برای پز دادن. تا دهه ۵۰ ایران در حوزه «توزیع برابر درآمد» مشکلات جدی داشت و در دهه ۵۰ بنا به آمار سازمان بینالمللی کار به یکی از بدترین کشورهای جهان ازنظر برابری توزیع درآمد تبدیل شد. درواقع در ایران تضاد طبقاتی بیداد میکرد. حلبیآبادهایی در اطراف تهران و شهرهای بزرگ شکل گرفته بود که چهره زشت فقر را به نمایش میگذاشت. در همه حوزههای معیشتی و اجتماعی مشکلات جدی وجود داشت. در سالهای ابتدایی دهه ۵۰ هنوز روستاهای ایران برق نداشتند و به دلیل واردات بیبرنامه موادغذایی، کشاورزی ایران رو به نابودی می رفت. حیرتآور اینکه بنا به بررسیهای ملی در سال ۵۲ حدود نیمی از شهرنشینان و روستاییان ایران با مشکل سوءتغذیه مواجه بودند. اینچنین بود که موسسه آمریکایی هادسن در سال ۵۴ گزارشی منتشر و اعلام کرد اگر تمامی سیاستهای اقتصادی حکومت پهلوی نیز به نتیجه برسد بازهم در سال ۶۴ «اقتصاد ایران از اقتصاد هندوستان بهتر نخواهد بود و اگر از مکزیک عقب نباشد حداکثر به سطح آن کشور خواهد رسید.» یک نویسنده آمریکایی در مقالهای که در سال ۵۳ چاپ شد درباره ایران نوشته است: «وضعیت ایران بهطورکلی بهمراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت دارد نه ثبات سیاسی. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور تلاش جدی نکرده است.»