محمد رستم پور فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت:
یک ماه پیش سیل در بخشهایی از انگلیس خسارتهای میلیاردی به بار آورد، خطوط مواصلاتی را قطع کرد و سبب ترافیکهای سنگین و تأخیر در حرکت قطارها شد. نخستوزیر جنجالی انگلیس، در سیل غایب بود و اکنون نیز که هر روز به آمار مبتلایان کرونا در بریتانیا اضافه میشود، باز هم خبری از او نیست. جانسون دیروز اعلام کرد منتظر تولد فرزند خود از همسر غیررسمیاش، یعنی کری سیمونز است. جانسون و سیمونز هنوز ازدواج خود را اعلام نکردهاند و نخستین زوج غیررسمی هستند که در ساختمان نخستوزیری انگلیس مستقر میشوند.
وقتی چری بلر، همسر تونی بلر، در سال 1990 فرزندش را در خانه نخستوزیر به دنیا آورد، واکنش عمومی، سکوت توأم با تبریک و تمجید بود. هیچکس مخالف بچه نیست. آن موقع همه به نخستوزیر به چشم یک خادم ملّت نگاه میکردند، نه رئیس یک سلسله پادشاهی یا بازیگر یک سریال آبکی. ما به دنبال بزرگداشت تاریخی نوزاد نخستوزیر نبودیم. در واقع، واکنش ما نه علیه خود کودک بود و نه در طرفداری از او. در مقابل، امروز میبینیم رسانهها با شادمانی و ذوقزدگی اخبار بارداری همسر نخستوزیر را برجسته میکنند و طوری از او مینویسند که گویی فرزند یک پادشاه در راه است! جلد روزنامه ساندی تلگراف که با تصویری از جانسون و سیمونز آمده، یک جلد معمول مطبوعاتی نیست. یا توئیتهای یک برنامه رادیویی که خبر از شادمانی برای کشور میدهد! و البته ملّتی که مرتباً چشمان خود را میمالد و میپرسد آیا مأموریت نخستوزیر این است که بچه بیاورد؟ بچه نخستوزیر چه فایده و سودی برای وضع ما دارد؟
برای من مهم نیست که جانسون در سومین ازدواجش باز هم پدر میشود یا اینکه نامزدش 24 سال از او کوچکتر است و حتی برای من اصلاً اهمیتی ندارد او ازدواج کرده یا خیر. من به هیچ عنوان نمیخواهم از روش خود جانسون یعنی قیافه گرفتن و نصیحت کردن مثل سرزنشها و کنایههایش به زنان مجرد و نمایش صمیمیتی که با خانوادهاش دارد و به رخ ما میکشد، علیه خود او استفاده کنم. البته ممکن است این روش واقعاً کارساز باشد، اما من پلیس زندگی شخصی مردم نیستم. محافظهکارها در قرض گرفتن اصولی که ذرهای بدان اعتقاد ندارد، استادند. برای نمونه کافی است برای شش دهه به هیچ عنوان به هیچ اصلی از برابری اعتقاد نداشته باشید، اما ناگهان شجاعانه به جنگ نژادپرستی و جنسیتزدگی بروید. هرچند چپها همین طور هستند.
من با آنهایی که میگویند خبرهای تولد نوزاد جانسون برای این است که حواس مردم از بحرانهایی که بریتانیا درگیر آن است، پرت شود؛ هم مخالفتی ندارم. شاید هم جانسون خیلی خیرهسر باشد و واقعاً به دنبال این باشد که احساسات عمومی جامعه را به حداکثر برساند و حتی از این شیوه استفاده کند تا بحرانها یکی پس از دیگری طی شوند تا جایی که ما دیگر نتوانیم فرزندان آقای نخستوزیر را بشماریم.
با این همه وقتی شما زندگی سیاستمداری که زندگی شخصیاش را با فعالیت سیاسیاش درمیآمیزد، زیر ذرهبین میبرید؛ در یک دور باطل میافتید. مثلاً اگر یک سگ خریداری کند، شما مشغول تحلیل چرایی و شکل و قیافه سگ میشوید و به دنبال انگیزههای او میروید. اما از این غفلت میکنیم که این یک بازی برد-برد برای جانسون است. اوست که ارزش اخبار را برای ما تعیین میکند و روی آنها مانور میدهد و بعد ما مجدداً روی آنها تمرکز میکنیم و خودمان را وارد یک فرایند میکنیم و به بیاعتمادی جامعه به او دامن میزنیم. اما این روند باید جایی متوقف شود.
نخستوزیر که سوژه همیشه حاضر رسانههاست، در جریان سیل اخیر غایب بود. در ماجرای شیوع ویروس کرونا بسیار دیر وارد عمل شد و عملاً حضور و ورودش هم اثرگذار نبود. او در ماه گذشته نه روز به کلی غایب بود تا جایی که شایعات زیادی در مورد او پیچید. شاید حامیان او از خبر تولد نوزاد او استفاده کنند تا غیبت او را توجیه کنند، اما اینکه پدری چند ماه پیش از تولد نوزادش به مرخصی زایمان رفته است، نه تنها در عرصه سیاست بلکه در هر حوزه و شغلی دیگر، بسیار غیرمعمول است.
الگوی رفتاری او و شیوهای که در پیش گرفته تا با او کنش کنیم، بیش از آنکه به رفتار یک سیاستمدار شباهت داشته باشد، شبیه رفتارهای یک سلبریتی تلویزیونی است. اینکه 9 روز غیبت داشته باشی و بعد هم اینستاگرام و رسانههای غیرمنتقد و غیرجدی را برای اعلام مواضعت انتخاب کنی، برای کارداشیان ایرادی ندارد. ممکن است برای ترامپ یا هر سیاستمدار دیگری که به دنبال شوآف باشد، هم اشکالی نداشته باشد. این مدل رفتار برای ما یک گونه از رفتار رعیتمآبانه دارد. هیچ چیز متقابل بین افکار عمومی و حاکمان وجود ندارد. ما نباید سؤال کنیم، اما باید در جریان باشیم. در نتیجه، برخلاف احترامی که برای یک فرزند پادشاه قائلیم، با یک نوع فضای شاد و شادمانه روبروییم. چون در نهایت، این گونه سیاستمداران پادشاه نیستند، بلکه سلبریتیاند.