افراد باید خواهان ایجاد تغییر باشند و تا زمانی که این خواست از درون انسان ها نجوشد، کسی نمی تواند آن ها را ولو با وجود شکست های متعدد، وادار به عوض کردن روش های معمول خود کند.
تفکّر خلّاق یکی از موضوعات مطرح در حوزه کارآفرینی است که از مراحل حلّ مسئله شمرده میشود، اما اجرای تفکر خلاق شیوههای خاص خود را دارد. در این شماره از بین دهها شیوۀ تفکر خلّاق بیان شده در متون علمی، به مشهورترین آنها اشاره شده و توضیح کوتاهی راجع به هر کدام از آنها داده میشود:
۱. سؤالات ایدهبرانگیز: این تکنیک به مجموعۀ سؤالاتی گفته میشود که پاسخ به آنها، ایدههای متفاوتی را به ذهن، متبادر خواهد کرد. در این روش باید به موضوع از زوایای متفاوتی نگریست، به صورتی که ایجاد سؤالات متفاوت، به ایدهپردازی در ذهن بینجامد. (نیازی مشوری، علی، تفکر خلّاق، مبانی ایده یابی، ص ۳۸)
۲. روش طوفان ذهنی (یورش فکری): اساس این متد، توسط اسبورن، ابداع شد. در این روش ایدههای متفاوت از جانب افراد، ارائه میشود. عقاید و ایدهها بدون هیچ انتقادی ثبت میشوند تا در مراحل بعد مورد ارزیابی قرار بگیرند. تفاوت روش طوفان ذهنی با جلسات مشورتی عادی اینست که معمولاً بحثها در جلسات مشورتی، یکنواخت، انتقادی و درباره راهحلهای قدیمی است؛ ولی در طوفان ذهنی، انتقاد ممنوع است و به راهحلهای جدید، اندیشیده میشود. (لامزدین، ادوارد، حلّ خلّاق مسئله، ص ۲۱۷)
شیوۀ طوفان ذهنی به دو طریق میتواند صورت گیرد:
الف: جایگذاری شخص: در مورد یک شئ یا یک مسئله طوری فکر شود که گویا جای آن شئ و مسئله قرار گرفته است.
ب: جان بخشیدن: نسبت دادن ویژگیهای یک موجود زنده به یک شئ است به صورتی که در تصور کلی از شئ، تغییر ایجاد شود. (الینیکف، آندره جی، مگا خلّاقیت، ص ۲۴۸)
۳. روش تفکر جانبی: اساس این روش، عبور از موانع ذهنی است. به این معنا که افراد به دلیل تجربیات و خاطراتی که از دوران کودکی در ذهن دارند، در مورد مسائل، حالت پیش قضاوت به خود میگیرند.
تفکّر جانبی، این امکان را فراهم میکند که تجربیات و خاطرات، به روش جدیدی ترتیببندی شوند. در این صورت، شخص میتواند نوع دیگری به مسائل نگاه کند. تفکّر جانبی میتواند از دو طریق، تغییر ارتباط مفاهیم و تغییر ساختار مفاهیم صورت گیرد. تغییر ارتباط مفاهیم، مانند تغییر فیزیکی در علوم است که مفاهیم دست نخورده باقی میمانند، ولی نوع ارتباط متفاوت میشود. تغییر ساختار، مانند تغییر شیمیایی است که کلاً چیز جدیدی ساخته میشود. (نیازی مشوری، علی، تفکر خلاق، مبانی ایده یابی، ص ۹۶)
مثال مشهوری که در این زمینه زده میشود وصل نه نقطه توسط چهار خط مستقیم است. بدون آن که مداد از روی کاغذ برداشته شود. هر طور که افراد حساب کنند (یعنی طبق فرضها و تجربیات عادی) این کار امکان ندارد. چرا که افراد این پیشفرض ذهنی را برای خود گذاشتهاند که این خطوط باید محصور در نقاط باشد و از نقاط بیرون نزند. درحالی که اگر این فرض برداشته شود، مسئله به راحتی قابل حل است.
ارتباط این نقاط، نمونهای از تغییر فیزیکی است که مفاهیم دستنخورده باقیمانده، ولی ارتباط متفاوت شده است. لکن گاهی یک مسئله را نمیتوان با تنظیم متفاوت اجزاء، حل کرد، بلکه باید خود اجزاء مجدداً بررسی و ساخته شوند.
۴. روش تجسّم یا تصویرسازی: از تجسّم برای تغییر عادت و رفتار میتوان کمک گرفت. در مورد مفاهیم نامحسوس که تجسّم آنها غیرممکن است، باید کلماتی محسوس پیدا کرد تا بتوان به جای آنها نشاند. (لامزدین، ادوارد، حلّ خلّاق مسئله، ص ۶۰ ـ ۶۴)
۵ ـ تکنیک ذهن انگیزی معکوس: در این روش، برخلاف روش طوفان ذهنی که ایدهها بدون هیچ انتقادی ابراز میشوند، انواع انتقادات به یک پدیده وارد میشود تا راهحل مؤثر، پیدا شود. (فیضبخش، سید علی رضا، دربارۀ خلاقیت، ص ۷۰)
۶. سینکتیکز:synectics ترکیبی از دو لغت لاتین، به معنی اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بیربط است. تفکر خلّاق در این شیوه، به وسیلۀ فعالیت استعاری و تمثیلی شکل میگیرد. از شباهت امور، مانند مقایسۀ یک چیز یا فکر با چیز دیگر بهره میگیرند و تفکر خلّاق در این جایگزینی رخ میدهد. به این وسیله، تخیّل و بصیرت افراد رشد میکند. در این روش از قیاس نیز استفاده میشود: قیاس شخصی، قیاس مستقیم و قیاس متراکم. در قیاس شخصی فرد احساس میکند خودش قسمتی از موضوع مورد قیاس است؛ مانند همانندسازی با شخص، حیوان و اشیاء. مثلاً به دانشآموز گفته میشود: فرض کن که کتاب مورد علاقهات هستی. آن را وصف کن. در قیاس مستقیم، دو موجود یا مفهوم با یکدیگر قیاس میشوند. مثلاً سؤال میشود پرتقال شبیه چه موجودی است. قیاس متراکم، به توصیف یک موضوع با دو کلمۀ ضد و نقیض گفته میشود. مانند زندگیبخش نابودکننده. (حسینی، افضل السادات، ماهیت خلاقیّت و شیوههای پرورش آن، ص ۹۳ ـ ۱۰۲)
۷ ـ روش شش کلاه تفکر: این روش، برای هدایت توجّه و داشتن یک نوع تفکر، در یک زمان است. جنبۀ مهم این مهارت، آن است که منیّت را از تفکر، جدا میکند. در این صورت، کسی متعصّبانه بر روی باورهای خویش، پافشاری نخواهد کرد. این بستۀ تفکر، شامل شش نوع تفکر است که در قالب کلاههای تفکر دستهبندی شدهاند:
کلاه سفید: حقایق و اطلاعات؛ کلاه قرمز: عواطف و احساسات؛ کلاه سیاه: احتیاط، حقیقت، داوری؛ کلاه زرد: امتیازها، منافع، اندوختهها؛ کلاه سبز: کاوشها، پیشنهادها، راههای گوناگون انجام کار؛ کلاه آبی: اندیشه دربارۀ موقعیت کنونی و گامهای بعد از آن (دبونو، ادوارد، به فرزندان خود روش فکر کردن بیاموزید، ص ۷۹)
در روش شش کلاه، فرد در هر مرحله، فقط به مباحث همان مرحله، میپردازد و با مباحث مراحل قبل و بعد خلط نمیکند. کنترل فرآیند و بررسی روند به افراد میفهماند که در کجای مسیر قرار دارند و احیاناً در صورت عملکرد اشتباه، مجدداً به عقب برمیگردند.
۸. روش تغییر و تعویض الگو: الگو، مجموعۀ قوانین و مقرراتی است که حدود و ثغور یک عملکرد را مشخص میکند و انسانها در این حیطه میتوانند با موفقیّت عمل کنند. گاهی اعمال تفکّر خلّاق، منجر به کنار گذاشتن یک الگو میشود. (لامزدین، ادوارد، حلّ خلّاق مسئله، ص ۲۱ ـ ۳۵)
۹. روش نقشۀ ذهنی، شبیه یادداشتبرداری است، اما با حالت خطی و سنتی معمولی، تفاوت دارد. برای نقشه ذهنی باید از کلمات کلیدی استفاده کرد. به وسیلۀ نقشه ذهنی میتوان مطالب را ساماندهی کرد و طوفان ذهنی ایجاد نمود. (همان، ص ۵۸ ـ ۶۲)
۱۰ ـ روش تریز (Triz) یا نوآوری نظامیافته: اساس این روش بر مبنای ابداع آلتشولر روسی است که در آن ایدههایی بر مبنای ایدههای قدیمی داده میشود. بنای آلتشولر بر این بود که آیا اصولی برای ابتکار و ابداع وجود دارد و آیا این اصول قابل آموزش به دیگران هست یا نه.
هدف اصلی از تریز، مطالعه موضوعات گوناگون در قالب سیستم رو به تکامل و پی بردن به رابطۀ پنهان و آشکار بین موضوعات مختلف، از طریق بررسی اشکال تکامل سیستمهاست. همچنین آموزش هر موضوعی از طریق روشهای حل مسئله نیز از اهمیت به خصوصی برخوردار است.
گرچه تریز عمدتاً در گروههای مهندسی تحقیق و بررسی شد، ولی قوانین و مراحل آن قابل تعمیم به سایر افراد در دیگر رشتههاست. مراحل تریز به این ترتیب است:
۱ ـ تحلیل صورت مسئله به صورتی که کاملاً شناخته شود و تضادهای موجود نیز خود را نشان بدهند.
۲ ـ تصویر نتیجه نهایی مطلوب.
۳ ـ چه چیزی با این نتیجه تضاد دارد.
۴ ـ علت این تضاد چیست؟
۵ ـ تحت چه شرایطی ایجاد تضاد نخواهد کرد.
۶ ـ حصول نتیجه (آلتشولر، گنریش، الگوریتم نوآوری، چگونه مخترع شویم، ص ۱۰۸)
البته با تریز، انواع راهحلها پیدا میشود نه جواب مسئله. وقتی از بین راهحلها، راهحل اصلی پیدا شد، گروه برای عمل کردن به آن، وارد عمل میشود. مهمترین عملکرد تریز، بهبود تناقضهاست؛ زیرا در یک سیستم، وقتی یک خصوصیت، پیشرفته و بهتر میشود، با سایر خصوصیّات سیستم، متناقض و ناهماهنگ خواهد شد. به این ترتیب باید تناقضات برطرف شود تا عملکرد کل سیستم ارتقا یابد. (فیضبخش، سید علی رضا، دربارۀ خلاقیت، ص ۸۰ ـ ۸۳)
اکنون با شناخت مختصری که نسبت به تفکر خلّاق از نظر ویژگیها و روشها ایجاد شده است، میتوان در روشهای معمول کارآفرینی یا پیشبرد فعالیت ها، بهبودی ایجاد کرد. لکن، باید به این موضوع توجه داشت که صرف دانستن روشهای جدید، قادر به ایجاد تحول در کنشها و واکنشها نیست؛ بلکه افراد باید خواهان ایجاد تغییر باشند و تا زمانی که این خواست از درون انسانها نجوشد، کسی نمیتواند آنها را ولو با وجود شکستهای متعدد، وادار به عوض کردن روشهای معمول خود کند.