طی هفتههای اخیر موضوع مهاجرت تعدادی از چهرههای ورزشی و فرهنگی کشورمان به موضوع داغ و پربحث رسانهها و شبکههای اجتماعی بدل شده است و انبوه کاربران فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان دادهاند. جالب اینکه بخش عمدهای از واکنشها متوجه ماجرای پناهندگی «کیمیا علیزاده» به اروپاست.
این ورزشکار ۲۱ ساله، پس از اعلام رسمی خروج خود از کشور، همصدا با تبلیغات ضد اسلامی و ایرانهراسانه با انتشار پستی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام و برگزاری یک نشست خبری با حضور رسانههای غربی با سیاهنمایی علیه کشورمان در صدد جلب حمایت نهادهای ضد ایرانی بر آمده تا به ظن خود با کسب حمایت آنها فرصت تکرار موفقیتهای سابقش را در اروپا پیدا کند؛ اقدامی که احتمالاً در هفتهها و ماههای آینده شدت خواهد یافت و حتی بعید نیست به جمع حامیان مسیح علینژاد بپیوندد؛ اما مسلم است با پایان یافتن تاریخ مصرف تبلیغاتیاش دیگر حتی در آغوش دشمنان ایران نیز جایی نخواهد داشت و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که امروز منافقان سالخورده کمپ تیرانا دچارش هستند.
فارغ از آنچه در ماجرای کیمیا علیزاده شاهدش بودیم، اگر با نگاهی دقیقتر و البته کلانتر به موضوع تحریک چهرههای شناختهشده برای مهاجرت و ورود به پروژه سیاهنمایی ایران بنگریم، بدون شک ردپای دستگاه اطلاعاتی و جنگ روانی دشمن را به خوبی مشاهده خواهیم کرد.
اما سؤال اینجاست، چرا دستگاههای اطلاعاتی دشمن باید برای تشویق تعدادی از چهرههای شناختهشده کشورمان به مهاجرت سرمایهگذاری کنند؟ آیا منفعتی جز بهرهبرداری تبلیغاتی کوتاهمدت از آنها مد نظر است؟
برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که در عرصه عملیات روانی با دو جنبه روبهرو هستیم.
اول رویکرد راهبردی و کلان دشمن در جریان جنگ روانی علیه ملت ایران است. در حوزه راهبردی هدف دشمن به شکست و اضمحلال کشاندن انقلاب اسلامی و ملت ایران است تا دیگر کشورمان نتواند برای جامعه جهانی و آزادی خواهان جهان الگو باشد و اینگونه منافع استعماری و استکباری نظام سلطه از خطر مصون بماند.
دوم جنبه عملیات روانی دشمن و رویکرد تاکتیکی و عملیاتی آن است که بر مبنای آن دشمن بر اساس زمان و مکان خاص اقدام به طراحی و اجرای جنگ روانی میکند تا از طریق سلسلهای از این دست اقدامات بتواند به هدف استراتژیک خود، که همان به شکست کشاندن انقلاب اسلامی است، دست یابد.
حال با توجه به آنچه بیان شد، اگر بخواهیم ماجرای حمایت دستگاه جنگ روانی غرب از #پرچمـ فروشان کشورمان را تحلیل کنیم، به خوبی پی خواهیم برد جنبه تاکتیکی این اقدام بسیار برجسته است و در عمل، نقش مکمل جنگ ترکیبی بزرگتری را علیه کشورمان ایفا میکند.
برای درک بهتر مفهوم جنگ روانی بد نیست بدانیم طی دهه گذشته مباحث و مطالب زیادی درباره «تغییر شیوه مبارزه، پس از دوره جنگ سرد» مطرح شده است و برخی از کارشناسان بر این باورند «انقلابی در شیوههای مرسوم جنگ» پدید آمده است.
در این رابطه «فرانک هافمن» نظریهپرداز معروف آمریکایی معتقد است در عصر پسا جنگ سرد، جهان در حال ورود به دوران خاصی است و بر خلاف گذشته در جریان تنشهای بین المللی، انواع مختلفی از جنگ بهطور همزمان بهکار گرفته خواهند شد؛ از این رو این ایده را «جنگ ترکیبی» یا Hybrid Warfare نامیده است.
در ماجرای اخیر مهاجرت برخی از چهرههای شناختهشده کشورمان نیز شاهد جنگ ترکیبی هستیم؛ چرا که این رخداد به صورت متمرکز، زمانی رخ میدهد که دشمن تمام توان سیاسی و اقتصادی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت به کار بسته است، اما به دلیل اراده پولادین ملتمان قادر به پیشبرد نیات پلید خود نیست؛ بنابراین با اجرای یک طرح عملیات روانی میکوشد با برجستهسازی مهاجرت برخی چهرههای شناخته شده، از جمله کیمیا علیزاده، تصویری نامطلوب از ایران را به ذهن مخاطب ایرانی القا کند تا به این شکل امید، توان و انگیزه مقاومت در مقابل هجمه و اراده دشمن را از مردم بگیرد، اما غافل از اینکه ملت ایران در کولهبار تجربیات چهلساله خود شاهد صدها، بلکه هزاران ریزش بوده، اما این ریزشها هیچ وقت مانع رویشهای جدید و مقاوم نشده است و این بار نیز مهاجرت چند جوان اغفالشده نمیتواند خللی در اراده ملت پایدار ایران وارد کند.