حملات هوایی رژیم صهیونیستی به مراکزی در سوریه و تحرکات نظامی آمریکا در عراق نشانه قدرت نیست، بلکه حکایت از ترس و اضطرابی است که این دو بازیگر مخرب از ادامه حضور و فعالیتهایشان در منطقه دارند.
رژیم صهیونیستی در طول چند سال اخیر نزدیک به ۲۵۰ بار مواضعی را در سوریه مورد حمله قرار داده است؛ حملاتی که هیچ دستاوردی ولو تاکتیکی برای او در پی نداشته است. آمریکا نیز در طول این مدت میلیاردها دلار صرف بازسازی و نگهداری تجهیزات و نیروهایش در عراق کرده است؛ هزینههایی که به قول رئیس جمهور فعلی این کشور، در خوشبینانهترین حالت بیثمر بوده و نه تنها به ارتقاء قدرت بازدارندگی و دفاعی آمریکا در عراق منجر نشده بلکه بیشازپیش بر عزم راسخ گروههای مقاومت در عراق برای مقابله با آمریکا افزوده است.
اینکه یک کشوری (آمریکا) برای به کرسی نشاندن گزینه مطلوب خود برای نخستوزیری در عراق دست به سلاح میبرد و تهدید نظامی میکند، نشانگر قدرت نیست بلکه حکایت از ضعف و زبونی و شکنندگی دارد.این گفته، نه شعار و نه سخن از روی تعصب، بلکه عین واقعیت است که؛ آمریکا امروز با یک بازی دو سر باخت، نه تنها در عراق بلکه در کل منطقه مواجه است. به این معنا که هم جنگ را در منطقه باخته است و هم سیاست را، هم میدان را باخته است و هم میز را.
اینکه ترامپ یک روز بلندیهای جولان را از کاخ سفید به رژیم صهیونیستی می بخشد و روز دیگر قدس را، یک روز از طرح معامله قرن رونمایی میکند و روز دیگر با طالبان قرارداد صلح امضا میکند و اقدامهایی از این دست، همه ناشی از سردرگمی و نداشتن یک پلان و الگوی مشخص و منسجم در حوزه سیاستهای منطقهای است. البته داشتن چنین رویکردهای مشوش، از هم گسسته و سردرگم کننده از دولتی که میخواهد همزمان رویکردهای بیطرفی، انزواطلبی، بینالمللگرایی، مداخلهگرایی، چندجانبهگرایی، یکجانبهگرایی و تمایل به عدم مداخله در سیاست خارجی را اتخاذ کند، اصلاً بعید و دور از انتظار نیست.
دولتی که شاکله سیاست خارجی آن مبنای مشخصی ندارد و عمدتاً نیز به ساز سعودی و اسرائیلی و نومحافظهکاران جنگطلب، در منطقه میرقصد، باید هم سر از استیصال و درماندگی در عرصه سیاستهای منطقهای درآورد.
ترامپ به خوبی میداند که جبهه مقاومت امروز در عراق و سوریه و لبنان و کل منطقه از نظر کمی و کیفی و بلوغ استراتژیکی و سیاسی قابل قیاس با سال ۲۰۱۱ که سوریه را بحران فراگرفت و از دل این بحران، داعش و صدها گروهک تروریستی دیگر به طرز مشکوکی زاییده شد، نیست.
از سال ۲۰۱۱ تا به امروز چه اتفاقاتی که در منطقه رخ نداد؛ اما آنچه که در طول این ۹ سال حاصل شد، آبدیدگی و تجربهاندوزی و درهم تنیدگی و ارتقاء فزاینده قدرت جبهه مقاومت در مقابله با تهدیدات تاکتیکی و استراتژیکی بوده است. امروز انصارالله با بیش از یک میلیون رزمنده ورزیده و توان پهپادی و موشکی حیرتانگیز که قلب سعودی را هدف قرار میدهد، پدیدهای نیست که در برنامهریزیهای منطقهای آمریکا ولو برای عراق یا هر نقطه دیگری نادیده انگاشته شود.
ترامپ در حالی برای گروههای مقاومت در عراق و ایران شاخ و شانه میکشد که گوشت آمریکاییهای در منطقه زیر دندانهای جبهه مقاومت است؛ جبهه مقاومتی که افزون بر قابلیتهای بینظیری که از آن برخوردار است به عنوان افشاکننده ضعفهای آمریکا و درهم شکستن اسطوره شکستناپذیری آمریکا عمل کرده است.
ترامپ به جای توئیتپراکنی و هارت و پورت کردن، بهتر است فکری به حال پایگاههای منطقهای و ناوهای هواپیمابر و سربازان خود در خلیج فارس بکند که کرونا در حال نفوذ در مفاصل آن است.