صهیونیسم بینالملل مهمترین مانع و کانون اصلی دشمنی با مسلمین است و دست پنهان و پیدای آن در همه فتنههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل مشاهده است. بدیهی است تا این کانون بحرانآفرینی و شرارت پابرجاست امور مسلمین به سامان نخواهد شد.
یکی از سؤالاتی که از سیره سیاسی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیده میشود این است که چرا در آغاز خلافت و در حالی که علی الظاهر اوضاع حکومت به وضعیت پایدار نرسیده، ایشان درگیر جنگی طولانی و پرهزینه با بنی امیه شدند؟ آیا نمیشد این اتفاق به تأخیر بیفتد یا هرگز چنین رویارویی انجام نشود؟
یکی از پاسخهایی که داده میشود این است که همواره عقلانیت و واقع گرایی یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده رویکرد و سیره سیاسی ائمه هدی بوده است. حضرت امیر با یک محاسبه دقیق و واقعی از مسائل جهان اسلام، دریافت که در آن مقطع مهمترین مسئله اسلام فتنه شام است، به طوری که اگر آن فتنه خاموش نشود، هرگز امامالمسلمین اجازه نخواهند یافت که سیره پیامبر را زنده کنند و اصلاحات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به سرانجام برسانند.
امیرالمومنین نیک میدانست که عناصر سیاسی تربیت یافته بنیامیه سابقه طولانی در تفرقه افکنی، انحراف افکار عمومی، تبدیل مسائل فرعی به اصلی و وارونه نمایی حقایق دارند و نیز از قتل و غارت مسلمین برای رسیدن به اهداف خود ابایی ندارند.
برآورد بعدی حضرت این بود که توان و امکان غلبه بر کانون منحرف شام در میان مسلمین وجود دارد. با این برآورد، حضرت امیر برخورد با معاویه را در اولویت اقدام خود قرار دادند. البته این بعد از آنی بود که همه روشهای مصلحتآمیز امتحان شد، ولی لجاجت و تکبر شامیان مانع از پذیرش حقانیت امام گردید.
با این اوصاف، نبرد صفین رخ داد و با استقامت سپاهیان جبهه حق، طلیعه پیروزی آشکار شد، اما سرنوشت نهایی صحنه غیر از این رقم خورد.
تصور بفرمایید اگر بخشی از نیروهای امام تنها چند ساعت بیشتر استقامت میکردند، شر این فتنه برای همیشه از سر مسلمین کوتاه میشد و مهمترین مانع حرکت عمیق جریان اصیل اسلامی برداشته میشد، اما صد افسوس...
بعدها به فاصلهای کوتاهی پس از شهادت حضرت علی (ع) و مسلط شدن امویان، قتل و غارت ها، مسلمین و به ویژه کوفیان را غرق پشیمانی و اندوه ساخت چرا که فرصت طلایی را از دست داده بودند و تازه به عمق نگاه راهبردی امیرالمومنین پی بردند.
امروز نیز جهان اسلام با فتنههای گوناگونی دست و پنجه نرم میکند. ریشهیابی و اولویتبندی مسائل، عقلای جهان اسلام را به این نتیجه رسانده است که صهیونیسم بینالملل مهمترین مانع و کانون اصلی دشمنی با مسلمین است و دست پنهان و پیدای آن در همه فتنههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل مشاهده است. بدیهی است تا این کانون بحرانآفرینی و شرارت پابرجاست امور مسلمین به سامان نخواهد شد. اینجاست که آن پیر و مراد روشن ضمیر انقلاب اسلامی فرمود: اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.اگرچه برخی جریانهای مدعی روشنفکری از طرق مختلف درصددند که آن فرمان راهبردی امام امت را تخطئه کنند و حتی منافقانه آغاز دشمنیهای صهیونیست بینالملل با انقلاب اسلامی را طرح همین مسئله معرفی میکند، اما آنچه مسلمانان جهان به وضوح دریافتهاند این بوده که تنها راه شکست صهیونیستها، قوی شدن، ایستادگی و مقاومت است. از زمانی که انقلاب اسلامی این روح خودباوری را در میان مسلمانان به وجود آورده است، روند شکستهای رژیم جعلی آغاز شده است. امید که با روشنگری بیشتر پیرامون نقش مخرب صهیونیسم در نابودی منافع و اتحاد مسلمین، به زودی زوال کامل این شجره خبیثه را به چشم ببینیم.