1-سال 1619، اولین گروه سیاهپوستها به عنوان برده وارد خاک آمریکا شدند؛ درواقع انگلیسیها برای اولین مرتبه 20 نفر آفریقایی را به عنوان برده آوردند و از آنجا روند تجارت برده شروع شد؛ البته در آن زمان به قاره آمریکا «قاره جدید» میگفتند. یکی از مهمترین تجارتهای اروپاییها در قرن 17 و 18 خرید و فروش برده، بهویژه در دنیای جدیدشان بود؛ چراکه یکی از مهمترین صنعتهای مستعمراتی که اکنون به ایالات متحده تبدیل شده است، کاشت تنباکو و پنبه بود؛ به همین دلیل در مزارع به نیروی کار ارزان نیاز داشتند و به برده روی آوردند. گفته میشود در قرن 18، حدود هفت میلیون آفریقایی به عنوان برده به آمریکا آورده شدند و اگر زاد و ولد این تعداد را لحاظ نکنیم، جمیعت آنها در اواسط قرن 18 که قرار شد قانون اساسی آمریکا نوشته شود، حدود چهار میلیون شد؛ یعنی نیمی از جمعیت سیاهپوستان به سبب وضعیتی که داشتند، تلف شده بودند؛ درواقع بردهها به رسمیت شناخته نمیشدند و فقط نیروی کار بودند.
2-وقتی قرار شد قانون اساسی آمریکا نوشته شود، چون باید تکلیف جمعیت، تعداد کرسیهای کنگره و میزان مالیاتی که میخواستند تعیین کنند، مشخص میشد، ناچار به شمارش جمعیت بودند. این کار به نفع ایالات جنوبی بود که تاحدودی تعداد بردهها هم شمرده شوند. پیشنهادی که تصویب شد، این بود که بردهها سهپنجم انسان حساب شوند؛ یعنی از هر پنج برده، سه نفرشان در سرشماری جمعیت حساب میشدند.
3-زمان ریاستجمهوری «لینکلن» که بحث جنگهای داخلی هم مطرح بود، وی به عنوان تدبیر جنگی، بحث لغو بردهداری را مطرح کرد که این طرح صرفا برای ایالتهای بهاصطلاح شورشی که حاضر نبودند به ایالات متحده بپوندند، مطرح شده بود، حتی در آن ایالتها نیز بخشهایی که با شمال همپیمان شده بودند، از لغو بردهداری معاف بودند. او در بیانیهای که سال 1963 صادر کرد، از آن طرح به عنوان اقدام جنگی نام میبرد و اینطور نبود که برای سیاهپوستها ارزش برابر قائل باشد. وی در رقابتهای انتخاباتی خود تأکید کرده بود اینطور نیست که به برابری اجتماعی و سیاسی سیاهپوستها قائل باشد؛ چون یک تصور عام وجود دارد که او بردهداری را لغو کرده و طرفدار حقوق بردهها و سیاهپوستها نیز بوده است؛ ضمن اینکه در این طرح مشوقی هم قرار دادند که سیاهپوستهایی که به ایالت شمالی بیایند، آزاد باشند و به ارتش وارد شوند که همین موضوع سبب شده بود بردهها و سیاهپوستها در ایالات جنوبی شورش و فرار کنند و جنوب ضعیفترشود.
4-اولین اقدام جدی برای بردهها در سال 1865 بود که اصلاحیه 13 قانون اساسی انجام شد و طبق آن بردهها باید آزاد میشدند. سال 1867، در اصلاحیه 14 قانون اساسی آورده شد بردهها حق شهروندی دارند و در سال 1870 در اصلاحیه 15 قانون اساسی آمد حق رأی دارند، اما فقط کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشته باشند؛ درواقع سیاهپوستها سواد نداشتند و شرطی گذاشتند که محققشدنی نبود. در همان سال 1865، بلافاصله برخی ایالتها، بهویژه ایالات جنوبی یکسری قوانین به نام قوانین سیاه تصویب کردند که بر اساس آن عملا هرگونه آزادی که قرار بود به بردهها داده شود، از آنها گرفته میشد. بعدها بحث جداسازی مطرح شد که طبق این قوانین، تفکیک سیاهپوستها از سفیدپوستها اتفاق افتاد؛ برای نمونه آبخوریها، رستورانها و سرویسهای بهداشتی حتی کلیساهای سیاهپوستها و سفیدپوستها از یکدیگر جدا شدند؛ درواقع همه امکانات در اماکن عمومی مجزا بودند؛ چراکه میگفتند سیاهپوستها شهروندان پستتر و درجه دو هستند.
5-سال 1920، جریانی به اسم «والاستریت سیاهان» راه افتاد که یک صندوق اجتماعی در محله سیاهپوستان راه انداختند و با حمایت از کسبوکارها و سرمایهگذاری، برای سیاهان اشتغال ایجاد میکردند و بهقدری موفق شده بودند که به والاستریت سیاهان معروف شد؛ اما سفیدپوستان با همراهی نیروهای امنیتی و پلیس این منطقه را با خاک یکسان کردند و از بین بردند.
6-اواسط قرن 20 و سال 1955 با حرکتی که خانم «رزا پارکس» انجام داد، بحث حقوق مدنی سیاهپوستها جدی شد. ماجرای بازداشت او بسیار تأثیرگذار بود که منجر به شروع یک مجموعه حرکت شد و طرفداران او که بخشی از سیاهپوستان و برخی از سفیدپوستان بودند، جنبشی اعتراضی راه انداختند و اتوبوسهای درونشهری را بایکوت کردند؛ حدود 380 روز طول کشید تا دادگاه عالی حکم بر غیرقانونی بودن جداسازی داد. این موضوع تقریبا اولین دستاورد این جنبشها بود که یک حکم مثبت به نفع خودشان گرفتند. این وضعیت تا ماجرای «مارتین لوترکینگ» که در دهه 1960 میلادی بسیار فعال بودند، ادامه داشت.
7-سال 1963، جمعی حدود 200 هزار نفر که طرفدار برابری نژادی بودند و در بین آنها سفیدپوستها نیز حضور داشتند، در واشنگتن جمع شدند و «مارتین لوترکینگ» سخنرانی معروف خود را انجام داد و رؤیای آمریکایی خود را ترسیم کرد و یکسری فاکتورها، مثل برابری اجتماعی، جنسیتی و نژادی را مطرح کرد؛ برای نمونه سیاهپوستها بتوانند با سفیدپوستها زندگی کنند، حقوق زن و مرد برابر باشد و... جالب است بدانید «اوباما» در 50 سالگی این سخنرانی در سال 2013، به همان منطقه رفت و در سخنرانی خود گفت این رؤیاهای آقای لوترکینگ هیچگاه محقق نشده است.
8-اعتراضهای اخیر هم فقط به قتل آقای فلوید مربوط نمیشود. اسفندماه سال گذشته «احمد آربری» که یک جوان سیاهپوست بود، کشته شد. او برای ورزش به پارک رفته بود که در آن محله گزارش میکنند یک نفر احتمالا برای سرقت به ساختمانی وارد شده است؛ اما فیلمهای ماجرا نشان داد آربری فقط برای آب خوردن وارد ساختمان شده و بیرون آمده بود. یک پدر و پسر پس از اینکه به او شک میکنند، با او درگیر میشوند سپس وی را به قتل میرسانند. پدر و پسر قاتل همان زمان حتی بازداشت هم نشدند. بعد از انتشار فیلم، افکار عمومی برانگیخته شد و بر اثر فشارها گفتند آنها را بازداشت میکنیم و در نهایت اتهام قتل عمد برای آنها صادر شد؛ اما این اتفاق دو ماه و نیم طول کشید. پلیس فقط به ظن قاچاق مواد مخدر نصفهشب با لباس شخصی به خانه خانم «تیلور» میریزد و تیراندازی میشود؛ اما بعدا مشخص شد یک قاچاقچی از آدرس خانه این خانم برای پوشش مواد مخدر استفاده میکرده است. پلیس بدون هیچ هشداری یکدفعه به خانه این خانم هجوم برده بود و در گزارش خود اسمی از این خانم نیاورد و گفت ما در دفاع از خود شلیک کردیم.