نمیتوانم در اتومبیلم کتاب بخوانم
۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶، «کیث اسکات» مرد سیاهپوست ۴۳سالهای که در شهر شارلوت در کارولینای شمالی مشغول کتاب خواندن در اتومبیلش بود، با حمله پلیس مواجه شد. پلیس بیان کرده بود در آپارتمانی که نزدیکی محل پارک ماشین کیث اسکات قرار داشت، مشغول جستوجو و بازداشت متهمانی بودند که ارتباطی به کیث نداشتند؛ اسکات اما، یکباره از ماشین پیاده میشود و افسران پلیس به بهانه اینکه گمان میکردند او مسلح است، به او شلیک میکنند. همسر اسکات که در همان نزدیکی مشغول بوده است، از این صحنه فیلمبرداری میکند. در دو شب بعد از این تیراندازی، شهر شارلوت صحنه اعتراضات مردمی به این عمل پلیس بود؛ اما سرانجام در ماه نوامبر سال ۲۰۱۶، دادگاه افسران پلیس را از اتهاماتشان تبرئه کرد.
نمیتوانم در خانهام باشم
۱۳ مارس سال ۲۰۲۰ میلادی، «بریانا تیلور» تکنیسین اورژانس ۲۶ ساله شبهنگام در خانهاش با اصابت هشت گلوله پلیس لوییسویل کشته شد. سه مأمور اداره پلیس لوییسویل که اجازه گشتن خانه را داشتند، نیمهشب و هنگامیکه او در خواب بود به خانهاش حمله بردند. بین «کنث واکر» نامزد بریانا که فکر میکرد دزد به خانه حمله کرده است و پلیس درگیریای شکل گرفت. او از اسلحه مجاز و رسمی خودش استفاده کرده بود. پلیس در مقابل ۲۰ شلیک انجام داد و تیلور هشت بار تیر خورد. تحقیقات پلیس نشان داد کشته شدن بریانا تیلور کاملاً بیدلیل بوده است؛ چراکه خانهای که قرار بود بررسی و جستوجو شود، ۱۶ کیلومتر با خانه تیلور فاصله داشته است. پلیس بدون در زدن یا اعلام اینکه در حال ورود به خانه است، به آنجا وارد شده بود و این بر اساس قوانین مرسوم پلیس ایالتی، غیرقانونی است.
نمیتوانم تلفن همراه داشته باشم
۱۸ مارس ۲۰۱۸، «استفون کلارک» جوان ۲۲ساله سیاهپوست در حالی که در حیاط خانه مادربزرگش در ساکرامنتوی کالیفرنیا تلفن به دست داشت، به ضرب گلوله دو پلیس کشته شد. این تیراندازی را دوربین لباس افسران پلیس و همچنین هلیکوپتر پلیس که از بالا نظارهگر این حادثه بود، ضبط کرده است. پلیس گشت که پیش از این به آنها اعلام شده بود شیشه برخی ساختمانها شکسته شده است، برای بررسی به محل اعزام میشوند و هلیکوپتر گشت، استفون کلارک را که مشغول راه رفتن در حیاط خانه مادربزرگش بوده است، به عنوان مظنون در نظر میگیرد. افسران گشت اعلام کرده بودند گمان میکردند تلفن در دست کلارک، یک اسلحه است و به همین دلیل هشت بار به او شلیک کردهاند. دو افسر پلیسی که مسئول مرگ کلارک بودند، هیچگاه متهم به قتل نشدند؛ این مسئله موجب ایجاد اعتراضات خیابانی سیاهپوستان در این شهر شد.
نمیتوانم بدوم
۲۳ فوریه سال ۲۰۱۹ میلادی، «احمد آربری» سیاهپوست ۲۵ساله غیرمسلحی که مشغول دویدن و ورزش در خیابان هلمز در شهر گلین ایالت جورجیا بود، هدف گلوله دو مرد سفیدپوست قرار گرفت و جان سپرد. در ابتدای امر، دو مرد سفیدپوست با این ادعا که گمان میکردند احمد آربری دزد است به او حمله کردند؛ اما ویدئویی که سه ماه بعد از این مسئله منتشر شد، نشان داد مسئله دزدی نبوده و این مرد جوان سیاهپوست قربانی تنفر نژادی در آمریکا شده است. پلیس در ماه فوریه هیچ اتهامی علیه دو مرد سفیدپوست مطرح نکرده بود؛ اما با انتشار ویدئویی که جزئيات این صحنه را آشکار میکرد، درنهایت این دو مرد بازداشت شدند.
نمیتوانم از گوشه خیابان راه بروم
۹ اوت ۲۰۱۴، «مایکل براون» نوجوان ۱۸ساله سیاهپوست را پلیس سفیدپوست به قتل رساند. پلیس سفیدپوست که در حال گشتزنی در خیابان بوده است، مایکل براون را میبیند که در خیابان قدم میزند؛ به او نزدیک میشود و از پنجره ماشین گردن او را میگیرد و به داخل ماشین میکشاند و او را تهدید میکند. مایکل براون و دوستش «جانسون» موفق میشوند از این حمله فرار کنند؛ اما پلیس سفیدپوست آنها را تعقیب و در خیابان دیگری به سمت مایکل شلیک میکند. براون در حال فرار بوده است و از میان ۱۲ شلیکی که به سمت او میشود، شش گلوله به او میخورد. این اتفاق موجب به وجود آمدن شورشهای فرگوسن در سال ۲۰۱۴ شد و جنبشهای سیاهپوستان در بسیاری از شهرهای آمریکا علیه این اقدام پلیس راهپیماییهای اعتراضی به راه انداختند.
نمیتوانم درخواست کمک کنم
۲ نوامبر ۲۰۱۳، «رنیشا مکبراید» دختر سیاهپوست ۱۹ساله در ساعت ۴ و ۴۲ دقیقه صبح با اتومبیل خود در خیابانی در دیترویت تصادف کرد. او برای درخواست کمک زنگ یکی از خانههای خیابان را زد؛ اما صاحبخانه بهجای کمک، با شاتگان به او شلیک کرد. صاحبخانه سفیدپوست بیان کرده بود به دلیل اینکه صبح زود این اتفاق افتاده بود، فکر میکرده دزد به خانهاش آمده است و کاملاً تصادفی به رنیشا شلیک کرده است؛ بااینحال دادگاه او را به قتل درجه دو متهم کرد.
اتومبیلم نمیتواند کنار خیابان خراب شود
۱۸ اکتبر ۲۰۱۵، «کوری جونز» ۳۰ساله که اتومبیلش در ساعت ۳ و ۱۵ دقیقه صبح در فلوریدا خراب میشود، در انتظار کمک بوده است. یک افسر پلیس که آن زمان لباس پلیس بر تن نداشته، به دلیل اینکه گمان میکرده اتومبیل به حال خودش رها شده است، به آن نزدیک میشود و بعد از چند ثانیه، به زعم اینکه راننده ماشین مسلح است، به سمت او شلیک میکند. «راجا» پلیسی که جونز را کشت، در تحقیقات اولیه به دروغ بیان کرده بود به جونز اعلام کرده پلیس است و بعد از درگیری برای دفاع از خود او را کشته است. حقیقت ماجرا زمانی مشخص شد که معلوم شد کوری جونز هنگام رویارویی با پلیس در حال مکالمه با مرکز خدمات اتومبیل بوده است و تمام صدای تیراندازی در این مکالمه از سوی شرکت خدمات اتومبیل ضبط شده است.
نمیتوانم از مهمانی دبیرستان خارج شوم
۲۹ آوریل ۲۰۱۷، «جوردن ادواردز» نوجوان ۱۵ساله سیاهپوست در بالک اسپرینگز تگزاس با شلیک گلوله پلیس جان خود را از دست داد. او به همراه برادرانش در یک مهمانی بود که یکباره صدای شلیک و تیراندازی شنیده شد. کسانی که در این مهمانی حضور داشتند، با وحشت فراوان در حال ترک محل بودند که پلیس به سمت اتومبیلی که جوردن و برادرانش در آن بودند، شلیک کردند. پلیس بیان کرده بود گمان میکرده آنها مسلح باشند؛ اما هیچ کدامشان مسلح نبودند و فقط وحشتزده شده بودند. تیر اسلحه پلیس به پشت سر جوردن اصابت کرد و او جان خود را از دست داد.
نمیتوانم موسیقی گوش دهم
۲۳ نوامبر ۲۰۱۲، «جوردن دیویس» نوجوان سیاهپوست ۱۷ساله به همراه دوستانش در اتومبیلی در نزدیکی پمپ بنزین در جکسون ویلِ فلوریدا، موسیقی گوش میکردند. مرد سفیدپوستی که نسبت به صدای بلند موسیقی اعتراض داشت، به آنها گوشزد میکند صدای موزیک را کم کنند و از اتومبیل دور میشود؛ اما بعد از چند دقیقه مرد دوباره به ماشین نزدیک میشود و به جوردن شلیک میکند. او در دفاع از خود گفته بود نوجوانان سیاهپوست مسلح بودند. هنگامیکه پلیس در صحنه جرم حضور یافت، مشخص شد که هیچکدام از نوجوانان اسلحه نداشتهاند. هیئت منصفه در اولین دادگاه، مرد سفیدپوست را مجرم نشناخت؛ با این حال در دومین دادگاه او به قتل درجه یک متهم و محکوم شد.
نمیتوانم برس مو در دستم بگیرم
۲۵ نوامبر ۲۰۰۶، «شان بل» یک روز قبل از مراسم عروسیاش در یک کلوپ شبانه در نیویورک، به ضرب گلوله پنج پلیس کشته میشود. شان که پیش از روبهرو شدن با افسران پلیس با یک مرد دیگر در کلوپ دعوا کرده بود، بعد از مدتی با یکی از افسران پلیس مخفی روبهرو میشود که گمان میکردند او اسلحه دارد و ممکن است دست به قتل بزند؛ با این حال او اسلحهای نداشته و فقط یک برس در دست داشته است؛ افسران پلیس، اما، خود را به عنوان پلیس معرفی نمیکنند و پس از مدتی درگیری، او بعد از ۵۰ بار شلیک اسلحه پلیس، به قتل میرسد. پنج افسری که در این پرونده درگیر بودند به اتهام قتل محاکمه میشوند؛ اما هر پنج نفرشان درنهایت تبرئه میشوند. این حکم به ایجاد اعتراضات و راهپیماییهای اعتراضی در بسیاری از نقاط نیویورک منجر شد. مردم در این تظاهرات بارها تا عدد ۵۰ میشمردند تا نشان دهند مدت زمان زیادی پلیس مشغول قتل شان بل بوده است.