چالشهای هستهای وارد فاز جدید و چه بسا خطرناکی شده است. از نیمه دوم سال ۱۳۹۸ دو پدیده مهم و اثرگذار در فرایند مواجهه آمریکا و اروپا با ایران زمینهساز این فاز جدید شده است پدیده اول ناکامی سیاست فشار حداکثری ترامپ و تیم او در سه سال و نیم دوره ریاستجمهوریاش است. دولتمردان آمریکایی با وجود سیاستهای اعلامی و تبلیغاتیشان در اثربخشی تحریمها بر ایران، این حقیقت را به خوبی درک میکنند که هیچ یک از هدفهای اصلی تحریمی تحقق نیافته است. اکثر نشریات و تحلیلگران آمریکایی و اروپایی، نظیر «بلومبرگ» در آبان سال ۱۳۹۸، نشریه آمریکایی «نشنالاینترست» در آذر سال ۱۳۹۸ و... نیز این حقیقت را آشکار کردند که فشار حداکثری ترامپ علیه ایران شکست خورده است. پدیده دوم، معکوس شدن نتایج سیاستهای مرموزانه تروئیکا اروپایی در همدستی پنهان با آمریکا و فشارهای غیرتبلیغاتی از طریق اجرا نکردن تعهدات برجامی خود، بازگشایی واقعی اینستکس روی ایران و بهویژه آخرین اقدام رئیسجمهور فرانسه برای فراهمسازی یک معامله با آمریکاست. نتیجه سیاستهای غیرمعقولانه و زیادهخواهانه اروپا موجب برداشتن پنج گام کاهش تعهدات برجامی ایران شد که آمریکا و اروپا با توجه به فشارهای حداکثری تصورش را نمیکردند.
همه این اصرارها و تلاشهای شتابآلود برای جلوگیری از بندهای غروب آفتاب در برجام بوده که از طریق کشاندن ایران به دور جدید مذاکرات و تحمیل برجامی جدید انجام گرفته است که در آن محدودیتهای برنامه هستهای و تسلیحاتی ایران ابدی شوند و ایران از هر نوع فرایند غنیسازی محروم بماند و سیاستهای اصولی کشورمان در مسائل منطقهای مطابق با نظم منطقهای مورد نظر آمریکا و اروپا باشد. یادآوری این سخن برایان هوک تبیینکننده این موضوع است:
«نمیتوان به ایران اجازه داد همزمان با توسعه برنامه هستهای، توانمندیهای موشکهای بالستیک خود را هم توسعه دهد. توافق هستهای ایران این اجماع بینالمللی را از بین برد. در خود این توافق از هیچ بندی برای محدود کردن برنامه موشک بالستیک ایران استفاده نشده است. این توافق، تحریمها علیه ایران را تخفیف داد، در حالی که به این کشور اجازه داد زرادخانه موشکیاش را توسعه دهد و آن را پالایش کند. از آن بدتر اینکه جامعه بینالمللی از اجماع بر سر اینکه موشکها و برنامه هستهای ایران درهمتنیده هستند، عقبنشینی کرد.»
اما ایستادگی و مقاومت ایران در برابر فشار حداکثری نه تنها این امید و انتظار آمریکا را تقریباً به یأس تبدیل کرد، از حیث راهبردی پدیده سومی را به وقوع نزدیک کرد که دولتمردان فعلی آمریکایی و تا حدودی تروئيکای اروپایی از آن وحشت داشتند؛ این پدیده، یکی از همان بندهای غروب آفتاب برجام است که در ۲۷ مهرماه رخ خواهد داد؛ یعنی برداشته شدن محدودیتهای تسلیحاتی ایران. از این رو تحرکات آمریکا و بعدها اروپا وارد فاز جدیدی شد.
اقدامات آمریکا
در این فاز جدید آمریکا چند اقدام با هدفهای خاص را از اواخر مهرماه سال ۱۳۹۸ آغاز کرد:
۱ـ اولین اقدام کاخ سفید، متهمسازی ایران به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل بود؛ البته قبل از این تاریخ نیز مقامات آمریکایی ایران را به نقض قطعنامه متهم میکردند تا از این طریق اروپاییها را وادار به همکاری مستقیم در تحریم علیه ایران کنند. از اواخر مهرماه سال گذشته، سناریوی متهمسازی نقض قطعنامه، با دو هدف فراهم کردن زمینههای طرح قطعنامه جدید در شورای امنیت سازمان ملل و همراه کردن اروپاییها برای تصویب آن بود؛ ازاینرو، آمریکا در اردیبهشت ماه سال جاری، پیشنویس قطعنامهای را آماده کرد و به اعضای این شورا ارائه داد که با واکنشهای چین، روسیه و تا حدودی اروپا روبهرو شد.
۲ـ دومین اقدام دولتمردان کاخ سفید، طرح بازگشت به برجام در ابتدای سال ۱۳۹۹ بود؛ وزارت خارجه آمریکا در توجیه این موضوع گفت: دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور این کشور قصد ندارد تعهداتش ذیل برجام را اجرا کند، بلکه میخواهد از حقوقش در قطعنامه ۲۲۳۱ بهره ببرد. به زعم آمریکاییها این طرح میتواند دو مشکل یا گره آمریکا درباره ایران را باز کند:
نخست، به نظر دولتمردان آمریکا تحریمهایشان با همه وسعت، دامنه و عمق آن به این دلیل اثربخشی تام و تعیینکنندهای در تغییر رفتار ایران نداشت که یکجانبه بود و از مشروعیت جهانی برخوردار نبود؛ ازاینرو، با بازگشت به برجام و استفاده از سازوکار اسنپبک (snapback) یا مکانیسم ماشه میتواند همه قطعنامههای گذشته را بازگرداند و از این رهگذر، به تحریمها علیه ایران ذیل ماده هفتم منشور ملل متحد مشروعیت ببخشد و اثربخشی فشار حداکثری را به اوج خود برساند.
دوم، بازگشت به برجام با تفسیر «پمپئو» وزیر خارجه آمریکا، میتواند به همراه قطعنامه رسمی تمدید تحریم تسلیحاتی و ارائه آن در شورای امنیت، از انقضای زمان بند غروب آفتاب مربوط به تحریمهای تسلیحاتی ایران جلوگیری کند؛ در همین راستا، دولتمردان کاخ سفید سیاستهای تبلیغاتی را در قالب هشدار به راه انداختند که در صورت ناکامی در تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران، به دنبال فعال کردن «مکانیسم ماشه» خواهند بود. کارکرد این هشدار در درجه اول تحریک اروپا برای همراهی با هدف مدنظر ترامپ است؛ چنانکه برخی تحلیلگران نوشتند: «تهدید آمریکا درباره به کار بستن مکانیسم بازگرداندن تحریمها با هدف ترساندن اروپاییها به منظور جلب حمایت آنها، از راههای دیگرِ زنده نگه داشتن تحریم تسلیحاتی است.»
۳ـ سومین اقدام آمریکا، فعالسازی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای فشار بر ایران با هدفهای چندگانه است. تا قبل از ریاست جدید آژانس، این سازمان ۱۵ بار در گزارشهای خود همکاری ایران را کاملاً در چارچوب توصیف و رضایتمندی آژانس را از عملکرد ایران گزارش کرده بود؛ اما از زمان روی کار آمدن «رافائل گروسی» آژانس تحت فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی سناریوی بازگشایی پرونده سراسر کذب گذشته هستهای ایران را کلید زد. در ابتدا ادعاهایی مضحک را نتانیاهو مطرح کرد سپس مقامات آمریکایی، به ویژه وزیر خارجه آن این ادعاهای واهی را به همراه ادعاهای دیگری در سطح رسانهای و دیپلماسی پی گرفتند. با این زمینهسازیها و با همکاری رافائل گروسی، موفق شدند این ادعاها را به موضوعی حساس در آژانس تبدیل کنند؛ تا جایی که اروپاییها به میدان آمدند و قطعنامهای را با آرای قابل توجهی علیه ایران صادر کردند. یکی از هدفهای آمریکا که همراه کردن اروپا و حساسسازی بخش از دولتها بود، از این طریق حاصل شد. گام دیگر آنها این است که بتوانند از این هیجان به دست آمده سناریوی بازگشت تحریمها یا تمدید تحریمهای تسلیحاتی در برجام را از طریق شورای امنیت سازمان ملل به دست آورند. از آنجا که اروپاییها بارها نشان دادهاند با برنامه موشکی ایران مخالفند، آمریکاییها سناریوهای خودشان را طوری چیدند که از این ظرفیت و گرایش هماهنگ اروپاییها در مخالفت با لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران بهره ببرند. یکی از نشانههای حساسیت اروپا در زمینه موشکی ایران گزارش شورای اروپایی روابط خارجی است که فروش موشک به ایران از سوی روسیه پس از پایان تحریم تسلیحاتی ایران میتواند یک تحول تغییردهنده بازی در منطقه باشد. کشورها همچنین باید فروش سیستمهای خودکار و بدون سرنشین را که فراتر از توان تولید داخلی ایران است، محدود کنند.
گزینههای اروپا
اروپاییها با چند گزینه روبهرو هستند که هر یک از گزینهها آثاری راهبردی بر روند چالشها خواهد گذاشت:
۱ـ گزینه اول، تمدید تحریمها را آنگونه که آمریکا دنبال میکند، نادیده بگیرند و هیچ نوع همکاری با آمریکا نداشته باشند. کاخ سفید به همین دلیل برنامههای فشار و چالشآفرینیها را به گونهای رقم زده است که اروپا به هر دلیلی مسکوت گذاشتن تمدید تحریمها را خطرناک توصیف کند، از جمله اینکه به این محاسبات اشتباه برسد که اگر این موضوع را مسکوت بگذارد، آمریکا با بردن قطعنامه در شورای امنیت موجب نابودی برجام خواهد شد.
۲ـ گزینه دوم تمدید تحریمهای تسلیحاتی را آنگونه که آمریکاییها دنبال میکنند، بپذیرند؛ یعنی تمدید دائمی یا طولانی را به ایران تحمیل کنند؛ در این صورت اروپاییها واقف هستند که این اقدام آنها با توجه به سابقه واکنشهای ایران، بسیار شدید خواهد بود و به فروپاشی کامل برجام منتهی خواهد شد.
۳- گزینه سوم به دست آوردن رضایت طرفین آمریکا و ایران و جلب رضایت روسیه و چین است؛ یعنی تمدیدی را دنبال کنند که نه خواسته حداکثری آمریکا در آن باشد و نه مخالفت حداکثری ایران را به دنبال داشته باشد و در عین حال رضایت روسیه و چین هم به دست آید. برخی نشریات غربی اینگونه نوشتند که «سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه میخواهند برای جلب نظر واشنگتن حجم بالقوه معاملات تسلیحاتی با ایران را محدود کنند، ولی در عین حال برای قانع کردن چین و روسیه این محدودیتها را در ابعاد و دوره زمانی محدودی اعمال کنند تا این دو کشور در شورای امنیت به چنین طرحی رأی ممتنع بدهند. اروپايیها امیدوارند بتوانند طرحی را تنظیم کنند که حداقل از سوی روسيه و چين و همینطور آمريکا وتو نشود.» همچنین برخی رسانهها نوشتند: طرح تمدیدی اروپایی ۱۲ ماهه، با یکسری شروطی همراه است که بتواند مقدماتی برای شورای امنیت و مذاکرهای برای طرفین باشد.
با این وجود، اقدامات اروپاییها از ابتدا تاکنون نشان داده است آنها از حیث هدفهای غایی مانند آمریکا فکر میکنند، اما تفاوت آنها در روش حصول به نتیجه است. اروپا همان هدف ترامپ را در پروسه نرم و با ایجاد شرایط آن دنبال میکند، اما آمریکا در دوره ترامپ، روش پروسهای و نرم اوباما و اروپا را وقتکشی تلقی میکند و راه خروج و فشار برای بازنگری در برجام را رئالیستی میداند. با همه انتقاداتی که اروپاییها از ترامپ دارند، اما نمیتوانند موضوع برنامه تسلیحاتی ایران را رها کنند و همچنین در آینده نیز نمیتوانند به سادگی بپذیرند که محدودیتهای غنیسازی هستهای و سایر برنامهها در ۲۰۲۵ برداشته شود، کما اینکه رؤسایجمهور تروئيکای اروپایی بارها این موضوع را اعلام کردند. شواهد زیادی برای این منظور است، عدم اجرای ۱۱ تعهد برجامی اروپا، طرحهای معامله برای فراهمسازی مذاکره ایران و آمریکا برای بازنگری برجام، عدم راهاندازی اینستکس، فعالسازی سازوکار حل اختلاف، اسنپبک (snapback) با طرح تفکیکسازی بچهگانه عدم بازگشت تحریم و فراهمسازی گفتوگو، تهیه قطعنامه محکومیت ایران در آژانس فقط به دلیل ادعاهای واهی که در جریان مذاکرات برجام متعهد شدند پرونده گذشته هستهای ایران به دلیل شفاف شدن، بسته شود که در واقع این اقدام اروپاییها به نوعی نقض برجامی به شمار میآید؛ بنابراین، دستگاه دیپلماسی ایران و همه آحاد سیاسیون بارها و بارها باید سخنان و تدابیر رهبر معظم انقلاب را از ابتدای مذاکرات برجامی بازخوانی کنند. رهبر معظم انقلاب فرمودند: به اروپاییها هم نمیتوان اعتماد کرد. به نظر میرسد روند رفتارهای تروئيکای اروپایی که آخرین آن صدور قطعنامه محکومیت ایران بود، بار دیگر نشان داد تشخیص رهبر معظم انقلاب درست و دقیق بوده است، اما بر مبنای این تشخیص راهبردها و سیاستها در قبال این کشورها تدبیر نشد.