نتایج انتخابات اسفندماه ۱۳۹۸، پیام خوشی برای اردوگاه اصلاحطلبان نداشت. اختلافات در این اردوگاه که از ماهها قبل آغاز شده بود، با ناکامی در انتخابات مجلس به اوج خود رسیده است. هر روز شاهد انتشار اخبار پریشانی از این اردوگاه هستیم که چندان برای هواداران خوش نیست. آخرین اخبار، استعفای «محمدرضا عارف» رئیسشورای سیاستگذاری اصلاحطلبان است که از زمان آغاز به کار این شورا در سال ۱۳۹۴ و پیش از انتخابات مجلس دهم، ریاست این شورا را در سه دوره متوالی بر عهده داشت. پیش از این نیز شاهد استعفای «موسویلاری» قائممقام عارف در شورای عالی اصلاحطلبان بودیم. وی در بخشی از نامه استعفای خود ضمن اشاره تلویحی به شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم، از لزوم بازنگری در ساختارها و سازوکارهای اجماعی اصلاحطلبان بهمنظور ایفای نقش بهتر و مناسبتر و روز آمد کردن چگونگی حضور اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰، سخن گفته بود. تشتت در اردوگاه اصلاحطلبان تا بدانجاست که امروز دیگر تعریف واحدی از هویت اصلاحطلبی وجود ندارد، به نحوی که به تعداد شخصیتهای برجسته این اردوگاه میتوان از خوانشهای اصلاحطلبی سخن گفت. در یک تقسیمبندی دوگانه میتوان از تقابل خوانش جامعهمحور و خوانش قدرتمحور نزد اصلاحطلبان سخن گفت. در یکسو، عملگرایانی چون کارگزاران سازندگی وجود دارند که معتقد هستند در صورت فاصله گرفتن از قدرت رسمی، چیزی از اصلاحطلبی باقی نخواهند ماند و روز به روز بیش از گذشته با افول اصلاحطلبی مواجه خواهیم بود. این دسته تلاش دارند تا پس از از دست دادن مجلس، به هر نحو ممکن قدرت در قوه مجریه را در ۱۴۰۰ و اداره شورای شهر را حفظ کنند، حتی اگر این اتفاق با ائتلاف و حمایت از گزینههایی غیر اصلاحطلب صورت گیرد. از سویی دیگر جامعهگرایان، تلاش بیقید و شرط برای بقای قدرت را عاملی برای کاهش بیشتر محبوبیت اصلاحطلبان میدانند و برای ادعای خود به حوادث چند سال اخیر اشاره دارند. این گروه امروز از جمله منتقدان دولت اعتدال و در کل مخالف سیاست حمایت از نامزدهای غیر اصلاحطلب است و حمایت از آقای روحانی را در مجموع، خطایی راهبردی برای اصلاحطلبان ارزیابی میکند که سرانجام دود آن به چشم ایشان رفت. این گروه از بازگشت به جامعه سخن میگوید و اولویت اول اصلاحطلبی را ارتباطگیری با طبقات مختلف اجتماعی و تقویت پایگاه هواداران میداند، معضلی که در سالهای اخیر از آن غفلت شده است. اینان اولویت اصلاحطلبان را انتخابات ۱۴۰۰، نمیبینند و خواهان بازنگری در روندهای چند سال اخیر هستند. نکته اساسی در این میان آشکار شدن این اختلاف و رسانهای شدن آن است، آن هم با درگیریهای لفظی پرتنش که حاکی از عمق اختلافات است. یکی از اختلافات پیشآمده را میتوان در مجادله کلامی «بهزاد نبوی» و «سعید حجاریان» مشاهده کرد. سعید حجاریان به تازگی از بهزاد نبوی به عنوان یک چهره معتدل و نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی یاد کرده است که تفاوت جدی با «تاجزاده» و «آقاجری» و... دارد. با شرایط پیش آمده میتوان از پایان عمر شورایعالی سیاستگذاری سخن گفت. اولویت فوری اصلاحطلبان برای تداوم حیات خود راهاندازی تشکیلاتی جدید برای ساماندهی به تفرقهای ایجاد شده و اضلاع متکثر اصلاحطلبی است، کاری دشوار که معلوم نیست بزرگان این اردوگاه به این سادگی توان تحقق آن را داشته باشند. هماینک الگوهای دیگری چون پارلمان اصلاحات از سوی طیفی از این اردوگاه مطرح شده است که ساختاری کاملاً متفاوت با شورایعالی سیاستگذاری دارد، اما پذیرفتن آن برای همه طیفهای فعال کار آسانی نیست. از سویی دیگر زمان چندانی برای آمادهسازی اردوگاه اصلاحطلبان برای نقشآفرینی فعال در انتخابات ۱۴۰۰ وجود ندارد. این وضعیت ممکن است اصلاحطلبان را به تصمیماتی اقتضایی سوق دهد که فقط برای عبور از انتخابات طرحریزی شده باشد، اما بدون شک این تصمیمات نیز با انتقادات جدی روبهرو خواهد بود. فراموش نکنیم در این سالها، از اعتبار سران اصلاحطلبی نیز کاسته شده است.باید منتظر بود واکنش اصلاحطلبی به پایان کار عارف و شورایعالی سیاستگذاری در روزهای آتی معلوم و مشخص شود آیا امکان جمع این طیف گسترده از گروهها و شخصیتهای ریز و درشت در اردوگاهی واحد ممکن خواهد بود یا آنکه باید شاهد مرزبندی و واگرایی و انشعاب در این جریان سیاسی فعال در کشور باشیم.