آقای قدیانی، به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، دهه ۶۰ دوران شکوفایی ادبیات کودک و نوجوان بوده است؛ چه عاملی باعث شکوفایی این حوزه در آن دهه بوده است؟
در دهه ۶۰ و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، اهالی قلم، شعرا، نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و تصویرگرانی که خلاقیت داشتند و در دوران رژیم ستمشاهی نمیتوانستند به آن معنا خود را نشان دهند، یکباره جهش فوقالعادهای کردند و در حوزه هنری و خیلی زمینههای دیگر شکوفا شدند و داستانها و اشعار متنوع زیادی به قلم نویسندگان نسل جوان نوشته شد که جمع اینها به حدود ۳۰ نفر نمیرسید. این دوران و این شکوفایی موجب شد مجلات بسیاری از قبیل «کیهان بچهها» که از قبل بود، رونق پیدا کنند و «سروش» و مجلات دیگری نیز شکل بگیرند. این موفقیت در شرایطی بود که ناشران متخصص در حوزه کودک و نوجوان در آن سالها اندک بودند؛ برای نمونه در تیراژ کتابها، هیچگاه هزار و دو هزار نسخه نداشتیم.
وقتی به سمت دهه ۷۰ رفتیم، حوزه ادبیات کودک و نوجوان نسبت به دهه ۶۰، حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد افت کرد، ولی از اواخر دهه ۷۰، به دلیل ورود دوباره نسل جوان به حوزه نشر، که اگرچه آن را به فال نیک میگیریم اما جنبه منفی آن را هم باید ببینیم، تعدادی از ناشران شکوفا شدند که امروز هم فعال هستند. به هر حال، غالب اینها چون با نیت اقتصادی و صرفاً مالی به این حوزه ورود کردند، موجب شدند بعضاً کتابهای سطحی و معمولی هم به مخاطب عرضه شود؛ برای نمونه برخی از خارج کتابهایی میآوردند و ترجمه میکردند و این موجب شد کیوسکهای مطبوعاتی و کتابفروشیهای محلی که غالباً نوشتافزارفروش هم بودند، به دلیل درصد تخفیف بالا به این نوع کتابها رو بیاورند. این روند ادامه پیدا کرد و در دهه ۹۰ هم وجود دارد.
الآن به چند دلیل ناشران کودک و نوجوان تخصصی ما واقعاً توانستهاند شرایط دهه ۶۰ را تا حدی حفظ کنند؛ البته تعداد آنها شاید به تعداد انگشتان دو دست نرسد که غالب اینها دولتی هستند و این حرکت سبب شده است نویسندگانی که در این حوزهها در دهههای ۶۰ و ۷۰ فعال بودهاند، با تألیف اندک و تیراژهای بسیار پایین که در این سالها وجود دارد، ناچار هستند به شغلهای دوم و سوم هم رو بیاورند.
الآن شرایط به گونهای است که طبیعتاً تیراژ کتابها محدود است و چاپ زمان میبرد و کمتر ناشری پیدا میشود که کتاب چاپ کند، حقالتألیفها هم بسیار اندک است و چرخ معاش زندگی برای آنها نمیچرخد. از طرفی، بخش خصوصی هم ضربهای از بخش دولتی خورده است؛ چراکه بخشهای دولتی معمولاً تخصصی نیستند و صرفاً به آمار توجه میکنند تا به مسئولان خود گزارش بدهند.
یکی از نقدهای من همیشه به دوستان در حوزه هنری این بود که وظیفه شما پژوهش و نوشتن از جانبازان و شیمیاییهایی است که آرامآرام هر ماه میشنویم پرپر میشوند؛ تاریخ و خاطرات اینها باید نوشته شود و اینها در نشر خصوصی ما آزاد شود؛ چون جامعه خصوصی نشر، خودش را مالک اثر میداند و این کتاب را حفظ میکند؛ ولی ناشران دولتی اثر را یک بار چاپ میکنند و آمار را به مسئولان گزارش میدهند و بعد کتاب خاک میخورد و به دست مردم نمیرسد؛ همانطور که در آستانه دهه ۶۰ حدود ۱۵ رمان درباره دفاع مقدس منتشر کردم که الآن همه در چاپهای هفتم، هشتم و دهم است؛ ولی این نهادهای عمومی و دولتیها موجب شدند عملاً فعالان و مروجان این تیپ کارها سراغ بخش خصوصی که در حوزه دفاع مقدس فعال هستند، نروند و کمرنگتر شوند.
الآن وضعیت حوزه ادبیات کودک و نوجوان چطور است؟
امروز وضعیت ادبیات کودک و نوجوان را از دو جهت میتوان بررسی کرد؛ یک جنبه، هدف کتابهای جدی و اصیل در حوزه شعر، داستان، تصویرگری و ویرایش است؛ در این بخش نیروی انسانی به اندازه کافی داریم و قلمهای هنرمند بسیاری وجود دارد. نسل جوانی که در دهه ۷۰ به دنیا آمدند و اصلاً در دهه ۶۰ نبودند، علاقهمند هستند، تحقیق و پژوهش داشتهاند، گذشته را بررسی کردهاند و بسیار بهروز هستند؛ ولی متأسفانه ناشران استخوانداری که بتواند اینها را پرورش بدهند، بسیار اندک هستند و چاپ کتابها بسیار سخت است.
یک سوی دیگر ماجرا، ناشران سطحی هستند که غالباً کتابهای خردسال و کودکی را که ترجمهای است، منتشر میکنند. ما مخالف ترجمه نیستیم؛ ترجمه در حوزه کودک و نوجوان به دلیل تألیفات اندک، در همه دنیا انجام میشود؛ ولی باید با فرهنگ کشور ما همخوانی داشته باشد. در حوزه خردسال و کودک کتابهای تألیفی بسیار خوبی داریم؛ ولی همین مشکلاتی که بیان کردم، موجب میشود کار روی دست بماند. ناشران جوان و نوپا هم از طریق اینترنت به راحتی جستوجو و کتابها را پیدا میکنند و ترجمه سطحی و بدون استاندارد چاپ میکنند و چند برابر ارزش آن، قیمت کتاب را تعیین میکنند و با تخفیفهای بالا، در بازار ارائه میدهند و بازار را اینطور آشفته میکنند. مردم هم در گذرها، پیادهروها و خیابانها به کیوسکهای مطبوعاتی میرسند و این کتابها را تهیه میکنند؛ چون کتابفروشیهای استانداردی که محصولات کودکان و نوجوانان بفروشند، در منطقه و محل زندگی آنها عملاً وجود ندارد.
اتفاقا صاحبنظران از وضعیت ترجمه در حوزه کودک و نوجوان هم خیلی گلایه دارند که غالبا کتاب در وضعیتی که با سبک ایرانی و اسلامی ما سازگاری ندارد، به دست بچهها میرسد؛ نظر شما چیست؟
اگر بچهها را در حد خردسالان و کودکانی ببینیم که به سن بلوغ نرسیدهاند، موضوع حساستر میشود. ناشرانی که در این حوزه کار میکنند، باید دقیق بررسی کنند که بچههای ما در گروه خردسالی و کودکی به سمت و سوی نامناسبی هدایت نشوند؛ ولی وقتی به دوران نوجوانی به بالا میرسیم که غالباً بچهها باهوش هستند، وضعیت کمی فرق میکند و ناشرانی که کتابهای این گروه را ترجمه میکنند، موضوع را دقیق بررسی میکنند. در این رابطه «شورای بررسی» فعال است؛ این شورا استانداردهایی دارد که در آن با یک تیم ۱۵ نفره هر هفته جلسه تشکیل میشود و تمام کتابهای ترجمه که خودمان برای رمان گروه نوجوان و بالاتر انجام میدهیم، در آن کارشناسی میشود تا با فرهنگ ایرانی اسلامی تناسب داشته باشد و اگر مشکلی باشد، بازآفرینی میکنیم و جملات و واژههایی را استفاده میکنیم که برای فرزندانمان بیگانه نباشد. غالباً هم انحرافی را در آن شاهد نیستیم؛ البته باید دقت شود محتوای ترجمهای در حد گروه سنی خردسال و کودک باشد.