روند مناسبات خصمانه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در روزهای اخیر وارد مرحله تازه و درعینحال پیچیدهای شده است. این پیچیدگی با چاشنی رادیکالیسم و بزرگنمایی نیز همراه است. وزیر خارجه آمریکا روز گذشته طی سخنرانی، اعلام کرد که واشنگتن پس از خروج از برجام سیاستهای خود را تغییر داده و بهکلی سیاست جدیدی را در قبال ایران در پیش گرفته است. پامپئو گفته «ما در قبال ایران از اساس تغییر رفتار دادهایم چون در برابر آنها فقط قدرت جواب میدهد نه مماشات».
سیاست تازه هیئتحاکمه آمریکا در قبال ایران بهمثابه منشوری است که دارای وجوهی از مداخله نرم فرهنگی تا رویکرد ناامنسازی داخلی و محیط پیرامونی را در بر میگیرد؛ اما به نظر میرسد آمریکا برای موفقیت با چالشهایی مواجه است که همین موانع و چالشها باوجود سرمایهگذاری سترگ علیه ایران، مسئولان کاخ سفید را بیشتر عصبانی و مستأصل میکند!
نکات تحلیلی: 1- تنگتر کردن حلقه فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران؛ این سیاست اصلی و هدف غایی آمریکاییها از همه سیاستهای مزورانه و ریاکارانه علیه تهران است؛ اما ایران نهتنها منزوی نشده بلکه امروز به دنبال عقد قرارداد همکاری 25 ساله با قدرت آینده اقتصاد جهانی است. 2- اجماعسازی علیه ایران در مجامع و سازمانهای بینالمللی؛ تلاش برای همراه سازی اتحادیه اروپا در تداوم نقض برجام و اعلام این موضوع از سوی مایک پامپئو که «متحدان اروپایی آمریکا نیز موافق تمدید تحریمهای تسلیحاتی شورای امنیت علیه ایران هستند و صرفاً بر سر نحوه انجام این کار اختلافنظر وجود دارد»، در کنار تلاش برای به خدمت گرفتن سازمانهای بینالمللی همانند مدیرکل جدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همسوسازی دبیر کل سازمان ملل، بخشی از این تلاشها برای اجماعسازی علیه ایران است؛ اما ملاحظه میشود پیگیری سیاست تفرقهافکنانه در میان اعضای باقیمانده برجام از طریق تمدید تحریم تسلیحاتی، نهتنها موفق نیست بلکه در کنار سکوت اروپاییها در قبال همراهی با وزیر خارجه آمریکا، «واسیلی نبنزیا» نماینده دائم روسیه در سازمان ملل متحد تأکید میکند که آمریکا هیچ شانسی برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران ندارد. همچنین سخنگوی وزارت خارجه چین، اظهارات وزیر خارجه آمریکا را «بهانهسازی برای تمدید تحریم تسلیحاتی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد که هیچ پایهای ندارد و تنها تعهدناپذیری آمریکا در برخورد با برجام و بیاعتنایی به قطعنامه 2231 و توافق بینالمللی را که بهطور یکجانبه از آن خارج شده را افشا میکند». 3- ورود به فاز عملیاتی بیثباتسازی و ناامن کردن ایران اسلامی؛ تلاش مذبوحانه و بینتیجه آمریکاییها در تحریک هموطنانی که از پارهای مشکلات اقتصادی و بیکاری و روند گرانیها و تورم گله جدی دارند تا با تظاهرات و بهاصطلاح رادیوهای بیگانه با اعتراضات مدنی نافرمانی خود نسبت به حاکمیت را به منصه ظهور برسانند، به سنگ خورد و تجمعات اندک بهبهان و محدود شهرهای دیگر خیلی سریع آنها را از روندهای تخریبگری و خشونتافزایی ناامید کرد. البته هنوز هم آمریکاییها از طریق گسیل تیمهای جاسوسی و خرابکاری وابسته به گروهک منافقین به دنبال فعالسازی گسلهای اجتماعی، اقتصادی، قومیتی و نارضایتی عمومی برای گسترش اعتراضات اجتماعی برای نمایش سایش مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی هستند و این راهبرد را کنار نگذاشتهاند.
نکته راهبردی: با ارزیابی موقعیت مهاجم (آمریکا و همپمانانش) و وضعیت هدف (تفکر جمهوری اسلامی و مقاومت) میتوان حدس زد که آیا آمریکا موفق شده به اهداف خود برسد یا نه؟ چرا امروز وزیر خارجه آمریکا سخن از تغییر رفتار خود با ایران میکند و معتقد است ایران تنها زبان قدرت را میفهمد؟ این نشان از استیصال آنها دارد؛ مگر در طول این چهار دهه گذشته مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی جز این بوده است؟ آیا اندک زمانی سراغ دارند که جز رابطه دشمنی و مداخله در امور ایران کاری کرده باشند؟! البته آنها خواستهاند به ایران زهرهچشم و طعم تلخ شکست را بچشانند اما نتوانستهاند. شرم شکستهای دومینووار از ایران اسلامی کابوس امروز امثال پامپئو، ترامپ و نتانیاهو است. البته این شکستها از ایران اسلامی شکستی عادی محسوب نمیشود بلکه به الگویی برای خیزش دیگر کشورهای تحت ستم آمریکا در دنیا تبدیلشده و این آنها را بیشتر عصبانی میکند؛ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ
(نویسنده: فتحالله پریشان)