در زمینه بحث جمعیت باید تحول اصلی در نگاه و رویکرد ما اتفاق بیفتد؛ باید معتقد باشیم جمعیت برای یک کشور، یک مسئله حیاتی و راهبردی است و یک مؤلفه مهم در اقتدار کشور دانسته میشود و اگر نتوانیم این نوع نگاه را نهادینه کنیم، اتفاق دیگری نخواهد افتاد. اگر بخواهیم با همین فرمان جلو برویم، در سال 1430 کشور ما پیرترین کشور منطقه خواهد شد و طبق آمار ارائهشده، در سال 1480 جمعیت ما به 32 میلیون نفر خواهد رسید. از این تعداد هم 65 درصد آن جمعیت بالای 65 سال سن خواهند داشت و 20 درصد زیر سن 20 سال خواهند بود که این افراد سهم چندانی در تولید ثروت ندارند و اگر مابقی افراد جامعه آنالیز شوند، مشخص نیست چه رویکرد و تعصباتی برای دفاع از کیان این سرزمین و مقاومت در برابر بیگانگان دارند که همه اینها خطراتی جدی شمرده میشوند.در سال 1368، طبق گزارش ارائهشده نرخ فرزندآوری بالای 6 درصد بوده است و همان سال مسئولان چنین هدفگذاری میکنند که ظرف 22 سال، یعنی تا سال 1390، بتوانند نرخ جمعیت را به 4 درصد برسانند؛ اما در مدت سه سال این سیاست محقق میشود؛ یعنی در سال 1371 به عدد 4 درصد در فرزندآوری رسیدیم. در حال حاضر طبق گزارشهای اعلامشده وزارت بهداشت نرخ جمعیت به 1/8 درصد رسیده است؛ یعنی زیر نرخ جایگزین و سطح جایگزینی است، در حالی که این نرخ باید 2/1 درصد باشد؛ یعنی یکدهم برای مرگومیر و دو هم جایگزین پدر و مادر باشد؛ اما امروز نرخ فرزندآوری زیر 2 است، حتی نتوانستهایم نرخ جایگزین را تأمین کنیم که یک تهدید بزرگ برای کشورمان است. اگر کشوری نیروی جوان نداشته باشد، وابستگیاش به کشورهای بیگانه افزایش پیدا میکند و توان دفاع در برابر بیگانگان را ندارد و حیات آن به خطر میافتد. این نکته را یادآور شوم که در زمینه جمعیت، فقط بحث سیاستگذاری و قانونگذاری مطرح نیست و باید سیاستهای تشویقی را نیز در نظر بگیریم. همچنین قانونگذاری و برنامهریزیهایمان باید در جهت تحکیم بنیان خانواده، تسهیل امر ازدواج و تشویق به فرزندآوری باشد؛ علاوه بر آن باید کار فرهنگی هم انجام شود؛ ممکن است برخی معتقد باشند عامل اصلی در کاهش نرخ فرزندآوری، اقتصاد است؛ اما بنده معتقد هستم فرهنگ نیز در این موضوع اثرگذار است. این موضوع به همه کمیسیونها مربوط است و به عبارتی بحث فراکمیسیونی است و از این طریق پیگیری شود و تمام مجلس و دولت پای کار بیایند، کمااینکه در کنترل جمعیت همه پای کار آمدند.