تحریم به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای جنگ اقتصادی با مقاصد مختلف سیاسی، نامی آشنا در مناسبات غرب با ایران از گذشته بوده است. اولین تحریم جامع علیه ایران در دوران معاصر، از جانب انگلستان در واکنش به ملی شدن صنعت نفت ایران انجام شد. این ابزار را برای دومین بار آمریکا علیه ایران در اول خرداد ۱۳۵۹ به کار بست و طی 41 سال انقلاب، روند صعودی داشته است، به گونهای که بیسابقهترین تحریمها و جنگ اقتصادی در دوره «اوباما» رئیسجمهور دموکرات آمریکا در سال 1390،سپس بازتولید آن از سوی «ترامپ» رئیسجمهور جمهوریخواه این کشور در سال 1397 علیه ایران وضع شد. همه رؤسایجمهور آمریکا، در خصومت با ایران از اعمال تحریمها دو هدف سخت و نرم را انتظار داشتند؛ آرزوی آنها در هدف سخت، محدودیت و جلوگیری از پیشرفت علمی، اقتصادی و نظامی ایران و در درازمدت ورشکستگی و فروپاشی اقتصاد و در هدف نرم، خسته کردن و به ستوه آوردن مردم و اخلال و تغییر در دستگاه محاسباتی تصمیمگیران، تصمیمسازان و افکار عمومی برای تسلیم شدن در برابر خواستههای کاخ سفید بوده است.
معمای امنیت قدرت
براساس برآورد اطلاعاتی آمریکا، تحمیل تحریمها به جای تحقق انتظارات فوق و ایجاد انفعال و تسلیم دولت تحریمشونده، زمینههای واکنش متقابل، اتخاذ سیاست مقاومت حداکثری و تولید قدرت مؤثر را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرد. چنین فرایندی را نظریهپردازان امنیتی «معمای امنیتـ قدرت» مینامند. معمای مزبور به معنای آن است که تهدید از سوی کشورهای مهاجم نمیتواند منجر به وضعیت انفعال شود. تهدیدات انجامشده، زمینههای لازم برای تولید قدرت به منظور مقابله با تهدیدات را اجتنابناپذیر میکند. معمای امنیتـ قدرت قبلا در دوره بوش و اوباما شکل گرفته بود؛ این جمله معروف اوباما در مرکز سابان، بیان دقیق بنبست مسیر فلجسازی اقتصادی و معمای امنیتـ قدرت بود: «اگر من گزینهای در اختیار داشتم که در آن ایران یک یک پیچها و مهرههای برنامه هستهای خود را از بین میبرد و امکان داشتن برنامه هستهای را برای همیشه از دست میداد و در اثر آن، از شر همه تواناییهای نظامیاش رها میشد، این گزینه را انتخاب میکردم...» اکنون نیز بخشی از محافل اندیشهای و قدرت در آمریکا اذعان دارند افزایش حداکثری تحریمها نه تنها اهداف مورد انتظار را به وجود نیاورده، بلکه ایران را در موقعیت تهاجمیتری قرار داده است. اندیشکده «شورای آتلانتیک» اعلام کرد تاکنون یکجانبهگرایی و سیاست فشار حداکثری آمریکا مؤثر نبوده و در تسلیم کردن ایران با شکست روبهرو شده است. محققان شورای آتلانتیک فراتر از این، اظهار داشتند تحریمهای اعمالشده از سوی دولت ترامپ اوضاع را بدتر کرد. اندیشکده «کویینسی» این اوضاع را به این صورت ترسیم کرد: فشارهای آمریکا در سه حوزه هستهای، موشکی و منطقهای نتیجه معکوس داده و سبب افزایش فعالیتهای ایران در هر سه حوزه شده است. اندیشکده آمریکایی مرکز «سوفان» در گزارش سال 1399 خود اذعان کرد: «توانمندیهای ایران به حدی رسیدهاند که کاستن از گستره نفوذ راهبردی این کشور از طریق تحریم یا انزوای سیاسی اکنون دیگر کاری بسیار سخت و دشوار است.»
نقشآفرینی جریان تحریف
در چنین شرایطی، به جنگ ادراکی و شناختی به عنوان راهی برای عبور از معمای امنیتـ قدرت یا چرخه افزایش تحریم و افزایش قدرت ایران توجه میشود؛ راه حلی که در دوره بوش پسر و اوباما آزمون شد و اکنون در دوره ترامپ نیز مجددا بازسازی و بازتولید شده است. کارکرد اصلی جنگ ادراکی و شناختی در شرایط مقاومت حداکثری، شکستن اراده و جلوگیری از تولید قدرت از سوی تحریمشونده با هدف مقابله با فشارهای حداکثری است. تکنیک تحریف از جمله تکنیکهای این نوع جنگ به شمار میآید. کارکرد این تکنیک، تحریف واقعیات، دستکاری ذهنی مخاطب برای ایجاد اشتباه محاسباتی یا تغییر نگرش نسبت به حقایق و واقعیتهای موجود است. تحریف در فرایند جریانسازی چنان ذهن و افکار مخاطب را اشغال میکند که جایی برای افکار واقعگرایانه باقی نمیگذارد؛ در واقع، جریان تحریف با دستکاری خبرهای واقعی، نوعی ناهماهنگی و تعارض شناختی برای مخاطب ایجاد میکند.
تلاش میشود در این فرایند، واقعیت بیرونی در اطراف ما، تعارض یا ناهماهنگیهای فراوانی با دنیای ذهنی ما پیدا کند. هدف از تعارض شناختی، تأثیرگذاری بر نگرش و تصمیمگیری مخاطب است؛ زیرا پدیداری تعارض شناختی، وارد شدن فشار ذهنی زیاد به افکار عمومی را در پی دارد، به گونهای که مخاطب وادار شود تغییری در شرایط به وجود بیاورد. با این وصف، مقصد و مقصود تحریم و تحریف، وادار کردن جامعه ایرانی به تصمیمی است که فکر میکند در راستای منافع ملی است.
اهداف جریان تحریف و تکنیکهای آن
حال این سؤال مطرح میشود که اهداف جریان تحریف برای تحقق مقاصد سیاسی بازیگران تحریم کدامند و با چه تکنیکهایی این اهداف پیاده و عملیاتی میشوند؟ با توجه به تجربیات گذشته و آنچه در حال اتفاق است، جریان تحریف سه هدف کلان را دنبال میکند:
1ـ بنبست نشان دادن شرایط ناشی از تحریم در کشور
یکی از مأموریتهای جریان تحریف، بنبستنمایی اوضاع کشور است. بنبست یعنی وضعیتی که راه دررو ندارد و ابزارها و مقدورات قادر به حل و برونرفت از آن نیستند. این حربه در هر دورهایـ دوره بوش، اوباما و ترامپـ با ادبیات شرایط هر دوره به کار برده شد؛ برای نمونه وقتی در دوره اوباما در سال 1390 تحریمها شدت یافت، جریانی در داخل و خارج از کشور شرایط کشور را با دوران شعب ابیطالب مقایسه و اعلام کرد اوضاع و شرایط اقتصادی در بنبست قرار گرفته است؛ به گونهای که رهبر معظم انقلاب در واکنش به آن فرمودند: «ما امروز در شرایط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرایط بدر و خیبریم.» در همین دوره موضوع بنبست دیپلماسی و قرار گرفتن کشور در لبه پرتگاه جنگ بزرگنمایی شد و تنها راه حل، مذاکره با آمریکا دانسته شد. این موضوع در دوره بوش پسر هم مطرح بود؛ «بهزاد نبوی» یکی از اصلاحطلبان برجسته در آن زمان اعلام کرده بود از ناتو و ارتش آمریکا میترسد و به همین دلیل باید با دولت بوش پسر مذاکره شود.
پس از خروج ترامپ از برجام و اعمال فشارهای حداکثری، مجددا جریان تحریف فعال شد و اکنون شرایط کشور را آنچنان وخیم و بحرانی ارزیابی میکند که هیچ راه حلی برای برونرفت از آن وجود ندارد. این جریان با دلیلتراشیهای متنوع، علت اصلی و تامّه این وضعیت را به تحریم و فشار حداکثری ارجاع میدهد. برخی از محورهایی که این جریان برای القای بنبست بودن وضعیت اقتصادی و معیشتی نظام بر آن تأکید میورزد، عبارتند از:
1ـ بزرگنمایی و مطلقانگاری در زمینه آثار تحریم بر وضعیت اقتصادی: «در ایران تحریمها دیگر نعمت محسوب نمی شوند.»، «ایران تا کجا میتواند این فشار اقتصادی را تحمل کند؟» و «برای عبور اقتصاد ایران از چاله بزرگ سال ۹۸ و بازکردن قفل بزرگ، باید دید که سرچشمه کجاست.» این در حالی است که کارشناسان و صاحبنظران تاکنون به دفعات اعلام کردهاند تأثیر تحریمها در شکلگیری وضع فعلی اقتصادی نهایتا ۲۰ الی ۳۰ درصد است و ۷۰ الی ۸۰ درصد وضع موجود ناشی از مدیریت داخل کشور است.
2ـ برجسته کردن ضعفهای کشور و سیاهنمایی اوضاع: تورم، مشکلات معیشتی، بیکاری، وجود آسیبهای اجتماعی و... اگرچه این ضعفها علتهای مختلفی دارند، اما جریان تحریف با برجسته کردن آنها به گونهای وانمود میکند که این ضعفها با توجه به مقدورات کشور و وضعیت حاکم بر روابط خارجی قابل حل نیست، مگر اینکه شرایط تغییر کند.
3ـ بنبست دیپلماسی و قریبالوقوع بودن جنگ: جریان تحریف با رسانههای داخلی و خارجی خود مدام بر دوگانه جنگ و معیشت تأکید میکند و متأسفانه جریان رسانهای اصلاحطلب در کشور نیز در هر سه دوره بوش، اوباما و ترامپ در خط مقدم طرح این نوع دوگانهها بودهاند؛ برای نمونه از سال 1397 تاکنون بارها روزنامههای اصلاحطلب این موضوع را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بیان کردهاند؛ برای نمونه روزنامه «آرمان» به گونهای نوشت: باید ۱۲ شرط آمریکا را قبول کنیم، وگرنه جنگ میشود! یا به قلم «قاسم محبعلی» نوشت: اگر با آمریکا مذاکره نکنیم، ایران به سمت جنگ، حتی نابودی پیش میرود! باز همین روزنامه در یادداشتی با عنوان «در فضای پرتنش، شانس مذاکره بالاست»، به قلم «یوسف مولایی» نوشت: «باید توجه داشت گزینه مذاکره و حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات در شرایطی که در مقابل گزینه نظامی قرار میگیرد، از جذابیت بیشتری برخوردار است. تنش حداکثری اگر با راهکار مذاکره مهار نشود، خطر جنگ و منازعه نظامی را به شدت افزایش میدهد... گزینه نظامی، بازی با حاصل جمع صفر است.» روزنامه «اعتماد» نیز در یادداشتی به قلم «کوروش احمدی» نوشت: «خروج ایران از برجام و اشاعه هستهای در منطقه میتواند در نهایت موجب جنگ و تشدید ناامنی، فقر و مهاجرت شود.»
4ـ نادیدهانگاری توانایی و قدرتهای نظام و ناتوانی طرف مقابل: جریان تحریف با همه اضلاع خارجی و داخلیاش عامدانه تلاش میکند ملت ایران متوجه واقعیتهای موجود در توانایی خود نشود و چیزی درباره شکستها و ناتوانی ترامپ و تیم او در دسترسی به اهدافش گفته نشود. این جریان به گونهای سخنپراکنی میکند که گویا در کشور با وجود تحریمها هیچ پیشرفتی در ابعاد علمی، اقتصادی، نظامی و... صورت نگرفته است؛ این القائات به گونهای صورت میگیرد که گویا وضع زندگی ایران از کره شمالی، جیبوتی و... بدتر است؛ برای نمونه روزنامه «آرمان» در یکی از شمارههایش نوشت: «شهروندان ایران نباید همسطح شهروندان کره شمالی، جیبوتی، ونزوئلا، فلسطین، پرو و... زندگی کنند.»
5ـ بیتوجهی به فرصتهای تحریم: جریان تحریف حتی به این اصل مشهور مبنی بر اینکه در درون هر تهدیدی، فرصتهای بزرگی وجود دارد، نیز هیچ بابی باز نمیکند. بازیگران خارجی و داخلی جریان تحریف، تحریم نفت را بزرگنمایی میکنند و هیچگاه به این موضوع توجه نمیکنند که تحریم نفت یک فرصت بزرگ تاریخی برای ملت ایران است تا از مشکل تکمحصولی و متکی بودن به نفت خارج شود. ایران از قبل تحریم به صادرکننده بنزین تبدیل شد، اما این موضوع هیچگاه در اولویت خبرها و گزارشها قرار نمیگیرد.
2ـ ایجاد ناامیدی و تصویری ناممکن در حل شرایط موجود
ناامیدی و یأس فضای روانیای است که در شرایط شکاف انتظاراتی یا فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب به وجود میآید. جریان تحریف با سیاهنمایی و نامطلوب نشان دادن وضعیت موجود و ناممکن بودن دسترسی به وضع مطلوب با توجه به روند شرایط، ناامیدی را در جامعه تزریق میکند. در اینجا اقدام اساسی که جریان تحریف دنبال میکند، ناممکن جلوه دادن سازوکارهای داخلی رفع مشکل و عبور از بنبست است. رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند: «آنها میخواهند به جوان امروزی القا کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.»
3ـ ایجاد فضای دوقطبی
جریان تحریف به موازات بنبستنمایی و ناامیدسازی از برونرفت، تلاش میکند با طرح استعارههای دوگانه، جامعه را دوقطبی و از این رهگذر ذهنیت اجتماعی را مطابق خواستههای تحریمکنندگان و آدرسهای غلط آماده کند. «موشک یا معیشت» یکی از دوگانههای دروغینی است که افکار عمومی را آماده میکند تا شرایط آمریکا برای مذاکره را تحمیلی منطقی فرض کند؛ در حالی که موشک و معیشت نه تنها در مقابل هم نیستند، بلکه موشک به منظور امنیتبخشی، کارکرد ضمانتبخشی برای سرمایهگذاری در زمینههای معیشت که نماد اقتصاد است، دارد. استفاده وسیع جریان تحریف از این استعاره که «دنیای امروز دنیای گفتمانهاست، نه موشکها» دقیقا در پازل همان چیزی قرار میگیرد که در 12 شرط استعماری «پمپئو» وزیر خارجه ترامپ منعکس شده است. دوگانه تقابل و تعامل با جهان مثال دیگری است که وضعیت کشور را ناشی از این تقابل دروغین القا میکند. این دوگانه این پیام را به مخاطبان منتقل میکند که جریانی در کشور وجود دارد که هیچ سازگاریای با جهان ندارد و تنها هدفش حصارکشی دور مرزهای ایران است و تمام بدبختیهای امروزشان ناشی از چنین تفکری است. طرفداران و مخالفان مذاکره یا مذاکره و تحریم یا دوقطبیسازی جنگ و مذاکره یا جنگ و صلح، از جمله دوگانههایی است که جریان تحریف خارجی و داخلی آن را طراحی و القا میکند. در این دوگانه چنین القا میشود که هر کشور یا حکومتی اگر پای میز مذاکره، آن هم باب طبع آمریکا بیاید، میتواند نجات پیدا کند و هر حاکمیتی هم که میل به مذاکره نداشته باشد، باید منتظر عواقب تحریم، تهدید یا جنگ علنی و مستقیم باشد. دوگانه مذاکره یا مقاومت، استعاره دیگری برای تحریف واقعیتهای صحنه است. در حالی که آنچه اصل به شمار میآید، دوگانه مقاومت و سازش است که تحریفکنندگان تلاش میکنند در تحریف آشکار، آن را به دوگانه دیپلماسی و مذاکره یا مقاومت تبدیل کنند. یکی دیگر از استعارههای دوگانه که جریان تحریف آن را مقاصد سیاسی تحریم و فشار حداکثری خلق کرده است، دوگانه کاسبان تحریم و مدافعان منافع ملی است که آن نیز به فضای دوقطبی دلالت دارد که جریان تحریف، منتقدان واقعی منافع ملی را کاسب تحریم معرفی کرده است تا از این رهگذر راه برای عبور از اصول و ارزشها فراهم شود.
4ـ ارائه راه حل و دادن آدرسهای غلط برای برونرفت از وضعیت
آخرین مرحلهای که جریان تحریف به آن مبادرت میورزد، تحریف در راه حلهای واقعی است؛ زیرا جریان تحریف به خوبی میداند افکار عمومی در شرایط بنبست وضعیت موجود و ناامیدی از وضع مطلوب آمادگی لازم را برای پذیرش راه حلهای تحریف شده دارد. در این زمینه از سالهای 1397 تاکنون شاهد انتشار اخبار و تحلیلهای مستمر و متنوع از سوی اضلاع مختلف جریان تحریف در تحریف راه حل واقعی هستیم (رسانههای غربی، مخصوصا رسانههای آمریکا و انگلیس، رسانههای کشورهای عربی و عبری، ضد انقلاب خارج از کشور به طور ویژه منافقین، سلطنتطلبها و ضد انقلاب متأخر خارجنشین، جریان بهائیت، برخی جریانات خاص در داخل مانند «شارمین میمندینژاد» رئیس دستگیرشده جمعیت موسوم به امام علی، شبکههای اجتماعی مانند آمد نیوز، بخشی از جریانات اصلاحطلب به همراه رسانههای زنجیرهای آنها، جریان نهضت آزادی، لیبرالها و غربگرایان). بخشی از گزارههای زیر که از سوی برخی رسانههای داخلی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم آدرسهای غلط ارائه کردهاند، عبارتند از: باید ۱۲ شرط آمریکا را قبول کنیم، وگرنه جنگ میشود!(روزنامه آرمان) مذاکره با دولت ترامپ، به ایران اعتبار میدهد! (روزنامه اعتماد) باید با دست پُر و زبان نرم، برجام موشکی و منطقهای را آغاز کنیم.(روزنامه شرق) خروج از برجام باعث جنگ، فقر و ناامنی میشود!(روزنامه اعتماد) مذاکره با ترامپ، نتیجه بردـ برد دارد!(روزنامه آرمان) نماینده حاضر در سلفی حقارت: اجازه دهید ما با نمایندگان کنگره گفتوگو کنیم!(روزنامه ابتکار) اگر با آمریکا مذاکره نکنیم، ایران به سمت جنگ و حتی نابودی پیش میرود!(روزنامه آرمان) انرژی هستهای به درد نمیخورد، باید ضربالاجل را متوقف کنیم!(روزنامه اعتماد) مذاکره با ترامپ، دیوانگی است، اما ارزش امتحان کردن دارد.(روزنامه ایران) باید به ترامپ شماره تلفن بدهیم!(تاجزاده) روحانی با شاخه زیتون به آمریکا برود.(زیباکلام) مشکلات با آمریکا، تقصیر ایران است!(میردامادی) اگر با آمریکا مذاکره نکنیم، ایران تبدیل به ویتنام میشود!(محسن آرمین) ارزانی میخواهید، با آمریکا مذاکره کنید!(دبیر نهضت آزادی) باید با تکیه بر صلح، صنعت موشکی را بدهیم برود.(داوود هرمیداس باوند) تحت هر شرایطی باید با ترامپ، توافق جدید امضا کنیم!(مهدی ذاکریان) تا برجام موشکی و منطقهای را نپذیریم، گشایش ایجاد نمیشود.(روزنامه آرمان) تا برجام موشکی را کلید نزنیم، آمریکا راضی نمیشود!(یوسف مولایی) اگر برجام موشکی را امضا کنیم، گرانی رفع میشود.(عباس آخوندی) شرط دوستی اروپا با ما، کنار گذاشتن موشک است.(علی بیگدلی) ایجاد رونق در اقتصاد داخلی در گروی حل مشکلات با جهان خارج.(روزنامه شرق) آخرین اقدام تحریفی این جریان در زمینه سند ۸۰ صفحهای مانیفست انتخاباتی دموکراتهاست که روزنامه «شرق» آن را اینگونه پوشش داد: «بازگشت به برجام، عبور از براندازی؛ حزب دموکرات آمریکا وعده داد در صورت پیروزی جوبایدن رخ دهد» و مجله اصلاحطلب «امید جوان» نیز در شماره ۵ مرداد، تصویر «جو بایدن» را روی جلد مجله منتشر کرد و نوشت: «رؤیای ایرانیِ آبان ۹۹؛ شکست ترامپ، تبریک تلفنی روحانی به بایدن، کاهش قیمت دلار، احیای برجام»
نتیجه
همانطور که گفته شد، جریان تحریف نقش برونرفت معمای تحریم و تولید قدرت یا عامل انقطاع چرخه فشار حداکثری و مقاومت حداکثری را بازی میکند؛ زیرا تحریمکنندگان به این نتیجه رسیدهاند که جمهوری اسلامی ایران برنده بازی معمای تحریم و تولید قدرت است؛ چراکه نشانههای پس از تحریم و فشار حداکثری دلالت بر قدرتمندتر شدن تواناییهای ایران در زمینههای مختلف دفاعیـ نظامی، زیرساختهای اقتصادی، تولید علم و فناوری در حوزههای مختلف و افزایش نفوذ ایران در منطقه و فراتر از آن دارد؛ افزون بر این، آنها این واقعیت را کتمان نمیکنند که ایران با وجود فشارهای حداکثری و با اتکا بر قدرت درونی، تهاجمیتر شده و هر نوع اقدامی را ولو از سوی قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و انگلیس، به صورت سریع و کوبنده پاسخ میدهد؛ بنابراین، آمریکا و غرب به شدت به نقشآفرینی جریان تحریف دل بستهاند، وگرنه برای آنها روشن است اگر جریان تحریف شکست بخورد، تحریم نیز خاصیت خود را دست خواهد داد و فیزیک آن دوامی نخواهد داشت.