1-در دهه دوم قرن بیستویکم، «جنگ ابزار» آرام آرام در حال تبدیل شدن به «جنگ افکار»است و مهمترین وسیله در این حوزه، «رسانهها» هستند که میتوان گفت هدف آنها نیز جنگ شناختی است؛ یعنی تأثیرگذاری روی دیدگاهها، باورها و اعتقاداتی که افکار عمومی دارند. بنابراین، به صورت کلی سه نوع جریان را بر ضد جمهوری اسلامی شاهد بودیم.
2-جریان «تهدید»: دشمنان همواره جمهوری اسلامی را از این موضوع میترساندند که ممکن است عملیات نظامی انجام دهند. جمهوری اسلامی ایران از این حوزه با سربلندی بیرون آمد، به گونهای که امروز به یک مصونیت بازدارندگی راهبردی رسیده است. جنگ هشت ساله حزب بعث عراق بر ضد جمهوری اسلامی، تجاوز آمریکا در طبس و کودتاهای مختلف همه با شکست و ناکامی مواجه شد.
3-جریان تحریم بود که دشمنان در این حوزه تلاش کردند با تحت فشار قرار دادن معیشت، مردم را بر ضد حکومت بشورانند یا به گونهای اقتصاد کشور را دچار اختلال کنند؛ اما این موضوع نیز کم و بیش با مشکل مواجه شد و آمریکاییها و غربیها نتوانستند آن راهبرد مورد نظر خود را به سرانجام برسانند.
4-درمرحله سوم، هر دو موضوع را توامان پیش ببرند، کوشش کردند تا از یک جریانی به نام «تحریف» استفاده کنند. در حقیقت، بین جمهوری اسلامی ایران و نظام سلطه، جنگ ارادهها وجود دارد و غربیها تلاش میکنند دو اتفاق بیفتد که یکی دادن آدرس غلط به مردم و دوم دستکاری دستگاه محاسباتی مسئولان است. آنها برای رسیدن به این اهداف از شگردهای متفاوتی بهره میبرند. به عبارتی، آنها میخواهند مردم و مسئولان پیش از آنکه در میدان عملیات و در واقعیت دچار شکست شوند، ابتدا در ذهن و درون خود فرو بپاشند که اگر این اتفاق بیفتد آنها با کمترین هزینه بیشترین سود را میبرند. برای نمونه، فردی میخواهد یک وزنهای را بلند کند یا در مسابقاتی مثل المپیک شرکت کند، از همان ابتدا در ذهن خود دچار شکست میشود و وقتی وارد میدان مسابقه میشود و در برابر حریف قرار میگیرد، طبعاً به راحتی شکست میخورد؛ چرا که قبل از شکست در میدان، در ذهن خود شکست خورده است.
5-این تحریف شناختی از طریق رسانهها انجام میشود؛ در حال حاضر 264 شبکه فارسیزبان به صورت 24 ساعته در حوزههای گوناگون اعم از سیاسی، مذهبی، کودکان، فیلم و سریال، موسیقی، خانواده و حوزههای دیگر، برای ایجاد تحریف در ذهن افکار عمومی ما تلاش میکنند. شگردهای گوناگونی وجود دارد که یکی از آنها «فیلتر کردن» است؛ یعنی شما از این رسانههای بیگانه هیچ خبر مثبتی درباره جمهوری اسلامی نمیشنوید، بلکه همیشه خبرهای منفی داده میشود.
6-مسئله دیگر قطبیسازی در جامعه است؛ قطبیسازی یعنی اینکه ما در برابر دیگران حتماً شکست میخوریم و بازنده 100 درصدی همین رویداد هستیم که برای نمونه گاهی اوقات در چارچوب همین قضیه، یک مسئول میگوید ما در فلان حوزه قابل رقابت با دنیا نیستیم و یک مثال ساده و پیش افتاده برای تنها چیزی که میتوانیم بسازیم، میزند، یعنی ما در حوزه رقابت بازنده هستیم.
7-از موضوعاتی که رسانههای بیگانه از آن استفاده میکنند، تعمیمدهی افراطی است؛ یعنی ممکن است فردی در یک حوزهای دچار ناکامی شود که آن را به همه موارد تعمیم میدهند. ممکن است در ساخت مثلاً ساعت مشکل داشته باشید و شکست بخورید، اما در ساخت خودرو، هواپیما یا حوزههای دیگر توانمند باشید، اما آنها همان یک نقطه ضعف را میبینند و آن را به همه موضوعات تعمیم میدهند. نکته بعدی نتیجهگیری زودهنگام است؛ به این صورت که اگر یک سیاست اعمال شدهای با مشکل مواجه شود، بلافاصله میگویند این سیاست غلط است و در واقع شما را به نتیجهگیری زودهنگام وادار میکنند تا نتوانید آن را دنبال کنید. بعضی از موضوعات فرضهای بازدارنده است، یعنی برای مخاطب چنین القا میکنند که برای نمونه اقتصاد ایران فروپاشیده است؛ این فرضی است که در ذهن آنها شکل گرفته است و چون این فرض را تکرار میکنند، میبینید که افکار عمومی هم دائماً میگویند اقتصاد ما فروپاشیده و با بحران مواجه است، البته ممکن است در یک یا دو حوزه این اتفاق بیفتد؛ در حال حاضر در حوزههای سلولهای بنیادین، توان دفاعی موشکی، ساخت پهپادها، انواع سلاح، تجهیزات دفاعی، ساخت سانتریفیوژ، حوزه هستهای و بسیاری موارد دیگر در حال حرکت در لبه دانش جهانی هستیم، اما چنین القا میکنند که ایرانیها در هیچ زمینهای نمیتوانند مثبت حرکت کنند.
8-نکته بعدی، برچسبزنی است؛ یعنی وقتی به یک فرد یا دستگاهی برچسب منفی زده میشود، به مرور سبب میشود اعتماد دیگران به آن فرد یا دستگاه از بین برود و گاهی اوقات این برچسبها برای جامعه بسیار تعیینکننده است؛ برای نمونه اگر به مجرد ورود یک استاد دانشگاه در کلاس، یکی از دانشجوها بگوید این استاد سواد ندارد یا کمسواد است، سایر دانشجوها تا آخر ترم همیشه با این ذهنیت مواجه هستند و باید یک ترم طول بکشد تا او بتواند خود را به دانشجوها ثابت کند یا حتی ممکن است نتواند این کار را انجام دهد. به هر حال دهها شگرد دیگر در رسانهها وجود دارد.
9-برای مقابله با شگردهای جریان تحریف دو موضوع، کلید این قضیه است. یکی اینکه قبول کنیم این مشکلات برای همه انسانها وجود دارد و برای کشور یا فردی متفاوت است؛ به عبارتی در برابر مشکلات مقاومت کنیم. برای نمونه در حال حاضر بیماری کرونا همه جهان را فرا گرفته است که ناامید شدن، اولین اثر موضوع تحریف است. برای نمونه اگر به فرد مبتلا به کرونا، همان روز اول بگویند احتمال بهبود شما صفر درصد است، مسلم است که از همان لحظه اول ناامید میشود؛ بنابراین ممکن است خود به خود توانمندیاش را در مقابل بیماری از دست بدهد و از نظر روانی نیز ممکن است فرو بریزد، یا برای نمونه اگر در نتیجه جواب آزمایش فردی به او بگویند به سرطان مبتلا شده است، ممکن است سطح ایمنی این فرد پایین بیاید؛ از این رو مقاومت است که ما را نسبت به آینده امیدوار میکند.
10-نکته دیگر در برخورد با جریان تحریف، ضرورت بصیرت عمومی است؛ یعنی افزایش بصیرت فردی و گروهی که اگر این اتفاق بیفتد و ما شگردهای دشمن را بدانیم و نسبت به این موضوع علم داشته باشیم که آنها با چه اهدافی این خبرها را منتشر میکنند یا چرا موضوعات را تحریف میکنند، میتوانیم با این جریان مقابله کنیم. بنابراین با دو ابزار «مقاومت» و «بصیرت»، زمینه مقابله جدی با موضوع تحریف، که از طریق رسانههای وابسته به نظام سلطه صورت میگیرد، فراهم میشود.