چندی پیش در مراسم رونمایی از آثار رادیویی دفاعمقدسی بود که عبدالعلی علیعسکری به عنوان رئیس سازمان صداوسیما گفت: «در معرفی شهدا کوتاهی کردهایم و ساخت آثاری که زندگی شهدا را برای نسل امروز به نمایش بگذارد لازم و ضروری است».
بله! واقعیت همین است که آقای رئیس گفته است. بین این همه اسطوره و قهرمان واقعی یک ملت از شهیدان باکری و همت گرفته تا خرازیها و طوقانیها، آن قدر به تصویر کشیدن زندگی آن ها کم و محدود بوده که می توان گفت شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسیده است، این در حالی است که همان موارد معدود هم آن چنان مورد رغبت مخاطب قرار گرفت که توانست ماندگارترین پروژه ها را در تاریخ سیمای جمهوری اسلامی ایران ثبت کند؛ سیمایی که بنظر می رسد هرگز نتوانسته آن طور که شایسته است دین خود را نسبت به رشادت های این عزیزان ادا کند.
پیشتازی متون ادبی دفاع مقدس، در برابر ضعف رسانه
هر آنچه که از شهیدان ماند در همان متون ادبی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار تصویری اخیر با پیشکسوتان دوران دفاع مقدس، به آن اشاره کردند، هر چند آن نیز شاید کم باشد و نباید به آنچه تا به حال بوده بسنده کرد؛ با این حال بنظر میرسد که فعالان این حوزه بهتر و بیشتر از دیگر بخشهای فرهنگی توانستهاند کارهای ماندگاری در حوزه دفاع مقدس از خود به یادگار بگذارند.
شاهد براین سخن نیز شناختی است که جوانان از شهیدان گلگونکفن سرزمینشان دارند که اگر از آن ها بپرسید، صیاد شیرازی کیست؟ «در کمین گل سرخ»، اگر بپرسید ابراهیم هادی کیست، « سلام بر هادی»، اگر بپرسید مهدی باکری «فرمانده نجیب» و اگر از فرهنگ جبهه بپرسید، کتاب «جنگ دوست داشتنی» را به یاد میآورند و هر آنچه دیده اند، تصوراتی است که همین کتاب ها به خوانندگانش داده اند، این در حالی است که متأسفانه سریال های کمی به خصوص در سال های اخیر ساخته شده که بتواند شناخت دقیقی از دفاع مقدس و جبهه و فرهنگ آن و شهیدانی که در 8 سال دفاع مقدس تقدیم کرده ایم، به بیننده بدهد.
سریالهای فاخری که فقط تکرار میشوند، نه تولید!
هنوز هم که هنوز است برای بزرگداشت هفته دفاع مقدس، اگر قرار است که سریالی را هم در تلویزیون نشان دهند، یا «سیمرغ» است و یا «سفر به چزابه»، یا باز «خاک سرخ» را پخش می کنند و یا به «خوش رکاب» اکتفا می کنند و پیش میآید که گاهی هم بخاطر تکراری نبودن، ترجیح می دهند فیلمی سینمایی مانند «لیلی با من است» را سریال کرده و در چند قسمت پخش کنند، گاهی نیز دستشان در پر کردن کنداکتور آنقدر خالی است که مجبور می شوند فیلم های سینمایی اوایل جنگ را پخش کنند که البته بد نیست، اما حرفمان این است که کافی نیست.
آیا در این هیاهوی آخرالزمانی که نه تنها نوجوانان و جوانانمان بلکه تک تک ما نیز به دنبال گمشده و الگویی هستیم تا بتوانیم با چنگ زدن به مرام و مسلک آنان کمی مقاومت و صبوری را بیاموزیم، کسی میتواند برایمان قهرمانتر از شهیدان و رزمندگان ثابت قدمی معرفی کند که با دست خالی 8 سال دفاع مقدس کردند و مقدس برایمان ماندند؟
آیا زمان آن رسیده است که حالا برای فراموش نشدن این برهه حساس تاریخی کمی از بودجه های کلان سازمان و نهادمان را برای کار درست و حسابی کردن در زنده نگه داشتن یاد شهیدان اختصاص دهیم؟ از ساختن زندگینامه گرفته تا سریال هایی که با درایت کامل نه به موضوع جنگ 8 ساله بلکه به دفاع مقدس 8 ساله می پردازند.
هنوز بعد این همه سال دلمان لک زده است که نه شب های کوتاه تابستان که در شب های بلند پاییزی و زمستانی، سریالی مانند «بهترین تابستان من» را با فرزندانمان به تماشا بنشینیم، سریالی که هم کودک و نوجوان و هم بزرگسالان با آن خاطره داشتند و چه شیرین توانسته بود لحظات جبهه را با زیبایی هایش پیوند بزند.
دلمان لک زده یک کار با همان سادگی و صافی و اخلاص کارهای ملاقلی پور را شاهد باشیم، اما متأسفانه بعد از این همه سال هنوز هم دست رسانه ملی خالی است؛ هم در توصیف جبهه و فرهنگ آن و نشان دادن تفاوت دفاع مقدسمان با سایر جنگ های دنیا و هم در به تصویر کشیدن زندگی و آیین مردان بزرگی که امروز بیش از گذشته جای مسلکشان را در بین مسئولین خالی می بینیم.
حالا باید اجازه دهیم تا پخش سریال «ایل دا» جلوتر برود و ببینیم آیا این سریال پربازیگر نیز می تواند مانند سریالهای دفاع مقدسی دهه های قبل ماندگار شود؟
در خلاصه این سریال آمده است که موضوع «ایل دا» اتحاد و حماسه مردان و زنان عشایر مرزنشین در برابر متجاوزان به خاک این مرز و بوم و قصه ایستادگی و ایثار آنها را بین سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ را روایت میکند؛ موضوعی ارزشمند که باید خوشساخت بودن آن را هم دید و قضاوت کرد و البته دید که رسانه ملی دیگر چه چیزی در چنته دارد؟