در ماههای اخیر، شاهد افزایش مواضع و رفتارهای غیرمنطقی، خصمانه و به ظاهر دیوانهوار آمریکا علیه ایران بودهایم. در دور جدید، تحریمهای صنعت دفاعی، مقامهای ارشد اتمی و مدیرکل آن و پنج دانشمند هستهای ایران، تولیدکنندگان موادی که کاربرد دوگانه در تولید سلاح بالستیک دارند، تسری تحریمهای ثانویه به باقیمانده بانکهای ایرانی که تعدادی از آنها وظیفه انتقال منابع برای خرید دارو و مواد غذایی را به عهده دارند و... بخشی از سرآسیمگی کاخ سفید در وضع تحریمها را نشان میدهد. به موازات چنین اقداماتی وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد: «کمپین فشار حداکثری اقتصادی ما تا زمانی که ایران خواهان برقراری مذاکرات جامع جدیدی نباشد، ادامه خواهد یافت.» پس از آن، «الیوت آبرامز» که به جای برایان هوک، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران منصوب شده است، اظهار داشت: «فشارها هرگز مانند اکنون نبوده. ما این فشار را، همانگونه که در روزها و هفتههای آینده خواهید دید، ادامه میدهیم و بدترش هم میکنیم.» در عین حال مقامات کاخ سفید تلاش دارند القا کنند که برای مذاکره با ایران آمادگی دارند و ابراز امیدواری میکنند که ایران به زودی تسلیم خواهد شد. رفتار کاخ سفید را حداقل از دو منظر باید نگریست. اول اینکه اهداف دولتمردان کاخ سفید در تشدید فشارها چیست؟ دوم اینکه علل ابراز امیدواری کاخنشینان سفید چیست؟
اولین عامل را میتوان از منظر سطح تحلیل فرد، یعنی بعد شخصیتی ترامپ و تیم او جستوجو کرد. کتابهای زیادی در خصوص شخصیت ترامپ منتشر شده است. یکی از این کتابها که کمککننده پاسخ پرسش مزبور است، کتاب «آرون جیمز» با عنوان «بیشعورها؛ نظریهای درباره دونالد ترامپ» است. نویسنده مینویسد، ترامپ فقط یک آدم بیشعور نیست؛ با توجه به بعضی از حرفهایش، میشود فهمید که او هم یک بیشعور و هم یک دلقک لوده است. ترامپ میخواهد ارزش خود را به عنوان یک مرد قدرتمند تأیید کند، در مرکز توجه قرار گیرد، و به عنوان مردی شناخته شود که خواستههایش تأمین میشوند، تا آنجا که تصورش از خویشتن، به عنوان یک آدم «بزرگ»، «برنده» و کسی که به «موفقیتی عظیم» دست یافته، تأیید شود. کتاب جان بولتون و ادعاهای او یکی دیگر از چندین نویسندگان نزدیک به ترامپ است که ادعای آرون جیمز را تأیید میکند.
سطح دوم یا نگاه ثانویه است که تحلیلهای مرسوم بر این باور است که اهداف رفتارهای اخیر دولتمردان کاخ سفید بیشتر متمرکز بر انتخابات 13 آبان در آمریکاست. «دانیل فراید» هماهنگکننده سیاستهای تحریمی در دولت سابق آمریکا گفت: «به نظر میرسد پیام این تحریمها کمتر معطوف به ایران هستند و بیشتر، معطوف به رأیدهندگان آمریکایی است.» با این حال، آنها تن دادن ایران به مذاکره تا پیش از 13 آبان را یک مزیت استراتژیک و پیروزی بزرگ تلقی میکنند. از همین منظر آماج این تحریمها برای تأثیرگذاری بر محاسبات مردم، جامعه نخبگی و دولتمردان ایران است که به این نتیجه برسند مذاکره با آمریکا پیش از انتخابات بهتر از آمریکای پس از انتخابات است. کاخ سفید برای ایجاد رعب و انگیزش در داخل ایران تلاش رسانهای گستردهای راه انداخته است که در صورت پیروزی ترامپ شرایط مذاکره بسیار سختتر خواهد شد و به نفع ایران است که پیش از انتخابات وارد مذاکره با آمریکا شود. متأسفانه در هفتههای اخیر شاهد این صحنه بودیم که برخی از تحلیلگران داخلی و شخصیتهای سیاسی در این دام افتاده، و حاکمیت را برای مذاکره با ترامپ تحت فشار قرار میدهند. در همین راستا کاخ سفید برای عدم تمکین ایران تا پیش از انتخابات نیز این پیام را در داخل آمریکا و متحدان منطقهای خود القا میکند که سیاستهای ترامپ موفق به مهار ایران شده و در همان هفتههای اولِ پس از پیروزی در انتخابات شاهد تسلیم تهران خواهیم بود. افزون بر موارد ذکر شده، این تحلیل نیز وجود دارد که یکی از اهداف احتمالی تشدید تحریمهای جدید برای دشوارسازی دولت بعدی بدون ترامپ است. در این باره «مارک دوبوویتز» رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها از ترامپ خواسته بود که تحریمهای اضافی را وضع کند تا پس از او دولتی طرفدار مذاکره با تهران نتواند به راحتی تحریمهای دوره ترامپ را از بین ببرد.
سطح سوم چرایی رفتار کاخ سفید به تحولات منطقهای بر میگردد که ارزش راهبردی آن کمتر از سطح اول تحلیل نیست. این موضوع از چند زاویه قابل توجه است. یکـ ارزیابی آمریکا این است که تنها مانع معامله قرن در منطقه ایران است از اینرو، ترامپ و تیم متعصب او به هر قیمتی تلاش دارند معامله قرن را به منطقه محقق کنند و سازشهای دو جانبه را که از امارات شروع شده است، توسعه دهند. به تازگی نیز اعلام کردهاند تا چند هفته دیگر سه کشور به سازش با رژیم صهیونیستی خواهند پیوست. از نظر دولتمردان کاخ سفید، دور جدید تحریمها میتواند تأثیرگذاری ایران را در این موضوع کاهش دهد و ایران را برای موضعگیری محتاط کند. دوـ نگرانی آمریکا از بهم خوردن موازنه قدرت در منطقه است. از نظر آنها با آزاد شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران در 28 مهر یا اجرایی شدن توافقات 25 ساله ایران با چین و افزایش همکاری استراتژیک با روسیه، قدرت ایران بیش از پیش در منطقه افزایش خواهد یافت.
سطح چهارم تحلیل از چرایی از یکسو ناظر به یک رفتار واکنشی است و از سوی دیگر حاکی از نگرانی از نظم نوین جهانی هندسه قدرت در جهان است. ترامپ و تفکر حاکم بر کاخ سفید پس از شکست در تمدید تحریمهای ایران و فعالسازی مکانیسم ماشه در شورای امنیت سازمان ملل تلاش دارند نشان دهند که هیچ عاملی نمیتواند مانع اجرایی خواستههای آمریکا باشد. این سخن «کلی گرفت» نماینده آمریکا در سازمان ملل مستند این ادعاست که گفت: «ما نیازی نداریم اکثریت در کنار ما بایستند. ایالات متحده نیرویی بر حق است و رهبر یک نظم چندجانبه.» اما مهمتر از این واکنش، نگاه راهبردی در خصوص نظم جهانی است. به اعتقاد ترامپ و تفکر حاکم بر کاخ سفید، نظم ناشی از پایان جنگ جهانی دوم که بر پایه نهادگرایی لیبرال بوده، تأمینکننده منافع آمریکا نیست و باید بازسازی شود. مبنای تئوریکال این تفکر را میتوان در نظرات رابرت کیگن، مورخ و صاحبنظر نومحافظه کار حوزه سیاست خارجی آمریکا ملاحظه کرد. او که در دوره ریاستجمهوری ریگان در وزارت امور خارجه آمریکا خدمت میکرد و در حال حاضر پژوهشگر ارشد مؤسسه بروکینگز است. نوشتهها و توصیههای او بیانکننده دو دغدغه در شاکله فکری او است: نگرش نومحافظهکارانه به نقش برتر و استیلاجویانه آمریکا در جهان و حفظ و بسط نظم جهانی لیبرال به عنوان تنها الگوی حافظ و ضامن نظم و ثبات جهانی. او در آخرین کتاب(2018) خود تحت عنوان «جنگل باز میگردد» تصریح دارد که حفظ باغ نظم لیبرال، مستلزم کشاکش و منازعه مداوم در مقابل شاخ و برگهای هرزی است که به دنبال تضعیف آن هستند. وی بر این پایه برای آمریکا رسالت ویژهای قائل است. مواضع مقامات کاخ سفید از جمله «کلی گرفت» و «آبرامز» نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران مؤید این ادعاست. آبرامز میگوید: «ما بارها نشان دادهایم، هنگامی که بحث تحریم در میان است اینکه وزیران امور خارجی کشورها مهم نیست. تصمیم درباره پایبندی به تحریمهای آمریکا ازسوی این وزیران گرفته نمیشود.» یا پمپئو وزیر خارجی آمریکا تصریح دارد که «هیچکس جلودار ما نیست.» رفتارشناسی دولت ترامپ از ابتدای روی کار آمدن در کاخ سفید و خروج از سازمانها و پیمانهای بینالمللی از دیگر مؤیدات مدعای مزبور است. موضع اخیر ریچارد نفیو، از معماران تحریم ایران در این زمینه جالب است. او میگوید: «فاصله گرفتن از نظام تحریمی شورای امنیت به معنای برداشتن قدمی دیگر در جهت فاصله گرفتن از نظم بینالمللی قانونمحور است... .» و اما ربط این موضوع با ایران و تشدید تحریمها و تحمیل برجامهای چندگانه به این موضوع بر میگردد که اگر از نظر آمریکا، ایران که کلید هژمونی و نظم نوین جهانی است، وادار به تمکین شود، قادر به جلوگیری از شوکت و عظمت آمریکای پس از جنگ جهانی دوم خواهد بود و قادر به پیشگیری از شکلگیری هندسه قدرت در جهان آیندهای خواهد بود که ممکن است آمریکا در آن به قدرت درجه چندم تبدیل شود.
اما ابراز امیدواری کاخنشینان سفید از تأثیرگذاری تحریم بر ایران چند دلیل دارد. در این جا به پنج عامل مشوق آمریکا در تداوم فشارحداکثری اشاره میشود؛ یکـ مراکز اندیشهای و لابیهای ضد ایرانی داخل آمریکا، دوـ دولتهای ارتجاع منطقه به همراه رژیم صهیونیستی، سهـ ضد انقلاب خارجنشین، چهارـ مواضع برخی از جریانها و شخصیتهای سیاسی و تحلیلگران منتسب به آنها در داخل کشور، پنجـ ناتوانی دولت در مدیریت اقتصادی کشور. هیچ تردیدی نیست که کشور ایران در شرایط یک جنگ تمامعیار اقتصادی با پشتیبانی عملیات روانی قرار دارد، اما متأسفانه مواضع جریانها و شخصیتهای سیاسی و رسانههای منتسب به آنها به طور ویژه جریان رادیکال اصلاحطلبی و رویکرد اغلب روزنامههای این جریان به طور مستمر چه مستقیم و غیر مستقیم پیامی که به مقامات کاخ سفید میدهند، این است که ایران هیچ گزینهای به جز رها کردن اصول و موضع عزتمندانه ایران و تسلیم واقعیتهای صحنه نبرد، ندارد. از سوی دیگر هر چند دولت در سیاست اعلامی خود بر جنگ اقتصادی بیامان آمریکا تصریح دارد؛ اما در عمل مدیریت شرایط جنگی را پیادهسازی نکرده است.
این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت که ایران انقلابی تا زمانی که انقلابی است هرگز قادر به تحمیل فشارها نخواهد بود و به زودی تمام تلاشهای ترامپ و تیم او با شکست روبهرو خواهد شد. مقالهای که ادلمن و ری تکیه با نام «انقلاب آینده ایران؛چرا واشنگتن به دنبال تغییر رژیم در تهران باید باشد؟» نوشتهاند، گویای مدعای مزبور است. آنها نوشتهاند: «آمریکا نمیتواند رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند؛ اما میتواند سهمی در ایجاد شرایطی داشته باشد که به تحقق این تغییر کمک میکند که ایران هرگز اهداف برنامه هستهای خود را به خاطر تجارت رها نخواهد کرد و هرگز منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه را به عنوان منافعی مشروع به رسمیت نخواهد شناخت. آری انقلابیون هرگز دست از انقلابشان برنخواهند داشت. هیچ یک از دولتهای آمریکا در چهل سال اخیر نتوانستند این را درک کنند که رژیم ایران در قلب و عمق وجود خود یک سازمان انقلابی است و باقی خواهد ماند» یا سابقاً «آرون داوید میلر» نایب رئیس مرکز بینالمللی «وودرو ویلسون» و «ریچارد سوکولسکی» عضو ارشد مؤسسه «کارنگی» نوشته بودند، واشنگتن در هیچ نقطهای از منطقه یارای رویارویی با ایران را ندارد.