روانشناسان کودک عقیده دارند بچهها رفتار و گفتار والدین شان را خیلی خوب رصد میکنند و آنها را در خود درونی میکنند و در واقع والدین مهمترین الگوی بچهها هستند.
چند روز قبل که تست انسانی واکسن ایرانی کرونا (هر چند دیر) کلید خورد، بسیاری از رسانههای خبری مهم دنیا از جمله شبکه خبری الجزیره و خبرگزاریهای رویترز و آسوشتیدپرس و فرانسه و چین آن را بازتاب دادند و ایران را به عنوان یکی از چند کشور محدود دنیا لقب دادند که برای ساخت واکسن کرونا پا به میدان گذاشته است و آن را دستاورد مهمی در حوزه علم به شمار آوردند.
در این میان البته متخصصین این بخش هم چه در داخل و چه در خارج از کشور از آن استقبال کردند و صد البته خوشحالی بیشتر از آن مردم بود که در نبود فعلی واکسن خارجی آن را نجات بخش میدانستند و راه رهایی از محدودیت های حاصل از کرونا را باز میدیدند. اما در این میان از آن بخش از مردم عادی و همین طور قشر تحصیلکرده و روشنفکر جامعه نباید به سادگی گذشت که به آن با بیاعتمادی تمام مینگریستند، در حالی که این واکسن هم مثل سایر واکسنهای خارجی پس از عبور از غربال سازمان بهداشت جهانی و تایید شدن به همگان تزریق خواهد شد. یعنی همان علمی که واکسنهای دیگر را محک زده واکسن ایرانی را هم با همان معیارها خواهد سنجید. پس چرا از همین مراحل نخست به آن بیاعتمادیم و فکر میکنیم هرآن چه ایرانی است باید از آن چشم پوشید!؟
به هرحال واکسن ایرانی کرونا محک خوبی بود تا ما توانمندی های خودمان را در این یک مورد خاص بسنجیم و ببینیم چقدر خودمان را باور داریم و آن را تعمیم بدهیم به بسیاری از توانمندیهای دیگر داخلی.مان و البته مهمتر آن است که ما ببینیم این خود کم بینی و گاهی نداشتن باور ملی از کجا نشات میگیرد.
بیشک خانواده در این میان نقش کلیدی دارد. روانشناسان کودک عقیده دارند بچهها رفتار و گفتار والدین شان را خیلی خوب رصد میکنند و آنها را در خود درونی میکنند و در واقع والدین مهمترین الگوی بچهها هستند. اگر دقیق شویم کم نیستند افراد بزرگسالی که در هر محفلی که حضور داشته باشند هیچ ابایی ندارند از اینکه خود را در کسوت یک حکیم آگاه به اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ...تصور میکنند و همه چیز را زیر سوال میبرند و کشور خود را ناکام در هر زمینهای به تصویر میکشند و کشورهای دیگر را به ویژه اگر امریکا یا کشورهای اروپایی باشند بهشت برین ترسیم میکنند (در این که کشور ما مثل هر کشور دیگری مسایل و مشکلاتی دارد و تا رسیدن به جایگاه مناسب در برخی از بخشهای جامعه مثل رفاه اجتماعی و فرهنگ راه زیادی در پیش دارد تردیدی وجود ندارد) اما اظهار نظرهای این چنینی چه سودی دارد؟
باید گفت نه تنها هیچ کمکی نمیکند که کودکان و نوجوانان حاضر در این جمع را سرخورده و بیاعتماد نسبت به کشور خود میکند، در افراد بزرگسال شنونده نیز اثرات منفی دارد. یعنی در واقع نگاه ما به جامعه خودی و پیشرفتها و کاستیهای آن به شکل مستقیم در بچهها اثر میگذارد و اگر این نگاه تیره و تار باشد و فقط روی کاستیها تمرکز کند بچهها امید کمی به پیشرفت و توسعه جامعه خود دارند و آینده خود را روشن مجسم نمیکنند، این تاثیرپذیری در سنین نوجوانی و بلوغ بیشتر است، بنابراین باید مراقب حرف ها و ایده آل های خود درباره کشورمان و همین طور در قبال فرزندانمان باشیم. این به این معنی نیست که از جامعه خود انتقاد نکنیم که البته غیر از این باشد ما بچهها را در یک شرایط اکواریومی رشد دادهایم، بچهها به این خاطر که قدرت تجزیه و تحلیل مثل افراد بزرگتر را ندارند آن چه را میشنوند و میبینند در ذهن خود ذخیره میکنند. ضمن آنکه رشد و شکوفایی در هالهای از تیرگی چندان به ثمر نخواهد نشست تا امید دادن و به آینده امیدوار بودن.
بهبود شرایط در بسیاری از زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه قطعا در دست ما نیست و مسئولان و دست اندکاران اداره کشور وظیفه دارند به درستی ایفای نقش کنند، البته که کاستی در انجام وظایفشان روی زندگی افراد جامعه سایه میاندازد و آنها را با چالشهای جدی رو به رو میکند، اما یادمان باشد ما هم در جایگاه پدر و مادر و معلم و استاد دانشگاه و رسانه وظایفی داریم که کمتر از وظیفه آنها نیست. ما باید واقع.بینانه در زمینه.هایی که توانمندی.هایی در کشورمان داریم و یا در زمینه.هایی که پیشرفتهایی داشتهایم که در آینده منتظر به بار نشستن شان باید باشیم و امیدوارانه درباره آنها با فرزندان.مان گفتگو کنیم و به آنها این را تفهیم کنیم که آنها هم نقش مهمی دارند در این که جامعه به سمت توسعه قدم بردارد و آینده را برای آنها به گونهای ترسیم نکنیم که کشور ما سرشار از مشکلات لاینحل هستند و راه رهایی ندارد و هرچه تلاش و فعالیت کنیم به نتیجه نخواهیم رسید. باور داشته های ملی با وجود همه ضعف ها راه روشنی را به فرزندان مان نشان میدهد.