صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۳  ، 
کد خبر : ۳۲۷۷۴۷

ژاپن چگونه ژاپن شد؟

پایگاه بصیرت / دبیر گروه پرونده:متین محجوب مصاحبه و گزارش:زهرا ظهروند

ژاپن که به واسطه جنگ‌های مختلف به یکی از فقیرترین کشورها تبدیل شده بود، با اتکا به نیروی داخل، عدم مصرف‌گرایی و استفاده از کالای تولید داخل و بسیاری از مؤلفه‌های دیگر توانست بر اروپا و آمریکا برتری پیدا کند و امروز جزء پرقدرت‌ترین و ثروتمندترین کشورهای جهان شود. در همین زمینه دکتر احمد موثقی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدرس اقتصاد سیاسی و مطالعات توسعه به گفت‌وگو نشستیم.

دکتر احمد موثقی در گفت‌وگو با صبح صادق با اشاره به تاریخچه ژاپن گفت: ژاپن کشوری فقیر بود و یک دوران طولانی پراکندگی از نظر اداره کشور و جنگ‌های داخلی داشت؛ خیلی متوجه دنیا، اقتصاد و معیشت نبودند و تحت تأثیر تعالیم بودایی بودند که به دوره «توکوگاوا» معروف است. یک دوران صلح و انزوای طولانی داشتند که در پی آن صلح بین قسمت‌های مختلف ژاپن برقرار و زمینه‌هایی برای توجه به کار، تولید و کشاورزی ایجاد شد. آنها کالاهای ساخته شده کشورهای دیگر را وارد نکردند بلکه در ادامه تولید، صادارت را قرار دادند که این دوران به دوره «مِیجی» می‌رسد. دوره توکوگاوا از سال 1603 شروع شد و تا سال 1868 ادامه داشت و سال 1868 نقطه عطف پیشرفت ژاپن است که به دوران «امپراتوری میجی» معروف است.

این استاد اقتصاد سیاسی با بیان اینکه ژاپنی‌ها از نیمه قرن 19، به برتری اروپا و غرب پی بردند، اظهار داشت: آنها متوجه شدند اروپایی‌ها خیلی استثمارگر و اهل تجاوز به کشورهای دیگر هستند و به دنبال علل برتری غرب و ضعف خود رفتند. یک شعار ملی از همان دوره میجی با این عبارت که «ما به دنبال ایجاد یک کشور ثروتمند و ارتش قدرتمند هستیم» شکل گرفت که خود را تا جنگ جهانی اول و دوم نشان داد. بعد از این دوران ژاپن به یک کشور قدرتمند صنعتی، تولیدی و صادراتی تبدیل شد. ژاپن از سال 1931 تا 1945 یک دوره جنگ 15 ساله و کشورگشایی و حمله به کشورهای مختلف را داشت تا جریان جنگ جهانی دوم پیش آمد که این جنگ و بمباران اتمی هیروشیما یک چهارم زیرساخت‌های فیزیکی این کشور را نابود کرد. ژاپن در این دوران به چین، کره، تایوان و شوروی سابق حمله کرد که این پیروزی روحیه آسیایی‌ها را بالا ‌برد.

موثقی افزود: متفکران اقتصادی و نخبگان دانشگاهی از همان دوران میجی به کشورهای اروپایی فرستاده شدند تا از نزدیک علت پیشرفت آنها را ببینند؛ ژاپنی‌ها نه نظریه‌های لیبرال محض در اقتصاد و نه دیدگاه‌های مارکسیستی را پذیرفتند، اما تفکرات اقتصادی غربی‌ها و اروپایی‌ها را گرفتند و با شرایط خود تطبیق دادند و آنها را با توجه به واقعیت‌های ژاپن و در زمینه رفع موانع توسعه کشورشان عملیاتی کردند. در این خصوص الگوی آنها آلمان شد؛ چراکه نگاه آنها متفاوت بوده و پیشرفت آلمان متفاوت از آنگلوساکسون‌هاست. لذا ژاپنی‌ها شروع به ترجمه افکار مدل آلمانی کردند. ژاپن و آلمان هر دو در جنگ جهانی دوم در یک صف بودند و تقریبا هر دو ویران شدند و بعد از آن هر دو کشور در سریع‌ترین زمان ممکن به قدرت‌های بزرگ صنعتی جهان تبدیل شدند. در واقع ژاپن از سال 1945 که بمباران اتمی هیروشیما اتفاق افتاد و تا سال 1952 که اشغال شده بود، در عرض 23 سال یعنی در سال 1968 به دومین قدرت بزرگ اقتصادی دنیا تبدیل شد.

وی درخصوص چگونگی عملکرد ژاپن در مقابل غرب تصریح کرد: در جنگ جهانی دوم کمپانی‌های صنعتی معروف به زایکوباکس‌ها با دولت و دانشگاهیان پیوند زده شدند و در واقع یک مثلث آهنین با هدف برتری و پیشرفت ژاپن شکل گرفت که یک ضلع آن نخبگان دانشگاهی، ضلع دیگر سیاستمداران و بوروکرات‌ها و ضلع سوم صاحبان کمپانی‌های صنعتی بودند که به صورت گروه‌های صنعتی خوشه‌ای به نام زایکوباکسو بودند. هدف هر سه ضلع، ژاپن بود و منافع شخصی نبود و در واقع جامعه و کشور در اولویت آنها بود. ژاپن به یک قدرت بزرگ صنعتی، اقتصادی، مالی و نظامی تبدیل شد که در پاسخ به تهدیدهایی بود که از ناحیه غرب احساس می‌کرد و در سال 1895 به چین، کره و تایوان و کره جنوبی امروز حمله کرد. در ابتدای جنگ جهانی دوم در پیوند با آلمان و ایتالیا وارد جنگ شد و قدرت بزرگی شد که تمام کشورهای آسیایی را تحت اشغال و کنترل خود گرفت، حتی قصد حمله به استرالیا، هند و چین را از این جبهه داشت.

موثقی با بیان اینکه ایران و ژاپن شباهت‌های بسیاری با یکدیگر دارند، گفت: اما تفاوت‌هایی وجود دارد که یکی از آنها این است که ما منابع طبیعی، نفت و گاز داریم ولی آنها ندارند و روی سرمایه انسانی تمرکز کرده‌اند. آنها بعد از جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی هیروشیما گریزناپذیر تسلیم شدند، اما روح ملی و ناسیونالیسم تمام این خرابی‌ها را جبران کرد. فشار روی آنها زیاد بود و باید غرامت جنگ را می‌دادند، اما فضای بین‌المللی بعد از جنگ جهانی دوم به نفع ژاپن شد؛ چون بلوک شرق به رهبری شوروی شکل گرفت. سپس در سال 1949 مائو در چین پیروز شد و کمونیست‌ها در اندونزی؛ کمونیست‌ها چه در پیوند با چین و چه با شوروی، خیلی روبه گسترش بودند و در مقابل غرب، جنگ سرد شکل گرفت که آمریکایی‌ها خیلی از غرامت‌هایش را بخشیدند و کمک‌هایی به ژاپن کردند، اما مسئله همان زیرساخت‌های صنعتی، فکری و فرهنگی و شکل‌گیری دولت توسعه‌خواه بود.

این پژوهشگر توسعه تصریح کرد: بودجه‌های کشور صرف پروژه‌های صنعتی و تولیدی شد. همه متفکران و رهبران ژاپن می‌دانند که غرب استثمارگر است، اما در ظاهر این شعار را نمی‌دادند. آنها برای اینکه شکست نظامی را جبران کنند، متوجه شدند که باید در حوزه نرم و اقتصاد مالیه، تولید، صنعت صادرات و رقابت در داخل، صلح‌جو باشند و اسم ناسیونالیسم‌شان را ناسیونالیسم صلح‌طلبانه گذاشتند.

موثقی با اشاره به موفقیت ژاپنی‌ها در توسعه کشورشان گفت: آنها اصلا کالاهای خارجی مصرف نکردند و نمی‌کنند و به این طریق در مبارزه پیروز شدند. آمریکا به ژاپن فشار وارد می‌کرد که ارزش پول‌تان را بالا ببرید که ما بتوانیم کالاها را ارزان‌تر به بازار ژاپن وارد کنیم؛ ژاپنی‌ها کمی این کار را انجام دادند اما مردم ژاپن کالای آمریکایی نمی‌خریدند؛ آمریکا معتقد بود که ژاپنی‌ها سواری مجانی از آنها می‌گیرند، در حالی که امنیت‌شان را تأمین می‌کردند. ژاپنی‌ها در اوایل دهه 70 روی کامپیوتر و میکروالکترونیک کار کردند که موج سوم و چهارم صنعتی شدن فعال شد و در سال 1985 ژاپن و «ین» ژاپن به سمت اول شدن در دنیا رفت که همه اینها عمدتا به دلیل متکی بودن به داخل بود، اما نه به معنای قطع رابطه با دنیا و ضدیت با غرب. جدیدا هم با آن بنیه مالی، تولیدی و صنعتی که پیدا کرده است، در حوزه فناوری‌های جدید و نظامی وارد شده که می‌تواند برتری خود را به صورت پایه‌دار در دفع هر گونه تهدیدی انجام دهد.

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات