صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۴  ، 
کد خبر : ۳۲۷۹۲۵

زیباکلام، بازیگر نقش منفی رایگان نمایش افخمی بود

«زیباکلام بازی افخمی را هم خورد؛ چرا که مانند بازیگران فیلم‌های خود از او بازی گرفت و تازه دکتر زیباکلام گفته پولی هم بابت این برنامه نگرفته است و این یعنی ایفای رایگان نقش منفی در فیلمی که بهروز افخمی جلوی دوربین بُرد!»

در یادداشتی در عصر ایران به قلم مهرداد خدیر آمده است: «عذرخواهی صادق زیباکلام از خسرو معتضد و بینندگان تلویزیونی و شبکه‌های اجتماعی به خاطر لحن بی‌ادبانه در مناظرۀ پخش شدۀ اخیر با موضوع کارنامۀ رضاشاه پهلوی در شبکۀ مستند سیما نشان می‌دهد که خود او پذیرفته بازندۀ این برنامه بوده است.

چنان‌ که به احتمال فراوان می‌دانید زیباکلام به جای نقد نظرات خسرو معتضد یا دفاع از دیدگاه‌هایی که پیشتر در کتاب خود مطرح کرده فرصت را برای نقد نگاه مهمان دیگر در برنامه‌های گذشتۀ تلویزیونی او به گمان خود مغتنم شمرده و به دفعات او را دروغگو و خائن توصیف می‌کند و در پایانِ همان قسمت پخش‌شده اما دستاوردی ندارد جز این که معتضد به او بگوید: «شما در تاریخ پیاده‌اید!»

نخست روشن کنم که این نویسنده داعیۀ تاریخ‌دانی حرفه‌ای ندارد ولی به سبب ۲۰ سال مستمر روایت و تحلیل سیاسی دامنی در این دریا، تر کرده و این قدر می‌توانم تشخیص دهم که انبان و چنتۀ کدام سو پُر یا خالی است. دوم این که دربارۀ رضاشاه با نظر دکتر همایون کاتوزیان همداستانم که از هر افراط و تفریط دور است و در فصول انتهایی کتابی که دربارۀ سقوط قاجار و استقرار پهلوی قاجار نوشته (دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی، نشر مرکز، ۱۳۷۹) آمده و از این نظر با هر دو مهمان زاویه دارم. (کتاب دیگر او - ایرانیان، نشر مرکز ۱۳۹۱ - هم وضعیت ایران ۱۰۰ سال پیش را به روشنی توضیح می‌دهد.)  سوم هم این که با هر دو از نزدیک آشنایی دارم و اگر مقالات آقای معتضد هر هفته در مطبوعۀ متبوع من چاپ می‌شود به منزلۀ تأیید تمام دیدگاه‌های تاریخی او نیست. چه، این نوشته ها بیشتر انتقادی – اجتماعی و اشارات تاریخی در آنها فرعی است و برای بیان تفاوت نظر تأکیدات چند باره معتضد دربارۀ مصدقی‌نبودن و نقدهای فراوان این قلم بر احمدی‌نژاد و دوستان او در دورانی که گاهی تاریخ‌پژوه محترم در برخی نشست‌هاشان شرکت می‌جُست، کفایت می‌کند.

در این مناظره اما آن که باخت بی هیچ تردیدی صادق زیباکلام بود. هم به لحاظ فنی و هم از حیث اخلاقی و اگر فراوان سخن نمی‌گفت شاید مصداق این ضرب المثل می‌شد: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.

یگانه توجیهی که ایشان ارایه کرده این است که برنامه ها فشرده ضبط می‌شده و آقای معتضد در فهرست مهمانان نبوده و شب آخر اضافه شده و تا پاسی از شب ادامه یافته است. یعنی خسته بوده است و این را هم البته می‌توان به حساب شیطنت بهروز افخمی گذاشت که کارگردان سینماست و اگر می‌خندید از آن رو بود که می‌دید بازی مورد نظر را گرفته است؛ از زیباکلام بیشتر و از معتضد کمتر!

اما چرا زیباکلام این مناظره را باخت و زیر فشار منتقل شده در شبکه‌های اجتماعی ناچار از عذرخواهی شد؟

۱. کتاب زیباکلام دربارۀ رضاشاه اجازۀ انتشار نیافته و او ناچار از عرضه در فضای مجازی شده است. پیدا بود که از این داستان خشمگین است. سانسور و جلوگیری از نشر، بالاترین توهین و تحقیر نویسنده و استمرار این رفتار برای من غیر قابل درک است. از این نظر زیباکلام و تمام نویسندگان دیگر که گرفتار سانسور هستند، حق اعتراض دارند. وقتی نویسنده‌ای سال‌های متمادی از عمر و انرژی خود را صرف تحقیق و نگارش کتابی می‌کند دوست دارد آن را عرضه کند و ممانعت از انتشار و سر و کله زدن با سانسورچی‌هایی که قاعدتا سواد کمتری دارند سخت آزارنده است. این وضعیت برای نویسندگان حرفه‌ای که درآمد دیگری ندارند و خاصه رمان‌نویسان که ناگزیر از خیال‌پردازی و سرکشی به ابعاد مختلف احساسات و عواطف و عوالم انسانی‌اند دردآورتر و تحقیرآمیزتر است.

آقای زیباکلام از این حیث حق داشت شاکی باشد اما اعتراض خود را باید متوجه کسانی کند که مانع شده‌اند نه آن که به جای آنان و با تعبیر «مورخ حکومتی» خسرو معتضد را بنشاند. حال آن که احساس می‌شد معتضد را در جایگاه نماینده و همکار دستگاه سانسور می‌دید و از این رو به او می‌تاخت. می‌خواست انتقام بگیرد از این که به کتاب او دربارۀ رضاشاه مجوز انتشار نمی‌دهند ولی به آقای معتضد تریبون می‌دهند. از این رو جا داشت آقای معتضد هم که بیش از زیباکلام، کتاب نوشته از دستگاه سانسور و نیاز نویسندگان و پژوهشگران به اخذ مجوز به جای ثبت و دفاع از شکایات احتمالی در محاکم صالحه، اعلام برائت می‌کرد یا از سانسور احتمالی برخی سخنان خود در تلویزیون هم بگوید.

صادق خلخالی جایی گفته بود در دادگاه هویدا احساس می‌کردم شاه را دارم محاکمه می‌کنم نه نخست‌وزیر ۱۳ سالۀ او را. زیباکلام هم انگار معتضد را به جای دیگران نشانده و سیبل کرده بود منتها آن قدر افراط کرد که بازی را باخت. می‌گویند یک بار گفتی پذیرفتم. تکرار کردی شک کردم. قسم خوردی دانستم دروغ می‌گویی! آقای دکتر هم زیاد قسم خورد.

۲. امکان ندارد کسی مهمان برنامۀ تلویزیونی در شبکه‌های سیما باشد و در نقطۀ مقابل جمهوری اسلامی تعریف شود. یعنی کاملا غیر خودی باشد و از این رو می‌توان حدس زد که چرا در تلویزیون جلوی حسین شریعتمداری و به عنوان چهرۀ اصلاح طلب، صادق خرازی می‌نشیند و نه دیگری. زیباکلام هم در حالی به معتضد انگ مورخ حکومتی می‌زد که صِرف شرکت در برنامه‌ای از این دست که بارها بازبینی و از سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود نشان می‌دهد خیلی هم غیر خودی نیست. ضمن این که سر بزنگاه‌ها هم کم پالس‌هایی برای خوشایند نفرستاده و از جمله می‌توان به حمله به موسوی خویینی‌ها اشاره کرد و بعید نیست اگر محبوبیت خاتمی نبود برای اثبات برادری به او نیز همان‌گونه می‌تاخت!

۳. وجه تمایز یا مزیت نسبی زیباکلام در قبال خسرو معتضد یکی صبغۀ دانشگاهی و وجهۀ آکادمیک بود و دیگری سابقۀ انقلابی و  زندان دوران پهلوی و فعالیت دانشجویی در انگلستان. حال آن که آقای تاریخ‌نگار اگرچه در مقام احترام، «استاد» خوانده می‌شود اما در دانشگاه تدریس نکرده و نمی‌کند و ۵۵ سال است روزنامه‌نگار است. داعیۀ انقلابی‌گری هم ندارد؛ تا جایی که یک بار هم گفت پدرم نظامی و فدایی رضاشاه بوده است.

استاد علوم سیاسی اما وقتی مانند پهلوی‌ستایان ستایش می‌کرد و از ادب و گفتار مورد انتظار از دانشگاهیان فاصله گرفت هر دو مزیت را از کف داد و بازی را همان جا باخت.

۴. برخی واژه‌ها بار حقوقی دارند. لفظ «پیاده» که معتضد به کار برد اگرچه واکنشی بود اما بار حقوقی ندارد. «خیانت» اما ادعایی است که قابل شکایت است. در قوانین ما البته تنها گواهی دروغ جرم است اما نسبت دروغ هم پذیرفته نیست و هر دو را جناب استاد مرتکب شد و هر بار که تکرار می‌کرد بیشتر از چشم‌ها می افتاد. شگفتا که در این صحنه‌ها رفتار و گفتار احمدی‌نژادوار از او سر می‌زد ولی می‌خواست طرف خود را به دروغ متهم کند.

۵. صادق زیباکلام همه جا به عنوان چهرۀ «لیبرال» شناخته شده و بیش از دو دهه است که می‌کوشد این واژه را که به تعبیر دکتر سروش در دهۀ ۶۰ به مثابه فحش به کار می‌رفت با بار مثبت طرح کند. نماد لیبرالیسم در تاریخ معاصر اما دکتر محمد مصدق است. طنزآمیزترین وجه قضیه این بود که تاریخ‌پژوهی که بارها گفت مصدقی نیست از مصدق دفاع کرد و محبوبیت و پایگاه اجتماعی او را مانع حملۀ انگلستان دانست ولی استاد لیبرال از ستایش مصدق رنجیده‌خاطر بود.

۶. زیباکلام مناظره را با کلاس درس اشتباه گرفته بود و نمی‌دانست معتضد دانشجوی جوان او نیست و اشتباهات متعدد تاریخی استاد را گوشزد می‌کند. جالب‌تر از همه اشاره به تاریخ دیدار عباس میرزا با نمایندۀ ناپلئون بود.

۷. معتضد مدام فکت می‌آورد و به این کتاب و آن سند استناد می‌کرد و زیباکلام اما به کتاب خودش! حال آن که در جایی می‌توانست بگوید اگر استالین رهبر وقت اتحاد شوروی زودتر مرده بود چه‌بسا انگلیسی‌ها حمله می‌کردند. اما آن‌ قدر دنبال تصفیه حساب (و نه تسویه حساب) بود یا دوست داشت معتضد را نماد دستگاه سانسور فرض کند که این ظرایف را به تمامی وانهاد.

۸. یکی از وجوه تفاوت آدمی که فنی صحبت می‌کند با سخن عوامانه در عدد و رقم است. در سخنان معتضد اعداد جلب توجه می‌کرد و زیباکلام تنها به شمار قشون در آغاز کودتا و ۱۲۰ هزار نیروی ارتش در پایان اشاره کرد. ارتشی که تاب چند ساعت مقاومت را هم نداشت.

۹. برخی آقای خسرو معتضد را به سبب خاستگاه غیر انقلابی در عین دفاع‌های او به ریاکاری متهم کرده‌اند ولی من او را صمیمی و البته بیشتر متکی به حافظه و روایت داستان‌وار تاریخ به جای تحلیل دیده‌ام. از این رو اگر بنای آزار او را داشت چه‌بسا با این صفت مخاطبانی را همراه می‌کرد ولی دروغگو و خائن بیشتر دربارۀ سیاستمداران به کار می‌رود!

۱۰. تعاریف زیباکلام از ویژگی‌های مورخ هم ابتدایی و کلیشه‌ای و کهنه بود. این که مورخ باید منصف باشد سخنی بسیار پیش پا افتاده و بدیهی است. چون همه باید منصف باشند. منِ روزنامه‌نگار و شمای مخاطب و آقای زیباکلام هم در تدریس و نمره دادن. همه باید منصف باشیم. در تعریف مدرن از تاریخ اما آن را هنر تبدیل پرسش‌ها به پرسمان و پاسخ‌های نو به پرسش‌های نو و حتی کهنه توصیف کرده‌اند و زیباکلام اگر می‌توانست سخنان نوی مطرح کند (چنان که دکتر کاتوزیان کرده است) برنده بود. اما نبود.

از استاد دانشگاه انتظار می‌رود یا پرسش تازه‌ای درافکند یا به پرسش‌های کهنه پاسخ تازه‌ای بدهد. اتفاقا درست قبل از آن که این مناظره را ببینم شنونده سخنان دکتر سروش دربارۀ «انجیل و قرآن» بودم با دست کم ۱۰ نکتۀ تازه که هیچ‌گاه نخوانده و نشنیده بودم. همین نوشته اگر برای شمای مخاطب نکتۀ تازه‌ای نداشته باشد ولو به اندازۀ یک کلمه، ارزشی ندارد و از این روست که می‌کوشم دست‌ کم کتابی را معرفی کنم یا واژه یا اصطلاحی را به کار برم تا احترام خود را به مخاطب و وقتی را که صرف می‌کند ابراز کرده باشم وگرنه اگر قرار بر پرخاش و اتهام‌زنی باشد، رادیکال‌ها مهارت بیشتری دارند یا کسانی که در خیابان گریبان هم را می‌گیرند.

در آغاز نوشتم هم جنبه‌های فنی را باخت و هم اخلاقی را و حالا اضافه می‌کنم بازی افخمی را هم خورد؛ چرا که مانند بازیگران فیلم‌های خود از او بازی گرفت و تازه دکتر زیباکلام گفته پولی هم بابت این برنامه نگرفته است و این یعنی ایفای رایگان نقش منفی در فیلمی که بهروز افخمی جلوی دوربین بُرد!»

 

منبع: ایسنا

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات