رژیم صهیونیستی مدتهاست استراتژی خاصی را در برابر محور مقاومت اتخاذ کرده که به استراتژی جنگ بین جنگها شناخته میشود. این استراتژی ابعاد و اهداف مختلفی دارد که در ادامه، بیشتر درباره آن بحث خواهد شد.
گزارههای خبری: 1- استراتژی «جنگ بین جنگها» بر این فرض استوار است که رژیم صهیونیستی هر چند سال یک درگیری قابلتوجه و موقتی را با محور مقاومت اعم از حماس یا حزبالله تجربه میکند. هدف این استراتژی کاهش توان نظامی حریف و تقویت موقعیت استراتژیک این رژیم بهمنظور آماده شدن برای دور بعدی تنشها است. 2- این استراتژی برخلاف تصور مقامات صهیونیستی ابعاد و نقاط ضعف بسیاری دارد: الف) رژیم صهیونیستی از این استراتژی برای کاهش چالشهای امنیتی و ایجاد یک وضعیت پایدار استفاده میکند؛ بنابراین در صورت تغییر شرایط و تغییر وضع موجود، این استراتژی کارایی ندارد. ب) این استراتژی بهصورت مقطعی و کوتاهمدت است، در راستای جنگ پیشدستانه صهیونیستها طراحیشده و اهداف بلندمدت در آن دیده نشده است. درنتیجه در بلندمدت نقطهضعف آن بسیار مشهود است؛ مخصوصاً زمانی که یک نقطه قوت در بازیگران موجود به وجود آید. ج) در یک نگاه، این استراتژی یک استراتژی جنگ محور است تا امنیتی و همین عاملی در جهت افزایش هزینهها است.
گزاره نهایی: استراتژی جنگ بین جنگها یک استراتژی موقتی و دارای ابعاد نظامی است که برای تهدیدات موجودیتی تدوین شده است. این استراتژی موازیسازی استراتژی بنگورین و جنگ پیشدستانه است. بنگورین طرح استراتژی پیرامونی را ذکر کرد که بر اساس آن از طریق پیرامون خود باید بازیگران مخالف پیرامون را در یک جهت قرار دهد. جنگ پیشدستانه هم به این موضوع پرداخت که باید از ایجاد تهدیدها و جنگهای آینده جلوگیری کرد. اکنون استراتژی جنگ بین جنگها هم همین موضوعات را مطرح میکند، با یک تفاوت و آن هم تکیه صرف بر ابعاد نظامی است. اگرچه استراتژی بن گورین و پیشدستانه هم نظامی هستند، اما تأکید صرف آنها بر مسئله نظامی نیست. درنتیجه رژیم صهیونیستی برای ایجاد امنیت و استفاده از ابزارهای پوشالی، به اتخاذ راهبردهای مختلفی دست میزند و تهدیدات موجودیتی خود را از طریق همین استراتژیها دنبال میکند. در این میان آنچه برای این رژیم اهمیت دارد، نوع اتخاذ راهبرد در برابر ایران بهعنوان اصلیترین دشمن موجودیتی برای این رژیم است که امکان مقابله نظامی با آن وجود ندارد.